• خانه 
  • تماس  
  • ورود 

  • سخن حضرت آیت الله بهجت درباره مقام حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) در جمع طلاب :" شما در جوار گنج الهی هستید قدر آن را بدانید ***

تصاویر/ داخل ضريح حضرت عباس (ع)

23 آبان 1392 توسط عبدالعظیم حسنی (ع)


خوش بحال تو که زهرا به تماشای تو گفت:
پسرم در ره این عشق چه زیبا شده ای

از خجالت شده ای آب و یا از شمشیر
پس چگونه به چنین قبر کنون جا شده ای ؟

کاش می برد تو را تا به حرم اربابت
مثل تسبیح به هم ریخته ای وا شده ای

گرچه در کوچه نبودی که تلافی بکنی
جای محسن پسر حضرت زهرا شده ای ؟

ناگهان علقمه را عطر خوش یاس گرفت
فاطمه بر سر زانو سر عباس گرفت

 

حرم حضرت عباس ع

 

حرم حضرت عباس ع

 

منبع: فردا

 نظر دهید »

امام سجاد(ع) به فرزند حضرت ابالفضل(ع) چه گفت؟

23 آبان 1392 توسط عبدالعظیم حسنی (ع)


روزى حضرت عـلى بن الحسین امام سجاد علیه السلام چشمش به عبیدالله پسر حضرت ابى الفضل افتاد با دیدنش گریان شد و فرمود:پـیامـبر روزى سخـت تر از روز احد نگذشت که در آن روز عمویش ‍ حمزه سیدالشهدا شهید شد و بعد از آن روز موته بود که پسر عمویش ‍ جعفر شهید شد. و لا یوم کیوم الحسین عـلیه السلام ازدلف الیه ثـلاثـون اءلف رجل یزعـمـون انّهم مـن هذه الامّة کلّ یتقرّب الى اللّه عزّوجلّ بدمه و هو یذکّرهم باللّه فلا یتّعظون حتّى قتلوه بغیا.

(( لیکن هرگـز مـانند روز عاشوراى حسینى پیش نیامده که سى هزار نفر او را محاصره کردند و همـه خـود را از امت جدش رسول خدا بحساب مى آوردند و با کشتن فرزند پیامبر تقرب بخدا مى جستند و حسین هر چند خدا را به آنان تذکر داد متنبه نشدند تا آنکه به ظلم و ستم شهیدش ‍ کردند. ))

سپـس فرمود: رحم اللّه عمّى العباس فلقد آثر و اءبلى و فدى اءخاه بنفسه حتّى قطعت یداه فـاءبدله اللّه عـزّوجلّ مـنهمـا جناحین یطیر بهمـا مـع المـلائکة فـى الجنّة کما جعـل لجعـفـر بن ابى طالب علیه السلام و انّ للعباس ‍ عندالله تبارک و تعالى منزلة یغبطه بها جمیع الشّهداء یوم القیامة

(( سپـس فـرمـود خدا عباس را مشمول رحمت خویش گرداند که ایثار کرد و خود را به مشقت افکند تا جان خود را فداى برادرش کرد و در این راه دستهایش قطع شد، خداوند بجاى دو دست ابى الفـضل دو بال به او عنایت فرمود که در بهشت با فرشتگان پرواز مى کند چنانکه براى جعفر طیار قرار داد و براى عباس نزد خداوند تبارک و تعالى مقامى است که تمام شهداء در روز قیامت غبطه مقام او را مى خورند.))

منبع:لهوف

 نظر دهید »

وقتی که شمر براى حضرت اباالفضل(ع) امان نامه مى گیرد

22 آبان 1392 توسط عبدالعظیم حسنی (ع)


شب عاشورا شمـر که از قـبیله کلاب است و ام البنین نیز از همین قبیله است براى آنکه جنگ ساده تر و آسان خاتمه پذیرد به ابن زیاد پیشنهاد کرد: خواهرزاده هاى ما با حسینند اگر امان نامه اى براى آنان بدهى بجا و شایستـه است عـبدالله بن ابى المـحل نیز که برادرزاده ام البنین مـادر حضرت ابى الفضل بود برخاست و خواسته شمر را تکرار و تاءیید نمود.

ابن زیاد براى حضرت ابى الفضل العباس و برادرانش امان نامه نوشت و تسلیم شمر نمود شمر در برابر سپاه حسین علیه السلام ایستاد و فریاد کرد: این بنو اختنا العباس و اخوه .
(( کجایند خواهرزاده هاى ما عباس و برادرانش ؟ ))

حضرت عباس علیه السلام



حضرت ابى الفضل و برادرانش نزدیک شمر شدند، و پرسیدند: از ما چه مى خواهى ؟ـ شما در امانید.
ـ خدا تو را و امانت را لعنت کند! آیا ما در امانیم و براى حسین پسر پیغمبر امان نیست .

ـ دشمـن خـدا مـى خـواهى که برادر و سید و سرورمان را رها کنیم و به اطاعت لعین فرزند لعین در آئیم ؟

 نظر دهید »

در روز نهم محرم بر امام حسین(ع) چه گذشت؟

22 آبان 1392 توسط عبدالعظیم حسنی (ع)


شمر نامه را از عبيدالله بن زياد گرفته و از نخيله كه لشكرگاه و پادگان كوفه بود به شتاب بيرون آمد و پيش از ظهر روز پنجشنبه نهم محرم الحرام وارد كربلا شد و نامه عبيدالله را براى عمر بن سعد قرائت كرد.

ابن سعد به شمر گفت: واى بر تو خدا خانه ات را خراب كند، چه پيام زشت و ننگينى براى من آورده اى به خدا سوگند كه تو عبيدالله را از قبول آنچه كه من براى او نوشته بودم بازداشتى و كار را خراب كردى. من اميدوار بودم كه اين كار به صلح تمام شود، به خدا سوگند حسين(ع) تسليم نخواهد شد زيرا روح پدرش در كالبد اوست. شمر به او گفت: بگو بدانم چه خواهى كرد؟ آيا فرمان امير را اطاعت كرده و با دشمنش خواهى جنگيد و يا كناره خواهى گرفت و من مسئوليت لشكر را به عهده خواهم داشت؟

عمر بن سعد گفت: اميرى لشكر را به تو واگذار نمى كنم و اين شايستگى را نمى بينم، و من خود اين كار را به پايان مى رسانم، تو امير پياده نظام باش و سرانجام عمر بن سعد شامگاه روز پنجشنبه نهم محرم الحرام خود را براى جنگ آماده كرد.
امام صادق عليه السلام فرمود: تاسوعا روزى است كه در آن روز امام حسين(ع) و اصحابش را محاصره كردند و لشكر كوفه و شام در اطراف او حلقه زده و ابن مرجانه و عمر بن سعد به جهت كثرت لشكر و سپاه اظهار شادمانى و مسرت مى كردند، و در اين روز حسين(ع) را تنها و غريب يافتند و دانستند كه ديگر ياورى به سراغ او نخواهد آمد و اهل عراق او را مدد نخواهند كرد. سپس امام صادق عليه السلام فرمود: پدرم فداى آن كسى است كه او را غريب و تنها گذاشته و در تضعيف او كوشيدند.

امان نامه
چون شمر، نامه را از عبيدالله گرفت تا در كربلا به ابن سعد ابلاغ كند، او و عبدالله بن ابى المحل(كه ام البنين عمه او بود) به عبيدالله گفتند: اى امير خواهر زادگان ما همراه با حسين(ع) اند، اگر صلاح مى بينى نامه امانى براى آنها بنويس، عبيدالله پيشنهاد آنها را پذيرفت و به كاتب خود فرمان داد تا امان نامه اى براى آنها بنويسد.

رد امان نامه
عبدالله بن ابى المحل امان نامه را به وسيله غلام خود - كزمان - به كربلا فرستاد، و او پس از ورود به كربلا متن امان نامه را براى فرزندان ام البنين قرائت كرد و گفت: اين امان نامه اى كه عبدالله بن ابى المحل كه از بستگان شماست فرستاده است. آنها در پاسخ كزمان گفتند: سلام ما را به او برسان و بگو: ما را حاجتى به امان نامه تو نيست، امان خدا بهتر از امان عبيدالله پسر سميه است. همچنين شمر به نزديكى خيام امام آمد و عباس و عبدالله و جعفر و عثمان عليهم السلام فرزندان على بن ابى طالب(ع)(كه مادرشان ام البنين است) را صدا زد، آنها بيرون آمدند، شمر به آنها گفت: براى شما از عبيدالله امان گرفته ام، و آنها متفقا گفتند: خدا تو را و امان تو را لعنت كند، ما امان داشته باشيم و پسر دختر پيامبر امان نداشته باشد؟

اعلان جنگ
پس از رد امان نامه، عمر بن سعد فرياد زد كه: اى لشكر خدا سوار شويد و شاد باشيد كه به بهشت مى رويد و سواره نظام لشكر بعد از نماز عصر عازم جنگ شد.
در اين هنگام امام حسين(ع) در جلوى خيمه خويش نشسته و به شمشير خود تكيه داده و سر بر زانو نهاده بود، زينب كبرى شيون كنان به نزد برادر آمد و گفت: اى برادر! اين فرياد و هياهو را نمى شنوى كه هر لحظه به ما نزديكتر مى شود.

امام حسين(ع) سر برداشت و فرمود: خواهرم! رسول خدا را همين حال در خواب ديدم، به من فرمود: تو به نزد ما مى آيى.
زينب از شنيدن اين سخنان چنان بى تاب شد كه بى اختيار محكم به صورت خود زد و بناى بى قرارى نهاد.
امام گفت: اى خواهر! جای شيون نيست، خاموش باش، خدا تو را مشمول رحمت خود گرداند.
در اين اثنا حضرت عباس بن على آمد و به امام عرض كرد: اى برادر! اين سپاه دشمن است كه تا نزديكى خيمه ها آمده است.
امام در حالى كه برخاست فرمود: اى عباس! جانم فداى تو باد! بر اسب خود سوار شو و از آنها بپرس: مگر چه روى داده؟ و براى چه به اين جا آمده اند؟ حضرت عباس عليه السلام با بيست سوار كه زهير بن قين و حبيب بن مظاهر از جمله آنان بودند، نزد سپاه دشمن آمد و پرسيد: چه رخ داده و چه رخ داده و چه مى خواهيد؟ گفتند: فرمان امير است كه به شما بگوييم يا حكم او را بپذيريد و يا آماده كارزار شويد!
عباس عليه السلام گفت: از جاى خود حركت نكنيد و شتاب به خرج ندهيد تا نزد ابى عبدالله رفته و پيام شما را به او عرض كنم. آنها پذيرفتند و عباس بن على(ع) به تنهايى نزد امام حسين(ع) رفت و ماجرا را به عرض امام رسانيد، و اين در حالى بود كه بيست تن همراهان او سپاه عمر بن سعد را نصيحت مى كردند و آنان را از جنگ با حسين بر حذر مى داشتند و در ضمن از پيشروى آنها به طرف خيمه ها جلوگيرى مى كردند.

سخنان حبيب بن مظاهر و زهير
حبيب بن مظاهر به زهير بن قين گفت: با اين گروه سخن بايد گفت خواهى تو و اگر خواهى من.
زهير گفت: تو به نصيحت اين قوم آغاز سخن كن.
حبيب رو به سپاه دشمن كرده گفت: بدانيد كه شما بد جماعتى هستيد، همان گروهى كه نزد خدا در قيامت حاضر شوند در حالى كه فرزندان رسول خدا و عترت و اهل بيت او را كشته باشند.
عزره بن قيس گفت: اى حبيب! تو هر چه خواهى و هرچه مى توانى خود ستايى كن!
زهير گفت: اى عزره! خداى عزوجل اهل بيت را از هر پليدى دور نموده و آنها را پاك و منزهداشته است، از خدا بترس كه من خير خواه توام، تو را به خدا از آن گروه مباش كه يارى گمراهان كنند و به خاطر خشنودى آنان، نفوسى را كه طيب و طاهرند، بكشند.
عزره گفت: اى زهير! تو از شيعيان اين خاندان نبوده بلكه عثمانى هستى. زهير گفت: آيا در اينجا بودنم به تو نمى گويد كه من پيرو اين خاندانم؟ به خدا سوگند كه نامه اى براى او ننوشتم و قاصدى را نزد او نفرستادم و وعده يارى هم به او ندادم، بلكه او را در بين راه ديدار نمودم و هنگامى كه او را ديدم، رسول خدا و منزلت امام حسين عليه السلام نزد او را به ياد آوردم، و چون دانستم كه دشمن بر او رحم نخواهد كرد، تصميم به يارى او گرفتم تا جان خود را فداى او كنم، باشد كه حقوق خدا و پيامبر او را كه شما ناديده گرفته ايد، حفظ كرده باشم.

امام(ع) به حضرت عباس بن على فرمود: اگر مى توانى آنها را متقاعد كن كه جنگ را تا فردا به تاخير بيندازند و امشب را مهلت دهند تا ما با خداى خود راز و نياز كنيم و به درگاهش نماز بگزاريم،خداى متعال مى داند كه من به خاطر او نماز و تلاوت كتاب او (قرآن) را دوست دارم.


يک شب مهلت براى راز و نياز
پس عباس(ع) نزد سپاهيان دشمن بازگشت و از آنها شب عاشوار براى نماز و عبادت - مهلت خواست. عمر بن سعد در موافقت با اين در خواست، مردد بود، و سرانجام از لشكريان خود پرسيد كه: چه بايد كرد؟
عمر و بن حجاج گفت: سبحان الله! اگر اهل ديلم(كنايه از مردم بيگانه) و كفار از تو چنين تقاضايى مى كردند سزاوار بود كه با آنها موافقت كنى!
قيس بن اشعث گفت: درخواست آنها را اجابت كن، به جان خودم سوگند كه آنها صبح فردا با تو خواهند جنگيد.
ابن سعد گفت: به خدا سوگند كه اگر بدانم چنين كنند، هرگز با در خواست آنها موافقت نكنم.

عاقبت، فرستاده ابن سعد به نزد عباس بن على(ع) آمد و گفت: ما به شما تا فردا مهلت مى دهيم، اگر تسليم شديد شما را به نزد عبيدالله بن زياد خواهيم فرستاد! و اگر سرباز زديد، دست از شما بر نخواهيم داشت.

______________________________________________________
پی نوشت:
برگرفته از کتاب چهره درخشان حسین بن علی(ع)
منبع:باشگاه خبرنگاران جوان

 نظر دهید »

انسان ۲۵۰ ساله | امام حسین علیه‌السلام و واجب بزرگ اسلامی

22 آبان 1392 توسط عبدالعظیم حسنی (ع)


امام حسين قيام كرد تا آن واجب بزرگى را كه عبارت از تجديد بناى نظام و جامعه اسلامى، يا قيام در مقابل انحرافات بزرگ ‌در جامعه اسلامى است، انجام دهد. اين از طريق قيام و از طريق امر به معروف و نهى از منكر است؛ بلكه خودش يك مصداق ‌بزرگِ امر به معروف و نهى از منكر است. البته اين كار، گاهى به نتيجه حكومت مى‌رسد؛ امام حسين براى اين آماده بود. گاهى ‌هم به نتيجه شهادت مى‌رسد؛ براى اين هم آماده بود.‌

۱۳۷۴/۳/۱۹ آیت الله العظمی خامنه ای

 

امام حسین، انسان 250 ساله


 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 55
  • 56
  • 57
  • ...
  • 58
  • ...
  • 59
  • 60
  • 61
  • ...
  • 62
  • ...
  • 63
  • 64
  • 65
  • ...
  • 93

معرفی حوزه علمیه حضرت عبدالعظیم ع

شهرری، زمانی دارای حوزه‌های بسیار بوده و یک مرکز علمی محسوب می شد که مهم‌ترین عامل آن، حُسن‌ همجواری با مشاهد شریفه سه امامزاده بزرگوار، خصوصاً حضرت عبدالعظیم(ع) است که در این باره یکی از مراجع عالی‌قدر شیعه، حضرت‌ ایة الله ‌بهجت به طلاب فرمودند: «شما در جوار گنج الهی هستید، قدر آن را بدانید». قدمت حوزه علمیه آستان حضرت عبدالعظیم(ع) به سال‌های اوایل پیروزی انقلاب اسلامی بر می گردد. در اواسط شهریور 1359 بنای مقبره رضاخانی تخریب و به جای آن حوزه علمیه احداث شد و در 1366 حدود هفتاد نفر طلبه برای سال اول پذیرفته شدند. حوزه ‌علمیه آستان ‌حضرت‌عبدالعظیم(ع) ظرفیت ‌پذیرش سیصد طلبه علوم دینی در دو سطح 2و 3 را داراست و ساختمان آن از کلّیه امکانات آموزشی و رفاهی برخوردار است و از این جهت جزء معدود حوزه‌های کشور است. زیر بنای کلّ ساختمان 11 هزار و 500 متر مربع و محوطه، 6500 متر مربع و مساحت کلّ مدرسه 18 هزار متر مربع است.

جستجو

موضوعات

  • همه
  • طب سنتی و پزشکی
  • سیاسی
  • مناسبتهای سال
  • اخبار حوزه
  • علمی
  • مذهبی
  • عمومی
  • دست نوشته های یک طلبه
  • نرم افزار
  • شهداء
  • استفتائات
  • جدیدترین مقالات
  • برگی از زندگی علما
  • فراخوان
  • پژوهش
  • معرفی رسانه
  • منِ طلبه
  • نمونه سوالات امتحانی سطح2
  • داستان های پند آموز

پیوندهای روزانه


پشتیبانی سامانه وبلاگ مدارس
وبلاگ خانم یادگاری
گفته ها و ناگفته های یک طلبه
شبکه اجتماعی هادی نت
دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبري
دفتر مقام معظم رهبري

خبرنامه

آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          

اوقات شرعی

امروز: چهارشنبه 19 آذر 1404
اوقات شرعی به افق:
  • اذان صبح اذان صبح:
  • طلوع آفتاب طلوع آفتاب:
  • اذان ظهر اذان ظهر:
  • غروب آفتاب غروب آفتاب:
  • اذان مغرب اذان مغرب:
  • نیمه شب شرعی نیمه شب شرعی: