• خانه 
  • تماس  
  • ورود 

  • سخن حضرت آیت الله بهجت درباره مقام حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) در جمع طلاب :" شما در جوار گنج الهی هستید قدر آن را بدانید ***

کرامت حضرت عبد العظیم (ع) از زبان یک خادم

27 مرداد 1393 توسط عبدالعظیم حسنی (ع)


يكي از خادمين سادات نقل مي كرد: يك روز صبح عيالم رو به من كرد كه: «امشب مهمان داريم، برو چيزي تهيّه كن .» از منزل بيرون آمدم در حالي كه حتيّ يك شاهي هم نداشتم. آن روز نوبت كشيك من نبود. در آن وضعيّت كسي را نيافتم تا از او درخواست كمكي كنم. اگر هم مي يافتم، از چنين درخواستي شرم مي كردم. بنابراين بي اختيار به سمت حرم رفتم.

حرم خلوت بود و معدود زوّار مشغول زيارت بودند. رو به ضريح به حضرت عبدالعظيم عليه السّلام عرض كردم: «یابن رسول الله تفضّلي فرما، شرمنده عيال و مهمان نشوم.» بعد ازاينكه اين خواسته از قلبم گذشت، گوشه اي از حرم ايستاده بودم كه زائري جلو آمد و به من گفت: «سيّد، يك ريال به من بده، وقتي از زيارت امامزاده حمزه عليه السّلام برگشتم، دو ريال به تو مي ده .» اين موضوع زياد متعجّبم نكرد. بسياري بودند كه براي بيشتر شدن بركت مالشان اينكار را مي كردند، و به همين رسم پولي به دست سيّدي مي دادند و آن را پس مي گرفتند. خوشحال از اينكه بالاخره با اين يك ريال ها به التفاوت مي توانستم مهماني آن شب را آبرومندانه برگزار كنم. امّا من همان يك ريال را هم نداشتم. به زائر گفتم: «آقا ، يك دقيقه صبر كنيد، الان برمي گردم.» بيرون آمدم، همينطور كه دور و برم را نگاه مي كردم، يكي از آشنايان را ديدم. به او گفتم يك ريال به من قرض بده نيمساعت ديگر پس مي دهم، يك ريالي را گرفته به نزد آن زائر رفتم. ايشان يك ريالي را گرفت و به زيارت امامزاده حمزه عليه السّلام رفت.

و همان طور كه گفته بود، وقتي از زيارت بازگشت يك سكّه كف دستم گذاشت. خادمين ديگر كه اين صحنه را زيرنظر داشتند، پرسيدند قضيّه چيست؟ ماجرا را گفتم. امّا آنان به حرف من اكتفا نكردند و از آن زائر هم پرسيدند. ايشان هم به آنان همان را گفته بود و از حرم بيرون رفته بود. من به خيال خودم رفتم، تا يك ريالي كه قرض گرفته بودم، پس بدهم. امّا وقتي چشمم به سكّه افتاد، ديدم اين دو ريالي زرد است و مي درخشد! با تعجّب به بازار رفتم. سكّه را به يكي از طلا فروشان نشان دادم. عيار گرفت و گفت: «طلاست » و آن را ۳ تومان مي خرد. از آن سه تومان يك ريال قرض را پس دادم و ۲۹ ريال بقيّه را به خانه بردم. آن زائر غريب را هيچگاه قبل از آن نديده بودم و بعدها نيز نديدم.


منبع: پایگاه اطلاع رسانی حرم عبد العظیم حسنی

 1 نظر

عطسه ربطی به صبر ندارد

26 مرداد 1393 توسط عبدالعظیم حسنی (ع)


یکی از مواردی که از سال‌های دور در میان برخی خانواده‌ها رواج داشته و همچنان تعداد قابل تأملی از مردم جامعه بر آن اعتقاد و باور دارند، آمدن صبر (عطسه) است به گونه‌ای که شخص بر این باور است که تعداد عطسه‌هایش در برنامه‌های روزمره و یا کاری او بسیار تأثیرگذار است. از این رو در ذیل به توصیه‌های آیت‌الله شهید دستغیب درباره این موضوع را می‌خوانید:

گاه می‌شود انسان برای انجام کاری از خانه بیرون می‌رود و چون می‌ترسد آن کار را فراموش کند، انگشتر خود را برمی‌گرداند به طوری که نگین آن کف دست قرار گیرد یا ریسمانی به انگشت خود می‌بندد به امید اینکه چشمش به وضع انگشتری یا ریسمان بیفتد آن کار به نظرش بیاید و انجام دهد.

البته گرداندن انگشتر یا بستن ریسمان یا گذاشتن علامت، به تنهایی شرک و مضر نیست، چیزی که شرک است تمام امید بدان داشتن در یادآوری آن کار است در حالی که شخص موحد باید در تمام کارها تنها امیدش به خدا باشد هر چند یادآوری فلان کار جزئی باشد و بداند که اگر خدا نخواهد یادش بیاید، گرداندن انگشتر و مانند آن هم موجب یادآوریش نخواهد شد.

اموری که خداوند منشأ و سبب چیزی قرار نداده و بشر از روی وهم و خیال و پندار نادرست خود آن‌ها را سبب مستقل برای بروز خیر یا شر بیند و به پندار نادرست خود ترتیب اثر دهد، این پندار را «تطیّر» گویند که در حقیقت شریک برای خدا قرار داده است؛ مثلاً می‌خواست از روی میزان عقلی کاری را انجام دهد خودش یا دیگری عطسه‌ای کرد، اگر این عطسه را سبب شومی آن کار پنداشت و آن را از این جهت ترک کرد، این همان تطیّر و شرک است.

این پندار غلط طوری شایع شده که بسیاری از مردم نام عطسه را «صبر» گذاشته‌اند و گاهی که کسی عطسه کند، می‌گوید صبر آمد و دنبال این کار نباید رفت در حالی که عطسه عقلاً و شرعاً منشأ هیچ امری نیست، بلی شرعاً نشانه رحمت و عافیت عطسه‌کننده است و نیز شاهد صدق‌گفته‌ای که در آن حال گفته شده یا تصمیمی است که در آن حال گرفته شده بود.

همچنین مانند کسی که اوضاع فلکی و حرکات کواکب را در حوادث مؤثر ببیند و رسیدن به سود و زیان را از آن‌ها شناسد و کاری را که می‌خواهد انجام دهد اگر به پندار خودش یا به گفته دیگری آن ساعت را نحس شمرد و آن کار را ترک نمود، شرک خواهد بود؛ چنانچه اگر بداند سود و زیان به دست توانای آفریدگار است و به وسیله دعا و صدقه از خدا کمک بجوید و به آن کار اقدام نماید توحید است و جز خیر به او چیزی نخواهد رسید.

کسی که تکیه‌اش در اموری که برایش پیش می‌آید غیر خدا باشد، مبتلا به مرتبه‌ای از مراتب شرک است. مؤمن باید تنها تکیه‌اش خدا باشد «یَا مَنْ عَلَیْهِ مُعَوَّلِی»؛ ای خدا که تکیه من بر تو است بنابراین اکثر خلق به مرتبه‌ای از شرک مبتلایند، هر چند گوینده «لا اله الا الله» هم باشند. چنانکه در سوره یوسف تذکر می‌فرماید: «و ایمان نیاوردند بیشتر ایشان مگر اینکه مشرکند.» شرک پنهان، که نمونه‌اش تکیه بر غیر خداست.

یکی از علما مکرر می‌فرمود: حاجت من این است که مشرک نمیرم و به کسانی که برای زیارت عتبات یا حج مشرف می‌شدند، التماس می‌کرد از خدا بخواهید من با شرک نمیرم.

و راستی پاک شدن از شرک پنهان، بسیار سخت است. کارش برسد به جایی که جز به خدا تکیه نداشته باشد و بیم و امیدش منحصرا به خدا باشد. حتی اگر کسی هم به او احسانی کرد، از خدا بخواهد عوضش دهد. اگر کسی او را ناراحت کرد شکایتش را به خدا ببرد «یَا مَنْ إِلَیْهِ شَکَوْتُ أَحْوَالِی یَا رَبِّ» یا مثلاً کارش به جایی برسد که اگر مالک دنیا باشد و صبح کند در حالی که همه از کفش رفته باشد مثل پرکاهی باشد که از دوشش افتاده است. چنانکه مضمون روایت در معرفی مؤمن است.

می‌بینید دلگرمی بچه و بیم و امیدش به مادر است، تقصیر هم ندارد. حد ادراکش فعلاً همین است، اما وقتی نور عقل آمد و فهمید که مادر هم مسخر پروردگار عالم است، خدا او را معین فرموده و مهر فرزند را به دلش افکنده، مهربانی مادر رشحه‌ای است از رحمت خداوند. آن وقت همان وضعی که بچه نسبت به مادر دارد، به مراتب بیشتر نسبت به خداوند پیدا می‌کند.


منبع:فارس



 1 نظر

واقعه ۸ شوّال چه بود؟!...

14 مرداد 1393 توسط عبدالعظیم حسنی (ع)


واقعه ۸ شوّال چه بود؟!…
ﺗﺨﺮﻳﺐ ﻗﺒﻮﺭ ﻭ ﺁﺛﺎﺭ ﺍﺳﻠﺎﻣﻲ ﺷﻬﺮﻫﺎﻱ ﻣﻘﺪﺱ ﻣﻜﻪ ﻭ ﻣﺪﻳﻨﻪ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺳﻠﻄﻪ ﻱ ﻭﻫﺎﺑﻴﺎﻥ ﺑﺮ ﺷﻬﺮﻫﺎﻱ ﻣﻘﺪﺱ ﻣﻜﻪ ﻭ ﻣﺪﻳﻨﻪ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ۱۳۴۳ ﻩ.ﻕ ﺑﻪ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﻣﻠﻚ ﻋﺒﺪﺍﻟﻌﺰﻳﺰ ﺁﻝ ﺳﻌﻮﺩ ﻭ ﻓﺘﻮﺍﻱ ﻣﻔﺘﻲ ﻭﻫﺎﺑﻲ، ﺑﺎﺭ ﺩﻳﮕﺮ ﻗﺒﻪ ﻱ “ﺍﺑﻦ ﻋﺒﺎﺱ” ﻭ ﺩﻳﮕﺮ ﻗﺒﻮﺭ ﻃﺎﺋﻒ ﻭ ﻗﺒﻮﺭ “ﻋﺒﺪﺍﻟﻤﻄﻠﺐ” ﻭ “ﺍﺑﻮﻃﺎﻟﺐ” ﻭ “ﺣﻀﺮﺕ ﺧﺪﻳﺠﻪ” ﻫﻤﺴﺮ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﮔﺮﺍﻣﻲ ﺍﺳﻠﺎﻡ (ﺹ) ﻭ “ﺯﺍﺩﮔﺎﻩ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮﺍ (ﺱ)” ﻭ ﻫﺮﮔﻮﻧﻪ ﺁﺛﺎﺭ ﺍﺳﻠﺎﻣﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻣﻜﻪ ﺑﺮ ﭘﺎ ﺑﻮﺩ، ﻣﻨﻬﺪﻡ ﺷﺪ.

ﺳﭙﺲ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ۱۳۴۴ ﻩ.ﻕ ﺑﻪ ﺗﺨﺮﻳﺐ ﻗﺒﻮﺭ ﺍﺋﻤﻪ ﺑﻘﻴﻊ ﻭ ﺗﺨﺮﻳﺐ ﺍﻣﺎﻛﻦ ﻣﻘﺪﺳﻪ ﻭ ﻣﺘﺒﺮﻛﻪ ﻭ ﺁﺛﺎﺭ ﺍﺳﻠﺎﻣﻲ ﻣﺪﻳﻨﻪ ﺩﺳﺖ ﺯﺩﻧﺪ.

ﺿﺮﻳﺢ ﻓﻮﻟﺎﺩﻱ ﺍﺋﻤﻪ ﻱ ﺑﻘﻴﻊ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺍﺻﻔﻬﺎﻥ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺍﺯ ﺭﻭﻱ ﻗﺒﺮ ﻣﺘﺒﺮﻙ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻦ ﻣﺠﺘﺒﻲ (ﻉ) ﻭ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻳﻦ ﺍﻟﻌﺎﺑﺪﻳﻦ (ﻉ) ﻭ ﺍﻣﺎﻡ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﺎﻗﺮ (ﻉ) ﻭ ﺍﻣﺎﻡ ﺟﻌﻔﺮ ﺻﺎﺩﻕ (ﻉ) ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﻭ ﺑﺮﺩﻧﺪ.

بقیع ، قبرستان بقیع

 

ﻗﺒﻮﺭ “ﻋﺒﺎﺱ ﻋﻤﻮﻱ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ” ﻭ “ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﺍﺳﺪ ﻣﺎﺩﺭ ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﺆﻣﻨﻴﻦ” ﺭﺍ ﻛﻪ ﺑﺎ ﻗﺒﻮﺭ “ﭼﻬﺎﺭ ﺍﻣﺎﻡ ﻫﻤﺎﻡ” ، ﺩﺭ ﺯﻳﺮ ﻳﻚ ﻗﺒﻪ ﺑﻮﺩ ﻭﻳﺮﺍﻥ ﻛﺮﺩﻧﺪ. ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﻗﺒﻮﺭ ﺩﻳﮕﺮ ﺑﻘﻴﻊ ﻫﻤﭽﻮﻥ “ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ (ﻉ)” ﻭ ﺯﻧﺎﻥ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﻭ ﻗﺒﺮ “ﺍﻡ ﺍﻟﺒﻨﻴﻦ ﻣﺎﺩﺭ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺑﻮﺍﻟﻔﻀﻞ ﺍﻟﻌﺒﺎﺱ” ﻭ ﻗﺒﺮ “ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﭘﺪﺭ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ” ﻭ ﻗﺒﺮ “ﺍﺳﻤﺎﻋﻴﻞ ﭘﺴﺮ ﺍﻣﺎﻡ ﺟﻌﻔﺮ ﺻﺎﺩﻕ (ﻉ)” ﻛﻪ ﻧﺰﺩ ﺍﺳﻤﺎﻋﻴﻠﻴﻪ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻣﺤﺘﺮﻡ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻗﺒﺮ “ﻋﺜﻤﺎﻥ ﺑﻦ ﻋﻔﺎﻥ” ﻭ “ﻣﺎﻟﻚ ﺑﻦ ﺍﻧﺲ” ﻭ ﺩﻳﮕﺮ ﺻﺤﺎﺑﻪ ﻭ ﺗﺎﺑﻌﻴﻦ ﻫﻤﻪ ﺭﺍ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﺳﺘﺜﻨﺎﺀ ﺧﺮﺍﺏ ﻭ ﺑﺎ ﺯﻣﻴﻦ ﻳﻜﺴﺎﻥ ﻧﻤﻮﺩﻧﺪ.

ﻭﻫﺎﺑﻴﺎﻥ ﺳﭙﺲ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻗﺒﺮ ﺣﻀﺮﺕ “ﺣﻤﺰﻩ ﺳﻴﺪ ﺍﻟﺸﻬﺪﺍﺀ” ﻭ ﺳﺎﻳﺮ ﻗﺒﻮﺭ ﺷﻬﺪﺍﻱ ﺍﺣﺪ ﻭ ﻣﺴﺠﺪ ﺟﻨﺐ ﺁﻥ ﺷﺪﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺗﺨﺮﻳﺐ ﺁﻧﻬﺎ ﭘﺮﺩﺍﺧﺘﻨﺪ .

ﻣﺆﻟﻒ “ﻛﺸﻒ ﺍﻟﺎﺭﺗﻴﺎﺏ” ﺩﺭ ﺑﻲ ﺍﺣﺘﺮﺍﻣﻲ ﻭ ﺟﺴﺎﺭﺕ ﻭﻫﺎﺑﻴﺎﻥ ﺑﻪ ﻗﺒﻮﺭ ﺷﺮﻳﻒ ﻣﻲ ﻧﻮﻳﺴﺪ: «ﭘﺲ ﺍﺯ ﺗﺨﺮﻳﺐ ﻗﺒﻮﺭ ﺍﺋﻤﻪ ﻭ ﺑﺰﺭﮔﺎﻥ ﻣﺴﻠﻤﻴﻦ ﻭ ﻣﺴﺎﻭﻱ ﻧﻤﻮﺩﻥ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﺎ ﺯﻣﻴﻦ، ﺍﻳﻦ ﻣﻜﺎﻥ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻣﺤﻞ ﺭﻳﺨﺘﻦ ﻛﺜﺎﻓﺎﺕ ﻭ ﻗﺎﺫﻭﺭﺍﺕ ﻭ ﺳﺮﮔﻴﻦ ﭼﻬﺎﺭﭘﺎﻳﺎﻥ ﻭ ﺳﮕﻬﺎﻱ ﻭﻟﮕﺮﺩ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﻭ ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﺑﺎ ﻟﮕﺪ ﻛﻮﺏ ﻛﺮﺩﻥ ﻭ ﻧﺸﺴﺘﻦ ﺭﻭﻱ ﺁﻧﻬﺎ ﻭ ﺍﻧﻮﺍﻉ ﺍﻫﺎﻧﺘﻬﺎﻱ ﺩﻳﮕﺮ ﺑﻴﺸﺘﺮﻳﻦ ﺑﻲ ﺍﺣﺘﺮﺍﻣﻲ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﻭﺍ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ» .

ﻭﻫﺎﺑﻴﻬﺎ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺗﻔﻜﺮ ﺑﺪﻋﺖ ﮔﺮﺍﻳﺎﻧﻪ ﻭ ﺍﻧﺤﺮﺍﻓﻲ ﻛﻪ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﻭ ﺗﻮﺳﻞ ﻭ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺑﻪ ﻗﺒﻮﺭ ﻣﺘﺒﺮﻙ ﻭ ﺁﺛﺎﺭ ﺍﺳﻠﺎﻣﻲ ﺭﺍ ﺷﺮﻙ ﻭ ﺑﺖ ﭘﺮﺳﺘﻲ ﻗﻠﻤﺪﺍﺩ ﻣﻲ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺗﺮﺱ ﺣﻜﻮﻣﺖ ﺁﻝ ﺳﻌﻮﺩ ﻭ ﺣﺎﻣﻴﺎﻥ ﺍﺳﺘﻜﺒﺎﺭﻳﺶ ﺍﺯ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﻣﺴﻠﻤﻴﻦ ﻧﺒﻮﺩ، ﻫﺮ ﺁﻳﻨﻪ ﻗﺒﺮ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﻋﻈﻴﻢ ﺍﻟﺸﺄﻥ ﺭﺍ ﻧﻴﺰ ﺗﺨﺮﻳﺐ ﻣﻲ ﻛﺮﺩﻧﺪ.

ﻣﺮﺣﻮﻡ ﻋﻠﺎﻣﻪ ﺳﻴﺪ ﻣﺤﺴﻦ ﻋﺎﻣﻠﻲ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻱ ﺩﻟﺎﻳﻞ ﻭﻫﺎﺑﻴﻮﻥ ﺩﺭ ﻋﺪﻡ ﺗﺨﺮﻳﺐ ﻗﺒﺮ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ (ﺹ) ﻣﻲ ﻧﻮﻳﺴﺪ: «ﻭﻫﺎﺑﻴﻬﺎ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺧﺮﺍﺏ ﻛﺮﺩﻥ ﻗﺒﺮ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺍﻛﺮﻡ (ﺹ) ﻭ ﺍﺯ ﺑﻴﻦ ﺑﺮﺩﻥ ﺿﺮﻳﺢ ﺁﻥ ﺧﻮﺩﺩﺍﺭﻱ ﻧﻤﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺍﻳﻦ ﺧﻮﺩﺩﺩﺍﺭﻱ ﺑﻪ ﺟﻬﺖ ﺗﺮﺱ ﺍﺯ ﻋﻮﺍﻗﺐ ﺁﻥ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﻟﺎ ﻗﺒﺮ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺍﻛﺮﻡ (ﺹ) ﺩﺭ ﻧﺰﺩ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻗﺒﻮﺭ ﺩﻳﮕﺮ ﺍﺳﺖ، ﺑﻠﻜﻪ ﻗﺒﺮ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺍﻛﺮﻡ ﺩﺭ ﻧﺰﺩ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺪﺗﺮ ﺍﺳﺖ، ﭼﻮﻥ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﻗﺒﺮﻫﺎﻱ ﺩﻳﮕﺮ ﺩﺭ ﻧﻈﺮ ﻣﺴﻠﻤﻴﻦ ﻋﻈﻤﺖ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺍﺳﺘﻐﺎﺛﻪ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺩﻟﻴﻞ ﻭ ﻓﺘﺎﻭﺍﻱ ﻭﻫﺎﺑﻲ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺧﺮﺍﺑﻲ ﮔﻨﺒﺪ ﻭ ﺑﺎﺭﮔﺎﻩ ﻭ ﺍﺯ ﺑﻴﻦ ﺑﺮﺩﻥ ﻗﺒﻮﺭ، ﻳﻜﻲ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻫﻴﭻ ﻗﺒﺮﻱ ﺣﺘﻲ ﻗﺒﺮ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺍﺳﺘﺜﻨﺎﺀ ﻧﺸﺪﻩ ﺍﺳﺖ» .
#وهابیت در آئینه تاریخ، محمد مغربی، صفحه۵۴


منبع: گوگل پلاس محسن لاهوتیان

 نظر دهید »

انسان 250 ساله / امام علی علیه السلام

27 تیر 1393 توسط عبدالعظیم حسنی (ع)

 

امیرالمؤمنین شاخص حکومت در یک جامعه‌ی پیشرفته، وسیع، متمدن و ثروتمند را معین کرد.

امیرالمؤمنین با رفتار خود خواست اثبات کند که در وضعیت [جامعه پس از پیامبر] هم می‌شود اصول را زنده کرد.

این، کار بزرگ امیرالمؤمنین است. می‌خواهد به دنیا نشان دهد که اصول اسلامی در همه‌ی شرایط قابل پیاده شدن است.

امام خامنه ای ۱۳۸۳/۰۸/۱۵

 

انسان 250 ساله ، امام علی ع


 3 نظر

روایت آیت الله بهجت از تشرف یک طلبه خدمت امام عصر

24 تیر 1393 توسط عبدالعظیم حسنی (ع)

 

حجة السلام قدس[از شاگردان آیت الله العظمی بهجت] می گوید: روزی آقا [آیت الله العظمی بهجت] فرمودند:


در تهران استاد روحانیی بود که لُمعَتین را تدریس می کرد، مطلع شد که گاهی از یکی از طلاب و شاگردانش که از لحاظ درس خیلی عالی نبود، کارهایی نسبتاً خارق العاده دیده و شنیده می شود.

روزی چاقوی استاد (در زمان گذشته وسیله نوشتن قلم نی بود، و نویسندگان چاقوی کوچک ظریفی برای درست کردن قلم به همراه داشتند ) که خیلی به آن علاقه داشت، گم می شود و وی هر چه می گردد آن را پیدا نمی کند و به تصور آنکه بچه هایش برداشته و از بین برده اند نسبت به بچه ها و خانواده عصبانی می شود، مدتی بدین منوال می گذرد و چاقو پیدا نمی شود. و عصبانیت آقا نیز تمام نمی شود.

روزی آن شاگرد بعد از درس ابتداءً به استاد می گوید:

«آقا، چاقویتان را در جیب جلیقه کهنه خود گذاشته اید و فراموش کرده اید، بچه ها چه گناهی دارند.» آقا یادش می آید و تعجب می کند که آن طلبه چگونه از آن اطلاع داشته است.

از اینجا دیگر یقین می کند که او با (اولیای خدا) سر و کار دارد، روزی به او می گوید: بعد از درس با شما کاری دارم. چون خلوت می شود می گوید: آقای عزیز، مسلم است که شما با جایی ارتباط دارید، به من بگویید خدمت آقا امام زمان(عج) مشرف می شوید؟
استاد اصرار می کند و شاگرد ناچار می شود جریان تشرف خود خدمت آقا را به او بگوید. استاد می گوید: عزیزم، این بار وقتی مشرف شدید، سلام بنده را برسانید و بگویید: اگر صلاح می دانند چند دقیقه ای اجازه تشرف به حقیر بدهند.

مدتی می گذرد و آقای طلبه چیزی نمی گوید و آقای استاد هم از ترس اینکه نکند جواب، منفی باشد جرأت نمی کند از او سؤال کند ولی به جهت طولانی شدن مدت، صبر آقا تمام میشود و روزی به وی می گوید: آقای عزیز، از عرض پیام من خبری نشد؟ می بیند که وی ( به اصطلاح ) این پا و آن پا می کند. آقا می گوید: عزیزم، خجالت نکش آنچه فرموده اند به حقیر بگویید چون شما قاصد پیام بودی ( و ما علی الرسول إلا البلاغ المبین)

آن طلبه با نهایت ناراحتی می گوید آقا فرمود: لازم نیست ما چند دقیقه به شما وقت ملاقات بدهیم، شما تهذیب نفس کنید من خودم نزد شما می آیم.

پی نوشت:
وب سایت دفتر حضرت آیت الله العظمی بهجت
منبع:فردا
 2 نظر
  • 1
  • ...
  • 11
  • 12
  • 13
  • ...
  • 14
  • ...
  • 15
  • 16
  • 17
  • ...
  • 18
  • ...
  • 19
  • 20
  • 21
  • ...
  • 174

معرفی حوزه علمیه حضرت عبدالعظیم ع

شهرری، زمانی دارای حوزه‌های بسیار بوده و یک مرکز علمی محسوب می شد که مهم‌ترین عامل آن، حُسن‌ همجواری با مشاهد شریفه سه امامزاده بزرگوار، خصوصاً حضرت عبدالعظیم(ع) است که در این باره یکی از مراجع عالی‌قدر شیعه، حضرت‌ ایة الله ‌بهجت به طلاب فرمودند: «شما در جوار گنج الهی هستید، قدر آن را بدانید». قدمت حوزه علمیه آستان حضرت عبدالعظیم(ع) به سال‌های اوایل پیروزی انقلاب اسلامی بر می گردد. در اواسط شهریور 1359 بنای مقبره رضاخانی تخریب و به جای آن حوزه علمیه احداث شد و در 1366 حدود هفتاد نفر طلبه برای سال اول پذیرفته شدند. حوزه ‌علمیه آستان ‌حضرت‌عبدالعظیم(ع) ظرفیت ‌پذیرش سیصد طلبه علوم دینی در دو سطح 2و 3 را داراست و ساختمان آن از کلّیه امکانات آموزشی و رفاهی برخوردار است و از این جهت جزء معدود حوزه‌های کشور است. زیر بنای کلّ ساختمان 11 هزار و 500 متر مربع و محوطه، 6500 متر مربع و مساحت کلّ مدرسه 18 هزار متر مربع است.

جستجو

موضوعات

  • همه
  • طب سنتی و پزشکی
  • سیاسی
  • مناسبتهای سال
  • اخبار حوزه
  • علمی
  • مذهبی
  • عمومی
  • دست نوشته های یک طلبه
  • نرم افزار
  • شهداء
  • استفتائات
  • جدیدترین مقالات
  • برگی از زندگی علما
  • فراخوان
  • پژوهش
  • معرفی رسانه
  • منِ طلبه
  • نمونه سوالات امتحانی سطح2
  • داستان های پند آموز

پیوندهای روزانه


پشتیبانی سامانه وبلاگ مدارس
وبلاگ خانم یادگاری
گفته ها و ناگفته های یک طلبه
شبکه اجتماعی هادی نت
دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبري
دفتر مقام معظم رهبري

خبرنامه

آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          

اوقات شرعی

امروز: شنبه 22 آذر 1404
اوقات شرعی به افق:
  • اذان صبح اذان صبح:
  • طلوع آفتاب طلوع آفتاب:
  • اذان ظهر اذان ظهر:
  • غروب آفتاب غروب آفتاب:
  • اذان مغرب اذان مغرب:
  • نیمه شب شرعی نیمه شب شرعی: