اختلاط زنان و مردان در مراکز آموزشی(1)
نکته ی درخور توجه اینکه از پیش از عصر نوزایی تا اواسط قرن نوزدهم، همه ی آموزش ها برای زنان در مؤسسات آموزشی و تربیتی کاملاً جدا از مردان بوده است. شاید تا آن زمان، موارد بسیار نادری پیدا می شد که زنان و دختران جوان درکنار جنس مخالف و در مدارس مختلط آموزش ببینند. از این رو، تعلیم و تربیت مختلط پدیده ای کاملاً جدید است و در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، به صورت گسترده تری در بعضی کشورهای غربی از اصول پذیرفته شده ی فلسفه ی تعلیم و تربیت شمرده شده است.(10) پیش از این زمان، نه تنها در عمل به این اصل هیچ توجهی نمی شد، بلکه حتی مربیان و اندیشه وران در عرصه ی تعلیم و تربیت آن را به مثابه ی یک نظریه نیز طرح نکرده بودند. البته به باور شماری از محققان، از اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم، تعلیم و تربیت مختلط به مثابه ی نهضتی عملی، تجربه ای جدید و موضوعی نظری در خور بحث، دیدگاه های رایج آموزشی را تحت تأثیر قرار داده بود. در واقع، تعلیم و تربیت مختلط پدیده ی جدیدی بود که به افزایش فرصت های آموزشی برای زنان مربوط می شد و آن هم خود، بازتابی از تغییرات اقتصادی و اجتماعی در قرون اخیر بود.(11)
به اعتقاد دیگران، در قرن شانزدهم در نتیجه ی نهضت اصلاحی پروتستان ها و حمایت های مارتین لوتر، مدارس مختلط به صورت بسیار محدود و در نواحی خاصی ظهور کرد، بعدها گروهی با نام «انجمن دوستان»(12) حضور دختران و پسران را با هم در مدارس مختلط درآمریکا رواج دادند که زمینه ای برای تأسیس مدارس مختلط در قرن نوزدهم در آن کشور بود.(13) بدین روی، آمریکا نخستین کشوری بود که در آن تعلیم و تربیت مختلط شروع شد و بعدها گسترش یافت (14)؛ به گونه ای که شروع این شیوه ی آموزش در قرن نوزدهم و سپس گسترش آن در قرن بیستم آن چنان که در این کشور شایع بود، در هیچ یک از دیگر کشورهای دنیا، حتی در ممالک غربی، رایج نبود.
به اعتقاد بیشتر صاحب نظران و حتی طرف داران تعلیم و تربیت مختلط، بزرگ ترین عامل و عمده ترین دلیل گسترش این مدارس در آمریکا پس از مطرح شدن تساوی حقوق زنان، عامل اقتصادی بوده است. آنها آموزش مختلط دختران و پسران را آخرین راه چاره دانستند و آن را به علل اقتصادی پذیرفتند.(15) حتی مناطقی نظیر انگلستان، که تعلیم و تربیت مختلط را پس از آمریکا و در سطحی محدودتر آغاز کرده اند، از مهم ترین عوامل آن را عامل اقتصادی برشمرده اند.(16)
گسترش نظام آموزشی به صورت مختلط پس از آمریکا در کشورهای دیگر کند و بسیار محدود تر بوده است. در ابتدا بیشتر کشورهای طرف دار مذهب پروتستان و همچنین مناطقی که دارای نظام های سیاسی و آموزشی الحادی و غیرمذهبی بودند - نظیر شوروی سوسیالیستی - پذیرای آن شدند.(17) بیشتر کشورهایی هم که به استقبال تعلیم و تربیت مختلط رفتند، تنها در سطوح خاصی از نظام آموزشی آن را اجرا کردند. بنابراین، در بسیاری از کشورهای اروپایی، تنها مدارس ابتدایی، آموزشکده ها ودانشگاه ها، آن هم در موارد معدودی، به صورت مختلط اداره می شوند و در سطوح متوسطه، بیشتر مدارس غیر مختلط اند.(18) البته نقش دانشگاه های دولتی آمریکا در پایه گذاری و استحکام نظام آموزشی مختلط در آن کشور بسیار مؤثر بوده است.(19)
امروزه در بسیاری از کشورهای طرف دار مذهب پروتستان و نیز کشورهایی نظیر روسیه، چین، هلند، یوگسلاوی، لهستان و کشورهای اسکاندیناوی و بیشتر مدارس دولتی آمریکا اداره ی مدارس به صورت مختلط معمول و رایج است (20)؛ به طوری که در آمریکا از دهه ی 1950 و نیمه ی دوم قرن بیستم، تعلیم و تربیت مختلط در تمام سطوح آموزشی از ابتدایی تا دانشگاه، دست کم در مؤسسات آموزشی دولتی، واقعیتی انکار ناپذیراست (21)، اما هنوز در بیشتر کشورهای جهان مدارس به صورت غیر مختلط اداره می شود. در بیشتر کشورهای دارای مذهب کاتولیک در اروپا و آمریکا، حتی فرانسه و انگلستان و نیز بسیاری از مدارس متوسطه و آموزشکده ها در خود آمریکا و آمریکای لاتین و بیشتر کشورهای شرقی، به خصوص مناطق مسلمان نشین، هنوز دختران در مدارسی جدا از پسران تحصیل می کنند و نیز در کشورهایی نظیر بلژیک، آلمان، اتریش، مجارستان، اسپانیا، ایتالیا و یونان در سطح مدارس متوسطه از آموزش مختلط استقبال نشده است.(22)
موافقان و مخالفان آموزش مختلط
از زمانی که این پدیده ی جدید - یعنی نظام آموزشی مختلط - به تدریج در نظام های آموزشی کشورهای جهان مطرح شد، بسیاری از دانشمندان و صاحب نظران در علوم گوناگون، به خصوص علوم تربیتی و علوم اجتماعی، درباره ی آن به بحث و بررسی های گسترده ای پرداخته اند. عده ای از آنها از آن حمایت کرده و آن را شیوه ی مطلوبی برای تحصیل کودکان، اعم از دختر و پسر، دانسته اند. در مقابل، عده ی بیشتری از آنان ضمن مخالفت با آن، به بیان مضرات و آثار سوء آن پرداخته و آن را یک نظام آموزشی مضر و غیرمطلوب دانسته اند.
قبل از هر گونه پیش داوری در این باره، ابتدا برخی از این نظریات موافق و مخالف با استفاده از منابع معتبر نقل می شود تا ابتدا خواننده خود به قضاوت بنشیند، سپس انتقادات هر چند مختصری درباره ی این نظام آموزشی ارائه خواهد شد.
1.نظر موافقان
از میان آنچه موافقان و حامیان تعلیم و تربیت مختلط به عنوان مستندات و دلیل های روی آوری جوامع گوناگون شمرده اند، مهم ترین آنها بدین قرار است:
1.تعلیم و تربیت مختلط از نوع غیر مختلط آن اقتصادی تر است. شاید رایج ترین دلیلی که بیشتر حامیان آموزش مختلط بدان استناد می کنند، اقتصادی و با صرفه بودن آن است. آنها معتقدند که آموزش و تحصیل دختران جوان و زنان در کنار پسران و مردان بسیاری از هزینه های اقتصادی را کاهش می دهد و به عکس، اگر دو جنس در مدارس جدا از هم و در عرض یکدیگر تحصیل کنند، دارای هزینه های اضافی بسیاری خواهند بود (23)؛
2.غالباً گفته می شود جوّ اخلاقی مؤسسات آموزشی مختلط بهتر از مؤسسات غیرمختلط است (24) و به تعبیر دکتر هریس، در مدارسی که دارای فضای باز جنسی است و در آن، دختر و پسر با هم اند، هیچ مشکل جنسی و گرایش های جنسی به طرف مقابل وجود ندارد، ولی در مدارس مجزا و غیر مختلط، افراد با تمایلات و گرایش های جنسی رشد می کنند (25)؛
3.تعلیم و تربیت مختلط با عدالت و انصاف سازگارتر است و سبب می شود همه ی دانش آموزان، اعم ازدختر و پسر، در کنارهم از همه ی فرصت های تحصیلی و امکانات آموزشی استفاده کنند (26)؛
4.تجربه ی تحصیل و آموزش دختران و پسران جوان در مدارس مختلط برای کارهای گروهی آنها در آینده مفیدتر است (27)؛
5.مردان و زنانی که در مؤسسات آموزشی با فضای باز و بدون قید و بند جنسیتی تحصیل و کار می کنند، برای کارهای مشترک در آینده در ساختن جهانی بهتر، آمادگی بیشتری خواهند داشت.(28)
در حقیقت، آنچه موافقان و طرف داران تعلیم و تربیت مختلط برای توجیه آن ارائه می دهند گاه دلیل هایی است اعم از مدعا. مقصود و محتوای این ادله در واقع، اثبات این مطلب است که به هر صورت، آموزش و تحصیل و تعلیم و تربیت در تمام سطوح برای زنان همانند مردان لازم است و آنها نباید از این موهبت الهی و فرصت های ممکن محروم باشند. این موضوع با این منافات ندارد که آنان نیز همانند مردان در مؤسسات آموزشی و مدارس مستقل مشغول تحصیل شوند و دقیقاً همان فرصت ها و امکانات آموزشی برایشان فراهم باشد. برای مثال، برخی از طرف داران نظام آموزشی مختلط می گویند در یک جامعه ی مردم سالار، زنان باید به همه ی شغل ها و حرفه ها دسترسی داشته باشند. از این رو، لازم است در مؤسساتی تحصیل کنند که آنها را برای آن شغل ها و حرفه ها آماده می کند.(29) یا گفته می شود از آنجا که برخی از زنان یا ازدواج نمی کنند یا در ازدواج شکست می خورند و از ادامه ی آن محروم می شوند، برای آنان تعلیم و تربیتی مناسب است که همانند مردان به انگیزه ی اشتغال باشد.(30)
نهایت چیزی که می توان از این کلام فهمید آن است که مراکز و مؤسسات آموزشی نباید در انحصار مردان باشد، بلکه چنین مراکزی برای زنان نیز باید وجود داشته باشد تا ضمن تحصیل و کسب معلومات و معارفِ بیشتر، برای کسب درآمد و شغل نیز آماده شوند؛ اما پرسش این است که به چه دلیلی حتماً باید این گونه مؤسسات به صورت مختلط وجود داشته باشد و زنان در کنار مردان به تحصیل بپردازند؟ وانگهی این مسئله را چگونه توجیه می کنند که حضور زنان در این مراکز با این هدف، گاهی نقض غرض است و آنان به آنچه باید برسند، نایل نمی شوند؟
2.نظر مخالفان
چنان که اشاره شد، بیشتر دانشمندان و صاحب نظران علوم تربیتی و علوم اجتماعی با تعلیم و تربیت به شیوه ی مختلط به مخالفت پرداخته و آن را مخالف علایق و خصوصیات و نیازهای جنسی هر یک از دو جنس و نیز مخالف علایق و ویژگی های فرهنگی در جوامع گوناگون دانسته اند. بررسی جدا و مفصل هر کدام از مواردی که محققان در مخالفت با نظام آموزشی مختلط به آن پرداخته اند، مجال بیشتری می طلبد. در این مختصر، تنها به برخی از آنها اشاره می شود:
1.بیشترین مخالفت ها به تفاوت های زیستی و روانی دو جنس زن و مرد و در نتیجه، تفاوت آنان در نیازهای آموزشی اشاره دارد.(31) به نظر بعضی از محققان، نیازهای آموزشی آنها به دلیل تفاوت های موجود، آن قدر متفاوت است که آموزش یکسان برای هر دو جنس ناممکن می نماید و برنامه ریزی آموزشی واحد برای هر دو گروه بسیار مشکل و به سختی قابل اجراست.(32) چنین برنامه هایی با ویژگی ها و نیازهای هیچ یک از دو جنس موافق نیست و مطابق با پایین ترین استاندارد های علمی در جهان است (33)؛
2.به دلیل تفاوت های موجود، به خصوص اختلاف دختران و پسران در زمینه ی بلوغ، رقابت ها در مدارس مختلط نابرابر می گردد و این موضوع معمولاً عامل دلسردی پسران و افت تحصیلی آنان و گاه ناراحتی های روحی آنها می شود (34)؛
3.تعلیم و تربیت مختلط مانع رشد بیشتر توانایی های ویژه و نامحسوس مردانه در پسران جوان می شود (35)؛
4.هر یک از دانش آموزان دختر و پسر در صورتی می توانند با کیفیت بهتر و مطلوب تری به تحصیل ادامه دهند که با هم جنس های خود در یک کلاس تحصیل کنند و حتی دارای پایوران آموزشی و اداری هم جنس خود باشند.(36) به گفته ی آستن (Astin)، وقتی هم دانشجویان و هم اعضای هیئت علمی یک آموزشکده عمدتاً از یک جنس باشند، تحصیل دانشجویان در آن مؤسسه ی آموزشی تأثیرات مثبت بسیاری در پی خواهد داشت. در تحقیقات دیگری نیز ثابت شده است که مهم ترین عامل تبیین الگوهای شغلی موفق برای زنان، تحصیل آنها در مؤسسات آموزشی زنانه است، نه مختلط (37)؛
5.تحصیل دانش آموزان دختر و پسر در مؤسسات آموزشی مختلط سلامت جسمی و روحی آنان، به ویژه دختران، را به مخاطره می اندازد (38)؛
6.دلبستگی ها و جذابیت های هر یک از دو جنس زن و مرد برای دیگری، به خصوص در دوران جوانی و نوجوانی - که البته طبیعی است - در آموزشگاه های مختلط، افزون بر افت تحصیلی، ناکامی ها و بی بندوباری های اجتماعی و اخلاقی را به دنبال دارد که کار مدیران این نوع مؤسسات را با مشکلات بسیاری مواجه می کند (39)؛
7.اختلاط های اجباری بین دختران و پسران جوان، به ویژه در مدارس متوسطه، آنان را به ازدواج های زودرس و بدون توجه به مسائل لازم و ضروری آن می کشاند.(40) البته نیاز به گفتن نیست که منشأ بسیاری از طلاق ها و جدایی ها و در نتیجه فسادها و بی بندوباری های اخلاقی زنان و مردان بیوه و مجرد، همین ازدواج هاست؛
8.تعلیم و تربیت مختلط با حفظ دقیق تمام تفاوت های اجتماعی، عقلانی و فیزیکی دو جنس و در نظر گرفتن همه ی نیازهای زیستی و روانی و تحصیلی و همچنین گرایش های تحصیلی و شغلی آنان ناممکن است. به عبارت دیگر، ملاحظه ی این تفاوت ها و نیازها و گرایش ها و سپس برنامه ریزی بر اساس آنها و آن گاه اجرای آنها بر اساس این موارد، تنها در تعلیم و تربیت غیرمختلط میسراست، نه مختلط.. البته این به معنای آن نیست که محتوا و نیز شیوه ی آموزش دو جنس مرد و زن باید کاملاً متمایز و مخالف هم باشد، بلکه با توجه به همه ی جوانب، ممکن است از بسیاری جهات دو برنامه آموزشی با هم مشترک نیز باشند؛ مهم در نظر گرفتن تفاوت های دو جنس است.
این موارد تنها گوشه ای از توجیهات و دلیل های کسانی است که با تحصیل زنان و مردان ودختران و پسران در مدارس مختلط و درکنار هم مخالف اند و با توجه به همین مسائل است که هنوز هم بسیاری از اندیشه وران در عرصه ی تعلیم و تربیت و صاحب نظران در علوم انسانی با آن به مقابله بر می خیزند و هر روز این مخالف ها ابعاد گسترده تری می یابد.
پی نوشت ها :
1.Single o Sexeducation.
2.Single o SexSchooling.
3.M.E.Lockheed,V.E.Lee,The International encyclopedia of education (1995),v.2,p.839.
4.Ibid.
5.Mixed school/ Co education.
6.J.C.W,Funk & Wagnalls,New Encyclopedia,v.6,p.401.
7.Willysting Goodsell,Encyclopedia of the social scienes (1953),v.3 & 4,p.674.
8.D.F Knny,new Catholic Encyclopedia, (1967),v.3,p.977.
9.Floyd S. Gove,The Encyclopedia Amrricana,(1963),p.200.
10.J.C.W Fund & Wagnalls opci,v.3,p.977.
11.D.F.Keny op.cit,v.3,p.977.
12.Socicty of Friends.
13.Mabel Necomer,Encyclopedia International (1966),v.4,p.541.
14.Willysting Goodsell op.cit,v.3 & 4,p.641.
15.M.E,Lockheed,V.E,Lee op.cit,v.2,p.831/Willysting Goodsell op.cit,v.3 & 4,p.647/Floyd s.Gove,op.cit,v.7,p.200.
16.Ibid/C.A.E.G,Encyclopedia Britannica (1971),v.7,p.14.
17.Mabel Necomer op.cit,v.4,p.547.
18.The American Peoples Encyclopedia (1950),v.5,p.753/ Willysting Goodsell op.cit,v.3 & 9,p.614.
19.R.Freman Butts, op.cit, The World Book Encyclopedia, (1985),v.4,p.602.
20.Mabel Newcomer,op.cit,v.4,p.541/Willysting Goodsell, op.cit,v.3 & 4.614.
21.J.C.W.Fonh & Wagnalls op.cit,v.6,p.401.
22.Willysting Goodsell op.cit, v.3 & 4,p.614/ The American Encyclopedia,v.5,p.753.
23.C.A.EG,op.cit,v.7.p.14/Willysting Goodsell op.cit / Floyd S.Gove,op.cit, D.F.Kenny,op.cit.
24.Ibid.
25.Floyd S.Gove,op.cit.
26.C.A.EG.op.cit,v.7,p.14.
27.C.A.EG.op.cit,v.7,p.14.
28.Floyd S.Gove,op.cit.
29.C.A.EG,op.cit,p.14.
30.Floyd S.Gove op.cit,p.200.
31.Floyd S.Gove op.cit,p.200.
32.D.F.Kenny op.cit.
33.C.A.EG op.cit.
34.D.f.kenny op.cit, v.3, p.977.
35.Ibid.
36.Ibid.
37.M.E.Lockheed; V.E.Lee op.cit.
38.C.A.EG,v.7,p.14/ Willysting Goodsell,op.cit/ The American People Encyclopedia,v.5,p.200.
39.D.F.Kenny op.cit/ Willysting Goodsell,op.cit.
40.C.A.EG op.cit.
ادامه دارد …
منبع: مجموعه مقالات تربیتی: تربیت دینی، اخلاقی و عاطفی، گروه علوم تربیتی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، به کوشش عبدالرضا ضرابی، قم، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ اول 1388.
صفحات: 1· 2