جعفر طیار کیست؟
جعفر بن ابیطالب 20 سال بعد از عام الفیل در مکه به دنیا آمد. آن زمان که خشکسالی مکه بود، جعفر به دلیل معیشت سخت و تنگ پدرش، در خانه عمویش عباس بزرگ شد و همچنان نزد او ماند تا در سال اول بعثت پیغمبر اسلام(ص)، اندکی بعد از برادرش علی(ع)مسلمان شد و اسلام آورد.
چرا به او جعفر طیار میگویند؟ دلیل معروفیت نماز ایشان چیست؟
شاید یکی از سوالاتی که در ذهن ما وجود داشته باشد وجه تسمیه لقب “طیار” یا ” ذوالجناحین” برای آن حضرت است.
در تاریخ و اخبار و روایات ذکر شده است که “طیار” لقب جعفربن ابی طالب پسر عم پیغمبر اکرم (ص) و برادر ارشد امیرمؤمنان(ع) امام اول شیعیان است که در سال هشتم هجری در جنگ موته واقع در شام پرچمدار مسلمین بود او آن قدر جنگید تا هر دو دستش به ضرب شمشیر دشمنان از بدن جدا شد ولی جعفر که مردی شجاع و مؤمن بود با آنکه دو دست در بدن نداشت پرچم اسلام را با دو بازوی بریده خویش بر سینه برافراشته داشت تا مسلمین روحیه خویش را نبازند و وحشت زده نشوند. در این حال بود که در اثر ضربات دشمن از میان دو نیم شد و به گفته یعقوبی: «پس هر پستی برای رسول خدا (ص) برافراشته شد و هر بلندی برای او پست گردید تا شهادت گاههای آنها را دید و گفت: ” ای جبرئیل، من زید را پیش داشتم و خدا جعفر را برای خویشی تو پیش داشت. رسول خدا (ص) با آگاه شدن از خبر شهادت جعفر بسیار اندوهگین شد و گریست و فرمود که خداوند به جای دو دست، به وی دو بال داد که با آنها در بهشت، پرواز میکند از همین رو جعفر به ذوالجناحین (دارای دو بال) و طیار مشهور شد.
پیامبر برای دادن خبر شهادت جعفر و دلداری از خانواده وی، نزد همسر او اسماء بنت عمیس آمد، فرزندان جعفر را خواند و با آنان مهربانی کرد و به اسماء تعزیت گفت و از خداوند خواست که در میان فرزندان و ذریه جعفر، جانشین صالح و نیکی برای وی قرار دهد فاطمه زهرا (س) نیز که جعفر پسرعموی وی بود بر او گریست. رسول خدا(ص) فرمود که بر مثل جعفر باید که گریه کنندگان بگریند، همچنین سفارش کرد که به آل جعفر رسیدگی شود؛ زیرا که آنان سرگرم عزا هستند و به فاطمه فرمود که برای خانواده جعفر به مدت سه روز غذا تدارک بیند، بعدها رسول خدا(ص)، خود به امور فرزندان جعفر رسیدگی میکرد.
اما درباره علت معروفیت نماز جعفر طیار گفته شده از آن لحاظ است که وی بیشتر اوقات شبانه روز خود را به نماز و دعا در پیشگاه پرودگار میگذرانید و نمازهای طولانی میخواند به طوری که کمتر کسی از این بابت به پای او می رسیده است.
فضائل و مناقب جعفربن ابیطالب
او در عصر جاهلیت به داشتن چهار خصلت، متمایز بود. پرهیز از شرابخواری، دروغ، فحشاء، و بت پرستی. جعفر خطیبی توانا و مردی شجاع، سخاوتمند، بردبار و متواضع و شخصیتی نافع داشت و دارای عقل و درایت و هوش زیاد و اراده قوی بود. این سردار برجسته، آگاه به مسائل دینی و آشنا به فنون و اصول جنگ بود و از سابقین در اسلام بود. درباره فضایل او روایاتی از پیامبر نقل شده که جعفر در ردیف بهترین مردم و با پیامبر از یک طینت و سرشت و از نظر خلق و خوی شبیهترین افراد به پیغمبر بوده است.
رسول خدا(ص) چه لقبی به جعفر داد؟
پیغمبر، او را از “ابوالمساکین” یعنی پدر بینوایان دادند، زیرا او بسیار به فقرا و مستمندان رسیدگی میکرد و اموالش را میان آنها تقسیم نمود. ارادت و علاقهاش به برادر خود، علی بن ابیطالب هم بسیار زیاد بود. او از پیامبر روایت نقل کرده و پسرش عبدالله، ابوموسی اشعری، عبدالله بن مسعود، عایشه، ام سلمه و دیگران هم از او نقل حدیث کردهاند.
وفات شخصی که به منزله عبا برای رسول خدا بود
بنا بر قول مشهور، او در هنگام شهادت 41 سال داشت و در همان منطقه (موته) شهید شد و مزار او و سایر شهدای موته، در منطقهای معروف به شهر مزار در اطراف موته (شهری در استان کرک اردن) قرار دارد. همانطور که گفته شد دو دست جعفر در رکاب رسول خدا از تن بریده شد اما پرچم اسلام را در دهان خود و بر روی سینهاش برافراشته نگاه داشت، همان رشادت و ایثاری که ابالفضل العباس(ع) در جوار امام حسین(ع) در صحرای کربلا داشتند و این درس را از عموی رشید خود یعنی حضرت جعفربن ابی طالب(ع) آموخته بودند. ظاهرا قبر آنها قبلا مخفی بود ولی امروزه شناخته شده و امروز زیارتگاه است. گفته میشود که “ظاهر بیترس اول” چهارمین سلطان مصر، مزار جعفر را تجدید بنا کرد و اوقاف بسیاری به آن اختصاص داد.
منابع برخی از روایات نقل شده:
صدوق ،177.1
ابویعلی،350.11
ابن حبان، 521.15
ابن ابی شیبه، 516.7
عبدالرزاق، 550.3
برقی، 2/419؛ حلی، 2/127
هیثمی، 5/155
انتشار کتاب ديجيتال زندگي نامه حجربن عدي
مرکز تحقیقات رایانهای قائمیه اصفهان درپی اهانت وهابیت به مرقد مطهر حجر بن عدی در سوریه کتاب دیجیتال زندگینامه این بزرگوار را در فضای مجازی منتشر کرد .
مدیر مرکز تحقیقات رایانه قائمیه اصفهان امروز گفت : روزگار تاریک ، حجر بن عدى و مغیره ، حجربن عدى و زیاد ، به سوى دمشق ، در شهادتگاه مرج العذرا و بازتاب شهادت از جمله موضوع های این کتاب به قلم جواد محدثی است .
حجتالاسلام نبوی افزود : این کتاب با پنج فرمت pdf ،java ،android ،Html ، epub در رایانه ها ، انواع گوشیهای تلفن همراه و انواع تبلتها قابل نصب است.
علاقه مندان برای استفاده از این کتاب می توانند به نشانی www.ghaemiyeh.com مراجعه کنند .
اعلام نحوه دريافت کارت ورود به جلسه آزمون حوزه هاي علميه
نحوه دریافت کارت ورود به جلسه آزمون رشته های تخصصی حوزه های علمیه اعلام شد .
حجت الاسلام حسینی معاون پذیرش حوزه علمیه گفت : آزمون پذیرش سال تحصیلی 93-1392 تمام رشته های تخصصی (سطح 2 و 3) حوزه علمیه در استان قم و سایر شهرها به صورت متمرکز و همزمان برگزار می شود .
وی افزود : آزمون ها در روز جمعه 20 اردیبهشت 1392 به ترتیب آزمون سطح 2 ساعت 9 صبح و سطح 3 ساعت 16 عصر برگزار خواهد شد.
وی گفت : ثبت نام شدگان می توانند برای دریافت کارت ورود به جلسه به نشانی اینترنتی www.hawzahqom.ir مراجعه کنند .
حاشیههای حضور رهبرانقلاب در نمایشگاه کتاب
به گزارش سرویس فرهنگی مشرق به نقل از مهر، حول و حوش هشت راه میافتیم. از در جنوبی مصلی وارد میشویم و همین باعث میشود برای اولین بار عمق فاجعه را درك كنم. برای ما كه همیشه قسمتهای ساخته شده مصلی را دیدهایم باورش كمی سخت است كه بخشهایی از این بنای تاریخی وجود داشته باشد كه تا این حد نیمه كاره باشد؛ بالاخره بعد از 20 سال، حتما نیمه كاره بودن هم حدی دارد دیگر! شاید هم برخی مسئولان قصد دارند این مجموعه را به عنوان نماد ناکارآمدی برخی مدیران، کماکان دست نخورده باقی بگذارند!
هنوز 9 نشده كه بعد از كمی معطلی وارد شبستان میشویم. 6 راهروی انتهایی سالن مقصد رهبری خواهد بود برای بازدید. به غیر از دو ـ سه غرفه، بقیه غرفهها باز هستند و مسئولانشان مشغول چیدن كتاب و رسیدن به سر و وضع آن. شروع میكنیم به چرخ زدن در راهروها و سرك كشیدن در کتابها. میان همین سرك كشیدنها محمد سرشار را میبینیم. او در این چند شب نمایشگاه اجرای برنامه «بهار كتاب» شبکه چهار سیما را به عهده گرفته و اتفاقا همین پریشب هم وزیر ارشاد مهمانش بوده است، با موضوع پیگیری مطالبات رهبری در حوزه كتاب. میگویم چرا خیلی سئوالهای سفت و سخت نپرسیدی از وزیر؟ جواب میدهد كه مگر ندیدی همانهاهم كه پرسیدم باعث شد برنامه نیم ساعت زودتر تمام شود!
20 دقیقه از 9 گذشته که وزیر ارشاد و سرپرست معاونت فرهنگی وارد میشوند. سالهای ابتدایی را نمیدانم ولی در این چند سال اخیر یادم نمیآید رئیس نمایشگاه كتاب سرپرست معاونت فرهنگی باشد و هنوز حكمش نخورده باشد.
مرد سن و سالداری با دو پسر جوان درون غرفهای ایستادهاند. مرد مسئول غرفه است و وقتی فهمیده قرار است امروز رهبر بیاید، دو پسرش را هم با خود آورده است. فكر میکنم یعنی هر چند نفر كه میخواستند میتوانستند بیایند؟ جواب این سئوال را چند غرفه آنطرفتر پیدا میکنم. زن میانسالی با مانتوی بلند بیقرار است و هی در راهرو قدم میزند. میگوید صبح با شوهرم آمدیم. ازش خواستم كه بگذارد من امروز در غرفه بمانم. فقط هم یكی را راه میدادند. عجب شوهر فداكاری و عجب پدر زبر و زرنگی!
دفترچه یادداشت دستم است و همینطور كه در راهروها میچرخم، متوجه نگاه پرسشگر غرفهدارها میشوم. با خودم میگویم حتما فكر میکننددارم از خوبها و از بدها مینویسم!
مرد میانسالی همراه با یک جوان درون غرفهای ایستادهاند كه هر دو لهجه جنوبی دارند. مرد از كتابی میگوید كه كنار گذاشته است برای هدیه به رهبر و جوان از دیشب میگوید كه از هیجان نخوابیده است. میگوید همهاش اضطراب داشتم نكند یك وقت راهمان ندهند! میپرسم آخه چرا؟ شانه بالا میاندازد و میگوید: چه میدانم، خب اضطراب داشتم دیگر!
ده و ربع جلوی در شلوغ میشود. وزیر و سرپرست معاونت فرهنگی هم ژست استقبال میگیرند. یك نفر میآید و میكروفون وزیر را نصب میکند. بعد كه آقا بیاید، وزیر باید یك میكروفون بیسیم دیگر هم دستش بگیرد. احتمالا این تنها جایی است كه وزیر میكروفون میگیرد جلوی ناشران!
ده و نیم آقا میآیند. متولیان امر از افراد میخواهند كه بروند در غرفههایشان و منتظر آقا باشند. آنها هم به اندازه چند متر عقبنشینی به حرف برادران گوش میكنند.
آقا از همان ابتدای ورود بدون معطلی بازدید از غرفهها را یکی یکی شروع میکنند.
آقا در یكی از غرفهها به كتابی اشاره میکنندكه نوشته جرجی زیدان است. ناشر را تشویق میکنند كه بعد از 25 سال بالاخره ترجمه جدیدی از این كتاب منتشر كرده است. در غرفه دیگر توجه آقا به کتابهای ترجمه نموداری لمعه جلب میشود. بعد از رفتن آقا با جوان غرفهدار حرف میزنم. میگوید خدا را شكر كه آقا پسندیدند. حسرت میخورد كه نتوانسته پیشانی آقا را ببوسد!
جایی كه راهروهای افقی و عمودی به یكدیگر میخورند و چهارراه درست میشود، جایی است كه افراد دیگر میتوانند آقا را ببینند. مردم تجمع كردهاند و هربار كه آقا به این تقاطعها میرسند صلوات میفرستند.
بعد از رفتن آقا میروم سراغ دو جوانی كه همین چند لحظه پیش با ایشان صحبت كردهاند. یكیشان میگوید ما در طول روز با صدها نفر مشتری سر و كار داریم، اما وقتی ایشان آمدند اصلا فضا یكجوری شد، سنگین شد. كسی كه مرد خدا باشد ابهتی دارد كه آدم آن را حس میکند.
دختر جوانی در غرفهای دیگر میگوید این برای من یك اتفاق تاریخی بود، احتمالا حتی برای نوههایم هم از این دیدار تعریف كنم!
در انتشارات توس، آقا برای رئیس انتشارات که او را از قدیم میشناختند، سلام مخصوص میرسانند. دختر کوچکش مسئول غرفه است و از ضعف پدر میگوید و اینکه خیلی دوست داشته آقا را ببیند.
زن غرفهدار میانسالی كه دفعه پنجم یا ششم است آقا را در نمایشگاه میبیند، از من میپرسد كه عكسها را از كجا میتواند پیدا كند و من آدرس سایت دفتر رهبری را میدهم. جوری نگاه میکند كه سریع راهم را میكشم و میروم!
در غرفه پیكان، آقا كتابی تاریخی را ورق میزنند و شروع میکنند به گفتگو با صاحب غرفه و یك بیت شعر هم از فردوسی درباره موضوع كتاب میخوانند. در نشر پارینه كه مخصوص تاریخ ایران و باستانشناسی است، پیرمردی مسئول غرفه است كه به آقا میگوید دوستانم که همگی شما را دوست دارند از شاهرود تماس گرفتند و گفتند سلامشان را به شما برسانم.
آقا چند غرفه رد شدهاند، اما دختر جوانی كه در غرفه پاسارگاد است، چفیه هدیه گرفته را روی صورت گذاشته است و همچنان گریه میکند.
در غرفهای دیگر، آقا به رمانهای كلاسیك جهان اشاره میکنند و با نام بردن از جین آستین و دافنه دوموریه، از محاسن رمانهای چنین نویسندگانی میگویند.
یكی از جوانهای غرفه پژوهشكده مطالعات فرهنگی و اجتماعی با رندی خاص، از خواب دیشبش میگوید و اینکه دیده است آقا آمدهاند غرفهشان و او دست آقا را بوسیده است. چند لحظه بعد خوابش تعبیر میشود البته به علاوه یك چفیه!
غرفهداران غرفهای دیگر بعد از رفتن آقا تازه از ما میپرسند كه از كی باید چفیه بگیرند؟! میگویم از آقا دیگه، چرا به ایشون نگفتید؟ از غرفه رد شدهام كه میشنوم هنوز دارند درباره اینكه چرا از خود آقا نخواستهاند بحث میکنند.
آقا بعد از سوره مهر به غرفه نشر قطره میروند. آنجا هم كسی پیدا میشود كه از آقا چفیه بخواهد و بعد آن را روی چشم بگذارد. ققنوس، مركز و نی غرفههای بعدی هستند. در این غرفهها آقا حسابی وقت میگذارند و درباره کتابها سخن میگویند. نگاه جامع و فراگیر رهبر، اینجا نیز نمود واضح دارد و آقا در غرفههایی با گرایشها و سلایق فکری مختلف وارد میشوند و برای مشاهده منشورات این غرفهها وقت میگذارند.
آقا داخل غرفه انتشارات امیركبیر توقف میکنند و بعد از دیدن نیمی از کتابها، كمی مینشینند. در همین هفت هشت ده دقیقه هم بحثهایی درباره كتاب و كتابخوانی در میگیرد و رهبر مثل همیشه از دغدغههایشان در این حوزه میگویند.
رهبر از غرفه امیركبیر كه بیرون میآیند جوانی آبیپوش با هیجانی خاص و با صدای بلند آقا را صدا میکند و بعد با همراهی یک از محافظان خود را به آقا میرساند. یكی ـ دو نفر دیگر هم با استفاده از همین فرمول جلو میآیند. ارتباط صمیمی با آقا در بازدید امروز منحصر به ناشران نیست و بازدیدکنندگانی هم که خود را به محوطه رساندهاند، از هر فرصتی برای اظهار علاقه استفاده میکنند.
نزدیك اذان است و صدای قرآن میآید. آقا هم بر سرعت قدمهایشان افزودهاند و در بیشتر غرفهها به سلام و احوالپرسی اكتفا میکنند. تقریبا نیمی از راهروهایی كه در برنامه بودند، به خاطر نبود وقت دیده نمیشوند. آقا میروند و غرفهدارها بعد از تلاشی ناموفق برای رفتن دنبال ایشان كمكم برمیگردند به غرفههایشان. ما هم دوباره از همان راهی كه آمده بودیم برمیگردیم و من به این فكر میکنم كه آیا عمر كفاف خواهد داد كه مصلای تهران، این شاهکار مدیریتی را روزی بدون كیسه سیمان و بشكه و داربست و … ببینم!