• خانه 
  • تماس  
  • ورود 

  • سخن حضرت آیت الله بهجت درباره مقام حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) در جمع طلاب :" شما در جوار گنج الهی هستید قدر آن را بدانید ***

برو آقا! من خمینی فروش نیستم!

20 بهمن 1391 توسط عبدالعظیم حسنی (ع)

کتاب «دست‌هایش خونی، چشم‌هایش گریان» نوشته ابراهیم اکبری دیزگاه مجموعه‌ای از 57 داستان کوتاه درباره انقلاب اسلامی است. این کتاب حاوی داستان‌هایی جذاب و البته با پایان‌های غافگیر کننده است. راوی این داستان‌ها نه از بالا بلکه همراه با مردم و از میان مردم راوی لحظه‌های انقلاب است و با کوتاه‌ترین جمله‌ها داستان را برای مخاطب نقل می‌کند.

داستان‌های ابراهیمی گاه تنها دو جمله هستند و او با همین دو جمله تمام قصه انقلاب را روایت می‌کند. قصه‌های کتاب نتیجه گیری یا پایان خاص ندارند و خواننده خودش قاضی قصه‌های انقلاب نویسنده است.

این کتاب را انتشارات شهرستان ادب منتشر کرده است و در این گزارش، چند داستان زیبا را از این مجموعه گل چین کرده‌ و تقدیم خوانندگان می‌کنیم.

 

**من خمینی فروش نیستم

 

پرسیدم: «چنده؟»

 

پیرمرد، به هندوانه‌های پوسیده نگاه کرد و گفت: «چند روزه آقای خمینی دستگیر شده؟»

 

بازار، حدود یک هفته‌ای بود که بسته شده بود؛ به خاطر اعتصاب بازاری‌ها و روزنامه‌نگاران.

 

گفتم: «نمی‌دونم… هفت هشت روزی می‌شه.»

 

پیرمرد به چرخ‌دستی‌اش تکیه داد و نگاه کرد به قفل در مغازه‌ها. بعد، کلاه مندرس‌اش را برداشت و سرش را خاراند. با خود گفتم: «خرجی زن و بچه‌‌اش را چه‌جوری می‌دهد با این اوضاع و احوال اعتصاب و تعطیلی؟!» خواستم چند تا از هندوانه‌های خراب شده‌اش را بخرم تا کمکی کرده باشم به او.

 

اشاره کردم به هندوانه‌ها و گفتم: «از این پنج تا برام می‌کشی؟» پیرمرد کلاه‌اش را برداشت و تکاند و به سرش گذاشت. دوباره به کره‌کره‌ مغازه‌ها نگاه کرد و بعد با غیظ به چشم‌های من خیره شد و گفت: «برو آقا! من خمینی فروش نیستم!»

 

 

* من هر روز میدان انقلاب را جارو می‌کنم

- «دو میلیون تومن؟!»

 

خودکار را انداخت روی برگه و گردن‌اش را خاراند: «تو برای انقلاب چه کار کردی که دو میلیون وام می‌خوای از ما؟… دو میلیون!»

 

مرد مِنّ و منّی کرد و گفت: «کار؟ نه، من هر روز میدان انقلاب را جارو می‌کنم.»

 

رئیس سرش را بلند کرد و گفت: «شغل؟»

 

مرد گفت: «کارگر شهرداری.»

 

رئیس امضاء کرد و گفت: «احسنت!»

 

 

 

* از یادداشت‌های روزانه محمدرضا پهلوی: این مردم بدون شاه چه کار می‌کنند؟

 

- 24 دی:

 

- «نمی‌دانم چه کار کنم. به فرح گفتم چه کار باید بکنیم؟ گریه کرد. من هم گریه کردم. بعد از گریه کردن، قدری سبک شدم. ولی همچنان احساس گیجی می‌کردم.»

 

- 25 دی:

 

- «به همه دربار گفتم نمی‌شود. باید برویم. باید برویم. باید بروم. آن احمق‌ها من را دلداری دادند. فرح دوباره گریه کرد. به من گفت بروم جلوی تلویزیون گریه کنم. نمی‌دانم بروم یا نه. پدرسوخته‌ها نمی‌دانند انگار من حالم خوب نیست.»

 

- 26 دی:

 

- «دستور دادم بارو و بندیل را جمع کنند. به اندازه‌ای لازم وسیله برداشته‌ام. دیگر مثل 28 مرداد دچار مشکل نمی‌شویم. چند هواپیما برده‌اند از چند روز قبل. موقع خداحافظی به مردم گفتم خسته شده‌ام. دارم می‌روم برای استراحت، و گریه کردم. حیفِ این همه خدمتی که به این مردم نمک‌نشناس کردم؛ حیف. اوف…»

 

- 27 دی:

 

- «سالم رسیدیم. نمی‌دانم در کجایم؛ نمی‌دانم. کاش این همه خدمت به این مردم نمک‌نشناس نمی‌کردم؛ کاش! برای این مردم کاملاً متأسفم که بدون شاه چه کار می‌‌خواهند بکنند. یعنی این‌ها نمی‌دانند شاه سایه‌ خدا بر روی زمین است؟ برای مردم ایران متأسفم!»

 

 

* مادرش چشم‌های شاه را در می‌آورد

فرمانده گفت: «بزن این زنیکه‌رو. داره عکس شاهو پاره می‌کنه.»

 

سرباز گفت: «گیر کرده. کار نمی‌کنه.» تفنگ‌اش را نشان فرمانده داد.

 

فرمانده گفت: «یکی دیگه بگیر.» بعد اشاره کرد به دو قطعه اسلحه‌ای که به دیوار تکیه داده شده بود.

 

سرباز گفت: «اون‌ها که دوربین‌دار نیستن» بعد، شروع کرد با اسلحه‌ خودش ور رفتن. بعد، از دوربین نگاه کرد. دید مادرش دارد چشم‌های شاه را با انگشت‌‌اش درمی‌آورد.

 

فرمانده گفت: «چرا مِس مِس می‌کنی؟!»

 

سرباز، اول تیر هوایی زد تا آن زن فرار کند، بعد پیشانی شاه را نشانه گرفت.

 

فرمانده گفت: «پدرسوخته!»

 

 

* به دست‌هایش نگاه کن

 

شاه قبل از این که سوار شود، اشک‌اش را پاک کرد و از مردم خداحافظی کرد.

 

مادر گفت: «آخی! طفلکی!»

 

پدر گفت: «چی؟»

 

مادر گفت: «اشک‌هاشو ندیدی؟ دلم سوخت»

 

بعد، اشک‌های خود را با بال‌ روسری گرفت.

 

پدر گفت: «زن ساده! به چشمانش نگاه نکن، به دستانش نگاه کن که خون می‌چکه…»

 

 

* دیالوگ شاه و مردم

 

- «من صدای انقلاب شما را شنیدم»

 

- «شاه، تو را می‌کشیم.»

مطلب قبلی
مطلب بعدی

آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)

موضوعات: سیاسی, مناسبتهای سال لینک ثابت

نظر از: بشری [بازدید کننده]
بشری
5 stars

سلام عزیزان،
استفاده کردیم. تشکر

1391/11/26 @ 22:49
نظر از: خسروی [عضو] 
  • خدیجه کبری اصفهان
خسروی

مسابقه عکاسی حضور حماسی در راهپیمایی 22 بهمن
علاقه‌مندان می‌توانند عکس‌های خود را با دوربین‌های دیجیتال، دستی و یا تلفن همراه و با موضوع حضور پرشور مردم از جمله جوانان، کودکان و سالخوردگان در این راهپیمایی دشمن شکن 22 بهمن از دو طریق
1.ارسال به صورت الكترونيكاز طریق وبلاگ مدرسه به آدرس khadije-esfahan.kowsarblog.ir بخش نظرات، ارسال فایل
2. ارسال به صورت الكترونيك به ایمیل ارسال نمایند.

1391/11/20 @ 21:47


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

معرفی حوزه علمیه حضرت عبدالعظیم ع

شهرری، زمانی دارای حوزه‌های بسیار بوده و یک مرکز علمی محسوب می شد که مهم‌ترین عامل آن، حُسن‌ همجواری با مشاهد شریفه سه امامزاده بزرگوار، خصوصاً حضرت عبدالعظیم(ع) است که در این باره یکی از مراجع عالی‌قدر شیعه، حضرت‌ ایة الله ‌بهجت به طلاب فرمودند: «شما در جوار گنج الهی هستید، قدر آن را بدانید». قدمت حوزه علمیه آستان حضرت عبدالعظیم(ع) به سال‌های اوایل پیروزی انقلاب اسلامی بر می گردد. در اواسط شهریور 1359 بنای مقبره رضاخانی تخریب و به جای آن حوزه علمیه احداث شد و در 1366 حدود هفتاد نفر طلبه برای سال اول پذیرفته شدند. حوزه ‌علمیه آستان ‌حضرت‌عبدالعظیم(ع) ظرفیت ‌پذیرش سیصد طلبه علوم دینی در دو سطح 2و 3 را داراست و ساختمان آن از کلّیه امکانات آموزشی و رفاهی برخوردار است و از این جهت جزء معدود حوزه‌های کشور است. زیر بنای کلّ ساختمان 11 هزار و 500 متر مربع و محوطه، 6500 متر مربع و مساحت کلّ مدرسه 18 هزار متر مربع است.

جستجو

موضوعات

  • همه
  • طب سنتی و پزشکی
  • سیاسی
  • مناسبتهای سال
  • اخبار حوزه
  • علمی
  • مذهبی
  • عمومی
  • دست نوشته های یک طلبه
  • نرم افزار
  • شهداء
  • استفتائات
  • جدیدترین مقالات
  • برگی از زندگی علما
  • فراخوان
  • پژوهش
  • معرفی رسانه
  • منِ طلبه
  • نمونه سوالات امتحانی سطح2
  • داستان های پند آموز

پیوندهای روزانه


پشتیبانی سامانه وبلاگ مدارس
وبلاگ خانم یادگاری
گفته ها و ناگفته های یک طلبه
شبکه اجتماعی هادی نت
دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبري
دفتر مقام معظم رهبري

خبرنامه

مرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31

اوقات شرعی

امروز: شنبه 04 مرداد 1404
اوقات شرعی به افق:
  • اذان صبح اذان صبح:
  • طلوع آفتاب طلوع آفتاب:
  • اذان ظهر اذان ظهر:
  • غروب آفتاب غروب آفتاب:
  • اذان مغرب اذان مغرب:
  • نیمه شب شرعی نیمه شب شرعی: