پیوند: http://www.linkdin.ir/url/2766
شیطان سه طائفه را وسوسه میکند
«ان الشیطان لکم عدو فاتخذوه عدوا؛[1] شیطان دشمن شماست، او را دشمن خود بگیرید.» شیطان سه طائفه را وسوسه می کند: اوّل کسانی که از یاد خدا دوری می کنند. مانند کسی که صبح مغازه اش را باز می کند و عصر هم می بندد و می رود. به هیچ چیز هم کاری ندارد. اگر هم حرفی به او بزنی، می گوید: کسب حلال است. اما نمی داند که کسب حلال مقرراتی دارد، احکامی دارد که باید یاد بگیرد. مثل این که برای این ساخته شده است که صبح بیاید در مغازه را باز کند و شب هم بندد! از هیچ یک از احکام اسلامی خبر ندارد!
* مگر رزق به دست غیر من است
طائفه دیگری که در معرض وسوسه شیطانند، کسانی هستند که احکام خدا را “یک دستی” گرفته اند. نماز را تند می خوانند. پروردگار به ملائکه می فرماید: چرا این بنده من با عجله نماز می خواند؟ مگر رزق و روزی او به دست غیر من است؟! باید نماز را مقدمه حفظ اموالش بداند.
طائفه دیگری که در معرض وسوسه شیطانند، کسانی اند که در مقام غفلت به سر می برند، خودشان را در حضور و محضر پروردگار نمی بینند. شیطان از پروردگار، اختیاری گرفته است که از راه خون وارد عروق انسان می شود و او را وسوسه می کند. «ان الشیطان لیجزی من ابن آدم مجری الدم».[2]
* اطلاع کامل شیطان از وضعیت شما
شیطان کاملاً به وضعیت شما مطلع است که چه کسی احکام شرع را یک دستی گرفته و چه کسی خودش را در حضور پروردگار میداند و چه کسی نمیداند، چه کسی مراقب است و چه کسی مراقب نیست.
* مراقبه، راه محفوظ بودن از شر شیطان
پس بنابراین حضرت فرمودند: کسی از شر این خبیث (شیطان) محفوظ است که دائم در مقام مراقبه باشد و خودش را در حضور و محضر پروردگار بداند و در ادامه هم فرمودند: آن کسی که شب و روزش را بیتفاوت میگذراند دائماً صید شیطان است.«و اما المهمل لاوقائه فهو صید الشیطان».[3]
* تضرع به درگاه پروردگار
حضرت در ادامه میفرمایند: با التجاء و تضرع به درگاه پروردگار به ریسمان محکم الهی چنگ بزن.«فاعتصم بحبلالله الاوثق فهو الالتجاء الی الله».
یک قدم باید شما به سوی خدا بروید تا پروردگار ده قدم به سوی شما بیاید.
شیطان یک جبهه است، نفس هم یک جبهه است. شیطان از اعوان و یاران نفس است و به وسوسههای نفس کمک میکند.
* برای درمان قساوت قلب چه کنم؟
فردی به بنده گفت: من قساوت قلب پیدا کردهام. برای درمان این بیماری چه کنیم؟ گفتم چند چیز است که رفع قساوت قلب میکند:
1. حضور در مسجد
اول، آمدن به مسجد است که پروردگار عزیر قلب کسی را که به مسجد بیاید را مورد نظر قرار میدهد و قلبش را از قساوت خارج میکند.
2. همنشینی با دانشمندان دین
دومین چیزی که قساوت قلب را میبرد، همنشینی با دانشمندان دین است.
3. نماز شب
سومین چیزی که قساوت قلب را میبرد نماز شب است
* دردهایتان را به خدا بگویید
آیا جایز است از اول مغرب تا اذان صبح تلویزیون ببینید، استراحت کنید، و با پروردگار نیایش نکنید، دردهایتان را به او نگویید؟!
* شیطان نماز شب، با قدرتترین شیطان است
از همه شیاطین با قدرتتر، شیطانی است که موظف است اشخاصی را که میخواهند نماز شب بخوانند را وسوسه کند. این شیطان در وسوسه خیلی استاد است.
شیطان به انسان میگوید که: نماز شب مستحب است، باید به فکر سلامت بدن خودت باشی، تو محصلی باید بخوابی تا فردا از درس عقب نمانی! وسوسههایی میکند که به هر فقیهی بگویید، میگوید: درست است!
پروردگار در سحرها به قلبهای شما نگاه میکند.
شیطان این وسوسهها را میکند، اما نمیدانی که پروردگار در سحرها به قلبهای شما نگاه میکند، شما را نورانی میکند، رزق فردای شما را مهیا میکند.«ان الله تبارک و تعالی ینظر فی الاسحار الی قلوب المتیقظین».[4]
اگر دیشب نماز شب خوانده بودی، امروز محتاج من نبودی!
شخصی آمد خدمت امام صادق (ع) و عرض کرد: یابن رسولالله! یک چیزی به من عنایت کن. حضرت فرمودند: به نظرم دیشب نماز شب نخواندهای! عرض کرد: خواندهام، یابن رسولالله! حضرت فرمود: دروغ میگویی! اگر خوانده بودی، امروز محتاج من نبودی، محتاج به سئوال نبودی.
با نماز شب، پروردگار عمر شما را زیاد میکند، نماز شب چراغ در قبر است.
* شیطان قدم به قدم پیش میآید
«فانه یفتح علیک تسعة و تسعین باباً من الخیر لیظفرنک عند تمام المائة».[5] شیطان راهای شرعی را بلد است، وقتی شما را از نماز شب محروم کرد، میآید سراغ نماز جماعت و وسوسه میکند که نمازجماعت کدام است.
در مغازهات بمان و به کارهای مردم رسیدگی کن! دل مون را به دست بیاورد! این طور وسوسه میکند، در حالی که انسان نمیداند که اگر در نماز جماعت شرکت نکند، در خیرات بر او بسته میشود. باید به مسجد بیاید و به برادران ایمانی و به ضعفاء و مستضعفین توجه پیدا کند، تا پروردگار قلبش را از قساوت نجات دهد.
* برکات حضور در مسجد
اگر کسی به مسجد-که خانه خداست- آمد، حقی بر صاحبانه پیدا میکند.«حق علی المزور ان یکرم الزائر»[6]پروردگار که صاحب این خانه است، او را موفق به ترک محرمات و فعل واجبات میکند، او را در معرض رحمت خودش قرار میدهد، راههای خیر را بر او میگشاید، یک رفیق دانا و آگاه نصیب او میکند. باید این اسلحهها را داشته باشید تا بتوانید در مقابل سگ نفس و شیطان آمادگی پیدا بکنید.
* عمل بر خلاف وسوسهی شیطان
حضرت در ادامه میفرماید: «فقابله بالخلاف» یعنی اگر شیطان شما را وسوسه کرد، خلافش را انجام دهد.«فقابله بالخلاف و الضد عن سبیله» هر راهی که شیطان در برابر تو قرار میدهد بر خلافش برو.
اگر آمادگی پیدا کردی، برای نماز شب بیدارت میکنند
اما بدان وقتی که -انشاءالله تبارک و تعالی- آمادگی پیدا کردی، شما را برای نماز شب صدا میزنند، تکانت میدهند، مورد عنایت پروردگار قرار میگیری.
شیطان بر اهل ایمان و توکل تسلط ندارد
(ان کید الشیطان کان ضعیفاً)[7]کید شیطان ضعیف است.(انه لیس له سلطان علی الذین آمنوا و علی ربهم یتوکلون)[8] شیطان بر کسانی که ایمان بیاورند و بر پروردگارشان توکل کنند، تسلطی ندارد. سید بن طاووس (ره) به پسرش فرمود: ای پسرم! همیشه در دو قلعهی ایمان به پروردگار و توکل بر او متحصن باش، تا از شر شیطان در امان باشی.
* معنای ایمان
ایمان به پروردگار به این معنی است که خود را در حضور محضر پروردگار بدانی، دروغ نگویی، کسی را اذیت نکنی، غیبت نکنی، حرف زشت نزنی، یک انسان وظیفهشناس باشی. خود منصفانه قضاوت کن.
* سحرخیزی یک جوان (زمستان بهار مومن است)
دیروز به یک جوانی برخوردم و گفتم: باباجان من! شبها چه میکنی؟ گفت: آقا! من یک ساعت و نیم مانده به اذان بلند میشوم. من با خدا کار دارم. کارهای روزم را در همین ساعت با خدا تصفیه میکنم. حاجتم را در همین ساعت از خدا میگیرم، با خدا رابطه پیدا میکنم.
انصاف نیست که این شبهای طولانی زمستان تا صبح بخوابید. زمستان بهار مومن است. «الشتاء ربیع المومن»[9] مومن در این شبها که غذایش هضم شده، خستگیاش هم در رفته، سحر بلند میشود، قرآن میخواند، پروردگار انشاءالله سلامتی مزاج به او میدهد.
گر قصه عشق من و یارم بنگارند
صدلیلی و مجنون همه بیرون رود از دل
در قتل من ای مه بکش آهسته کمان را
حیف است که پیکان تو بیرود رود از دل
__________________________________________________-
[1] فاطر/6
[2] عوالی اللئالی، لابن ابی جمهور الاحسائی ج 1 (ص) 273
[3] مصباح الشریعه ص 80
[4] المحجة البضاء، للفیض کاشانی ج 2 ص399
[5] مصباح الشریعة ص80
[6] ثواب الاعمال، للشیخ الصدوق ص28
[7] نسا/76
[8] نحل/99
[9] الامالی، للشیخ الصدوق ص308