• خانه 
  • تماس  
  • ورود 

  • سخن حضرت آیت الله بهجت درباره مقام حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) در جمع طلاب :" شما در جوار گنج الهی هستید قدر آن را بدانید ***

کرامت حضرت عبدالعظیم (ع) به آیت‌الله مرعشی

27 بهمن 1391 توسط عبدالعظیم حسنی (ع)

مطابق برخی از روایات، مهم‌ترین نشانه عظمت معنوی زیارت حضرت عبدالعظیم حسنی(ع)، برابری فضیلت زیارت مزار آن بزرگوار، با فضیلت زیارت سیدالشهدا علیه‌السلام است.

 حضرت عبدالعظیم حسنی علیه‌السّلام در چهارم ماه ربیع‌الثانی سال 173 هجری قمری در شهر مدینه چشم به جهان گشود. وی  نسبش با چهار واسطه به امام حسن علیه‌السلام می‌رسد و به همین دلیل حسنی لقب گرفته است. عمر با برکت او با دوران امامت چهار امام معصوم یعنی امام موسی کاظم، امام رضا، امام محمدتقی و امام علی النقی علیهم‌السلام مقارن بوده است.

عظمت معنوی زیارت حضرت عبدالعظیم حسنی

مهم‌ترین نشانه عظمت معنوی زیارت حضرت عبدالعظیم حسنی علیه‌السلام، برابری فضیلت زیارت مزار آن بزرگوار، با فضیلت زیارت سیدالشهدا علیه‌السلام مطابق برخی از روایات است.

شیخ صدوق، از محمد بن یحیی عطار - که یکی از اهالی ری است - این گونه نقل کرده که خدمت امام هادی علیه‌السلام رسیدم. ایشان فرمود: کجا بودی؟ گفتم: حسین بن علی علیه‌السلام را زیارت کردم. امام هادی علیه‌السلام فرمود: «أما إنّک لَو زُرتَ قَبرَ عَبدِالعَظیمِ عِندَکُم کُنتَ کَمَن زارَ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ علیه‌السّلام»؛ بدان که اگر قبر عبدالعظیم را در شهر خودتان زیارت کنی، مانند کسی هستی که حسین بن علی علیه‌السلام را زیارت کرده باشد.

حرم حضرت عبدالعظیم علیه السلام

عظمت علمی عبدالعظیم حسنی

از ابوحماد رازی نقل شده که خدمت امام هادی علیه‌السلام در سامرا رسیدم و مسائلی از حلال و حرام از ایشان پرسیدم. امام به پرسش‌های من پاسخ داد و هنگامی که خواستم از ایشان خداحافظی کنم به من فرمود: ای ابو حماد! هنگامی که چیزی از امور دینی در منطقه‌ات برای تو مشکل شد، از عبدالعظیم بن عبدالله حسنی بپرس و سلام مرا به او برسان.

هدیه و کرامت حضرت عبدالعظیم حسنی به آیت الله مرعشی نجفی (ره)

آیت الله العظمی مرعشی نجفی، پس از آنکه مقطعی از درسش را در نجف به پایان می‌برد به تهران می‌آید و مقدّمات ازدواج ایشان فراهم می‌شود. پدر دختر، شرطی را برای ایشان مطرح می‌کند تا پس از تحقّق آن، دختر به خانه بخت برود.

شرط پدر دختر، تهیه این اقلام بود: یک جفت گوشواره، چهار عدد النگو، دو عدد پیراهن، دو قواره چادری و دو جفت کفش.

اگر چه درخواست خانواده عروس، چندان سخت و چشمگیر نبود، ولی برای آن عالم بزرگوار تهیه همین قدر هم مقدور نبود.

ایشان ناامید از انجام شرط، عازم قم می‌شود امّا قبل از حرکت به سمت قم به قصد زیارت حضرت عبدالعظیم علیه‌السّلام در شهر ری توقف می ‌کند.

آن عالم بزرگوار قبل از آنکه به حرم مشرف شود، دقایقی را در حیاط صحن و مقابل ایوان می‌ایستد و تمام حواسش به شروطی است که از عهده انجام آن بر نیامده است. در این لحظه کاملا متوجه آن حضرت می‌شود و مشکل را با عبدالعظیم حسنی در میان می‌گذارد.

چند لحظه بعد، کسی دست روی شانه‌اش می‌گذارد و آرام به گوشش می‌خواند که: آقا، بسته‌تان را بردارید تا خدای نکرده کسی آن را نبرد! و ایشان ناراحت از اینکه او را از چنین حالی بیرون آورده‌اند، مکثی می‌کند و بعد می‌بیند، بسته‌ای جلوی پایش افتاده است! ابتدا اعتنا نمی‌کند، اما بلافاصله طنین صدایی را که لحظاتی قبل او را متوجه این بسته کرده بود در ذهنش می‌نشیند. نگاه جستجو‌گرش کسی را نمی‌یابد، بسته را می‌گشاید و می‌بیند درون بسته، این اشیاء وجود دارد؛ دو جفت کفش زنانه، دو قواره چادری، دو عدد پیراهن، چهار عدد النگوی طلا و یک جفت گوشواره!

ایشان پس از این کرامت «خادم افتخاری» آستان مقدس حضرت عبدالعظیم علیه‌السلام شده و تا آخر عمر شریفشان این مدال خادمی را به سینه داشتند.

مدفن حضرت عبدالعظیم حسنی با اشاره پیامبر(ص)

شب وفات حضرت عبدالعظیم علیه‌السلام یکی از شیعیان ری در عالم رویا، پیامبر خدا صلی الله علیه وآله را دید که به او فرمود: «مردی از فرزندان مرا فردا از سکة الموالی می‌آورند و در باغ عبدالجبّار، در کنار درخت سیب دفن خواهند کرد.» آن شخص نزد صاحب باغ رفت تا آن درخت و مکان آن را بخرد. صاحب باغ به او گفت: این درخت و مکانش را برای چه می‌خواهی؟ او جریان رویای خود را بازگو کرد. صاحب باغ گفت: من هم چنین خوابی دیده‌ام و بدین جهت محل این درخت و همه این باغ را وقف سادات و شیعیان کرده‌ام که اموات خود را در آن دفن کنند.

 

 نظر دهید »

عکس/ همراه رهبر

23 بهمن 1391 توسط عبدالعظیم حسنی (ع)

 

 

 2 نظر

قلب علوم انساني بايد قرآني شود

23 بهمن 1391 توسط عبدالعظیم حسنی (ع)

دومین دوره جشنواره‌ های بین‌المللی قرآنی آیات پنجشنبه شب با حضور آیت‌الله محی‌الدین حائری شیرازی، سید محمد حسینی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، حجت‌الاسلام حمید محمدی معاون قرآن و عترت وزارت ارشاد و جمعي از مسوولان در تالار وحدت برگزار شد.

آیت الله محی الدین حائری شیرازی، در اين مراسم با بیان اینکه تا زمانی که علوم انسانی قرآنی نشوند و از اسلام و قرآن بهره نگیرند جامعه و دانشگاه ما قرآنی نمی شود، گفت: قلب علوم انسانی باید قرآنی شود. آیت الله حائری شیرازی افزود: لیبرالیسم و کمونیسم نتوانستند قرآن را به خوبی بفهمند و به همین خاطر با مشکل مواجه شدند، کمونیسم سقوط کرد و لیبرالیسم هم به‌زودی سقوط می کند.

وی با بیان اینکه بصیرت قرآنی باید از مراکز دانشگاهی شروع شود تا هدایت قرآنی جامعه ممکن شود، اظهار داشت: علوم قرآنی را از عرشه و متن جامعه به مراکز علمی هدایت کنید تا علوم انسانی را متحول کند. از عصر تکنولوژی و ماهواره نباید ترسید، زیرا تکنولوژی ظرفی است هم با محتوای آلوده و هم با محتوای درست كه به وسيله آن می‌توان پیشرفت کرد. وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در اين مراسم بر لزوم ترویج آموزه‌های قرآنی از سوی هنرمندان و نویسندگان کشور در داخل و خارج کشور تاكيد كرد. در اين مراسم از نفرات برگزیده جشنواره‌‌های بین‌المللی قرآنی آیات تجلیل شد.

 1 نظر

برو آقا! من خمینی فروش نیستم!

20 بهمن 1391 توسط عبدالعظیم حسنی (ع)

کتاب «دست‌هایش خونی، چشم‌هایش گریان» نوشته ابراهیم اکبری دیزگاه مجموعه‌ای از 57 داستان کوتاه درباره انقلاب اسلامی است. این کتاب حاوی داستان‌هایی جذاب و البته با پایان‌های غافگیر کننده است. راوی این داستان‌ها نه از بالا بلکه همراه با مردم و از میان مردم راوی لحظه‌های انقلاب است و با کوتاه‌ترین جمله‌ها داستان را برای مخاطب نقل می‌کند.

داستان‌های ابراهیمی گاه تنها دو جمله هستند و او با همین دو جمله تمام قصه انقلاب را روایت می‌کند. قصه‌های کتاب نتیجه گیری یا پایان خاص ندارند و خواننده خودش قاضی قصه‌های انقلاب نویسنده است.

این کتاب را انتشارات شهرستان ادب منتشر کرده است و در این گزارش، چند داستان زیبا را از این مجموعه گل چین کرده‌ و تقدیم خوانندگان می‌کنیم.

 

**من خمینی فروش نیستم

 

پرسیدم: «چنده؟»

 

پیرمرد، به هندوانه‌های پوسیده نگاه کرد و گفت: «چند روزه آقای خمینی دستگیر شده؟»

 

بازار، حدود یک هفته‌ای بود که بسته شده بود؛ به خاطر اعتصاب بازاری‌ها و روزنامه‌نگاران.

 

گفتم: «نمی‌دونم… هفت هشت روزی می‌شه.»

 

پیرمرد به چرخ‌دستی‌اش تکیه داد و نگاه کرد به قفل در مغازه‌ها. بعد، کلاه مندرس‌اش را برداشت و سرش را خاراند. با خود گفتم: «خرجی زن و بچه‌‌اش را چه‌جوری می‌دهد با این اوضاع و احوال اعتصاب و تعطیلی؟!» خواستم چند تا از هندوانه‌های خراب شده‌اش را بخرم تا کمکی کرده باشم به او.

 

اشاره کردم به هندوانه‌ها و گفتم: «از این پنج تا برام می‌کشی؟» پیرمرد کلاه‌اش را برداشت و تکاند و به سرش گذاشت. دوباره به کره‌کره‌ مغازه‌ها نگاه کرد و بعد با غیظ به چشم‌های من خیره شد و گفت: «برو آقا! من خمینی فروش نیستم!»

 

 

* من هر روز میدان انقلاب را جارو می‌کنم

- «دو میلیون تومن؟!»

 

خودکار را انداخت روی برگه و گردن‌اش را خاراند: «تو برای انقلاب چه کار کردی که دو میلیون وام می‌خوای از ما؟… دو میلیون!»

 

مرد مِنّ و منّی کرد و گفت: «کار؟ نه، من هر روز میدان انقلاب را جارو می‌کنم.»

 

رئیس سرش را بلند کرد و گفت: «شغل؟»

 

مرد گفت: «کارگر شهرداری.»

 

رئیس امضاء کرد و گفت: «احسنت!»

 

 

 

* از یادداشت‌های روزانه محمدرضا پهلوی: این مردم بدون شاه چه کار می‌کنند؟

 

- 24 دی:

 

- «نمی‌دانم چه کار کنم. به فرح گفتم چه کار باید بکنیم؟ گریه کرد. من هم گریه کردم. بعد از گریه کردن، قدری سبک شدم. ولی همچنان احساس گیجی می‌کردم.»

 

- 25 دی:

 

- «به همه دربار گفتم نمی‌شود. باید برویم. باید برویم. باید بروم. آن احمق‌ها من را دلداری دادند. فرح دوباره گریه کرد. به من گفت بروم جلوی تلویزیون گریه کنم. نمی‌دانم بروم یا نه. پدرسوخته‌ها نمی‌دانند انگار من حالم خوب نیست.»

 

- 26 دی:

 

- «دستور دادم بارو و بندیل را جمع کنند. به اندازه‌ای لازم وسیله برداشته‌ام. دیگر مثل 28 مرداد دچار مشکل نمی‌شویم. چند هواپیما برده‌اند از چند روز قبل. موقع خداحافظی به مردم گفتم خسته شده‌ام. دارم می‌روم برای استراحت، و گریه کردم. حیفِ این همه خدمتی که به این مردم نمک‌نشناس کردم؛ حیف. اوف…»

 

- 27 دی:

 

- «سالم رسیدیم. نمی‌دانم در کجایم؛ نمی‌دانم. کاش این همه خدمت به این مردم نمک‌نشناس نمی‌کردم؛ کاش! برای این مردم کاملاً متأسفم که بدون شاه چه کار می‌‌خواهند بکنند. یعنی این‌ها نمی‌دانند شاه سایه‌ خدا بر روی زمین است؟ برای مردم ایران متأسفم!»

 

 

* مادرش چشم‌های شاه را در می‌آورد

فرمانده گفت: «بزن این زنیکه‌رو. داره عکس شاهو پاره می‌کنه.»

 

سرباز گفت: «گیر کرده. کار نمی‌کنه.» تفنگ‌اش را نشان فرمانده داد.

 

فرمانده گفت: «یکی دیگه بگیر.» بعد اشاره کرد به دو قطعه اسلحه‌ای که به دیوار تکیه داده شده بود.

 

سرباز گفت: «اون‌ها که دوربین‌دار نیستن» بعد، شروع کرد با اسلحه‌ خودش ور رفتن. بعد، از دوربین نگاه کرد. دید مادرش دارد چشم‌های شاه را با انگشت‌‌اش درمی‌آورد.

 

فرمانده گفت: «چرا مِس مِس می‌کنی؟!»

 

سرباز، اول تیر هوایی زد تا آن زن فرار کند، بعد پیشانی شاه را نشانه گرفت.

 

فرمانده گفت: «پدرسوخته!»

 

 

* به دست‌هایش نگاه کن

 

شاه قبل از این که سوار شود، اشک‌اش را پاک کرد و از مردم خداحافظی کرد.

 

مادر گفت: «آخی! طفلکی!»

 

پدر گفت: «چی؟»

 

مادر گفت: «اشک‌هاشو ندیدی؟ دلم سوخت»

 

بعد، اشک‌های خود را با بال‌ روسری گرفت.

 

پدر گفت: «زن ساده! به چشمانش نگاه نکن، به دستانش نگاه کن که خون می‌چکه…»

 

 

* دیالوگ شاه و مردم

 

- «من صدای انقلاب شما را شنیدم»

 

- «شاه، تو را می‌کشیم.»

 2 نظر

هشدار پیغمبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم) درباره عادی شدن منکرات در جامعه

09 بهمن 1391 توسط عبدالعظیم حسنی (ع)




روایتی را ميخوانم كه از پیغمبر اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) است. اين روایت در وسائل الشیعه آمده است. مصدق بن صدقه از امام صادق(علیهالسلام) نقل میكند كه حضرت فرمودند: «قَالَ رَسولُ اللهِ كَيفَ لَكُم إذا فَسَدَتْ نِسَاؤكُمْ وَ فَسَقَ شَبَابُکُمْ وَ لَمْ تَأمُرُوا بِالمَعْرُوفِ وَ لَمْ تَنْهَوا عَنِ الْمُنْكَرِ»


پیغمبر اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) فرمود وضع شما چگونه است در آن موقعی که زنهای شما به فساد كشيده شده و جوانهايتان به معاصی آلوده ميشوند؟
«فسق» آلوده شدن به گناه است.
شما چگونه خواهيد بود زماني كه جامعه به سوی فساد اخلاقی و شرعی سوق پيدا ميكند در حالی که شما هم امر به معروف و نهی از منکر نميکنید؟
چون بعد از مدتی ارتكاب منكر و ترك معروف عادی می­شود. چون ابتدا از معاصی قلباً منزجر ميشوند، امّا كمكم ديدن گناه برايشان عادي ميشود.
به حضرت عرض شد: «أيَكُونُ ذلِكَ يا رَسُولَ اللهِ» مگر می­شود یک چنین روزی بیاید؟!
روزگاري كه زن­ها به فساد کشیده شوند، جوان­ها فاسق شوند، بعد هم همه بنشینید و دست روی دست بگذارند؟!
«فَقَالَ نَعَمْ وَ شَرٌّ مِنْ ذَلِكَ» حضرت فرمود بله، بدتر از این هم میشود!
«فَكَيْفَ بِكُمْ إذَا اُمِرْتُمْ بِالمُنْكَرِ وَ نُهِيتُمْ عَنِ المَعْرُوفِ».روزی خواهد آمد که امر به منکر میشوید و شما را از انجام معروف نهی میکنند و نميگذارند کار خوب را انجام دهید.

تمام این مسائل را پیغمبراکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) و ائمه اطهار(علیهم السلام) برای ما پیش بینی کرده اند و به ما گفته اند. به ما گفته اند که چنين روزهایی می آید و هر کس باید به وظیفه اش عمل کند؛
از صدر گرفته تا ذیل، تمام افراد جامعه اسلامي هر كدام مسئوليتي دارند و همه باید طبق موازین شرعی به وظايفشان عمل کنند.
حركت حسین(علیه السلام) هم به همین جهت بود. از اوّل حرکت تا شب عاشورا ميگفت من برای امر به معروف و نهی از منکر حرکت کرده ام؛ این را هم بدانید كه آخر این حرکت كشته شدن است. حتّي آنهایی که همراه حضرت بودند هم اين را ميدانستند و ميگفتند.

سلوک عاشورایی/ منزل دوم/ امر به معروف و نهی از منکر/صفحه صد و چهل و چهار مباحث مرحوم حضرت آیت الله العظمی حاج آقا مجتبی تهرانی (ره)
جلسه 1947؛ یک شنبه، چهارم فروردین 1381، نهم محرم 1423

 

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 80
  • 81
  • 82
  • ...
  • 83
  • ...
  • 84
  • 85
  • 86
  • ...
  • 87
  • ...
  • 88
  • 89
  • 90
  • ...
  • 93

معرفی حوزه علمیه حضرت عبدالعظیم ع

شهرری، زمانی دارای حوزه‌های بسیار بوده و یک مرکز علمی محسوب می شد که مهم‌ترین عامل آن، حُسن‌ همجواری با مشاهد شریفه سه امامزاده بزرگوار، خصوصاً حضرت عبدالعظیم(ع) است که در این باره یکی از مراجع عالی‌قدر شیعه، حضرت‌ ایة الله ‌بهجت به طلاب فرمودند: «شما در جوار گنج الهی هستید، قدر آن را بدانید». قدمت حوزه علمیه آستان حضرت عبدالعظیم(ع) به سال‌های اوایل پیروزی انقلاب اسلامی بر می گردد. در اواسط شهریور 1359 بنای مقبره رضاخانی تخریب و به جای آن حوزه علمیه احداث شد و در 1366 حدود هفتاد نفر طلبه برای سال اول پذیرفته شدند. حوزه ‌علمیه آستان ‌حضرت‌عبدالعظیم(ع) ظرفیت ‌پذیرش سیصد طلبه علوم دینی در دو سطح 2و 3 را داراست و ساختمان آن از کلّیه امکانات آموزشی و رفاهی برخوردار است و از این جهت جزء معدود حوزه‌های کشور است. زیر بنای کلّ ساختمان 11 هزار و 500 متر مربع و محوطه، 6500 متر مربع و مساحت کلّ مدرسه 18 هزار متر مربع است.

جستجو

موضوعات

  • همه
  • طب سنتی و پزشکی
  • سیاسی
  • مناسبتهای سال
  • اخبار حوزه
  • علمی
  • مذهبی
  • عمومی
  • دست نوشته های یک طلبه
  • نرم افزار
  • شهداء
  • استفتائات
  • جدیدترین مقالات
  • برگی از زندگی علما
  • فراخوان
  • پژوهش
  • معرفی رسانه
  • منِ طلبه
  • نمونه سوالات امتحانی سطح2
  • داستان های پند آموز

پیوندهای روزانه


پشتیبانی سامانه وبلاگ مدارس
وبلاگ خانم یادگاری
گفته ها و ناگفته های یک طلبه
شبکه اجتماعی هادی نت
دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبري
دفتر مقام معظم رهبري

خبرنامه

آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          

اوقات شرعی

امروز: چهارشنبه 19 آذر 1404
اوقات شرعی به افق:
  • اذان صبح اذان صبح:
  • طلوع آفتاب طلوع آفتاب:
  • اذان ظهر اذان ظهر:
  • غروب آفتاب غروب آفتاب:
  • اذان مغرب اذان مغرب:
  • نیمه شب شرعی نیمه شب شرعی: