• خانه 
  • تماس  
  • ورود 

  • سخن حضرت آیت الله بهجت درباره مقام حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) در جمع طلاب :" شما در جوار گنج الهی هستید قدر آن را بدانید ***

ارتحال آیت الله العظمی آقا مجتبی تهرانی

13 دی 1391 توسط عبدالعظیم حسنی (ع)


دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما…


ایت الله مجتبی تهرانی


این نوشته مالِ چند روز پیش است :

هر طور نام مبارکشان را ببریم، آیت الله العظمی تهرانی یا حاج آقا مجتبی، فرقی نمی‌کند. مثل برخی که با اشک و آه از لندن و رم تماس می‌گیرند و از احوال حاج آقا می‌پرسند بشناسیمشان یا مثل بعضی چرخی‌های باربر بازار تهران که بر سر حاج آقا داد می‌زدند و گاری‌هایشان به پشت پای حاج آقا می‌خورد نشناسیم باز هم فرقی نمی‌کند.

نفس حاج آقا، دعای حاج آقا، حضور حاج آقا برای تهران نعمت است. این مرد برای کسانی که نمی‌شناسد دعا می‌کند و برای کسانی که نمی‌شناسندش حرص می‌خورد. ما و بچه‌هایمان بی‌آنکه بدانیم با دعا و ذکر امثال حاج آقا توی این شهر‌ها از بلا‌ها دور می‌مانیم و نفس می‌کشیم و زندگی می‌کنیم.

خیابان‌های تهران از خیابان مصطفی خمینی و بهارستان و سرچشمه و خیابان پانزده خرداد که با قدم‌های او آشنایند و خانه ساده‌اش را در برگرفته‌اند تا هر جای دور و نزدیکی که نسیم نفس و دعای خیرش می‌رسد با بودن این مرد و نفس کشیدنش هنوز با همه آشفتگی‌ها و آزردگی‌ها روزنه‌ای برای آسمانی شدن و پرواز دارند. هنوز می‌توان تهران را به خاطر این تهرانی دوست داشت و من آرزو دارم همیشه تهران را دوست داشته باشم.



************************************


بغض ،

اشک،

آه …


دنیا غربت خانه است … ما باز هم غریب شدیم :(

آن همه ختم فقط چند روزی شما را برای ما نگه داشت …

و چه نیکو زمانی را برای کوچ انتخاب کردید … آقا مجتبی !


فردا حضرت آقا برایشان نماز می خوانند در مدرسه عالی شهید مطهری

 

 

 

 2 نظر

عکس/ تیتر روزنامه‌ها برای 9 دی88

09 دی 1391 توسط عبدالعظیم حسنی (ع)

 

روزنامه، 9 دی

روزنامه، 9 دی

روزنامه، 9 دی

روزنامه، 9 دی

روزنامه، 9 دی

روزنامه، 9 دی

روزنامه، 9 دی

روزنامه، 9 دی

 3 نظر

حماسه نه دی

08 دی 1391 توسط عبدالعظیم حسنی (ع)


جماعتي جاه طلب و دنياپرست دست رد بر سينه دشمن نزدند و
به قول شيمون پرز به نيابت از دشمنان،
به جنگ جمهوري اسلامي آمدند.

اینان نزد ملت منفورتر از دشمنان آشکار این نظام مقدس هستند.
دروغ بزرگ اصلاح طلبي اين جماعت، در روز 9 دی، مهر باطل خورد.

آن روز، يوم الفصل و روز جدايي صف ها بود.
بصيرت و بيداري از نهم دي يوم اللّهي ساخت تا بار دیگر صفين تكرار نشود
و كار به حكميت تحميلي و غلبه جبهه شكست خورده نفاق نيانجامد. (+)


حماسه نه دی



 1 نظر

انتشار فیلم بیانات رهبر انقلاب در ديدار اعضاى ستاد بزرگداشت ۹ دى‌

06 دی 1391 توسط عبدالعظیم حسنی (ع)

 

پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR در آستانه فرارسیدن سالروز حماسه‌ی نهم دی‌ماه هشتاد و هشت،فیلم بیاناتحضرت آیت‌الله خامنه‌ای

در دیدار اعضاى ستاد بزرگداشت ۹ دى‌ را برای اولین‌بار منتشر كرد. این دیدار آذرماه سال گذشته برگزار شده بود.


دیار ستاد بزرگداشت 9 دی با امام خامنه ای


این فیلم را از اینجا دانلود کنید.



 نظر دهید »

سرگذشت سلمان فارسی به روایت آیت‌الله مکارم/ به مناسبت سالروز وفات سلمان فارسی

02 دی 1391 توسط عبدالعظیم حسنی (ع)

روزی رفیق سلمان به او گفت: خبر دارى که امروز شخصى وارد مدینه شده و تصور مى‏کند فرستاده خداست؟! سلمان گفت: تو اینجا باش تا من بازگردم، او به مدینه رفت؛ غافل از اینکه سرنوشت برای او چیز دیگری را رقم زد.
به گزارش فارس، هشتم صفر سال ۳۵ هجری، سالروز وفات بزرگ یار ایرانی پیامبر اکرم(ص) سلمان فارسی است، او همان کسی که پیامبر(ص) او را از اهل‌بیت خواند و فرمود: «سلمان منّا اهل البیت».

آری! سلمان محمدی پس از رحلت پیامبر اعظم(ص)، جزو معدود کسانی بود که از راه حق منحرف نشد و در شمار معتقدان به امامت حضرت علی(ع) قرار گرفت. او در خلافت عمر بن خطاب به حکومت مدائن منصوب شد، وی هیچ‌گاه از حقوق بیت‌المال برای خود چیزی برنداشت و همه‌ آن را صدقه می‌داد و برای امرار معاش زنبیل می‌بافت.

این شیعه راستین علی(ع) و مایه افتخار ایرانیان در شهر مدائن به جوار رحمت الهی پیوست و در همان شهر خاکسپاری شد.


*سرگذشت جالب سلمان
آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی ذیل تفسیر آیه ۶۲ سوره بقره درباره سرگذشت سراسر حقیقت‌جویانه سلمان محمدی این چنین می‌گوید:

«سلمان» اهل جندی‌شاپور بود، با پسر حاکم وقت رفاقت و دوستى محکم و ناگسستنى داشت، روزى با هم براى صید به صحرا رفتند، ناگاه چشم آن‌ها به راهبى افتاد که به خواندن کتابى مشغول بود، از او راجع به کتاب مزبور سؤالاتى کردند، راهب در پاسخ آن‌ها گفت: کتابى است که از جانب خدا نازل شده و در آن فرمان به اطاعت خدا داده و نهى از معصیت و نافرمانى او کرده است، در این کتاب از زنا و گرفتن اموال مردم به ناحق نهى شده است، این همان «انجیل» است که بر عیسى مسیح نازل شده است.

گفتار راهب در دل آنان اثر گذاشت و پس از تحقیق بیشتر به دین او گرویدند، به آن‌ها دستور داد که گوشت گوسفندانى که مردم این سرزمین ذبح مى‏کنند، حرام است از آن نخورند.

سلمان و فرزند حاکم وقت روزها هم چنان از او مطالب مذهبى می‌آموختند، روز عیدى پیش آمد، حاکم مجلس میهمانى ترتیب داد و از اشراف و بزرگان شهر دعوت کرد، در ضمن از پسرش نیز خواست که در این مهمانى شرکت کند، ولى او نپذیرفت.

در این باره به او زیاد اصرار کردند، اما پسر اعلام کرد که غذاى آن‌ها بر او حرام است، پرسیدند این دستور را چه کسى به تو داده است؟ راهب مزبور را معرفى کرد.

حاکم راهب را احضار کرد و به او گفت: چون اعدام در نظر ما گران و کار بسیار بدى است، تو را نمى‏ کشیم، ولى از محیط ما بیرون برو! سلمان و دوستش در این موقع راهب را ملاقات کردند، وعده ملاقات در «دیر موصل» گذاشتند.

پس از حرکت راهب، سلمان چند روزى منتظر دوست با وفایش بود تا آماده حرکت شود، او هم همچنان سرگرم تهیه مقدمات سفر بود، ولى سلمان بالاخره طاقت نیاورده تنها به راه افتاد.

در دیر موصل سلمان بسیار عبادت مى‏کرد، راهب که سرپرست این دیر بود، او را از عبادت زیاد بر حذر داشت، مبادا از کار بیفتد، ولى سلمان پرسید آیا عبادت فراوان فضیلتش بیشتر است یا کم عبادت کردن؟

در پاسخ گفت: البته عبادت بیشتر اجر بیشتر دارد.

عالم دیر پس از مدتى به قصد بیت‌المقدس حرکت کرد و سلمان را با خود به همراه برد، در آنجا به سلمان دستور داد که روزها در جلسه درس علماى نصارى که در آن مسجد برپا می‌شود، حضور یابد و کسب دانش کند.

روزى سلمان را محزون یافت، علت را جویا شد، سلمان در پاسخ گفت: تمام خوبی‌ها نصیب گذشتگان شده که در خدمت پیامبران خدا بوده‏ اند، عالم دیر به او بشارت داد که در همین ایام در میان ملت عرب پیامبرى ظهور خواهد کرد که از تمام انبیا برتر است.

عالم گفت: من پیر شده ‏ام، خیال نمى‏ کنم او را درک کنم، ولى تو جوانى امیدوارم او را درک کنى، ولى این را نیز بدان که این پیامبر نشانه‏ هایى دارد از جمله نشانه خاصى بر شانه او است، او صدقه نمى‏ گیرد، اما هدیه را قبول مى‏کند.

در بازگشت آن‌ها به سوى موصل در اثر جریان ناگوارى که پیش آمد سلمان عالم دیر را در بیابان گم کرد. دو مرد عرب از قبیله بنى‌کلب رسیدند، سلمان را اسیر کرده و بر شتر سوار کردند و به مدینه آوردند و او را به زنى از قبیله «جهینه» فروختند!

سلمان و غلام دیگر آن زن به نوبت روزها گله او را به چرا مى ‏بردند، سلمان در این مدت مبلغى پول جمع ‏آورى کرد و انتظار بعثت پیامبر اسلام(ص) را مى‏ کشید، در یکى از روزها که مشغول چرانیدن گله بود رفیقش رسید و گفت: خبر دارى امروز شخصى وارد مدینه شده و تصور مى‏کند پیامبر و فرستاده خدا است؟!

*ماجرای سه امتحانی که سلمان از پیامبر(ص) گرفت
سلمان به رفیقش گفت: تو اینجا باش تا من بازگردم، سلمان وارد شهر شد، در جلسه پیامبر حضور پیدا کرد، اطراف پیامبر اسلام مى‏چرخید و منتظر بود پیراهن پیامبر کنار برود و نشانه مخصوص را در شانه او مشاهده کند.

پیامبر(ص) متوجه خواسته او شد، لباس را کنار زد، سلمان نشانه مزبور یعنى اولین نشانه را یافت، سپس به بازار رفت، گوسفند و مقدارى نان خرید و خدمت پیامبر آورد، پیامبر فرمود چیست؟ سلمان پاسخ داد: صدقه است، پیامبر فرمود: من به آن‌ها احتیاج ندارم به مسلمانان فقیر ده تا مصرف کنند.

سلمان بار دیگر به بازار رفت، مقدارى گوشت و نان خرید و خدمت رسول اکرم آورد، پیامبر پرسید این چیست؟ سلمان پاسخ داد: هدیه است، پیامبر فرمود:

بنشین، پیامبر و تمام حضار از آن هدیه خوردند، مطلب بر سلمان آشکارشد، زیرا هر سه نشانه خود را یافته بود.

در این میان سلمان راجع به دوستان و رفیق و راهبان دیر موصل سخن به میان آورد و نماز، روزه و ایمان آن‌ها به پیامبر و انتظار کشیدن بعثت وى را شرح داد، کسى از حاضران به سلمان گفت: آن‌ها اهل دوزخند! این سخن بر سلمان گران آمد، زیرا او یقین داشت اگر آنها پیامبر را درک می‌کردند از او پیروى می‌کردند.

در اینجا بود که‏ آیه «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ الَّذِینَ هادُوا وَ النَّصارى‏ وَ الصَّابِئِینَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُون‏»(۲) بر پیامبر نازل شد و اعلام شد آن‌ها که به ادیان حق ایمان حقیقى داشته ‏اند و پیغمبر اسلام را درک نکرده‏ اند، داراى اجر و پاداش مؤمنان خواهند بود.

*پی‌نوشت‌ها:

۱- تفسیر نمونه، جلد یک، صفحه ۲۸۸

۲-سوره بقره آیه ۶۲

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 82
  • 83
  • 84
  • 85
  • ...
  • 86
  • ...
  • 87
  • 88
  • 89
  • ...
  • 90
  • ...
  • 91
  • 92
  • 93

معرفی حوزه علمیه حضرت عبدالعظیم ع

شهرری، زمانی دارای حوزه‌های بسیار بوده و یک مرکز علمی محسوب می شد که مهم‌ترین عامل آن، حُسن‌ همجواری با مشاهد شریفه سه امامزاده بزرگوار، خصوصاً حضرت عبدالعظیم(ع) است که در این باره یکی از مراجع عالی‌قدر شیعه، حضرت‌ ایة الله ‌بهجت به طلاب فرمودند: «شما در جوار گنج الهی هستید، قدر آن را بدانید». قدمت حوزه علمیه آستان حضرت عبدالعظیم(ع) به سال‌های اوایل پیروزی انقلاب اسلامی بر می گردد. در اواسط شهریور 1359 بنای مقبره رضاخانی تخریب و به جای آن حوزه علمیه احداث شد و در 1366 حدود هفتاد نفر طلبه برای سال اول پذیرفته شدند. حوزه ‌علمیه آستان ‌حضرت‌عبدالعظیم(ع) ظرفیت ‌پذیرش سیصد طلبه علوم دینی در دو سطح 2و 3 را داراست و ساختمان آن از کلّیه امکانات آموزشی و رفاهی برخوردار است و از این جهت جزء معدود حوزه‌های کشور است. زیر بنای کلّ ساختمان 11 هزار و 500 متر مربع و محوطه، 6500 متر مربع و مساحت کلّ مدرسه 18 هزار متر مربع است.

جستجو

موضوعات

  • همه
  • طب سنتی و پزشکی
  • سیاسی
  • مناسبتهای سال
  • اخبار حوزه
  • علمی
  • مذهبی
  • عمومی
  • دست نوشته های یک طلبه
  • نرم افزار
  • شهداء
  • استفتائات
  • جدیدترین مقالات
  • برگی از زندگی علما
  • فراخوان
  • پژوهش
  • معرفی رسانه
  • منِ طلبه
  • نمونه سوالات امتحانی سطح2
  • داستان های پند آموز

پیوندهای روزانه


پشتیبانی سامانه وبلاگ مدارس
وبلاگ خانم یادگاری
گفته ها و ناگفته های یک طلبه
شبکه اجتماعی هادی نت
دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبري
دفتر مقام معظم رهبري

خبرنامه

آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          

اوقات شرعی

امروز: چهارشنبه 19 آذر 1404
اوقات شرعی به افق:
  • اذان صبح اذان صبح:
  • طلوع آفتاب طلوع آفتاب:
  • اذان ظهر اذان ظهر:
  • غروب آفتاب غروب آفتاب:
  • اذان مغرب اذان مغرب:
  • نیمه شب شرعی نیمه شب شرعی: