• خانه 
  • تماس  
  • ورود 

  • سخن حضرت آیت الله بهجت درباره مقام حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) در جمع طلاب :" شما در جوار گنج الهی هستید قدر آن را بدانید ***

نماز؛ شاه کلید سلامتی

22 فروردین 1393 توسط عبدالعظیم حسنی (ع)


نماز علاوه بر آنکه معراج مؤمن و مایه قرب به حق است و سلامت روح انسان را تضمین می‌کند اما بجا آوردن ارکان نماز تأثیر شکفت انگیزی بر سلامت جسم فرد دارد.
تحقیقات علمی برخی کارشناسان علم طب و روانشناسی ثابت کرده است حالت قیام در نماز و ثابت ماندن چشم باعث بهبود ضعف و نواقصی مانند نزدیک بینی می‌شود و به لحاظ روانی این حالت باعث افزایش مقاومت عصبی فرد شده و بی‌خوابی و افکار نا آرام را از انسان دور می‌کند.(۱)

ایستادن در حالت نماز باعث تقویت حالت تعادلی بدن شده و قسمت مرکزی مخچه که محل کنترل اعمال و حرکات ارادی است را تقویت می‌کند و این عمل باعث می‌شود فرد با صرف کمترین نیرو و انرژی به انجام صحیح حرکات بعدی بپردازد.
همچنین ایستادن فرد در حالت قیام سبب تقویت قسمت فوقانی بدن و ستون مهره‌ها شده و آن را در حالت مستقیم نگاه می‌دارد.
تقویت احشاء و ماهیچه‌های شکم، حفظ سلامت دستگاه گوارش و رفع یبوست مزمن، سوء هاضمه و بی اشتهایی از آثار رکوع در نماز است. مدت زمان خواندن ذکر رکوع نیز باعث تقویت عضلات صورت و گردن، ساق پا و ران‌ها می‌شود و به این ترتیب به جریان خون در قسمت‌های مختلف بدن سرعت می‌بخشد.

نماز، صلاة

استحکام بخشیدن و تقویت عضلات پاها و ران‌ها، کمک به نفخ معده و روده، بهبود فتق، از خواص نشستن بعد نماز است.

اما سجده اثرات فراوانی بر سلامت نمازگزار دارد. از جمله آنکه ستون مهره‌های بدن را تقویت کرده و دردهای سیاتیک را آرام می‌کند. سجده همچنین باعث افزایش جریان خون در سر شده که این امر با تغذیه این غدد باعث حفظ شادابی، زیبایی و طراوت پوست می‌شود. سجده باعث آسودگی و آرامش در فرد شده و عصبانیت را تسکین می‌دهد.
امام صادق (علیه‌السلام) در پاسخ به «سعید بن یسار» که پرسید: در حال رکوع دعا کنم یا سجود، فرمودند: در حال سجود دعا کن؛ زیرا نزدیک‌ترین حالت بنده به خداوند حالت سجده است. (۲)
همچنین از این امام بزرگوار رعایت شده است که «گروهی خدمت رسول خدا (صلوات الله علیه و آله) آمدند و عرض کردند: ای رسول خدا، در برابر پروردگارت بهشت را برای ما ضمانت کن. رسول خدا فرمودند: به شرط آن که شما نیز با سجده‏‌های طولانی مرا یاری دهید.»(۳)

امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) نیز در حدیثی می‌فرمایند: «اگر نمازگزار می‏‌دانست که چه هاله‏‌ای از جلالتِ خدا او را فرا می‏‌گیرد، دوست نداشت که سر از سجده‏‌اش بر دارد.»(۴)


____________________________________________________________________
پی نوشت:
۱- موسسه تحقیقات حجامت ایران
۲- بحار الأنوار: ۸۵ / ۱۳۱ / ۶ منتخب میزان الحکمة: ۲۶۴
۳- مالی الطوسیّ: ۶۶۴ / ۱۳۸۹ منتخب میزان الحکمة: ۲۶۴
۴- الخصال: ۶۳۲ / ۱۰ منتخب میزان الحکمة: ۳۲۶

 

منبع:http://www.islamiclife.ir/

 نظر دهید »

حرف های خواندنی همسر شهید مسعود مددخانی

21 فروردین 1393 توسط عبدالعظیم حسنی (ع)


همسر شهید ناهی منکر می‌گوید: شهید مددخانی 19 سال جانبازی‌اش را در گمنامی بود؛ نمی‌خواست کسی از وضعیتش مطلع شود؛ اگر هم من می‌خواستم برای کسی تعریف کنم، می‌گفت: «به کسی نگو من به خاطر خدا رفتم و خودش می‌داند کافی است».

در این شهر ما چه می‌گذرد، یکی در پی گمنامی و دیگری به دنبال نامداری، گمنامانی زمینی که شهره شهر آسمانی‌اند، نه دنبال اسمی و نه دنبال امتیازی؛ فقط خدا را دیدند و ولی خدا را. یکی از همین گمنامان که بعد از شهادتش نام او بر صفحه رسانه‌ها نشست، جانباز شهید «مسعود مددخانی» است که هیچ وقت حاضر نشد حتی اسمی از او برده شود و در سکوت، روزگار را گذراند تا اینکه به همرزمان شهیدش پیوست.

جانباز بسیجی آمر به معروف و ناهی از منکر «مسعود مددخانی» در سال 1374 طی مأموریت و در حین اجرای فریضه نهی از منکر با اراذل و اوباش منطقه فلاح تهران در ساختمان در حال احداث درگیر شده و پس از سقوط از ارتفاع 16 متری دچار ضایعه نخاعی شد. سرانجام بعد از 19 سال تحمل جانبازی 16 فروردین ماه 93 در بیمارستان بقیه‌الله تهران و 45 سالگی به شهادت رسید.

شهناز فیروزی همسر صبور این شهید است که طی گفت‌وگویی به بخشی از زندگی مشترک 15 ساله پرداخت.

 

شهید مسعود مددخانی

* همسرم را عاشقانه دوست داشتم

سال 78 در حالی که 27 ساله بودم، توسط یکی از دوستان با شهید مددخانی آشنا شدم. البته قبل از اینکه بنده او را ببینیم، شرایط سخت‌تری از خودش را برای من توضیح داد اما عشقی در وجودم بود که این شرایط برایم راحت به نظر می‌رسید؛

می‌دانستم که او در جهت انجام فریضه امر به معروف و نهی از منکر جانش را فدا کرده است و با توجه به اینکه این امر برایم ارزشمند بود، پذیرفتم که در کنارش زندگی کنم.

همسرم را عاشقانه دوست داشتم؛ او فردی مؤمن، خوش اخلاق و صبور بود. در طول 15 سال زندگی مشترک 5 بار مورد عمل جراحی ناحیه ستون فقرات قرار گرفت حتی عمل پیوند مهره روی وی انجام شد و به دلیل عوارض ناشی از این عمل‌ها و ایجاد مشکلات بعدی، یک سال درد و رنج بسیاری را تحمل کرد و در نهایت به آرزویش که شهادت بود، رسید.

* تنها بودیم

در طول این دوران ما صاحب فرزندی نشدیم و یک سری شرایط و مشکلاتی وجود داشت که حتی در این زمان کوتاه فرصت پیگیری این مسئله را نداشتیم.

خیلی همدیگر را دوست داشتیم؛ در طول این سال‌ها خودم کنارش بودم همه خانواده را فدای مسعود کردم پدر، مادر، برادر و فامیل. اگر برای خرید و کارهای دیگر بیرون از منزل می‌‌رفتم، دقایقی بعد با من تماس می‌گرفت و می‌گفت: «زود برگرد» او تحمل تنهایی را نداشت؛ اقوام و دوستان هم کمتر به او سر می‌زدند.

 

سهید مسعود مددخانی

* پرستارش بودم

از نظر جسمی هم او قطع نخاع بود و وضعیت خاصی داشت؛ لحظه‌های با وی بودن برایم زیبا بود و هیچ وقت حاضر نشدم او را به آسایشگاه ببرم. در سال 91 که حدود 3 ماه در بیمارستان بقیه‌‌الله بستری بود و امسال هم از سوم فروردین تا زمان شهادتش در 16 فروردین در کنارش بودم و از او پرستاری می‌کردم.

همسرم به دلیل عوارض عمل‌ها، تحرک کمتری داشت و بیشتر در بستر و حالت خوابیده بود. علاقه زیادی به نوشتن داشت اما با این شرایط جسمی نمی‌توانست آنچه می‌خواهد را بنویسد گاهی که مطلب ادبی به ذهنش خطور می‌کرد مرا صدا می‌زد تا آن را برایش بنویسم.

شهید مددخانی از نوجوانی وارد بسیج مسجد المهدی شد؛ در 14 سالگی هم در عملیات «والفجر هشت» حضور داشت و درصدی هم شیمیایی شده بود. او به دلیل عوارض ناشی از موج گرفتگی در جبهه، گاهی اوقات عصبانی می‌شد اما خیلی صبور بود و سکوت می‌کرد.

* وابستگی به دنیا نداشتیم

من و مسعود وابستگی به این دنیا نداشتیم؛زندگی ساده‌ای داشتیم؛ اهل تجملات نبودیم و با کمبود درآمد راحت زندگی کردیم؛ با اینکه خودش الگوی صبر برای من بود به من می‌گفت: «خیلی صبور هستی». او در برابر درد خیلی صبور بود و اصلاً شکایت نکرد هیچ وقت از وضعیت جسمی‌اش گله نکرد و می‌گفت «خدایا شکرت. توکلم به خودت است».

یک وقت‌هایی به من می‌گفت: «خسته ‌شدی؟» می‌گفتم: «دشمن ما خسته‌ است» و ادامه می‌دادم: «الله اکبر؛ جانم فدای رهبر». او حضرت آقا خامنه‌ای را خیلی دوست داشت و هر وقت می‌خواست درباره ایشان حرفی بزند و ابراز علاقه کند، می‌گفت: «فدای سید علی».

با اینکه از نشستن بدش می‌آمد اما سال‌ها خانه‌نشین شده بود. مشکلات متعددی داشت اما هیچ وقت به زبان نیاورد و روال عادی زندگی را داشت.

شهید مددخانی با دیدن شرایط بی‌حجابی و فاصله گرفتن جامعه از آرمان‌ها خیلی ناراحت بود و در زمزمه‌هایش می‌شنیدم که می‌گفت: «ببین چه می‌گذرد در خیابان‌ها، خدایا مرا ببر که این مسائل را در جامعه نبینم چه می‌خواستیم و چه شد!».

بی‌غیرتی مردان او را عذاب می‌داد و می‌گفت: «امام حسین علیه‌السلام به خاطر امر به معروف و نهی از منکر جانش را فدا کرد؛ الان چرا این‌قدر سکوت است؟ بچه‌ها کجا هستند؟ کجا رفتند؟ شهدا کجا هستند و ببینید؟». عزاداری را می‌دید و می‌گفت: «عزاداری فقط صرف سینه زدن و نذری دادن نیست؛ راه سیدالشهدا را باید ادامه داد» او شهدا را صدا می‌زد و می‌گفت: «بیایید به فریادمان برسید» بیشتر دوستان و هم‌کلاسی‌های همسرم شهید شده بودند، شهیدان «علی مهران» و «علی شکاری» و شهید متولیان و شهید استوار از دوستان نزدیک مسعود بود.

گاهی وقت‌ها که تنهایی از منزل بیرون می‌رفتم و وضعیت نامناسب جامعه را می‌دیدم و بعد از بازگشت برای همسرم تعریف می‌کردم، او می‌گفت: «دیگر این مسائل را برای من تعریف نکن؛ با شنیدن این حرف‌ها آتش می‌گیریم». وقتی که باهم بیرون می‌رفتیم اگر مسئله‌ای می‌دید، با زبانی نرم تذکر می‌داد و همیشه حرفش تأثیرگذار بود.

* 19 سال گمنامی

شهید مددخانی 19 سال جانبازی‌اش را در گمنامی بود؛ نمی‌خواست کسی از وضعیتش مطلع شود؛ اگر هم من می‌خواستم برای کسی تعریف کنم، می‌گفت: «به کسی نگو من به خاطر خدا رفتم و خودش می‌داند کافی است».

همسرم برای پیگیری اخبار، روزنامه‌ کیهان را مطالعه می‌کرد و از مشترکان قدیمی کیهان بود؛ گاهی به او می‌گفتم: «با دفتر روزنامه کیهان تماس بگیر تا بیایند، شرایط شما را ببینند و مردم بدانند که چه کسانی در مسیر امر به معروف و نهی از منکر جان‌شان را فدا کردند» اما موافق این کار هم نبود و می‌گفت: «اول برای رضای خدا و بعد رضایت سیدعلی خامنه‌ای این کار را کردم و از کسی انتظاری ندارم»؛ او علاقه زیادی به رهبر معظم انقلاب اسلامی داشت و عکس ایشان بالای سرش بود.

این اواخر وضعیت مناسبی نداشت؛ سوم فروردین امسال و هنگام خروج از منزل برای رفتن به بیمارستان بقیة الله، نگاهی به من کرد و گفت: «می‌روم و دیگر وارد این خانه نمی‌شوم، دیدار به قیامت». به او گفتم: «پس من چی؟ من را نمی‌بری؟» لبخندی زد و گفت: «حالا فکر کنم ببینم برای تو چه کار می‌توانم کنم».

در آخرین لحظات هم دست‌های مرا روی صورتش گرفته بود و می‌بوسید و می‌گفت «مرا ببخش در طول این سال‌ها خیلی اذیتت کردم؛ هیچ کاری در شأن تو انجام ندادم».

وجود همسرم برایم خیلی ارزشمند بود؛ خداوند انگیزه و صبر زیادی به من داد و در این معامله از خداوند آخرت خوب می‌خواهم.

فاطمه ملکی


منبع:فارس


 2 نظر

غیبت چه کسی مجاز است؟

21 فروردین 1393 توسط عبدالعظیم حسنی (ع)


غیبت آن است که عیب پنهانی کسی را پشت سر او بگویند. اگر صفت ناروا در شخصی باشد یا کاری انجام داده باشد که گناه است و دیگران از آن بی اطلاع اند و دوست ندارد کسی آن را برای دیگران بازگو کند، بازگو کردن آن پشت سر او برای دیگران غیبت است.

* موارد جواز غیبت

1.غیبت متجاهر به فسق (کسی که علنی و آشکار گناه می کند)، که در مورد همان گناهش به اتفاق فقها جایز است و اما نسبت به گناهان دیگرش که پنهان است، مورد اختلاف است.

2.موارد تظلّم شخص از کسی که در حق او ظلم کرده، که می تواند ظلم او را بیان کند.

3.موارد مشورت، مانند کسی که می خواهد دخترش را به کسی بدهد، و با شخصی در مورد آن فرد مشورت می کند که آن شخص می تواند عیب پسر را نقل کند.

4.در موارد خیرخواهی و نصیحت، مثل اینکه شخصی با کسی رفیق شود و انسان احتمال دهد که این رفاقت منجر به فساد آن شخص شود. در این صورت، چون رفیق او آدم بدی است، می توان در مقام نصیحت و خیرخواهی، عیب او را ذکر نمود.

5.کسی که می خواهد به دین ضرر بزند.

6.کسی که می خواهد به خودش ضرری بزند که لازم است او را حفظ نمود.

7. کسانی که نوشته های مسموم، منحرف کننده و باطل دارند. (منهاج الصالحین، ج ۱، م ۳۹ تقلید؛ استفتائات جدید، ص ۲۰۹)

توبه از غیبت

پس از واقع شدن غیبت، توبه و پشیمانی از آن واجب است و احتیاط مستحب آن است که از غیبت شده، اگر فسادی بر آن مترتب نگردد، حلالیت بطلبد و یا برای او استغفار کند. (منهاج الصالحین، ج ۱، فی التقلید، م 29)

بنابراین، اگر غیبت شونده از دنیا رفته، برای او بسیار استغفار کند و اگر زنده است و انسان بزرگوار و باگذشتی است و گفتن به او عداوت و دشمنی و فتنه ایجاد نمی کند، احتیاط مستحب آن است که از وی حلالیت بطلبد و اگر احتمال می دهد که مراجعه به او سبب عداوت و فتنه می شود، به وی مراجعه نکند و در عوض برای او بسیار استغفار کند.

سۆال: اگر کسی غیبتی از شخصی کرده، همچنین تهمتی زده یا شنیده، در این موارد باید رضایت فرد غیبت شده و شخص تهمت زده شده را جلب کند؟

جواب: لازم نیست، ولی باید توبه کند. (استفتائات امام، ج ۲، ص ۶۲۰، س ۱۶؛ جامع المسائل فاضل، ج ۱، ص 252)

سۆال: اگر فردی غیبت فرد دیگر را نموده، آیا باید برای توبه کردن، از طرف مقابل طلب رضایت نماید یا اینکه تنها استغفار کافی است؟ در صورت مانع بودن شرم و حیا، چه باید کرد؟

جواب: استغفار کافی است. (استفتائات امام، ص ۶۲۱، س ۲۱؛ جامع المسائل فاضل، ج ۱، ص ۹۸۲)

سوال: اگر پشت سر کسی حرفی بزنیم و کسی که می‌شنود او را نشناسد و یا در صورت شناختن فردِ غایب، آن چیزی را که ما می‌گوییم او هم در مورد آن شخص بداند، آیا مرتکب غیبت شده‌ایم؟

شرایط تحقق غیبت عبارتست از:

1.فردی که از او غیبت می‌شود در جمع حاضر نباشد.

2.آن سخن، عیب و نقص وی محسوب شود.

3.این عیب از عیوب پنهان باشد.

4.فرد از شنیدن آنچه در موردش گفته می‌شود ناراحت شود.

بر این اساس، آنچه در سۆال آمده است، ظاهراً شرایط کامل غیبت را ندارد، اما اگر بازگو کردن آن، موجب آزار دیگران شود، جایز نبوده و باید از آن اجتناب کرد. ضمن اینکه برخی از مراجع تقلید (آیة الله صافی گلپایگانی) موارد مذکور در سۆال را غیبت دانسته‌اند.

پاسخ مراجع عظام تقلید نسبت به این سۆال، چنین است:

حضرت آیة الله العظمی خامنه‌ای:

موارد مذکور هر چند غیبت محسوب نمی‌شود ولی اگر موجب ایذاء دیگران بشود جایز نیست و باید اجتناب شود.

حضرت آیة الله العظمی سیستانی:

غیبت مۆمن از گناهان کبیره و حرام است. و غیبت: آن است که عیب مۆمنی - آن هم عیبی که پوشیده بر مردم است - در نبودش گفته شود خواه به قصد پایین آوردن منزلت او باشد یا نه و خواه عیب در بدنش باشد یا در نسب یا در اخلاق یا در عمل او یا در گفتار او یا در دین او یا در دنیای او یا در غیر آن از آنچه که پوشیده و پنهان بر مردم هست، باشد. همچنان که فرق نمی‌کند در بیان آن عیب این‌که به زبان بیان کند یا با انجام فعلی که از عیب او حکایت می‌کند باشد. و غیبت در صورتی حاصل می‌شود که شنونده‌ای باشد و گوینده قصد فهماندن و خبر دادن - یا آنچه که به حکم این دو هست - به شنونده باشد. همچنان در صورتی حاصل می‌گردد که شخص غیبت شونده را معیّن کند پس اگر گفت (یکی از اهل شهر ترسو است) غیبت نیست، و همچنین اگر بگوید: (یکی از فرزندان زید ترسو است)، بله ممکن است به لحاظ این‌که اهانت و انتقاص از آنان باشد حرام گردد و نه به لحاظ غیبت. و باید کسی که غیبت می‌کند از کرده خود پشیمان گردد و توبه کند، و احتیاط مستحب آن است که - اگر مفسده‌ای بار نشود - از شخص غیبت شده حلالیت بطلبد یا این‌که برای او استغفار کند.

حضرت آیة الله العظمی صافی گلپایگانی:

غیبت آن است که عیب کسی در غیاب او نزد اشخاصی گفته شود و طوری باشد که اگر بشنود ناراحت شود. بنابراین هر دو فرض سۆال را شامل می‌شود و عیب‌جویی و تفحص و تجسس از احوال خفیه مردم و استکشاف امور نهانی آنها حرام است. بله اگر ضرورت مهمی در بین باشد به طوری که اهمیت آن از حرمت تجسس در امور اشخاص که فی نفسه از محرمات قطعیه است بیشتر باشد در آن صورت منعی ندارد، البته احراز اهمیت در این گونه موارد با مجتهد جامع الشرایط است.

حضرت آیة الله العظمی مکارم شیرازی:

غیبت آن است که عیب پنهانی کسی را پشت سر او بگویند ولی در مواردی که مسئله مهمّی مطرح است ـ مانند موارد مشورت و اصلاح ذات البین و امثال آن ـ استثنا شده است.

حضرت آیة الله العظمی نوری همدانی:

بیان عیوب پنهان دیگران که از افشای آن اکراه دارند جائز نیست.

سۆال :مشاهده می شود در برخی محافل خواهران به نام انجمن های قرآنی به غیبت و تهمت زدن به این و آن می پردازند آیا این کار حرام نیست؟

جواب: غیبت و تهمت حرام است و سزاوار است کسانی که در مجلس قرآن شرکت می کنند بیشتر از دیگران رعایت این مسأله را بنمایند. (ر.ک استفتائات امام (ره), ج۳, ص۵۸۷ و ۵۸۸)

سۆال: اگر در میان جمعی باشیم که غیبت شخصی را می کنند و بنده او را نشناسم نسبت به بنده غیبت است؟

جواب: سخن از کسی که شما او را نمی شناسید نسبت به شما غیبت محسوب نمی شود. (ر.ک استفتائات امام (ره)،ج ۲، ص۶۱۹، س10)

سۆال: آیا غیبت فاسق جایز است؟ کسی که ریش خود را با تیغ می زند غیبت او جایز است؟

جواب: بلی غیبت فاسق در خصوص گناهی که علناً مرتکب می شود اشکال ندارد.

سوال: من مدتی است که سعی می کنم که غیبت نکنم، حال اگر از یک نفر خیلی ناراحت باشم و فقط برای شوهرم درد دل کنم آن هم غیبت محسوب می شود؟

جواب: اگر عیب پنهانی کسی را برای شوهرتان بگویید و او اطلاع نداشته باشد غیبت است. (سایت آیت الله مکارم شیرازی(


منبع : سایت تبیان

 2 نظر

پوستر/ تکیه گاهی برای جامعه سالم

18 فروردین 1393 توسط عبدالعظیم حسنی (ع)


چه بسيار كساني كه با يك تذكر متنبه شده، مسير زندگيشان عوض شده است .(سوره الذاريات آيه 55)

 


 نظر دهید »

استدلال قیام امام زمان(ع) با تکیه بر آیات

18 فروردین 1393 توسط عبدالعظیم حسنی (ع)


از آنجا که مهدى(عج) آخرین پیشوا پس از قیام پیامبر(ص) است، یکى از روشن ترین مصادیق ‘بقیة الله’ است و از همه به این لقب شایسته تر است. به ویژه که تنها باقى مانده پس از پیامبران و امامان است.

نخستین سخنى که مهدى(ع) پس از قیام خود مى گوید این آیه است: (بقیة الله خیر لکم إن کنتم مؤمنین)، سپس مى گوید: منم بقیة الله وحجت و خلیفه او در میان شما، سپس هیچ کس بر او سلام نمى کند، مگر این که مى گوید: السلام علیک یا بقیة الله فى أرضه".


آیت الله سبحانی به این پرسش که قیام حضرت مهدی(عج) چگونه با این دو آیه استدلال می شود، پاسخ داده است:


قرآن کریم مى فرماید: 1. ( ونرید أن نمن على الذین استضعفوا فى الأرض و نجعلهم أئمّة ونجعلهم الوارثین). [105] “اراده ما بر این است که بر ستمدیدگان نعمت بخشیم و آنان را پیشوایان و وارثان روى زمین قرار دهیم». مى گویند: این آیه چه ارتباطى به قیام حضرت مهدى دارد؟

 


پاسخ این است که بررسى آیه با ملاحظه ماقبل و مابعد آن، این مسأله را قطعى مى سازد که قرآن هرگز از یک برنامه موضعى و خصوصى، مربوط به بنى اسرائیل سخن نمى گوید، بلکه بیانگر یک قانون کلى براى همه اعصار و قرون و همه اقوام و جمعیت هاست و مى فرماید: ما اراده کرده ایم که بر مستضعفان منت بگذاریم و آنان را وارثان حکومت روى زمین قرار دهیم. این بشارتى است براى همه انسان هاى آزاده و خواهان حکومت عدل و داد و برچیده شدن بساط ظلم و جور. شاهد این مطلب آیه دیگر است:

(و لقد کتبنا فى الزبور من بعد الذکر انّ الأرض یرثها عبادى الصالحون). [106] “در “زبور"، پس از “تورات” نوشتیم که زمین در آینده از آن بندگان صالح است".
یکى از این نمونه ها حکومت بنى اسرائیل و زوال حکومت فرعونیان بود.نمونه کاملترش حکومت پیامبر اسلام و یارانش بعد از ظهور اسلام بود که سرانجام خدا به دست همین گروه دروازه قصرهاى کسرى ها و قیصرها را گشود، و آنان را از تخت قدرت به زیر آورد، و بینى مستکبران را به خاک مالید.

و نمونه گسترده تر، ظهور حکومت حق و عدالت در تمام کره زمین به وسیله مهدى ارواحنا له الفداء است. بنابراین، اگر با این آیه بر ظهور حضرت مهدى استدلال مى کنند در حقیقت نوعى استدلال با ضابطه کلى بر مصداق و مورد است.مفسران معتقدند که آیات قرآن اگر در موردى نازل شد، اختصاص به آن مورد ندارد بلکه در طول زمان، براى خود مصداق پیدا مى کند.

و لذا از امیرمؤمنان(ع) روایت شده است که در تفسیر آیه فرمود: “هم آل محمد یبعث الله مهدیّهم بعد جهدهم فیعزّهم ویذلّ عدوهم". ( [107]) “این گروه آل محمد هستند. خداوند مهدى آنها را پس از زحمت و فشارى که بر آنها وارد مى شود، برمى انگیزد و به آنها عزّت مى بخشد. دشمنانشان را ذلیل و خوار مى سازد".

در حدیثى از امام چهارم، چنین وارد شده است: والذى بعث محمداً بالحقّ بشیراً ونذیراً إنّ الأبرار منّا أهل البیت وشیعتهم بمنزلة موسى وشیعته، وإن عدوّنا وأشیاعهم بمنزلة فرعون وأشیاعه". ( [108])«سوگند به کسى که محمد را به حق بشارت دهنده و بیم دهنده قرار داد که نیکان ما اهل بیت و پیروان ما، به منزله موسى و پیروان او هستند و دشمنان ما و پیروان آنها به منزله فرعون و پیروان اویند(سرانجام ما پیروز مى شویم و آنها نابود مى شوند و حکومت حق و عدالت، از آنِ ما خواهد بود».
***
2. آیه( بقیة الله خیر لکم إن کنتم مؤمنین وما أنا علیکم بحفیظ). [109] “آنچه خدا براى شما بر جاى نهاده براى شما بهتر است اگر ایمان داشته باشید و من پاسدار شما و اجبار کننده شما نیستم". حضرت شعیب در این آیه گوشزد مى کند که کم فروشى نکنند و در معاملات به مردم ظلم و ستم روا ندارند. سرانجام یادآور مى شود("بقیة الله” یعنى سود حلال و اندک که برابر با شرع الهى است براى شما بهتر است).

و در آیه دیگر مى فرماید: ( والباقیات الصالحات خیر عند ربّک ثواباً وخیر أملاً ). [110] “چیزهاى خوب و ماندگار در نزد خدا از نظر پاداش و آرزو بهتر است".آیه یک ضابطه کلى را بیان مى کند که یکى از مصادیق آن، همان است که در مورد قوم شعیب آمده(سود اندک و معامله پاک) این ضابطه در طول تاریخ، مصادیقى دارد. انبیا و اولیا از مصادیق بقیة الله هستند و یکى از مصادیق آن حضرت مهدى(ع) است که امام باقر(ع) در مورد او مى فرماید:

“أوّل ما ینطق القائم(ع) حین یخرج هذه الآیة: ( بقیة الله خیر لکم إن کنتم مؤمنین)، ثم یقول: أنا بقیة الله وحجته وخلیفته علیکم فلا یسلم علیه مسلم إلاّ قال: السلام علیک یا بقیة الله فى أرضه” “نخستین سخنى که مهدى(ع) پس از قیام خود مى گوید این آیه است:(بقیة الله خیر لکم إن کنتم مؤمنین)، سپس مى گوید: منم بقیة الله وحجت و خلیفه او در میان شما، سپس هیچ کس بر او سلام نمى کند، مگر این که مى گوید: السلام علیک یا بقیة الله فى أرضه". ( [111])

درست است که در آیه مورد بحث، منظور از “بقیة الله” سود و سرمایه حلال و یا پاداش الهى است ولى هر موجود نافع که از طرف خداوند براى بشر باقى مانده و مایه خیر و سعادت او گردد “بقیة الله” حساب مى شود. تمام پیامبران الهى و پیشوایان بزرگ “بقیة الله” هستند. تمام رهبران راستین که پس از مبارزه با یک دشمن سرسخت براى یک قوم و ملت، باقى مى مانند از این نظر، بقیة الله هستند.

همچنین سربازان مبارزى که پس از پیروزى از میدان جنگ، بازمى گردند، آنها نیز بقیة الله هستند. از آنجا که مهدى موعود(عج) آخرین پیشوا و بزرگترین رهبر انقلابى پس از قیام پیامبر اسلام(ص) است، یکى از روشن ترین مصادیق “بقیة الله” مى باشد و از همه به این لقب شایسته تر است. به ویژه که تنها باقى مانده پس از پیامبران و امامان است.


پی نوشت ها:

[105] . قصص/ 5.
[106] . انبیاء/ 105.
[107] . غیبت شیخ طوسى، به نقل از نورالثقلین، ج4، ص 11.
[108] . مجمع البیان، ذیل آیه مورد بحث.
[109] . هود/ 86.
[110] . کهف/ 46.
[111] . به نقل از تفسیر صافى، ذیل آیه فوق.

منبع:شبستان


 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 22
  • 23
  • 24
  • ...
  • 25
  • ...
  • 26
  • 27
  • 28
  • ...
  • 29
  • ...
  • 30
  • 31
  • 32
  • ...
  • 174

معرفی حوزه علمیه حضرت عبدالعظیم ع

شهرری، زمانی دارای حوزه‌های بسیار بوده و یک مرکز علمی محسوب می شد که مهم‌ترین عامل آن، حُسن‌ همجواری با مشاهد شریفه سه امامزاده بزرگوار، خصوصاً حضرت عبدالعظیم(ع) است که در این باره یکی از مراجع عالی‌قدر شیعه، حضرت‌ ایة الله ‌بهجت به طلاب فرمودند: «شما در جوار گنج الهی هستید، قدر آن را بدانید». قدمت حوزه علمیه آستان حضرت عبدالعظیم(ع) به سال‌های اوایل پیروزی انقلاب اسلامی بر می گردد. در اواسط شهریور 1359 بنای مقبره رضاخانی تخریب و به جای آن حوزه علمیه احداث شد و در 1366 حدود هفتاد نفر طلبه برای سال اول پذیرفته شدند. حوزه ‌علمیه آستان ‌حضرت‌عبدالعظیم(ع) ظرفیت ‌پذیرش سیصد طلبه علوم دینی در دو سطح 2و 3 را داراست و ساختمان آن از کلّیه امکانات آموزشی و رفاهی برخوردار است و از این جهت جزء معدود حوزه‌های کشور است. زیر بنای کلّ ساختمان 11 هزار و 500 متر مربع و محوطه، 6500 متر مربع و مساحت کلّ مدرسه 18 هزار متر مربع است.

جستجو

موضوعات

  • همه
  • طب سنتی و پزشکی
  • سیاسی
  • مناسبتهای سال
  • اخبار حوزه
  • علمی
  • مذهبی
  • عمومی
  • دست نوشته های یک طلبه
  • نرم افزار
  • شهداء
  • استفتائات
  • جدیدترین مقالات
  • برگی از زندگی علما
  • فراخوان
  • پژوهش
  • معرفی رسانه
  • منِ طلبه
  • نمونه سوالات امتحانی سطح2
  • داستان های پند آموز

پیوندهای روزانه


پشتیبانی سامانه وبلاگ مدارس
وبلاگ خانم یادگاری
گفته ها و ناگفته های یک طلبه
شبکه اجتماعی هادی نت
دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبري
دفتر مقام معظم رهبري

خبرنامه

آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          

اوقات شرعی

امروز: چهارشنبه 26 آذر 1404
اوقات شرعی به افق:
  • اذان صبح اذان صبح:
  • طلوع آفتاب طلوع آفتاب:
  • اذان ظهر اذان ظهر:
  • غروب آفتاب غروب آفتاب:
  • اذان مغرب اذان مغرب:
  • نیمه شب شرعی نیمه شب شرعی: