سلام ...
سلام..
ای مهربانیت همه گیر…
سلام..
ای اعجاز جاری در گذر ثانیه ها…
سلام..
جاری نیایش در عمیق لحظات…
پ.ن:
ای که یک گوشه ی چشمت غم عالم ببرد
حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد…
یا ابالجواد…
سلام..
ای مهربانیت همه گیر…
سلام..
ای اعجاز جاری در گذر ثانیه ها…
سلام..
جاری نیایش در عمیق لحظات…
پ.ن:
ای که یک گوشه ی چشمت غم عالم ببرد
حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد…
یا ابالجواد…
امروز مصادف است با شهادت جناب ميثم تمار در كوفه(60ق)
در زمان حاضر، ولایت، سربازانی چون تمّار می خواهد نه مختار
الف: میثم تمّار
میثم، فرزند یحیى، ابتدا غلام زنى از طایفه بنى اسد بود، حضرت على(ع) او را خرید و آزاد کرد. وى در زمان پیامبر نیز مى زیست; هر چند در حوادث زمان آن حضرت یادى از او نشده، اما او را از اصحاب پیامبر(ص) به شمار آورده اند. میثم تمّار ، در طول هم نشینی اش با حضرت علی علیه السلام اخبار غیبی فراوانی از حضرت شنید و در موارد متعددی آن را باز گو می کرد. افشاگری ها و موضع گیری های ستودنی میثم تمّار در مقابل دستگاه حاکم جور، زمامداران وقت را برآشفت و در صدد دستگیری او برآمدند تا از رسوایی بیشتر بنی امیه جلوگیری کنند.
میثم تمّار در ادای تکلیف مختار نبود و خود را مجبور به ادای تکلیف می دانست اما مختار بدور از احساس تکلیف مصلحت سنجی کرد و با اختیار از تکلیف سر باز زد
شجاعت تمّار
پس از دستگیری میثم تمّار ، او را نزد عبیداللّه بن زیاد، والی کوفه بردند. میثم با شجاعت تمام و بدون ترس و وحشت،در مقابل ابن زیاد ایستاد و یک بار دیگر، ایستادگی و استواری حق در مقابل باطل را به نمایش گذاشت. عبیداللّه از میثم پرسید: خدایت کجاست؟ فرمود: در کمین ستمگران است و تو یکی از آنها هستی. ابن زیاد میثم را تحت فشار قرار داد تا از مولای متقیان امیرمؤمنان بیزاری جوید، ولی میثم زیر بار خواسته او نرفته، تمام شکنجه ها را تحمل کرد؛ ولی کوچک ترین جسارتی به مولا و مقتدای خود نکرد. ابن زیاد پرسید: شنیده ام که علی کیفیت مرگ تو را گفته است؟ میثم جواب داد: آری، حضرت به من فرمود: تو را شخص پست و مزدور و پسر زن بدکاره ای دستگیر می کند و دست و پا و زبانت را می بُرد. ابن زیاد با شنیدن این حرف ها خشمگین شد و دستور داد دست و پای میثم را قطع کرده، ولی زبانش را نبرند تا به گمان ناقص او، دروغ امام علی علیه السلام آشکار شود.
قیام تمّار
میثم تمّار که با دست ها و پاهای بریده، بر بالای دار بود، فرصت را غنیمت شمرده و نهایت عشق و ارادت خود را به مولا و مقتدای خویش و خشم و کینه خود را به دشمنان اهل بیت به نمایش گذاشت. او با همان حالت شروع به سخنرانی کرد و با صدای بلند مردم را مورد خطاب قرار داده و فرمود: «ای مردم، هر کس می خواهد احادیث یادگاری از سرچشمه زلال علوم اسلامی، علی بن ابی طالب بشنود، به سوی من بشتابد که به خدا سوگند از آنچه از امروز تا روز قیامت انجام خواهد شد، به شما خبر خواهم داد و هر فتنه و آشوبی که تا روز قیامت بر پا خواهد شد، با شما در میان می گذارم». مردم زیادی گرد او جمع شده و به سخنان او گوش دادند. وقتی این خبر به دار الاماره رسید، ابن زیاد دستور داد افساری بر دهان او بزنند. میثم، با همان حال، به افشاگری های خود بر ضد دستگاه ظالم بنی امیه ادامه داد تا اینکه به دستور ابن زیاد، زبانش را قطع کردند و با این حرکت، حقانیت و درستی گفتار امیرمؤمنان به اثبات رسید.
ب: مختار
اما مختار محب ولایت بود و شهرت شهامت و شجاعتش در شمشیر زنی مثال زدنی بود قدرت عمومی مختار در بازوانش بود و به علت درنگ در وقت شناسی به ابزار بصیرت مجهز نشد.
مختار از قبیله ثقیف؛ کـه قبیله مشهـور و گستردهاى از هـوازن، از اعراب منطقه طائف اسـت، میباشد. پـدر مـخـتـار ابـوعـبـیـده ثـقـفـى است که در اوایـل خـلافـت عـمـر از طـائف بـه مـدیـنـه آمـد و در آنجـا سـاکن شد. وى یکى از سـرداران بـزرگ جـنـگ بـا ارتـش کـسـرى(ایـران) در زمـان عمر بود.
مصلحت اندیشی مختار
مختار در زمان حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام به علت غلبه هیاهوی تبلیغاتی معاویه به زندگی عادی خود مشغول شد و از یاری به امام حسن مجتبی استنکاف ورزید و در زمان امام حسین علیه السلام هم علیرغم اینکه میزبان و یار موثق حضرت مسلم (ع) شد وبه اطراف کوفه برای تجهیز ارتش مسلم بن عقیل قیام کرد هنگام خطر مصلحت سیاسی را بر تکلیف مرجح، ترجیح داد و به حمایت عمرو نزد ابن زیاد رفت. وقـتـى چـشـم ابـن زیاد به مختار افتاد، فریاد زد: “تو همانى که به یارى پسر عقیل شتافتى؟"مختار قسم یاد کرد که من در شهر نبودم و شب را هم نزد عمرو بن حریث به سر بردم."۱ عمرو برخاست و از مختار دفاع کرد و شهادت داد که او در ماجرا نبوده و بـه وى پناهنده شده است.ابن زیاد کمى آرام گرفت و گفت: “اگر شهادت عمرو نبود، گردنت را مىزدم.” و دستور داد مختار را به زندان افکندند. همچنان در زندان بود تا امام حسین(ع) به شهادت رسید.۲
مختار و طلب عفو از یزید
طلب عفو مختار به دستگاه اموی به اینجا هم ختم نشد مختار بار دیگر زائده بن قدامه را محرمانه نزد شوهر خواهرش، عبدالله فرزند عمر بن خطّاب، به مدینه فرستاد و به او گفت: که ماجرا را به عبدالله بگوید و او از یزید برایش تقاضاى عفو کند.عبدالله، شوهر صفیه - خواهر مختار - بود. یزیـد و دیگر اموىها برایش احترام قائل بودند. او نامهاى براى یزید فرستاد و براى مختار، که دامادش بود، تقاضاى بخشش کرد. یزید هم بلافاصله، نامهاى به ابن زیاد نوشت که به محض رسیدن این نامه، مختار را از حبس آزاد کند.مختار، که در یک قدمى مرگ بود، با نامه یزید نجات یافت و ابن زیاد او را خواست و به او گـوشـزد کـرد: اگر نامه امیرالمؤمنین(یزید)!! نبود،تو را مىکشتم. حالا برو و در کوفه نمان. مختار به ابن زیاد گفت: بسیار خوب، من براى انجام عمره به مکه مىروم و با این بهانه به نزد ابن زبیر آمد.۳ عمال ابن زبیر هم مختار را دستگیر کردند و به زندان انداختند.۴ مختار بـراى دومـیـن بـار بـه زندان افتاد. گوینـد زندانى شدن مختار همزمان با قیام توّابین بود.۵ مجددا مختار از زندان براى شوهر خواهر خود، عبدالله بن عمر نامهاى نوشت و همانند گذشته، از زندان آزاد شد، اما با قید ضمانت.مختار پس از چند ماه زندانى شدن توسط عمال ابن زبیر، خلاصى یافت، و با یک حرکت حساب شـده مشغول برنامهریزى براى قیام شد و جمعى از سران شیعه و بقایاى توابین از طرف او مامور شدند تا از مردم بیعت بگیرند.
ج: مقایسه دو شخصیت
۱- تمّار و مختار هر دو از یاران ولایت بودند یکی در انتشار دین با تفسیر و کلام اقدام می کرد و دیگری از سرداران شمشیر زن شجاع اسلام بود.
۲- در اسلام بصیرت بر شمشیر اولویت دارد زیرا ؛ میثم تمّار در اواخر عمر شریفش عازم حج شد و در آنجا به خدمت ام سلمه رسید. همسر پیامبر از اسم او پرسید، میثم اسم خود را برای خانم بیان کرد. ام سلمه فرمود: بارها شنیدم که رسول خدا با امیرمؤمنان راز دل می گفت و از تو گفت وگو می کرد. این حکایت ام سلمه، نشانه عظمت میثم در نظر حضرت رسول است که بارها و بارها درباره او با حضرت امیر گفت وگو کرده است.
۳- بصیرت بخشی و مبارزات خستگی ناپذیر میثم تمّار و حق گویی های او، و نیز عشق و ارادت به خاندان پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله از او شخصیتی به یاد ماندنی و دوست داشتنی ساخت که مورد مهر و محبت امامان معصوم قرار گرفته است. سرور و سالار شهیدان، امام حسین علیه السلام همواره از میثم به نیکی یاد می کرد؛ چنانکه ام سلمه خطاب به میثم فرمود:«ای میثم، حسین همواره از تو سخن می گوید». امام باقر علیه السلام نیز می فرماید: «من میثم را بسیار دوست می دارم». پیشوای ششم، امام صادق علیه السلام نیز از او به تجلیل یاد کرده، برای او درود می فرستاد.
۴- میثم تمّار به جرم بصیرت بخشی شهید شد اما مختار اگر چه به جمع آوری سپاه علیه ابن زیاد و یزد اقدام کرد با عفو یزید و یارانش دو مرتبه از زندان آزاد شد.
۵- میثم تمّار از خانواده ای فقیر و مستضعف بود که از نژاد عجم بود که به خاطر نژادش مورد تمسخر اعراب هم بود اما مختار به خاطر انساب و اشرافش ،آقا زاده ای بود که حتی در دستگاه یزید نیز نفوذ داشت.
۶- هنگام مواجه این دو عنصر شیعه ، میثم تمّار که همه هستی و دارایی اش دفاع از ولایت بود و شرایط را برای دفاع مساعد می دید از اندیشه خود دفاع کرد اما این سردار شجاع در مقابل سخنان بی شرمانه ابن زیاد و شمشیری که بر چشمش نواخته شد سخنی به میان نیاورد.
۷- مختار مرد سیاست بود و با سیاستمداری به دنبال عبور عقلانی از فضای پلیسی یزید بود و با سکوت خود و پوزش خواهی از دستگاه جور حکومت ظالمان را مشروع ساخت اما تمّار آنان را فرزندان نامشروعی می دانست که در انسان بودنش نیز تردید انداخته بود.
۸- مهمترین تفاوت مختار و تمّار در خط تردید است که یک عنصر ژنده پوشی مثل تمّار به عمقی از بصیرت می رسد که کیسه های زر ،چاله های مذاب و دارهای آویخته دست و پای بریده و زبان از کام کشیده او را نمی ترساند و همانطوری که به مقتدا و مولایش علی ع قول داده است در اثر فشار ابن زیاد به فحاشی روی نمی آورد،اما خط تردید مختار اشراف زاده را چنان می شکند که چاره ای برای رهایی از آن تحقیر نمییابد جز آنکه بر دستگاه جور یزید پس از سال بشورد.
ولایت سربازانی را می خواهد که نه تندتر از ولی و نه کند تر از او حرکت کنند.معتدل و همراه
۹- دفاع تمّار از ولایت اگرچه با کشتن کسی از دستگاه جور همراه نبود اثر گذار تر از قیام مختار بود زیرا دفاع میثم در وقت مقتضی بود و نوعی زمان شناسی در قیام تمّار بود. اما مختار ۵ سال بعد از حادثه خونین کربلا و یکسال بعد از نهضت «توابین» خود را با انتساب با هدف خونخواهی حسین بن علی علیه السلام و انتقام از قاتلان شهدای کربلا قیام کرد .مختار بعد از تسلط بر حکومت، قاتلان واقعه کربلا را کشت و نیروهایی به اطراف فرستاد تا هم در مناطق دیگر غالب شده و هم جنایتکاران آنجا را به کیفرشان برساند. مدتها این تحرکات و نبرد با طرفداران بنی امیه به طول انجامید. شمار کشته شدگان در قیام مختار را بر ۳۰۰۰ نفر گفته اند از جمله: عمربن سعد و پسرش شمربن ذی الجوش، حکیم بن طفیل، زیادبن مالک، خولی، منقذبن مره، عبدالله بن اسید، سنان، زیدبن رقاد، مالک بن بشر، حرمله، عمروبن حجاج، ربیعه بن مخارق (فرمانده نیروهای ابن زیاد).
د: نکات
در سال گذشته تمّار ها را دیدید و در سالهای آینده مختارهایی را خواهی دید که بیایند به جبران بی بصیرتی خویش دست به اقداماتی بزنند که دل خود را خنک کنند اما دیگر وقت گذشته است.
- ولایت سربازانی مثل تمّار را می خواهد که به وقت مبارزه زبان گویای ولی باشند نه با مصلحت سنجی سیاسی خود را از دفع فتنه ها کنار بکشند وبرای آبروی خود جان ولی را به خطر بیاندازند.
- ولایت سربازانی بصیر می خواهد که زبانش برنده تر از شمشیرش باشد و لحظه ای با جائران کنار نیایند.
- ولایت سربازانی را می خواهد که امان نامه از دشمن نگرفته باشند هرچند که بعد پشیمان شوند.
- ولایت سر بازانی را می خواهد که همه قدرتشان به قدرت اشرافی و شمشمیرشان نباشد .
- ولایت سربازانی را می خواهد که نه تندتر از ولی و نه کند تر از او حرکت کنند.معتدل و همراه
- قیام تمّار مهمتر از قیام مختار بود هرچند کسی را سر نبرید و نکشت ولی بنی امیه را رسوا کرد
- نکته آخر اینکه میثم تمّار در ادای تکلیف مختار نبود و خود را مجبور به ادای تکلیف می دانست اما مختار بدور از احساس تکلیف مصلحت سنجی کرد و با اختیار از تکلیف سر باز زد
منابع:
۱ -مقتل الحسین(ع) ، ابى مخنف، ص ۲۶۸-۲۷۰٫
۲ - انـسـاب الاشـراف، ج ۶، ص ۳۷۶- ۳۷۷؛ کامل ابن اثیر، ج ۴، ص ۱۱۶؛ مقتل ابى مخنف، ص ۲۷۱؛ البدایه والنهایه، ج ۸، ص ۲۴۹٫
۳- کامل ابن اثیر، ج ۴، ص ۱۶۹-۱۷۰٫ ۴- تـاریـخ طـبـرى، ج ۵، ص ۵۸۱ و ج ۵، ص ۵۸؛ کامل ابن اثیر، ج ۴، ص ۱۷۳٫
۵- کامل ابن اثیر، ج ۴، ص ۱۷۳
سوالات و معماهایی درباره بهشت از متن کلام الهی استخراج شده است که هشت مورد از آنها را مطرح و پاسخ آنها را از آیات قرآن کریم بیان میکنیم.
این 8 معما و پرسش و پاسخ به شرح ذیل است:
1- چشمههای بهشتی در قرآن کدامند؟
چشمههای کافور، زنجبیل، سلسبیل، کوثر، تسنیم.
2- نهرهایی که در قرآن از آنها نام برده شده کدامند؟
نهرهای شیر، عسل، آب زلال، شراب.
3- نامهای بهشت در قرآن کدامند؟
جنات عدن، جنات الفردوس، جنات الماوی، جنات نعیم.
4- وسعت بهشتی که در قرآن ذکر شده چه مقدار است؟
به اندازه وسعت و پهنای آسمانها و زمین(هفت آسمان و زمین).
5- میوههای بهشتی که در قرآن آمده کدامند؟
انار، انگور، رطب( همه نوع میوه در بهشت وجود دارد اما اسمهای آن ذکر نشده است).
6- زنان بهشتی با چه نامهایی در قرآن آورده شده است؟
حورالعین، خیرات الحسان، حور مقصورات، فرش مرفوعه.
7- چه انسانهایی وارد بهشت میشوند؟
انسانهایی که با عبارت “یحب” مورد دوستی خداوند هستند، مانند: یحب التوابین، یحب المتطهرین، یحب المحسنین، یحب المتقین، یحب الصابرین، یحب المتوکلین، یحب المقسطین، یحب الذین یقاتلون فی سبیله، افرادی که ایمان و عمل صالح دارند.
8- زنان بهشتی در قرآن چه ویژگیهایی دارند؟
(زیبا روی و سیاه چشم)،(باکره و باحیا)، (درخشان مانند لولو و مرجان)،(زنان با حیای مانند یاقوت و مرجان)،(زنانی زیبا که در سراپرده محفوظ هستند.
منبع: ایسنا
در پی انتشار سرمقاله هتاکانه علیه اسلام، قرآن، مسلمانان (شیعه و سنی) و ولایت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام همزمان با عید غدیر در روزنامه اصلاحطلب “بهار"، یک تشکل حوزوی، بیانیهای شدیداللحن صادر کرد.
متن کامل بیانیه “تشکل فراگیر تبلیغ گروهی طلاب” بدین شرح است:
هوالحق
الحمدلله الذی جَعَلَ صَلواتَنَا عَلَیْکُمْ وَ مَا خَصَّنَا بِهِ مِنْ وِلایَتِکُمْ طِیبا لِخُلُقِنَا وَ طَهَارَةً لِأَنْفُسِنَا وَ تَزْکِیَةً لَنَا وَ کَفَّارَةً لِذُنُوبِنَا
در آستانه ربیع ولایت؛ عید الله الاکبر، که خداوند متعال با امر به ابلاغ ولایت امیرالمومنین (علیه افضل صلوات المصلین) دین را کامل و نعمت را تمام ساخت، پاییزصفتان بی بهره از بهار امامت به هرزهدرایی قلم گشودند و بیمایگی خود را چون سفیهان، عریان ساختند.
حقیقت ولایت اهل بیت(ع) فراتر از اعتباریات عالم قدرت و سیاست است و حق حاکمیت سیاسی بر جامعه تنها، مرتبهای از مراتب به شمار میرود. باور شیعه آن است که خاندان عصمت بر عالم تکوین و تشریع ولایت داشتهاند و اگر حسودان و بدخواهان، مانع بهرهمندی مردم از حاکمیت فضیلت شدند، ذرهای از مراتب معنوی آل رسول (صلوات الله و سلامه علیهم) نمیکاهد.
نویسندهای بدسگال با چشم بستن بر واقعیات مسلم تاریخی، با بازیافت مدعایی کهنه، ولایت اهل بیت(ع) را منحصر در امور معنوی انگاشته و آن را در دایره تبیین معارف الهی و ترویج شعائر اسلامی منحصر خوانده است. فراتر از آن عاجزانه کوشیده، گزافه خود را به کلام امیرالمومنین(ع) مستند سازد و چنین وانمود کند، که حضرتاش ادعایی نسبت به حق حاکمیت بر جامعه اسلامی نداشته اند. گویا بلاغت کلام در خطبه شقشقیه فراتر از ظرف ادراکش بوده، آنجا که امیر بیان(ع) حاکمیت سلب شده را میراث مسلم خود معرفی میفرماید:
أَمَا وَ اَللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا فُلاَنٌ وَ إِنَّهُ لَیَعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّی مِنْهَا مَحَلُّ اَلْقُطْبِ مِنَ اَلرَّحَى یَنْحَدِرُ عَنِّی اَلسَّیْلُ وَ لاَ یَرْقَى إِلَیَّ اَلطَّیْرُ فَسَدَلْتُ دُونَهَا ثَوْباً وَ طَوَیْتُ عَنْهَا کَشْحاً وَ طَفِقْتُ أَرْتَئِی بَیْنَ أَنْ أَصُولَ بِیَدٍ جَذَّاءَ أَوْ أَصْبِرَ عَلَى طَخْیَةٍ عَمْیَاءَ یَهْرَمُ فِیهَا اَلْکَبِیرُ وَ یَشِیبُ فِیهَا اَلصَّغِیرُ وَ یَکْدَحُ فِیهَا مُؤْمِنٌ حَتَّى یَلْقَى رَبَّهُ ترجیح الصبر فَرَأَیْتُ أَنَّ اَلصَّبْرَ عَلَى هَاتَا أَحْجَى فَصَبَرْتُ وَ فِی اَلْعَیْنِ قَذًى وَ فِی اَلْحَلْقِ شَجًا أَرَى تُرَاثِی نَهْباً حَتَّى مَضَى اَلْأَوَّلُ لِسَبِیلِهِ فَأَدْلَى بِهَا إِلَى فُلاَنٍ بَعْدَهُ …
آگاه باشید! به خدا سوگند که فلان، خلافت را چون جامهای بر تن کرد و نیک میدانست که پایگاه من نسبت به آن چونان محور است به آسیاب . سیلها از من فرو میریزد و پرنده را یارای پرواز به قله رفیع من نیست . پس میان خود و خلافت پردهای آویختم و از آن چشم پوشیدم و به دیگر سو گشتم و رخ برتافتم. در اندیشه شدم که با دست شکسته بتازم یا بر آن فضای ظلمانی شکیبایی ورزم ، فضایی که بزرگسالان در آن سالخورده شوند و خردسالان به پیری رسند و مؤمن، همچنان رنج کشد تا به لقای پروردگارش نایل آید. دیدم که شکیبایی در آن حالت خردمندانهتر است و من طریق شکیبایی گزیدم در حالی که همانند کسی بودم که خاشاک به چشمش رفته و استخوان در گلویش مانده باشد. میدیدم که میراث من به غارت میرود. تا آن «نخستین» به سرای دیگر شتافت و مسند خلافت را به دیگری واگذاشت.
بیانصافی نویسنده از آنجا آشکار میشود که کلام جدلی امیرالمومنین(ع) برای الزام مخالفین به رعایت بیعت را دلیل غیرالهی بودن حق حکومت اسلامی میشمارد، ولی برهان واضح ایشان را در تبیین حق حاکمیت در نظر نمیآورد. همانگونه که روزگاری کینه توزان با اذعان به فضیلت و شرافت علی ابن ابیطالب(ع)، بخل ورزیدند و جامعه را از برکت حکومت ایشان محروم ساختند، امروز نیز سفلگانی، متظاهرانه میکوشند پلیدی آن کینهتوزی را پنهان نمایند.
یُرِیدُونَ لِیُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ
از نظر دور نمیماند که در هنگامه بیداری اسلامی، خِیل و رَکب شیطان بزرگ، به هر دستاویزی برای طرح مباحث اختلاف افکن میان عامه و خاصه، با هدف فرسایش قدرت امت اسلامی دست میاندازند. حلقومها و سرانگشتان ناپاکی که آگاهانه یا غافلانه، در خدمت این راهبرد قرار میگیرند، یادآور عالمنمایان دنیاپرست اند، که در عصر ائمه (علیهم السلام) بافتههای ذهنی خود را به اصحاب نالایق قدرت پیشکش میکردند. دعوت به نفی عقاید اصیل مکتب تشیع، در پوشش تظاهر به حقانیت معنوی امیرالمومنین(علیه افضل صلوات المصلین)، ترفند نوین این راهبرد اختلاف افکنانه است.
طلاب حوزههای علمیه که خوشهچینان خرمن معارف مکتب اهلبیت (علیهم السلام) اند، به پاس موهبت ولایت متعهداند در تبیین اسلام ناب محمدی(ص) و ابطال بدعتهای اسلام آمریکایی اهتمام ورزند. ما مدیران گروههای تبلیغی طلاب در برابر خوشرقصی کوردلان، تلاش در ترویج حقایق و محاسن کلام ائمه هداه(ع) و دفع شبهات بدخواهان و فریب خوردگان را رسالت تبلیغی خود میدانیم. از خداوند منان توفیق نشر و بسط معارف حقه و نفی و دفع توهمات ضاله را مسالت داریم.
تشکل فراگیر تبلیغ گروهی طلاب
منبع: مشرق
محمد بحرینی خبرنگار افتخاری مشرق نیوز