• خانه 
  • تماس  
  • ورود 

  • سخن حضرت آیت الله بهجت درباره مقام حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) در جمع طلاب :" شما در جوار گنج الهی هستید قدر آن را بدانید ***

در روز نهم محرم بر امام حسین(ع) چه گذشت؟

22 آبان 1392 توسط عبدالعظیم حسنی (ع)


شمر نامه را از عبيدالله بن زياد گرفته و از نخيله كه لشكرگاه و پادگان كوفه بود به شتاب بيرون آمد و پيش از ظهر روز پنجشنبه نهم محرم الحرام وارد كربلا شد و نامه عبيدالله را براى عمر بن سعد قرائت كرد.

ابن سعد به شمر گفت: واى بر تو خدا خانه ات را خراب كند، چه پيام زشت و ننگينى براى من آورده اى به خدا سوگند كه تو عبيدالله را از قبول آنچه كه من براى او نوشته بودم بازداشتى و كار را خراب كردى. من اميدوار بودم كه اين كار به صلح تمام شود، به خدا سوگند حسين(ع) تسليم نخواهد شد زيرا روح پدرش در كالبد اوست. شمر به او گفت: بگو بدانم چه خواهى كرد؟ آيا فرمان امير را اطاعت كرده و با دشمنش خواهى جنگيد و يا كناره خواهى گرفت و من مسئوليت لشكر را به عهده خواهم داشت؟

عمر بن سعد گفت: اميرى لشكر را به تو واگذار نمى كنم و اين شايستگى را نمى بينم، و من خود اين كار را به پايان مى رسانم، تو امير پياده نظام باش و سرانجام عمر بن سعد شامگاه روز پنجشنبه نهم محرم الحرام خود را براى جنگ آماده كرد.
امام صادق عليه السلام فرمود: تاسوعا روزى است كه در آن روز امام حسين(ع) و اصحابش را محاصره كردند و لشكر كوفه و شام در اطراف او حلقه زده و ابن مرجانه و عمر بن سعد به جهت كثرت لشكر و سپاه اظهار شادمانى و مسرت مى كردند، و در اين روز حسين(ع) را تنها و غريب يافتند و دانستند كه ديگر ياورى به سراغ او نخواهد آمد و اهل عراق او را مدد نخواهند كرد. سپس امام صادق عليه السلام فرمود: پدرم فداى آن كسى است كه او را غريب و تنها گذاشته و در تضعيف او كوشيدند.

امان نامه
چون شمر، نامه را از عبيدالله گرفت تا در كربلا به ابن سعد ابلاغ كند، او و عبدالله بن ابى المحل(كه ام البنين عمه او بود) به عبيدالله گفتند: اى امير خواهر زادگان ما همراه با حسين(ع) اند، اگر صلاح مى بينى نامه امانى براى آنها بنويس، عبيدالله پيشنهاد آنها را پذيرفت و به كاتب خود فرمان داد تا امان نامه اى براى آنها بنويسد.

رد امان نامه
عبدالله بن ابى المحل امان نامه را به وسيله غلام خود - كزمان - به كربلا فرستاد، و او پس از ورود به كربلا متن امان نامه را براى فرزندان ام البنين قرائت كرد و گفت: اين امان نامه اى كه عبدالله بن ابى المحل كه از بستگان شماست فرستاده است. آنها در پاسخ كزمان گفتند: سلام ما را به او برسان و بگو: ما را حاجتى به امان نامه تو نيست، امان خدا بهتر از امان عبيدالله پسر سميه است. همچنين شمر به نزديكى خيام امام آمد و عباس و عبدالله و جعفر و عثمان عليهم السلام فرزندان على بن ابى طالب(ع)(كه مادرشان ام البنين است) را صدا زد، آنها بيرون آمدند، شمر به آنها گفت: براى شما از عبيدالله امان گرفته ام، و آنها متفقا گفتند: خدا تو را و امان تو را لعنت كند، ما امان داشته باشيم و پسر دختر پيامبر امان نداشته باشد؟

اعلان جنگ
پس از رد امان نامه، عمر بن سعد فرياد زد كه: اى لشكر خدا سوار شويد و شاد باشيد كه به بهشت مى رويد و سواره نظام لشكر بعد از نماز عصر عازم جنگ شد.
در اين هنگام امام حسين(ع) در جلوى خيمه خويش نشسته و به شمشير خود تكيه داده و سر بر زانو نهاده بود، زينب كبرى شيون كنان به نزد برادر آمد و گفت: اى برادر! اين فرياد و هياهو را نمى شنوى كه هر لحظه به ما نزديكتر مى شود.

امام حسين(ع) سر برداشت و فرمود: خواهرم! رسول خدا را همين حال در خواب ديدم، به من فرمود: تو به نزد ما مى آيى.
زينب از شنيدن اين سخنان چنان بى تاب شد كه بى اختيار محكم به صورت خود زد و بناى بى قرارى نهاد.
امام گفت: اى خواهر! جای شيون نيست، خاموش باش، خدا تو را مشمول رحمت خود گرداند.
در اين اثنا حضرت عباس بن على آمد و به امام عرض كرد: اى برادر! اين سپاه دشمن است كه تا نزديكى خيمه ها آمده است.
امام در حالى كه برخاست فرمود: اى عباس! جانم فداى تو باد! بر اسب خود سوار شو و از آنها بپرس: مگر چه روى داده؟ و براى چه به اين جا آمده اند؟ حضرت عباس عليه السلام با بيست سوار كه زهير بن قين و حبيب بن مظاهر از جمله آنان بودند، نزد سپاه دشمن آمد و پرسيد: چه رخ داده و چه رخ داده و چه مى خواهيد؟ گفتند: فرمان امير است كه به شما بگوييم يا حكم او را بپذيريد و يا آماده كارزار شويد!
عباس عليه السلام گفت: از جاى خود حركت نكنيد و شتاب به خرج ندهيد تا نزد ابى عبدالله رفته و پيام شما را به او عرض كنم. آنها پذيرفتند و عباس بن على(ع) به تنهايى نزد امام حسين(ع) رفت و ماجرا را به عرض امام رسانيد، و اين در حالى بود كه بيست تن همراهان او سپاه عمر بن سعد را نصيحت مى كردند و آنان را از جنگ با حسين بر حذر مى داشتند و در ضمن از پيشروى آنها به طرف خيمه ها جلوگيرى مى كردند.

سخنان حبيب بن مظاهر و زهير
حبيب بن مظاهر به زهير بن قين گفت: با اين گروه سخن بايد گفت خواهى تو و اگر خواهى من.
زهير گفت: تو به نصيحت اين قوم آغاز سخن كن.
حبيب رو به سپاه دشمن كرده گفت: بدانيد كه شما بد جماعتى هستيد، همان گروهى كه نزد خدا در قيامت حاضر شوند در حالى كه فرزندان رسول خدا و عترت و اهل بيت او را كشته باشند.
عزره بن قيس گفت: اى حبيب! تو هر چه خواهى و هرچه مى توانى خود ستايى كن!
زهير گفت: اى عزره! خداى عزوجل اهل بيت را از هر پليدى دور نموده و آنها را پاك و منزهداشته است، از خدا بترس كه من خير خواه توام، تو را به خدا از آن گروه مباش كه يارى گمراهان كنند و به خاطر خشنودى آنان، نفوسى را كه طيب و طاهرند، بكشند.
عزره گفت: اى زهير! تو از شيعيان اين خاندان نبوده بلكه عثمانى هستى. زهير گفت: آيا در اينجا بودنم به تو نمى گويد كه من پيرو اين خاندانم؟ به خدا سوگند كه نامه اى براى او ننوشتم و قاصدى را نزد او نفرستادم و وعده يارى هم به او ندادم، بلكه او را در بين راه ديدار نمودم و هنگامى كه او را ديدم، رسول خدا و منزلت امام حسين عليه السلام نزد او را به ياد آوردم، و چون دانستم كه دشمن بر او رحم نخواهد كرد، تصميم به يارى او گرفتم تا جان خود را فداى او كنم، باشد كه حقوق خدا و پيامبر او را كه شما ناديده گرفته ايد، حفظ كرده باشم.

امام(ع) به حضرت عباس بن على فرمود: اگر مى توانى آنها را متقاعد كن كه جنگ را تا فردا به تاخير بيندازند و امشب را مهلت دهند تا ما با خداى خود راز و نياز كنيم و به درگاهش نماز بگزاريم،خداى متعال مى داند كه من به خاطر او نماز و تلاوت كتاب او (قرآن) را دوست دارم.


يک شب مهلت براى راز و نياز
پس عباس(ع) نزد سپاهيان دشمن بازگشت و از آنها شب عاشوار براى نماز و عبادت - مهلت خواست. عمر بن سعد در موافقت با اين در خواست، مردد بود، و سرانجام از لشكريان خود پرسيد كه: چه بايد كرد؟
عمر و بن حجاج گفت: سبحان الله! اگر اهل ديلم(كنايه از مردم بيگانه) و كفار از تو چنين تقاضايى مى كردند سزاوار بود كه با آنها موافقت كنى!
قيس بن اشعث گفت: درخواست آنها را اجابت كن، به جان خودم سوگند كه آنها صبح فردا با تو خواهند جنگيد.
ابن سعد گفت: به خدا سوگند كه اگر بدانم چنين كنند، هرگز با در خواست آنها موافقت نكنم.

عاقبت، فرستاده ابن سعد به نزد عباس بن على(ع) آمد و گفت: ما به شما تا فردا مهلت مى دهيم، اگر تسليم شديد شما را به نزد عبيدالله بن زياد خواهيم فرستاد! و اگر سرباز زديد، دست از شما بر نخواهيم داشت.

______________________________________________________
پی نوشت:
برگرفته از کتاب چهره درخشان حسین بن علی(ع)
منبع:باشگاه خبرنگاران جوان

 نظر دهید »

انسان ۲۵۰ ساله | امام حسین علیه‌السلام و واجب بزرگ اسلامی

22 آبان 1392 توسط عبدالعظیم حسنی (ع)


امام حسين قيام كرد تا آن واجب بزرگى را كه عبارت از تجديد بناى نظام و جامعه اسلامى، يا قيام در مقابل انحرافات بزرگ ‌در جامعه اسلامى است، انجام دهد. اين از طريق قيام و از طريق امر به معروف و نهى از منكر است؛ بلكه خودش يك مصداق ‌بزرگِ امر به معروف و نهى از منكر است. البته اين كار، گاهى به نتيجه حكومت مى‌رسد؛ امام حسين براى اين آماده بود. گاهى ‌هم به نتيجه شهادت مى‌رسد؛ براى اين هم آماده بود.‌

۱۳۷۴/۳/۱۹ آیت الله العظمی خامنه ای

 

امام حسین، انسان 250 ساله


 نظر دهید »

وقتی على (ع) براى روز عاشورا زمینه سازى مى کند

22 آبان 1392 توسط عبدالعظیم حسنی (ع)


در کتـاب عـمـده سید داودى آمـده است که امـیرالمـؤ مـنین عـلیه السلام به برادرش عـقـیل که عالم به انساب عرب بود و زن و مرد عرب را مى شناخت فرمود: زنى برایم در نظر بگـیر که فـرزند و نواده شجاعان باشد تا از او پسرى شجاع و دلاور نصیبم گردد.

عـقـیل عـرض کرد: چـرا از فـاطمـه دختر حزام بن خالد کلابیه غافلى که در میان عرب از پـدران او شجاعـتـر و نیرومـندتر وجود ندارد چنانکه درباره پدران او لبید در برابر نعمان منذر پادشاه حیره مى گوید:


نحن بنو ام البنین الاربعة

و نحن خیر عامر بن صعصعة
الضاربون الهام وسط المجمعة


(( یعنى ما فرزندان ام البنین چهارگانه ایم و ما بهترین مردان عامر بن صعصعه ایم که در وسط اجتماع دشمن شمشیرهایمان را بر فرق دشمنان وارد مى کنیم . ))

و هیچکس ادعاى او را رد نکرده است و ملاعب الاسنه از قبیله اوست که در عرب اشجع از او دیده نشده است و طفیل فارس قرزل و فرزندش ‍ عامر مزنوق از این قبیله اند.

عـلى عـلیه السلام فـاطمه کلابیه را تزویج کرد و فرزندانى شجاع بوجود آورد که ابى الفـضل اولین فـرزند ام البنین است که شجاع و قوى و سوارکار ماهرى بود و از نظر ظاهر هم بسیار زیبا و رشید
بود که بر اسبهاى قوى پیکر سوار مى شد پاهایش به زمین مى کشید.

برگرفته از لهوف

 نظر دهید »

فریاد مدافعان حرم؛ کلنا عباسک یا زینب

22 آبان 1392 توسط عبدالعظیم حسنی (ع)


ششمین اجتماع عظیم مدافعان حرم، همزمان با شب تاسوعای حسینی در ورزشگاه هفتم تیر با حضور هزاران عزادار حسینی برگزار شد.

در این مراسم، ابتدا حجت الاسلام دارستانی سخنرانی کرد و سپس حاضران با فریاد«لبیک یا زینب» به استقبال مراسم عزداری رفتند.

برخی نکات مطرح شده توسط حجت الاسلام دارستانی را بخوانید:

*40 نفر از 40 قبیله می خواستند پیامبر را به قتل برسانند، رسول الله به امیرالمومنین فرمود، علی جان حاضری فدای من شوی؟ امیرالمونین فرمود چه سعادتی از این بالاتر؟ 40 نفر آمدند و بعد از اینکه حضرت امیر را دیدند، 40 نفر امیرالمومنین را کتک زدند که مدت ها حضرت بدن درد داشت.

*بعدها از حضرت علی پرسیدند، یا علی! وقتی 40 جنگجو برای قتل شما آمدند، شما ملحفه روی صورت انداخته بودید، اگر آنها ملحفه را کنار نمی زدند، شما را به جای پیامبر به شهادت می رساندند. چرا خود شما ملحفه را کناز نزدید و نگفتید که پیامبر فرار کرده است؟ حضرت فرمود: جان علی فدای یک قدم دورتر شدن پیامبر از مکه.

*در جنگ بدر امیرالمومنان پرچمدار سپاه اسلام بود و 13 نفر از پرچمدان سپاه کفر را به درک واصل کرد. ببینید حضت چه مقامی داشتند.امیرالمومنین در جنگ احد 97 ضربه کوچک و بزرگ خورده بودند. که فرمودند 4 بار چنان نیزه را به بدن من فرو کردند که زمین خوردم. وقتی می خواستند زخم های حیدر را بخیه کنند، اصلا مقدور نبود. زخم ها مدام دهان باز می کردند. در جنگ خندق عمر بن عدو آمد و توسط امیرمومنان به هلاکت رسید. در جنگ خندق پیامبر به علی گفت: علی جان! بنشین، هنوز زهرا بر زخم های تو در احد گریان است.

*ولی خدا سپر بلا می خواهد. امیرمومنان سپر بلای پیامبر اکرم بود. قمر بنی هاشم نیز سپر بلای سیدالشهدا بود. روز 8 ذیحجه ابالفضل فهمید که عده ای قصد دارند سیدالشهدا را کنار کعبه به شهادت برسانند. عباس رفت بر فراز کعبه و تنها خطبه عمرش را خواند.

*خطبه اینگونه است : ستایش خداوندی که این خانه(کعبه) را به قدوم پدر او شرافت داد٬ جایی که دیروز برای او خانه بود امروز قبله گردیده است. ای کافران فاجر… آیا راه بیت(کعبه) را بر امام نیکوکاران می‌بندید؟ چه کسی سزاوارتر از او به این خانه است؟ چه کسی از او به این خانه نزدیک‌تر است؟ اگر حکمت‌ خدا و اسرار بلندمرتبه‌اش آشکار نمی‌شد و برای امتحان مردم نبود، هر آینه قبل‌از آنکه او(حسین) به طواف بیاید خانه کعبه بسویش پرواز می‌کرد، به تحقیق مردم حجرالاسود را استلام می‌کنند، و حجرالاسود دست او(‌حسین) را استلام می‌کند، و اگر مشیت اراده مولایم(حسین) از مشیت خدای‌رحمان سرچشمه نمی‌گرفت٬ هر آینه مانند باز شکاری غضبناک که بر پرندگان درحال پرواز هجوم می‌آورد بر شما هجوم می‌بردم،
آیا قومی را می‌ترسانید که در کودکی مرگ را به بازی می‌گیرند٬ پس در بزرگی چگونه است؟ و به جای حیوانات جان‌خویش و عزیزترین‌کسانم را در برابر آقایم فدا می‌کردم. هیهات… به دقت بنگرید و ببینید چه کسی شراب خوار است و چه کسی صاحب حوض و کوثر است؟ و چه کسی در خانه‌اش آوازخوان‌های مست دارد و چه کسی در خانه‌اش وحی و قرآن است؟ و چه کسی در خانه‌اش هوسرانی و آلات‌لهولعب دارد و چه کسی در خانه‌اش پاکی و نشانه‌های الهی است؟ و شما در گمراهی غلطی واقع شدید که قریش در آن قرار داشتند، آنها مراد‌شان کشتن رسول‌خدا(ص) بود و ما اراده کشتن فرزند دختر پیامبرتان را دارید. و تا زمانی که امیرالمؤمنین‌(ع) زنده بود (کشتن پیامبر) برایشان ممکن نبود٬ پس چگونه برای شما کشتن ابی‌عبدالله حسین(ع) ممکن شود در حالی‌ که من زنده‌ هستم؟ بیایید تا شما را به راهش آگاه کنم٬ به کشتن من اقدام کنید٬ گردن مرا بزنید، تا مرادتان حاصل شود . خدا شما را به مقصودتان نرساند و عمرتان و اولادتان را کوتاه کند٬ و لعنت خدا بر شما(بنی‌امیه) و اجدادتان باد.

در ادامه این مراسم حاضران با همراهی حاج عبدالرضا هلالی و حاج روح الله بهمنی فریاد لبیک یا زینب سر دادند. هلالی در این مراسم با اشاره به حملات اخیر گروه های سلفی به حرم حضرت زینب(س) گفت : وهابی ها تا کنون قدرت شیعه را حس نکرده اند. اگر رهبر معظم انقلاب اشاره ای فرمایند ما هیئتی ها یک نفر از سلفی ها و وهابی ها در سوریه را زنده نخواهیم گذاشت.


 نظر دهید »

دل‌های کوفیان با امام حسین(ع) ولی شمشیرشان با یزید؟!

22 آبان 1392 توسط عبدالعظیم حسنی (ع)


یکی از سؤالات درباره قیام حسینی(ع) این است که اینکه می‌گویند: دل‌‌های کوفیان با امام حسین (ع) ولی شمشیرشان با یزید بود یعنی چه؟

پاسخ:

مورد سؤال جمله معروف فرزدق شاعر است. وی می‌گوید: من همراه مادرم در سال شصتم به سفر حج عازم بودم امام حسین علیه‌السلام را دیدم که شتابان از حرم خارج می‌شد و ما وارد می‌شدیم پرسیدم این کاروان کیست؟ گفتند حسین بن علی (ع) است. نزدیک رفتم و بر او سلام و عرض ادب نمودم به او عرض کردم ای فرزند رسول خدا (ص) پدر و مادرم فدای تو باد چه چیزی سبب شده که از حج و خروج از مکه عجله و شتاب می‌فرمائید… (1)

امام از من پرسید، تو کیستی؟ جواب دادم مردی از عرب هستم. سپس فرمود: «اخبرنی عن الناس خلفک؟» مرا خبر ده از وضع مردمی که آنها را پشت سر گذاشتی. منظور امام سؤال از حال مردم کوفه بود. چون فرزدق از کوفه می‌آمد. فرزدق می‌گوید به امام عرض کردم: «الخیر سألت» از کسی در این مورد سئوال کردی که از وضع کوفیان آگاه است «قلوب الناس معک و اسیافهم علیک ….» (2) یعنی دلهای کوفیان(مردم کوفه) با توست و شمشیرهایشان علیه تو و به سود دشمنانت.

امام در جواب فرزدق فرمود: راست گفتی. (3)

کوفه سالیان دراز مقر حکومتی علی(ع) بود و کوفیان کاملا با اهل بیت و فضائل ایشان آشنا بودند، آنها به خوبی امام حسین علیه‌السّلام را می‌شناختند و سالها در رکاب پدرش و همراه امام حسین علیه‌السّلام با دشمنان اسلام و خاندان پیامبر جنگیده بودند.

عده زیادی از آنها از معاویه کینه به دل داشتند و بارها امام حسن و امام حسین را به جنگ با او فرا می‌خواندند ولی آن دو بزرگوار به استناد عهدنامه از این کار امتناع می‌کردند.

با مرگ معاویه آنها باشور و شوق بیشتری از امام دعوت به عمل می‌آوردند. با این وجود دلبستگی به دنیا موقعیتی در زندگی انسان پیش می‌آورد که انسان از آنچه که از درون دل دوستش می‌دارد بگذرد چنانکه در تاریخ بشر نظیر اینگونه رویدادها فراوان است که انسان به قدری فریفته مقام و مال و ثروت بشود که از بهترین عزیزانش در این راه بگذرد، از طرفی این روحیه در انسان نیز وجود دارد که به قدری در راه خدا و عاشق خدا شود که از همه چیز خود در راه محبت الهی بگذرد.

بنابراین کوفیان نیز با توجه به اینکه علاقه باطنی وافر به امام حسین علیه‌السّلام و خاندان پیامبر داشتند آن حضرت را دعوت کردند ولی از طرفی محیط اجتماعی آنها و گرایش به ثروت و جاه و مقام دنیا در آنها، آنها را وادار کرد که به خاطر رسیدن به این آرزوها و جوایزی که بنی امیه وعده می‌دادند سپاه عظیمی را علیه امام تشکیل دهند و پس از دعوت و علی رغم میل باطنی آ‌نحضرت را با شمشیرهای خود به شهادت برسانند، بنابراین علاقه باطنی آنها در نوشتن نامه ظاهر شد و بودن شمشیرشان با یزید نیز در کربلا ظاهر شد و دو عمل متضاد از آنها صادر شد.

البته شرایط کوفه آن روز و همچنین ترفندهای ابن زیاد در ایجاد فضای رعب و وحشت و سرکوبی و دستگیری افراد متنفذ و در کل غافلگیری مردم در تحلیل‌های امروزی کمتر مورد توجه قرار می‌گیرند.

گفتنی است عده‌ای از اهل کوفه پس از شهادت امام پشیمان شدند و توبه کردند و برای جبران آن خسارت عظیم، علیه حکومت بنی امیه قیام کردند که به قیام«توابین» در تاریخ مشهور است، جز تعداد اندکی همه توبه کنندگان پس از قیام در جنگ عین الوردة کشته شدند.

کوفیان فریفته قدرت ظاهری بنی امیه شدند زیرا بنی امیه با داشتن قدرت و حکومت ظاهری بر تمام ثروت‌های جهان اسلام مسلط بودند و به هر کس که با آنها هم فکر بود از این اموال می‌بخشیدند و سکه‌های طلای سرخ را برای او می‌فرستادند و آنها را با دادن پول و وعده مقام و فرمانداری فریب می‌دادند چنانکه معاویه بسیاری از یاران امام علی علیه‌السّلام و امام حسن را با همین پولها فریفت و از سپاه علی و فرزندش حسن به سوی خود کشید.

یزید و بنی امیه نیز با فرستادن عبیدالله بن زیاد به سوی کوفه مردم کوفه را تهدید نمود و فریفت و با تهدید و تطمیع، علیه امام حسین(ع) مجهز نمود و علی رغم میل باطنی و علاقه‌ای که به امام داشتند و از آن حضرت دعوت کرده بودند در مقابل امام صف کشیدند و راه را بر امام بستند و سرانجام او و یارانش را به شهادت رسانده و اهل بیتش را به اسارت بردند. (4)

______________________________________________

پی نوشت ها:

1_(همان، ص 67 و ابن اعثم«پیشین»، ص 840 و موسوعة الکلمات الحسین، قم، موسسه باقر العلوم، دارالمعروف، چاپ دوم، 1374، ص 310 الی 312.)

2_(مفید، همان، ج 2، ص 67 و ر.ک: مطهری، مرتضی، حماسه حسینی، تهران، ملاصدرا، چاپ هشتم، ‌1367.)

3_( همان، ص 67، مطهری، مرتضی، درج 3 کتاب حماسه حسینی می فرماید: آنها بنده شکم و به امر شکم با دل خودشان می‌جنگند …. ص 146 چنانکه انسان اظهار دوستی خدا کند ولی در عمل او را معصیت نماید.)

4_(مرکز مطالعات و پاسخ‌گویی به شبهات حوزه علمیه قم.)

منبع:فارس

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 204
  • 205
  • 206
  • ...
  • 207
  • ...
  • 208
  • 209
  • 210
  • ...
  • 211
  • ...
  • 212
  • 213
  • 214
  • ...
  • 399

معرفی حوزه علمیه حضرت عبدالعظیم ع

شهرری، زمانی دارای حوزه‌های بسیار بوده و یک مرکز علمی محسوب می شد که مهم‌ترین عامل آن، حُسن‌ همجواری با مشاهد شریفه سه امامزاده بزرگوار، خصوصاً حضرت عبدالعظیم(ع) است که در این باره یکی از مراجع عالی‌قدر شیعه، حضرت‌ ایة الله ‌بهجت به طلاب فرمودند: «شما در جوار گنج الهی هستید، قدر آن را بدانید». قدمت حوزه علمیه آستان حضرت عبدالعظیم(ع) به سال‌های اوایل پیروزی انقلاب اسلامی بر می گردد. در اواسط شهریور 1359 بنای مقبره رضاخانی تخریب و به جای آن حوزه علمیه احداث شد و در 1366 حدود هفتاد نفر طلبه برای سال اول پذیرفته شدند. حوزه ‌علمیه آستان ‌حضرت‌عبدالعظیم(ع) ظرفیت ‌پذیرش سیصد طلبه علوم دینی در دو سطح 2و 3 را داراست و ساختمان آن از کلّیه امکانات آموزشی و رفاهی برخوردار است و از این جهت جزء معدود حوزه‌های کشور است. زیر بنای کلّ ساختمان 11 هزار و 500 متر مربع و محوطه، 6500 متر مربع و مساحت کلّ مدرسه 18 هزار متر مربع است.

جستجو

موضوعات

  • همه
  • طب سنتی و پزشکی
  • سیاسی
  • مناسبتهای سال
  • اخبار حوزه
  • علمی
  • مذهبی
  • عمومی
  • دست نوشته های یک طلبه
  • نرم افزار
  • شهداء
  • استفتائات
  • جدیدترین مقالات
  • برگی از زندگی علما
  • فراخوان
  • پژوهش
  • معرفی رسانه
  • منِ طلبه
  • نمونه سوالات امتحانی سطح2
  • داستان های پند آموز

پیوندهای روزانه


پشتیبانی سامانه وبلاگ مدارس
وبلاگ خانم یادگاری
گفته ها و ناگفته های یک طلبه
شبکه اجتماعی هادی نت
دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبري
دفتر مقام معظم رهبري

خبرنامه

اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

اوقات شرعی

امروز: شنبه 20 اردیبهشت 1404
اوقات شرعی به افق:
  • اذان صبح اذان صبح:
  • طلوع آفتاب طلوع آفتاب:
  • اذان ظهر اذان ظهر:
  • غروب آفتاب غروب آفتاب:
  • اذان مغرب اذان مغرب:
  • نیمه شب شرعی نیمه شب شرعی: