• خانه 
  • تماس  
  • ورود 

  • سخن حضرت آیت الله بهجت درباره مقام حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) در جمع طلاب :" شما در جوار گنج الهی هستید قدر آن را بدانید ***

دستور بدهید که دیگر روضه حضرت قاسم (علیه السلام) نخوانند

12 آذر 1391 توسط عبدالعظیم حسنی (ع)


 سلام دوستان! مدتهاست دلِ من با این نوشته کوتاه سوخته است، شما هم بخونید؛ ضرر نمیکنید


در یکی از روزهای سال 1362، زمانی که آیت الله خامنه­ ای، رییس جمهور وقت، برای شرکت در مراسمی از ساختمان ریاست جمهوری، واقع در خیابان پاستور خارج می­ شد، در مسیر حرکتش تا خودرو، متوجه سر و صدایی شد که از همان نزدیکی شنیده می­ شد.

صدا از طرف محافظ­ ها بود که چند تای­شان دور کسی حلقه زده بودند و چیزهایی می­ گفتند. صدای جیغ مانندی هم دائم فریاد می­ زد: «آقای رییس جمهور! آقای خامنه ­ای! من باید شما را ببینم.»

رییس جمهور از پاسداری که نزدیکش بود پرسید: «چی شده؟ کیه این بنده خدا؟».

پاسدار گفت: «نمی­دانم حاج آقا! موندم چطور تا این جا تونسته بیاد جلو».

پاسدار که ظاهرا مسئول تیم محافظان بود، وقتی دید رییس جمهور خودش به سمت سر و صدا به راه افتاد، سریع جلوی ایشان رفت و گفت: «حاج آقا شما وایسید، من می ­رم ببینم چه خبره». بعد هم با اشاره به دو همراهش، آن ها را نزدیک رییس جمهور مستقر کرد و خودش رفت طرف شلوغی. کمتر از یک دقیقه طول کشید تا برگشت و گفت: «حاج آقا ! یه بچه ­اس. می­ گه از اردبیل کوبیده اومده این جا و با شما کار واجب داره. بچه­ ها می­ گن با عز و التماس خودشو رسونده تا این جا. گفته فقط می­ خوام قیافه آقای خامنه­ ای رو ببینم، حالا می­ گه می­ خوام باهاش حرف هم بزنم.».

رییس جمهور گفت: «بذار بیاد حرفش رو بزنه. وقت هست». 

 

شهید مرحمت بالازاده


لحظاتی پسرکی 12-13 ساله از میان حلقه­ ی محافظان بیرون آمد و همراه با سرتیم محافظان، خودش را به رییس جمهور رساند. صورت سرخ و سرما زده­اش، خیس اشک بود. هنوز در میانه­ ی راه بود که رییس جمهور دست چپش را دراز کرد و با صدای بلند گفت: «سلام بابا جان! خوش آمدی».

پسر با صدایی که از بغض و هیجان می­ لرزید، به لهجه­ ی غلیظ آذری گفت: «سلام آقا جان! حالتان خوب است؟»

رییس جمهور دست سرد و خشکه زده ­ی پسرک را در دست گرفت و گفت: «سلام پسرم! حالت چطوره؟»

پسر به جای جواب تنها سر تکان داد.

رییس جمهور از مکث طولانی پسرک فهمید زبانش قفل شده.

سرتیم محافظان گفت: «اینم آقای خامنه­ ای! بگو دیگر حرفت را».

ناگهان رییس جمهور با زبان آذری سلیسی گفت: «شما اسمت چیه پسرم؟»

پسر که با شنیدن گویش مادری­ اش انگار جان گرفته بود، با هیجان و به ترکی گفت: «آقاجان! من مرحمت هستم. از اردبیل تنها اومدم تهران که شما را ببینم».

آقای خامنه ای دست مرحمت را رها کرد و دست روی شانه ­ی او گذاشت و گفت: ‌«افتخار دادی پسرم. صفا آوردی. چرا این قدر زحمت کشیدی؟ بچه­ ی کجای اردبیل هستی؟»

مرحمت که حالا کمی لبانش رنگ تبسم گرفته بود گفت: « انگوت کندی آقا جان!»

رییس جمهور پرسید: «از چای گرمی؟»

مرحمت انگار هم ولایتی پیدا کرده باشد تندی گفت: « بله آقاجان! من پسر حضرتقلی هستم».

آقای خامنه­ای گفت: «خدا پدر و مادرت رو برات حفظ کنه».

مرحمت گفت: «آقا جان! من از اردبیل آمدم تا این جا که یک خواهشی از شما بکنم».

رییس جمهور عبایش را که از شانه­ ی راستش سر خوره بود درست کرد و گفت: «بگو پسرم. چه خواهشی؟».

آقا! خواهش می‌کنم به آقایان روحانی و مداحان دستور بدهید که دیگر روضه حضرت قاسم (علیه السلام) نخوانند.

چرا پسرم؟

مرحمت به یک باره بغضش ترکید و سرش را پایین انداخت و با کلماتی بریده بریده گفت: « آقا جان! حضرت قاسم (علیه السلام) 13 ساله بود که امام حسین (علیه السلام) به او اجازه داد برود در میدان و بجنگد. من هم 13 سالمه ولی فرمانده سپاه اردبیل اجازه نمی دهد به جبهه بروم. هر چه التماسش می­ کنم می گوید 13 ساله‌ها را نمی فرستیم. اگر رفتن 13 ساله­ها به جنگ بد است، پس این همه روضه­ ی حضرت قاسم (علیه السلام) را چرا می­ خوانند؟»

حالا دیگر شانه­ های مرحمت آشکارا می­ لرزید.

رییس جمهور دلش لرزید. دستش را دوباره روی شانه مرحمت گذاشت و گفت: «پسرم! شما مگر درس و مدرسه نداری؟ درس خواندن هم خودش یک جور جهاد است».

مرحمت هیچی نگفت. فقط گریه کرد و حالا هق هق ضعیفی هم از گلویش به گوش می رسید.

رییس جمهور مرحمت را جلو کشید و در آغوش گرفت و رو به سرتیم محافظانش کرد و گفت: « آقای …! یک زحمتی بکش با آقای … تماس بگیر بگو فلانی گفت این آقا مرحمت رفیق ما است. هر کاری دارد راه بیاندازید. هر کجا هم خودش خواست ببریدش. بعد هم یک ترتیبی هم بدهید برایش ماشین بگیرند تا برگردد اردبیل. نتیجه را هم به من بگویید.

آقای خامنه­ ای خم شد، صورت خیس از اشک مرحمت را بوسید و گفت: «ما را دعا کن پسرم. درس و مدرسه را هم فراموش نکن. سلام مرا به پدر و مادر و دوستانت در جبهه برسان» و …

کمتر از سه روز بعد، فرمانده سپاه اردبیل، مرحمت را خوشحال و خندان دید که با حکمی پیشش آمد. حکم لازم الاجرا بود. می­ توانست باز هم مرحمت را سر بدواند. ولی مطمئن بود که می­ رود و این بار از خود امام خمینی حکم می­ آورد. گفت اسمش را نوشتند. و مرحمت بالازاده رفت در لیست بسیجیان لشکر 31 عاشورا.


شهید مرحمت بالازاده


مرحمت به تاریخ هفدهم خرداد 1349 در یک کیلومتری تازه کند «انگوت» در روستای «چای گرمی»، متولد شد. امام که به ایران برگشت ، مرحمت کلاس دوم دبستان بود. 13 ساله که شد، دیگر طاقت نیاورد و رفت ثبت نام کرد برای اعزام به جبهه. با هزار اصرار و پادرمیانی کردن این آشنا و آن هم ولایتی، توانست تا خود اردبیل برود، اما آن جا فرمانده سپاه جلوی اعزامش را گرفت. مرحمت هر چه گریه و زاری کرد فایده­ ای نداشت. به فرمانده سپاه از طرف آشناهای مرحمت هم سفارش شده بود که یک جوری برش گردانید سر درس و مشقش. فرمانده سپاه آخرش گفت: «ببین بچه جان! برای من مسئولیت دارد. من اجازه ندارم 13 ساله­ ها را بفرستم جبهه. دست من نیست.

مرحمت گفت: «پس دست کی است؟»

فرمانده گفت: «اگر از بالا اجازه بدهند من حرفی ندارم».

همه این ها ترفندی بود که مرحمت دنبال ماجرا را نگیرد. یک بچه 13 ساله روستایی که فارسی هم درست نمی­توانست صحبت کند، دستش به کجا می­ رسید؟ مجبور بود بی­خیال شود. اما فقط سه روز بعد مرحمت با دستوری از بالا برگشت.

مرحمت بالازاده تنها یک سال بعد، در عملیات بدر، به تاریخ 21 اسفند 1363 با فاصله بسیار کمی از شهادت مرادش، مهدی باکری، بال در بال ملائک گشود و میهمان سفره­ ی حضرت قاسم (علیه السلام) گردید.


منبع: وبلاگ شهید مرحمت بالازاده

 2 نظر

انجمن حجتیه چیست؟ ونظر آیت الله خامنه ای درمورد این افراد چه میباشد؟

11 آذر 1391 توسط عبدالعظیم حسنی (ع)

پیوند: http://www.pasokhgoo.ir/node/29111

 

بسمه تعالی


انجمن حجتیه چیست؟ چه زمانی به وجود آمد؟ موسس آن چه کسی است؟ آیا بداست یا خوب؟ چه کارمیکنند؟ درحال حاظر چه کار میکنند؟ ونظر آیت الله خامنه ای درمورد این افراد چه میباشد؟

پاسخ:
انجمن حجتیه به عنوان یکی از جریان های ایستای مذهبی در خنثی سازی و سیاست گریز نمودن قشر مذهبی، خصوصاً نسل جوان، نقش موثری را ایفا نموده است .
انجمن حجتیه پس از رکود چند ساله، از سال 1376 فعال شده ،تشکیلات خود را دنبال نموده و عناصر وابسته به این فرقه در تهران و شهرستان ها با پوشش هیأت های مذهبی و جلسات تفسیر قرآن مشغول فعالیت شده و توانسته اند افرادی از قشر جوان را جذب نمایند .
تاریخچه
الف) قبل ازانقلاب :
این انجمن بانام “انجمن خیریه حجتیه مهدویه” پس از کودتای 28 مرداد 1332 با رهبری محمد ذاکر تولایی(معروف به حلبی) با هدف مقابله با بهائیت تأسیس شد. لیکن در مبارزه با بهائیت، هیچ گاه اساس بهائیت (صهیونیسم) و رؤوس آن در ایران(هویداها، هژبر یزدانی ها و رژیم بهائی پرور شاهنشاهی) را مد نظر قرار نداده، بلکه در محیط اختناق رژیم شاهنشاهی در کمال آزادی، جلسات منظمی را در ییلاق ها و باغ های بزرگ با صرف هزینه های سنگین برگزار می کردند. از افتخارات این انجمن در قبل از انقلاب عدم شرکت اعضایش در قضایای 15 خرداد بود.
ب) پس از انقلاب :
در ابتدای انقلاب با سوء استفاده از فضای باز به وجود آمده و با پوشش دفاع از اسلام فقاهتی، به جنگ با ولایت فقیه برخاستند. پس از سخنرانی امام راحل درسال 1362 عده ای از اعضا جریان متوجه انحرافات خود شده و از انجمن جدا شدند .
حضرت امام خمینی (قدس سره) درخصوص انجمن حجتیه فرمود :
یک دسته دیگر هم که تزشان این است که بگذارید مصیبت زیاد بشود تا حضرت صاحب بیاید .حضرت صاحب مگر برای چی می آید …این اعوجاجات را بردارید، این دسته بندی ها را برای خاطر خدا اگر مسلمونید ،بردارید و برای خاطر کشورتان اگر ملی هستید، این دسته بندی ها را بردارید. در این موجی که الان ملت را به پیش می برد، در این موج خودتان را وارد کنید و برخلاف این موج حرکت نکنید که دست و پای تان خواهد شکست .(1)
مواضع انجمن حجتیه
الف ) مخالفت با تشکیل حکومت ا سلامی :
از مواضع انجمن، می توان به مخالفت با تشکیل حکومت اسلامی خصوصاً بعد از انقلاب اشاره نمود.
حضرت امام خمینی(قدس سره) در باب حکومت می فرمایند :
لازم است که فقها اجتماعاً یا انفراداً برای اجرای حدود وثغور نظام، حکومت شرعی تشکیل دهند . این امر اگر برای کسی امکان داشته باشد ، واجب عینی است و گرنه واجب کفائی است .
. انجمن معتقد است که استرداد حق مظلوم را باید به ظهور امام زمان (عج) واگذار نمود. طبیعی است که بر اساس این عقیده، امر تشکیل حکومت به خودی خود منتفی می گردد . برپایی حکومت به منظور استرداد حق بی مورد شناخته می شود .
ب) عدم اعتقاد به ولایت فقیه :
ولایت فقیه جزء حکومت ا سلامی است . مشروعیت حکومت بسته به حضور فقیه جامع الشرایط در رأس امور است، تا ناظر بر اجرای احکام اسلام به طرز صحیح باشد. با ظهور انقلاب و برقراری نظام اسلامی درایران اصل ولایت فقیه به عنوان یکی از ارکان نظام به تصویب مجلس خبرگان قانون اساسی رسید. اما انجمن حجتیه قائل به ولایت عامه مراجع در مقابل ولایت فقیه است.
با تعمیم ولایت می خواهند که همه مجتهدان ولایت داشته باشند . بین آن ها یک نفر به عنوان فقیه اعلم شناخته شود، ولی جایگاه فقیه اعلم در راس کلیه قوای حکومتی نیست . انجمن با جدا کردن رهبریت از مرجعیت که ناشی از جدا کردن دین از سیاست است، تقلید خویش از مراجع خاص و عملکرد خود را توجیه می نماید .
ج) مهدویت وانتظار :
رهبر و مؤسس انجمن حجتیه درجلسه درس و سخنرانی خود گفته است :
الان هم می گویی حکومت اسلامی خوب است. شما آن مصداق حاکم اسلامی را نشان بدهید. آنی که معصوم از خطا باشد را نشان بدهید. آنی که هوی و هوس و حب ریاست و شهرت و غضب و تمایلات نفسی به هیچ وجه در او اثرنکند، نشان بدهید . او بیاید توی میدان جلو بیافتد. ملت می افتد به خاک پایش، تمام مردم قربان خاک پایش می‌شوند .
بدین ترتیب اعضای انجمن برای توجیه رخوت و سازشکاری و تنبلی خود، قیام برای تشکیل حکومت شرعی را نفی می نمایند . نگرش انجمن در باب انتظار مبتنی است برنگرش عامه (باید امام زمان بیاید اشکالات رابرطرف کند و تا حضرت نیاید، هیچ کاری انجام نمی گیرد …)می باشد .سعی کرده اند این مسئله را به شکل استدلالی مدون نمایند .
د ) جدایی دیانت از سیاست :
در اساسنامه ای که مبنای خط مشی انجمن می باشد، آمده است که، انجمن به هیچ وجه در امور سیاسی مداخله نخواهد داشت . مسئولیت هر نوع دخالت در مسائل سیاسی از طرف افراد منتسب به انجمن، بر عهده خود آنان خواهد بود.
حضرت امام(قدس سره) در بیانی شیوا فرمود :
جدا کردن سیاست ا ز دین قیام برضد اسلام است.
همچنین امام در جای دیگر فرمود :
ما مکلفیم به این که در امور دخالت کنیم . ما مکلفیم در امور سیاسی دخالت کنیم، همان طور که پیغمبر (ص) دخالت می کرد.(2)
ديدگاه و نظر آیه الله خامنه اي در باره انجمن حجتيه به طور صريح يافت نشد اما به نظر مي رسد ايشان نيز با مرحوم امام هم عقيده باشند .
در كشمكش هاي سياسي، احزاب و رقيبان گاهي با توسل به برچسب هايي مانند وابستگي برخی افراد به انجمن حجيته سعي در به حاشيه كشيدن و منزوي نمودن آنان را دارند .
پی نوشت ها:
1. سخنرانی حضرت امام خمینی در سال 1362.
2.صحیفه نور، ج15، ص60.

 

 4 نظر

در وقت تشرّف از حضرت صاحب (عج) چه سؤال كنيم؟

10 آذر 1391 توسط عبدالعظیم حسنی (ع)


مهمّ اين است كه در وقت تشرّف از آن حضرت سؤال كنيد كه اوّلاً: آيا ظهور و فرج عمومى آن حضرت دور است يا نزديك؟ اگر دور باشد تسليم باشيم، و اگر نزديك باشد به افراد باصلاح بگوييم كه مهيّا باشند.

ثانيا: به فرض دور بودن فرج از آن حضرت بخواهيم كه آيا راهى براى ارتباط با آن حضرت با بى سيم هست تا مؤمن صالح با آن بى سيم كور باطن نباشد، و ارتباط داشته باشد؟

ما به كسانى كه براى سفر حجّ با ما خداحافظى كرده اند، اين تذكّر را داده ايم. كه اگر عينك بزنيد(شاعر مى گويد:

                                      اين ديده نيست لايق ديدار روى تو             چشمى دگر بده كه تماشا كنم تو را
و نيز شاعر ديگرى مى گويد:
                                               وَ كَيْفَ تَرى لَيْلى بِعَيْنٍ تَرى بِها سِواها وَ ما طَهَّرْتَها بِالمَدامِعِ؟! )

ممكن است به خدمت آن حضرت برسيد، و ملاقات حاصل شود.


آیت الله بهجت (ره)


 

 1 نظر

فضيلت كربلا بر مكه

08 آذر 1391 توسط عبدالعظیم حسنی (ع)


امام صادق عليه السلام فرمودند:

مكه سخن گفت به كرامت هاى خداوند تفاخر نمود و گفت : كيست مانند من و حال آنكه خانه خدا روى من بنا شده و مردم از اطراف به جانب من مى آيند، چون مكّه تفاخر نمود وحى شد، كه اى مكّه بجاى خود باش ، نيست فضل خانه كه سبب فضل تو است در جنب فضل كربلا، مگر به مانند سوزنى كه در دريا فرو برند، پس چه اندازه آب از دريا برميدارد،
و اگر خاك كربلا نبود تو را فضيلت نميدادم ، و اگر آن شخص (امام حسين عليه السلام ) كه در آنجا مدفون است نبود نه تو را و نه خانه را خلق مى كردم پس بجاى خود باش و تواضع و خشوع نما، و تكبّر مكن بر كربلا و الّا تو را به جهنّم خواهم انداخت . (1)

 

متن عربی این حدیث :عن الصّادق عليه السلام انّ ارض الكعبة قال مَن مِثلى و قد بنى بيت اللّه على ظهرى ياتينى النّاس من كل فجّ عميق و جعلت حرم اللّه و امنه ، فاوحى اللّه اليها كفّى و قرّى ما فضل ما فضّلت به فيها اعطيت ارض كربلا الّا بمنزلة الّا برّة غمت فى البحر فحملت من مأ البحر و لولا تربة الحسين عليه السلام ما فضّلتك و لولا ما ضمّنة كربلا لما خلقتك و لا خلقت الذّى افتخرت به فقرىّ و استقرّى و كونى دنيا متواضعا ذليلا مهيمنا غير مستنكف و لا مستكبر لارض كربلا والّا مسخنده و هويت بك فى نار جهنّم .
و قال على بن الحسين عليه السلام اتّخذ اللّه ارض كربلا حرما قبل ان يتّخذ مكّة حرما باربعة عشرين الف عام و انّها تزهر لاهل الجنّة كالكوكب الدّرى (2)

امام حسین علیه السلام


امام سجّاد عليه السلام فرمودند:

خداوند زمين كربلا را حرم قرار داد 24 هزار سال قبل از آنكه مكّه را حرم قرار دهد، و آن زمين ميدرخشد براى مردم بهشت مانند ستاره درخشان .
و عن ابى جعفر عليه السلام قال خلق اللّه كربلا قبل ان يخلق الكعبة باربعة عشرين الف عامٍ و قدّسها و بارك عليها فما زالت قبل ان يخلق اللّه الخلق مقدّسة و مباركة و لاتزال كذلك و جعلها اللّه افضل الارض فى الجنّة .
و امام باقر عليه السلام مى فرمايد: خداوند كربلا را خلق كرد 24 هزار سال قبل از آنكه كعبه را خلق نمايد و آن زمين را مقدس نمود و بركت داد و قبل از آن خلق ننموده بود مقدّسى و مباركى مانند آن زمين و خداوند زمين كربلا را در بهشت افضل زمينها قرار داده است .(3)

 

پی نوشتها :
1- خصائص الحسينيه ص 327.
2- بحار الانوار ج 10 - تحفة الزّائر
3- كشكول النور ج 1 ص 14

 

 1 نظر

درباره کتاب نامیرا

08 آذر 1391 توسط عبدالعظیم حسنی (ع)



بیش از هر چیز اسم كتاب است كه خواننده را مشغول می‌كند؛ ابتدا به ذهن می‌رسد «نامیرا» فقط اسمی هنری است كه برای جلب مخاطب انتخاب شده و یا ناشر و نویسنده خواسته‌اند ابهام داستان را زیاد كنند. اما كتاب را كه تا انتها بخوانی معلوم می‌شود «نامیرا» ریشه در مفهوم «كل یوم‌ عاشورا و كل ارض كربلا» دارد. مفهومی كه می‌گوید پهنه‌ی سرزمین كربلا به اندازه‌ی كل زمین وسعت پیدا كرده و عاشورا همیشه نمیراست.

«نامیرا» داستانی شخصیت‌محور است؛ رمانی با خرده‌روایت‌هایی از تغییر روش، هدف، آرزو و عاقبت آدم‌ها. این روزگار است كه آدم‌ها را در محك انتخاب شدن و انتخاب كردن می‌گذارد و نویسنده‌ی نامیرا فقط تصویرساز صادق این رویدادهاست. نویسنده‌ی كتاب را به سبك رمان‌های كلاسیك با شروعی آرام آغاز می‌كند، تصویرسازی می‌كند، شخصیت‌ها را یك به یك وارد داستان می‌كند، آن‌ها را معرفی می‌كند و با داستان پیش می‌برد. «نامیرا» اسیر اختلاف روایت‌های تاریخی نشده و البته از عقبه‌ی تحقیقی درستی بهره برده است.


کتاب نامیرانوشتن داستانی كه مخاطب، آخرش را می‌داند كار آسانی نیست. و اینجاست كه كرمیار با نگاه درست به عاشورا و استفاده از عنصر «رمانس» به خوبی بهره‌گرفته است. دریغ جدی اینجاست كه ای كاش سریال «مختارنامه» را بعد از خواندن «نامیرا» می‌دیدیم تا باورمان شود در كوفه‌ای كه ۱۸هزار نامه برای امام حسین علیه‌السلام ارسال می‌شود چطور یكباره ورق بر می‌‌گردد و آدم‌هایی كه تا دیروز مشتاق استقبال از پسر پیامبر و علی علیهماالسلام بودند، ناگهان با زرق و برق سكه‌های پسر مرجانه پشت او را خالی كردند، سفیرش را ‌كشتند و بزرگان كوفه ناگهان یار قدیمی ابن‌زیاد شدند؟

آن وقت بود كه می‌فهمیدیم كه عمرو بن‌حجاج -از سردرمداران دعوت امام به كوفه- كه سعی می‌كرد سپاهی برای امام تهیه كند، چگونه با یك جلسه نشست و برخاست با والی خناس كوفه یك شبه از دوست به دشمن تبدیل می‌شود و سعی و همتش را بر این می‌گذارد كه مقابل یاران امام حتی اگر دختر و دامادش باشند، بایستد؟

در «نامیرا» است كه می‌فهمی بخشی از انبوه مردمی كه به امام نامه نوشتند حضور امام را برای منافع شخصی خود می‌خواستند. امضاها به خاطر درد دین نبود بلكه برای طایفه‌ای سؤال این بود كه چرا معاویه شام را برتر از كوفه دانسته است. وقتی كه ابن‌زیاد سر كیسه را شل كرد و از بیت‌المال كیسه‌های طلا بخشید، دیگر آمدن امام فایده‌ای برای این قوم نداشت. قصور معاویه را یزید جبران كرده بود، شاید اگر امام می‌آمد به كوفه و زعامت قوم را برعهده می‌گرفت اینان باز هم مخالفت می‌كردند. هرچند ابن‌زیاد هلاكشان كرد و دستشان را به خون پسر پیامبر آلوده كرد.

«نامیرا» یك مشخصه‌ی بارز دارد. نامیرا یك دوره‌ی فتنه‌شناسی است برای كسانی كه در پی حق هستند و می‌خواهند بدانند كه حق و باطل چگونه جابه‌جا می‌شوند. كه حتی «عبدالله بن‌عمیر» با آن همه سابقه در جهاد با كفار تردید می‌كند كه چرا پسر پیامبر به مقابله با یزید برخاسته است؟

«نامیرا» داستان عاشقانه هم دارد و نویسنده آگاهانه درام و رمانس را در كتابش خوب پرداخته است. «عشق» در نامیرا عشق بازاری نیست؛ آنجایی كه سلیمه دختر عمرو بن‌حجاج با ربیع پیمان زناشویی می‌بندد و خوشحال است كه همسرش محب علی و اولاد اوست و خشمگین می‌شود كه چرا پدرش به حسین علیه‌السلام پشت كرده است. این عشق آن قدر قوی است كه وقتی ربیع كارش به تردید می‌كشد، سلیمه هشدار می‌دهد كه پیوند آن دو از سر حب علی و حسین علیهماالسلام است.

در داستان كسانی را می‌بینیم كه در لحظه‌های آخر به كاروان امام می‌رسند و البته چه خوش می‌رسند. اینان مدیون یك لحظه محاسبه‌ی درست هستند تا بسوی امام بروند و البته می‌روند و می‌توانند با امام باشند.

داستان «نامیرا» تمامی ندارد اما تو باید تا انتهای كتاب بخوانی تا حس كنی چرا «اَنَس بن‌حارث كاهلی» خیلی قبل‌تر از واقعه‌ی عاشورا در كربلا به انتظار امامش نشسته است. اَنَس این‌قدر افق بلندتری دارد كه به «عبدالله بن‌عمیر» هم هشدار می‌دهد حرامیان و مسلمانان و مشركان به زودی یكی می‌شوند! و بر بهترین خلق خدا هجوم می‌آورند.

آثار فاخر ادبیات دینی در انتشارات «كتاب نیستان» یك رویكرد ماندگار خواهد بود. جریانی آهسته ولی با چگالی جدی جریان‌سازی در ادبیات انقلاب اسلامی ایران.

 بخشی از كتاب نامیرا به انتخاب نویسنده را از ایـــــنجا بخوانید.

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 163
  • 164
  • 165
  • ...
  • 166
  • ...
  • 167
  • 168
  • 169
  • ...
  • 170
  • ...
  • 171
  • 172
  • 173
  • 174

معرفی حوزه علمیه حضرت عبدالعظیم ع

شهرری، زمانی دارای حوزه‌های بسیار بوده و یک مرکز علمی محسوب می شد که مهم‌ترین عامل آن، حُسن‌ همجواری با مشاهد شریفه سه امامزاده بزرگوار، خصوصاً حضرت عبدالعظیم(ع) است که در این باره یکی از مراجع عالی‌قدر شیعه، حضرت‌ ایة الله ‌بهجت به طلاب فرمودند: «شما در جوار گنج الهی هستید، قدر آن را بدانید». قدمت حوزه علمیه آستان حضرت عبدالعظیم(ع) به سال‌های اوایل پیروزی انقلاب اسلامی بر می گردد. در اواسط شهریور 1359 بنای مقبره رضاخانی تخریب و به جای آن حوزه علمیه احداث شد و در 1366 حدود هفتاد نفر طلبه برای سال اول پذیرفته شدند. حوزه ‌علمیه آستان ‌حضرت‌عبدالعظیم(ع) ظرفیت ‌پذیرش سیصد طلبه علوم دینی در دو سطح 2و 3 را داراست و ساختمان آن از کلّیه امکانات آموزشی و رفاهی برخوردار است و از این جهت جزء معدود حوزه‌های کشور است. زیر بنای کلّ ساختمان 11 هزار و 500 متر مربع و محوطه، 6500 متر مربع و مساحت کلّ مدرسه 18 هزار متر مربع است.

جستجو

موضوعات

  • همه
  • طب سنتی و پزشکی
  • سیاسی
  • مناسبتهای سال
  • اخبار حوزه
  • علمی
  • مذهبی
  • عمومی
  • دست نوشته های یک طلبه
  • نرم افزار
  • شهداء
  • استفتائات
  • جدیدترین مقالات
  • برگی از زندگی علما
  • فراخوان
  • پژوهش
  • معرفی رسانه
  • منِ طلبه
  • نمونه سوالات امتحانی سطح2
  • داستان های پند آموز

پیوندهای روزانه


پشتیبانی سامانه وبلاگ مدارس
وبلاگ خانم یادگاری
گفته ها و ناگفته های یک طلبه
شبکه اجتماعی هادی نت
دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبري
دفتر مقام معظم رهبري

خبرنامه

تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

اوقات شرعی

امروز: شنبه 28 تیر 1404
اوقات شرعی به افق:
  • اذان صبح اذان صبح:
  • طلوع آفتاب طلوع آفتاب:
  • اذان ظهر اذان ظهر:
  • غروب آفتاب غروب آفتاب:
  • اذان مغرب اذان مغرب:
  • نیمه شب شرعی نیمه شب شرعی: