• خانه 
  • تماس  
  • ورود 

  • سخن حضرت آیت الله بهجت درباره مقام حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) در جمع طلاب :" شما در جوار گنج الهی هستید قدر آن را بدانید ***

توصیه‌های مرحوم دولابی برای زندگی مومنانه

26 آذر 1392 توسط عبدالعظیم حسنی (ع)


1. هر وقت در زندگی‌ات گیری پیش آمد و راه بندان شد، بدان خدا کرده است؛ زود برو با او خلوت کن و بگو با من چه کار داشتی که راهم را بستی؟ هر کس گرفتار است، در واقع گرفته ی یار است.

2. زیارتت، نمازت، ذکرت و عبادتت را تا زیارت بعد، نماز بعد، ذکر بعد و عبادت بعد حفظ کن؛ کار بد، حرف بد، دعوا و جدال و… نکن و آن را سالم به بعدی برسان. اگر این کار را بکنی، دائمی می شود؛ دائم در زیارت و نماز و ذکر و عبادت خواهی بود.

3. اگر غلام خانه‌زادی پس از سال ها بر سر سفره صاحب خود نشستن و خوردن، روزی غصه دار شود و بگوید فردا من چه بخورم؟ این توهین به صاحبش است و با این غصه خوردن صاحبش را اذیت می کند. بعد از عمری روزی خدا را خوردن، جا ندارد برای روزی فردایمان غصه دار و نگران باشیم.

4. گذشته که گذشت و نیست، آینده هم که نیامده و نیست. غصه ها مال گذشته و آینده است. حالا که گذشته و آینده نیست، پس چه غصه ای؟ تنها حال موجود است که آن هم نه غصه دارد و نه قصه.

5. موت را که بپذیری، همه ی غم و غصه ها می رود و بی اثر می شود. وقتی با حضرت عزرائیل رفیق شوی، غصه هایت کم می شود. آمادگی موت خوب است، نه زود مردن. بعد از این آمادگی، عمر دنیا بسیار پرارزش خواهد بود. ذکر موت، دنیا را در نظر کوچک می کند و آخرت را بزرگ. حضرت امیر علیه السلام فرمود:یک ساعت دنیا را به همه ی آخرت نمی دهم. آمادگی باید داشت، نه عجله برای مردن.


6. اگر دقّت کنید، فشار قبر و امثال آن در همین دنیاقابل مشاهده است؛ مثل بداخلاق که خود و دیگران را در فشار می گذارد.

7. تربت، دفع بلا می‌کند و همه ی تب ها و طوفان ها و زلزله ها با یک سر سوزن از آن آرام می شود. مؤمن سرانجام تربت می‌شود. اگر یک مؤمن در شهری بخوابد، خداوند بلا را از آن شهر دور می‌کند.

8. هر وقت غصه دار شدید، برای خودتان و برای همه مؤمنین و مؤمنات از زنده ها و مرده ها و آنهایی که بعدا خواهند آمد، استغفار کنید. غصه‌دار که می‌شوید، گویا بدنتان چین می‌خورد و استغفار که می‌کنید، این چین ها باز می شود.

9. تا می گویم شما آدم خوبی هستید، شما می گویید خوبی از خودتان است و خودتان خوبید. خدا هم همین طور است. تا به خدا می گویید خدایا تو غفّاری، تو ستّاری، تو رحمانی و…خدا می فرماید خودت غفّاری، خودت ستّاری، خودت رحمانی و… . کار محبت همین است.

10. با تکرار کردن کارهای خوب، عادت حاصل می شود. بعد عادت به عبادت منجر می شود. عبادت هم معرفت ایجاد می کند. بعد ملکات فاضله در فرد به وجود می آید و نهایتا به ولایت منجر می شود.

11. خدا عبادت وعده ی بعد را نخواسته است؛ ولی ما روزی سال های بعد را هم می خواهیم، در حالی که معلوم نیست تا یک وعده ی بعد زنده باشیم.

12. لبت را کنترل کن. ولو به تو سخت می گذرد، گله و شکوه نکن و از خدا خوبی بگو. حتّی به دروغ از خدا تعریف کن و این کار را ادامه بده تا کم کم بر تو معلوم شود که به راست ی خدا خوب خدایی است و آن وقت هم که به خیال خودت به دروغ از خدا تعریف می کردی، فی الواقع راست می گفتی و خدا خوب خدایی بود.


13. ازهر چیز تعریف کردند، بگو مال خداست و کار خداست. نکند خدا را بپوشانی و آنرا به خودت یا به دیگران نسبت بدهی که ظلمی بزرگ تر از این نیست. اگر این نکته را رعایت کنی، از وادی امن سر در می آوری. هر وقت خواستی از کسی یا چیزی تعریف کنی، از ربت تعریف کن. بیا و از این تاریخ تصمیم بگیر حرفی نزنی مگر از او. هر زیبایی و خوبی که دیدی رب و پروردگارت را یاد کن، همانطور که امیرالمؤمنین علیه السلام در دعای دهه‌ی اول ذیحجه می فرماید: به عدد همه چیزهای عالم لا اله الا الله

14. دل های مؤمنین که به هم وصل می‌شود، آب کُر است. وقتی به علــی علیه السّلام متّصل شد، به دریا وصل شده است…شخصِ تنها ، آب قلیل است و در تماس با نجاست نجس می شود ، ولی آب کُر نه تنها نجس نمی شود ، بلکه متنجس را هم پاک می کند.”

15. هر چه غیر خداست را از دل بیرون کن. در “الا"، تشدید را محکم ادا کن، تا اگر چیزی باقی مانده، از ریشه کنده شود و وجودت پاک شود. آن گاه “الله"را بگو همه ی دلت را تصرف کند.

منبع: رجا

 1 نظر

یک مربی خوب از نگاه قرآن دارای چه ویژگی‌های است؟

26 آذر 1392 توسط عبدالعظیم حسنی (ع)

 

مدتیه که خودم به جهت کار با کودک و نوجوان خیلی دغدغه این رو دارم که ببینم باید چه ویژگی هایی دشاته باشم. گفتم بد نیست شما هم این مطلب رو بخونید.

خودسازی مربی و دلسوز بودن و مردمی بودن در کدام سوره‌ها و آیات آمده است؟


در آیات متعددی از قرآن، در توصیف ویژگی­های پیامبران، صفاتی برای آنان نقل شده است. با توجه به این‌که این بزرگواران برترین و والاترین مربیان و معلمان بشریت هستند، این صفات می‌‌تواند سرمشق خوبی برای دیگر افراد، در امر تربیت مردم باشد. مهم‌ترین ویژگی یک مربی خوب، دلسوز بودن او است که این حالت به اشکال گوناگون ظهور می‌‌کند. در ادامه با استفاده از آیات قرآن، به برخی از این صفات اشاره می‌‌شود:


1. هم‌دل بودن: اگر یک مربی دلسوز زیردستان خود نباشد، اهمیت زیادی برای آنان قائل نمی‌‌شود و عاقبت و سرنوشت آنها برایش ارزش زیادی نخواهد داشت. در توصیف پیامبر گرامی اسلام(ص) در قرآن آمده است: «لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ»[1]؛ از خود شما پیامبری به سویتان آمده که رنج کشیدن شما برایش سخت است.


2. علاقه‌‌مندی زیاد به رشد یافتن: مربی و معلم خوب کسی است که رشد و ترقی شاگردانش منتهای آرزویش باشد و در این کار سر از پا نشناسد. در ادامه آیه قبل، به عنوان وصف دیگر پیامبر(ص)، چنین می‌‌گوید: «حَرِیصٌ عَلَیْکُم»؛ او اشتیاق زیادی برای هدایت شما دارد.


3. مهربانی: مهربان بودن صفتی قلبی است که لازمه تربیت کردن است. مربی نامهربان راه به جایی نخواهد برد. از این‌رو در پایان آیه سابق چنین آمده است: «بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَّحِیم»؛ او نسبت به کسانی که راه حق را پذیرفته و اهل ایمان شده‌اند، بسیار مهربان است.


4. تلاش شبانه روزی: یک مربی واقعی که دلسوز باشد، شبانه روز در فکر امور مربوط به زیردستان خود بوده و از هیچ تلاشی فروگذار نمی‌‌کند. زمان برای او مطرح نیست و هر وقت که لازم باشد، وظیفه خود را به جا می‌‌آورد. حضرت نوح در شرح وظیفه خود چنین می‌‌گوید: «قَالَ رَبّ‏ِ إِنىّ‏ِ دَعَوْتُ قَوْمِى لَیْلًا وَ نَهَارً»؛[2] خدایا من شبانه روز مردم را به سوی تو دعوت کردم.


5. غم‌‌خوار بودن: در توصیف حالات پیامبر گرامی اسلام(ص) در آیات متعددی قرآن آمده است که آن قدر غم‌‌خوار مردم بودند که به خاطر اصرار آنان بر گمراهیشان آن‌ قدر غمگین می‌‌شد که نزدیک بود از بین برود. در سوره شعراء آمده است: «لَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَّفْسَکَ أَلَّا یَکُونُواْ مُؤْمِنِین »؛[3] نزدیک است که به خاطر ایمان نیاوردن مردم، به خاطر غم و اندوه خود را هلاک کنی.
_____________________________
[1]. توبه، 128.
[2]. نوح، 5.
[3]. شعراء، 3.

 نظر دهید »

داستانی که باید با خواندنش تب کرد!

24 آذر 1392 توسط عبدالعظیم حسنی (ع)


علامه نحرير بهاء الدين سيد على بن سيد عبدالكريم نيلى نجفى كه جلالت شأنش بسيار و مناقبش بى شمار است و تلميذ شيخ شهيد و فخر المحققين است در كتاب ((انوار المضيئة)) در ابواب فضايل حضرت اميرالمؤمنين(ع) به مناسبتى اين حكايت را از والدش نقل كرده که:

در قريه نيله كه قريه خوشان باشد شخصى بود كه توليت مسجد آن قريه با او بود روزى از خانه بيرون نيامد، او را طلبيدند عذر آورد كه نمى توانم، چون تحقيق كردند معلوم شد كه بدن او با آتش سوخته غير از دو طرف رانهاى او تا طرف زانوها و ديدند درد و الم او را بى قرار كرده، سبب آنرا از او پرسيدند، گفت: در خواب ديدم كه قيامت برپا شده و مردم به داخل جهنم مى ريزند و من از آن كسانى بودم كه مرا به بهشت فرستادند همين كه رو به بهشت مى رفتم به پلى رسيدم كه عرض و طول آن بزرگ بود، گفتند كه اين صراط است پس از آن عبور كردم و هر چه از آن طى مى كردم عرضش كم، و طولش بسيار مى شد تا رسيد بجائى كه مثل تيزى شمشير شد، در زير آن نگاه كردم ديدم كه وادى بسيار بزرگى است و در آن آتش ‍ سياهى است، و در آن، جمره هايى مثل قله كوهها، و مردم بعضى نجات مى يابند و بعضى در آتش مى افتند.

و من شروع كردم به لرزيدن مثل كسى كه بخواهد بيفتد تا خود را رسانيدم به آخر صراط، به آنجا كه رسيدم نتوانستم خوددارى كنم كه ناگاه در آتش افتادم و در ميان آن فرو رفتم، پس خود را رساندم به كنار وادى و هر چه دست انداختم دستم به جايى بند نشد و آتش با قوت جريان خود، مرا به پايين مى كشيد و من استغاثه مى كردم، عقل از من پريده بود، پس ملهم شدم به آنكه گفتم: يا على بن ابى طالب، پس نظر افكندم ديدم مردى به كنار وادى ايستاده، در دلم افتاد كه او على بن ابى طالب(ع) است .

گفتم اى آقاى من، يا اميرالمؤ منين! فرمود: دست خود را بياور نزديك، پس دست خود را به جانب آن حضرت، دراز كردم پس ‍ دستم را گرفت و كشيد و مرا بيرون آورد و با دست خود آتش را از دو طرف رانم دور كرد. در اين محل وحشت زده از خواب جستم و اين حال خود را ديدم كه مى بينيد سالم نمانده بدن من از آتش مگر آنجائى كه امام دست ماليده؛ پس مدت سه ماه مرهم كارى كرد تا سوخته ها بهتر شد. و بعد از آن كم بود كه نقل كند اين حكايت را جهت احدى مگر آنكه تب مى گرفت او را .


پی نوشت:

منازل الآخره/شیخ عباس قمی

منبع:جام

 نظر دهید »

این اسم جامع اسماء الهی است...

23 آذر 1392 توسط عبدالعظیم حسنی (ع)


انسان در زندگی، حاجات مختلف مادّی و معنوی پیدا می‎کند. حاجات مادّی هم اقسام خاصّی دارد؛ گرفتاری‎های مختلف پیدا می‎شود. در اینجا دعا یک نوع پناه بردن است. وقتی انسان گرفتاری پیدا می‎کند و می‎بیند که تدبیرهایش کارساز نیست، می‎گردد کسی را پیدا کند که بتواند این گره را باز کند. لذا متناسب با گره ای که دارد، می‎گردد و شخص مناسبی را پیدا می‏کند. مثال‎های ساده بزنم تا مطلب روشن شود؛ مثلاً اگر گرفتاری مالی دارد، می‎رود دنبال کسی که بتواند این گره مالی او را باز کند؛ نمی‎رود دنبال طبیبی که متخصص طبّ باشد.

آیت الله آقا مجتبی تهرانی
این کار یک نوع پناه بردن و درخواست است. دعا درخواست است، پناه بردن و درخواست کردن از موجودی است که کارگشا و گره ‏گشا است. حتّی در دعای غیر مأثور هم عرض کردم که مثلاً اگر کسی بخواهد از خداوند طلب عفو و مغفرت کند، به مقام غفّاریّت حق‏ تعالی پناه می‎برد. می‏گوید: «یا غفّار الذّنوب اغفر لی»! یا مثلاً اگر بیمار است به مقام شافی بودن خدا پناه می‎برد، «یا شافی اشف»! یعنی متناسب با آن حاجت خودش، به وصفی از اوصاف پروردگارش پناه می‎برد که ما در گذشته از آن به «تناسب بین دعا و حاجت» تعبیر کردیم.

تمسّک به «اُلوهیّت» و «ربوبیّت» خدا در ادعیه

ما در ادعیه مأثوره‎مان که از ائمه(ع) رسیده است، چه نسبت به حاجات خاصّه باشد و چه در ارتباط با حاجت خاص نباشد، بلکه اعم باشد، دو اسم از اسماء الهیّه را می‎بینیم. البته ممکن است یکی از آن‏ها وصف باشد، امّا دیگری اسم است. تقریباً می‎شود گفت یکی از آن‏ها در جمیع ادعیه به کار می‎رود، امّا دیگری این‏طور نیست.
امّا اوّل، یک اسم خاص است؛ شما در هر دعایی می‎بینید که «اُلوهیّت خداوند» مطرح است. مثلاً اوّل دعا «اللهم» یا «الهی» دارد. مگر این‎طور نیست؟! دعا که از اوّل شروع می‎شود، با این اسم است. این اسم ناظر به اُلوهیّت او است. لذا این اسم خاص به کار می‎رود. بنا بر فرض اگر ابتدای دعا هم نباشد، بالأخره در ضمن دعا می‎بینید باز این اسم »الله» آورده می‎شود، حالا به هر شکلی که باشد.
دوم، «رب» است. این جنبه توصیفی دارد، ولی «الله» اسم است. حتّی در آیات شریفه قرآن، در مباحث دعا هم می‎بینیم که «رب» به کار رفته است. مثلاً در سوره زمر می‏فرماید:» وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ ضُرٌّ دَعا رَبَّهُ مُنیباً». (1) «الله» ندارد. یا در سوره فرقان می‏فرماید: «قُلْ ما یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّی لَوْ لا دُعاؤُکُم». (2) خطاب به پیغمبر است که بگو اگر دعا و خواندنِ شما از خدا نباشد،، پروردگار من به شما اعتنایی نمی‎کند. نمی‏فرماید: «ما یَعْبَؤُا بِکُمْ الهی»؛ بلکه ربوبیّت را مطرح می‏کند.
ما در دعاهای مأثوره، در بین اسماء الهی، اسم «الله» را می‎بینیم و از بین اوصاف خدای متعال هم وصف «رب» را می‎بینیم. در یکی «مدعوّ» لحاظ شده است و در دیگری «داعی» لحاظ شده است؛ یکی سمت بالا است و یکی سمت پایین است. امّا چرا؟ بحث امشب من همین مطلب است.
»الله» اسمی که جامع تمام اسماء الهی است

این که می‎بینید در دعاها «الهی» و «اللّهم» و امثال این‏ها آمده است، و حتّی در باب دعاها داریم که ده مرتبه «یا الله» بگو و بعد دعا کن، به این جهت است که «الله»، این لفظ جلاله، اسم است برای آن موجودی که مستجمعِ جمیعِ صفات است. هر کمالی را که بخواهی، در این اسم هست؛ هم رازق است، هم شافی است، هم کافی است، هرچه بگویی هست! «الهی»، «یا الله» و «اللّهم» یعنی ای موجودی که همه کلیدها و همه خیرها در دست تو است! ای کسی که تمام اوصاف جمال و کمال در تو است!
لذا هر حاجتی که از حوائج باشد، در این قالب می‎گنجد و با این خطاب تناسب دارد. این‏که شما می‎بینید که در ادعیه لفظ جلاله به کار رفته، به همین دلیل است. این اسم لحاظ مدعوّ است و اشاره به طرف بالا است.


در تمامی حاجات، پناهگاه «ربّ» است

امّا صفتی که در آن لحاظ داعی شده و در آیه هم هست، مربوط به من و تو است» ربّ» یعنی پرورش ‏دهنده؛ «ربوبیّت» یک امر اضافی است؛ یعنی مضاف ‏الیه می‎خواهد. وقتی گفتی «رب»، پای «مربوب» به میان می‏ آید. اینجا است که پای من و تو به میان می‏ آید! این را هم بدان که احتیاج من و تو به ربوبیّت، تنها در یک بُعد نیست؛ بلکه ما در تمام ابعاد وجودی، چه مادّی و چه معنوی محتاج به ربوبیّت او هستیم. لذا وقتی به ‏طور مطلق گفتی «رب»، این تنها در یک بُعد نیست؛ در جمیعِ ابعادِ وجودیِ تو است.
»ربّ» هم مثل همان «الله «در باب حاجات، فراگیر می‎شود. چون سراپای ما احتیاج است، باید کسی را صدا بزنیم و به او پناه ببریم. حالا به چه کسی پناه ببریم؟ به کسی که همه چیز ما در ید قدرت او است، و او همه امور ما را اداره می‎کند. به او پناه ببریم و از او بخواهیم.
استفاده ائمّه(ع) از «اللّهمّ» برای دعا کردن در حقّ دیگران

لذا شما این دو کلمه را در ادعیه مأثوره زیاد می‎بینید. یکی «الهی» و «اللهم «است که زیاد می‎بینید و غالب ادعیه ما این‎طور شروع می‎شود؛ دیگری هم کلمه »ربّ» است که زیاد کاربرد دارد و زیاد می‎بینید. به همین دلیل است که ما می‎بینیم معصومین(ع)، هم در مواردی که از آن‏ها حاجتی تقاضا می‎شد، و هم وقتی می‎خواستند کسی را که دارد کار خوبی انجام می‎دهد دعا ‎کنند، «اللهم» را به کار می‎بردند. ائمه وقتی می‎خواستند دعا کنند، از همین لفظ جلاله بهره‎گیری می‎کردند.
جلسه گذشته عرض کردم که امام حسین(ع) وقتی خواستند جُون را دعا کنند، سه چیز را مطرح کردند و گفتند: «اللَّهُمَّ بَیِّضْ وَجْهَهُ وَ طَیِّبْ رِیحَهُ وَ احْشُرْهُ مَعَ الْأَبْرَارِ».(3) مثال دیگر، ابن الشعثا است که تیرانداز ماهری بود؛ روز عاشورا دشمن را هدف‎گیری می‏کرد و به سمت دشمن تیر می‎انداخت. وقتی چشم امام حسین(ع) به این کار او افتاد، فرمود: »اللَّهُمَّ سَدِّدْ رَمْیَتَهُ»؛ خدایا تیرهایش را به هدف بزن! «وَ اجْعَلْ ثَوَابَهُ الْجَنَّةَ».(4) پاداش او را بهشت قرار بده! در هر دو مورد، حضرت از «أللّهمّ» برای دعا استفاده فرمودند.

_________________________________
پی نوشت ها:

(1). سوره مبارکه فرقان، آیه 77
(2). بحارالأنوار، ج45، ص 23
(3). بحارالأنوار، ج45، ص

_برگرفته از جلسات اخلاق آیت الله مجتبی تهرانی
منبع:شبستان

 نظر دهید »

چرا فرزندم گریه می کند؟

23 آذر 1392 توسط عبدالعظیم حسنی (ع)

در کتاب “شگفتیهای آفرینش، امام صادق علیه السلام خطاب به مفضل این چنین میفرماید:

اى مفضّل! از منافع گريه كودكان نيز آگاه باش، بدان كه در مغز كودكان رطوبتى است كه اگر در آن بماند بيماريها و نارساييهاى سخت و ناگوار به او رساند؛ مانند نابينايى و جز آن.

فواید گریه کودکان

گريه آن رطوبت را از سر كودكان سرازير و بيرون مى‏كند و بدين وسيله سلامتى تن و درستى ديده ايشان را فراهم مى‏آورد. پدر و مادر از اين راز آگاه نيستند و مانع آن مى‏ شوند كه كودك از گريه‏ اش سود ببرد.
اينان همواره در سختى مى‏ افتند و مى‏ كوشند كه او را ساكت كنند و با فراهم كردن خواسته‏ هايش از گريه بازش دارند، ولى نمى‏ دانند كه گريه كردن به سود اوست و سرانجام نيكى پيدا مى‏ كند.(1)


معني گريه‏ كودكان‏

رسول خدا(ص) فرمود: «بچّه‏ هايتان را به خاطر گريه آنان نزنيد چون گريه آنان چهار ماه شهادت به لا اله الّا اللَّه است و چهار ماه درود بر پيامبر و خاندان اوست و چهار ماه دعا براى پدر و مادرش محسوب مى‏ شود.»(2)


محمّد بن مسلم گويد: «خدمت امام صادق(ع) نشسته بودم كه يونس بن يعقوب وارد شد ديدم كه ناله مى‏ كند. حضرت صادق(ع) به او فرمود: چرا مى‏ بينم ناله مى‏ كنى؟ گفت: كودكى دارم كه همه شب را براى او در اذيّت بودم. امام صادق(ع) به او فرمود: اى يونس! پدرم امام باقر(ع) از پدرانش(ع) از جدّم رسول خدا(ص) برايم روايت كرد كه جبرئيل بر رسول خدا(ص) نازل گشت در حالى كه رسول خدا و على(ع) ناله مى‏ كردند. جبرئيل گفت: اى حبيب خدا! چرا مى‏ بينم كه ناله مى‏ كنى؟
رسول خدا(ص) فرمود: دو كودك داريم كه از گريه آنان در اذيّت هستيم. جبرئيل فرمود: نگو اى محمّد خداوند شيعيانى براى اين گروه بر مى ‏انگيزد كه اگر يكى از آنان گريه كند، گريه‏ اش لا اله الّا اللَّه است تا آن كه هفت سال بر او بگذرد و چون هفت سالگى گذشت گريه ‏اش استغفار براى پدر و مادرش محسوب مى‏ شود تا آن كه به حدّ (بلوغ) برسد چون از حدّ (بلوغ) گذشت هر نيكى كه انجام دهد براى پدر و مادرش خواهد بود و هر بدى كه كند بر آن دو نيست.»(3)



————————————

پی نوشت ها:
1_(شگفتيهاى آفرينش (ترجمه توحيد مفضل) ؛ ؛ ص 51)
2_(منابع فقه شيعه (ترجمه جامع أحاديث الشيعة)، ج‏26، ص: 871)
3_(منابع فقه شيعه (ترجمه جامع أحاديث الشيعة)، ج‏26، ص: 871)
منبع:ریحانه های بهشتی

 1 نظر
  • 1
  • ...
  • 37
  • 38
  • 39
  • ...
  • 40
  • ...
  • 41
  • 42
  • 43
  • ...
  • 44
  • ...
  • 45
  • 46
  • 47
  • ...
  • 174

معرفی حوزه علمیه حضرت عبدالعظیم ع

شهرری، زمانی دارای حوزه‌های بسیار بوده و یک مرکز علمی محسوب می شد که مهم‌ترین عامل آن، حُسن‌ همجواری با مشاهد شریفه سه امامزاده بزرگوار، خصوصاً حضرت عبدالعظیم(ع) است که در این باره یکی از مراجع عالی‌قدر شیعه، حضرت‌ ایة الله ‌بهجت به طلاب فرمودند: «شما در جوار گنج الهی هستید، قدر آن را بدانید». قدمت حوزه علمیه آستان حضرت عبدالعظیم(ع) به سال‌های اوایل پیروزی انقلاب اسلامی بر می گردد. در اواسط شهریور 1359 بنای مقبره رضاخانی تخریب و به جای آن حوزه علمیه احداث شد و در 1366 حدود هفتاد نفر طلبه برای سال اول پذیرفته شدند. حوزه ‌علمیه آستان ‌حضرت‌عبدالعظیم(ع) ظرفیت ‌پذیرش سیصد طلبه علوم دینی در دو سطح 2و 3 را داراست و ساختمان آن از کلّیه امکانات آموزشی و رفاهی برخوردار است و از این جهت جزء معدود حوزه‌های کشور است. زیر بنای کلّ ساختمان 11 هزار و 500 متر مربع و محوطه، 6500 متر مربع و مساحت کلّ مدرسه 18 هزار متر مربع است.

جستجو

موضوعات

  • همه
  • طب سنتی و پزشکی
  • سیاسی
  • مناسبتهای سال
  • اخبار حوزه
  • علمی
  • مذهبی
  • عمومی
  • دست نوشته های یک طلبه
  • نرم افزار
  • شهداء
  • استفتائات
  • جدیدترین مقالات
  • برگی از زندگی علما
  • فراخوان
  • پژوهش
  • معرفی رسانه
  • منِ طلبه
  • نمونه سوالات امتحانی سطح2
  • داستان های پند آموز

پیوندهای روزانه


پشتیبانی سامانه وبلاگ مدارس
وبلاگ خانم یادگاری
گفته ها و ناگفته های یک طلبه
شبکه اجتماعی هادی نت
دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبري
دفتر مقام معظم رهبري

خبرنامه

آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          

اوقات شرعی

امروز: شنبه 22 آذر 1404
اوقات شرعی به افق:
  • اذان صبح اذان صبح:
  • طلوع آفتاب طلوع آفتاب:
  • اذان ظهر اذان ظهر:
  • غروب آفتاب غروب آفتاب:
  • اذان مغرب اذان مغرب:
  • نیمه شب شرعی نیمه شب شرعی: