• خانه 
  • تماس  
  • ورود 

  • سخن حضرت آیت الله بهجت درباره مقام حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) در جمع طلاب :" شما در جوار گنج الهی هستید قدر آن را بدانید ***

نامه امام رضا(ع) به حضرت عبدالعظیم الحسنی(ع)

11 آذر 1392 توسط عبدالعظیم حسنی (ع)


روابط عمومی آستان مقدس حضرت عبدالعظیم الحسنی(ع)، اعلام کرد: نامه حضرت امام رضا(ع) به حضرت عبدالعظیم الحسنی(ع)، خطاب به شیعیان با همت اداره کل برنامه های آموزشی و فرهنگی، در شش زبان ترجمه و در قالب ها و ابعاد مختلف منتشر شد.

ابتدای این نامه شریف از سوی حضرت علی بن موسی الرضا(ع) با این عبارت آغاز شده است که « ای عبدالعظیم سلام مرا به دوستانم برسان » و سپس آنحضرت سفارشات و تذکرات مهمّی را به حضرت عبدالعظیم الحسنی(ع) اعلام و امر می نمایند که این فرامین به دوستان حضرتش ابلاغ شود.

گفتنی است که با توجه به بافت و تعداد زائران خارجی آستان مقدس حضرت عبدالعظیم الحسنی(ع)، این نامه علاوه بر زبان عربی و فارسی، در زبان های انگلیسی، اردو، ترکی آذربایجانی و ترکی استانبولی و در قالب تراکت های فرهنگی و بیلبردهای تبلیغاتی و نیز در تلویزیون های شهری مستقر در آستان مقدس منتشر شده است.
با اشاره به استقبال چشمگیر زائران خارجی از این اقدام فرهنگی، در آینده نزدیک متون ارزشمندی از سایر روایات نقل شده از سوی حضرت عبدالعظیم الحسنی(ع)، به زبان های مختلف ترجمه و در اختیار زائران خارجی حرم مطهر قرار خواهد گرفت.

منبع:شبستان

 نظر دهید »

«ناصبى» کیست؟

11 آذر 1392 توسط عبدالعظیم حسنی (ع)


ناصبى به کسى می‌گویند که با اهل بیت(ع) دشمنى داشته باشد یا به آنها دشنام و ناسزا بگوید. به همین دلیل، شیعیان به هیچ‌وجه اهل سنت را ناصبى نمى‌دانند.
سلفی‌گری تکفیری به گرایش گروهی از سلفیون گفته می‌شود که مخالفان خود را کافر می‌شمارند و مطرح‌ترین آنان «وهابیت تکفیری» با محوریت عربستان سعودی است.

وهابیت تکفیری یکی از مشکلات دنیای کنونی مسلمانان (شیعه و سنی) است. آنها با اتهام‌های ناشایستی که به شیعیان می‌زنند باعث گمراهی مسلمانان و عده زیادی از مردم دنیا می‌شوند. گروه آیین و اندیشه خبرگزاری فارس بر آن است تا در سلسله مطالبی، به عمده‌ترین شبهاتی که وهابیت درباره شیعیان مطرح می‌کند پاسخ گوید.

برخی از وهابی‌ها اصرار می کنند که شیعیان، همه اهل سنت را ناصبی می‌دانند.


سوال: مراد از ناصبى چیست؟ آیا شیعیان اهل سنت را ناصبى مى‌دانند؟

جواب کوتاه:

ناصبى به کسى می‌گویند که با اهل بیت (ع) دشمنى داشته باشد و یا به آنها دشنام و ناسزا بگوید و شیعیان به هیچ‌وجه اهل سنت را ناصبى نمى‌دانند چون آنها هم اهل بیت (ع) را دوست دارند و دشمنان آل محمد (ص) را کافر مى‌دانند.

جواب مفصل:

مساله دوستى اهل‌بیت (ذوى القربى) و پرهیز از دشمنى آنها، مورد اتفاق فریقین است، چون هم قرآن بر این مساله تأکید دارد، و هم روایات خود عامه.

اما قرآن:

«قل لا اسئلکم علیه اجراً اید المودة فى القربى (1)» بگو: من هیچ پاداشى از شما بر رسالتم درخواست نمى‌کنم جز دوست داشتن نزدیکانم (/ اهل بیتم) و هر کس کار نیکى انجام دهد بر نیکى‌اش مى‌افزایم. و بعضى آیات دیگر (2).

اما روایات:

در دو قسمت بعضى از روایاتى را که از طریق عامه نقل شده است بیان مى‌کنیم.

الف: روایات محبت به اهل بیت (ع)

1- زمخشرى از پیامبر (ص) نقل مى کند که فرمود: «الا و من مات على حب آل محمد مات شهیداً … (3)» بیدار باشید هر کس بر محبت آل محمد (ص) بمیرد شهید از دنیا رفته … بخشیده شده، توبه کننده مؤمن، از دنیا رفته، و ملک الموت بشارت بهشت مى دهد، و همچون عروسان وارد بهشت مى‌شود، و در قبر دو تا در براى او او به سمت بهشت باز مى‌شود و قبرش مزار ملائکه رحمت مى‌شود (4).

2- پیامبر (ص) فرمود: «معرفة آل محمد (ص) برائة من النار، و حب آل محمد (ص) جواز على الصراط و الولایة لآل محمد (ص) امانٌ عن العذاب (5)» شناخت آل محمد رهایى از آتش جهنم، دوستى آنها گذرنامه رد شدن از پل صراط، و ولایت آل محمد (ص) امان نامه اى است از عذاب.

ب: روایات بغض و دشمنى با اهل بیت‏ (ع)

1- پیامبر (ص) فرمود: «الا و من مات على بغض آل محمد مات کافراً… » هر کسى بر بغض آل محمد (ص) بمیرد کافر از دنیا رفته است، و بوى بهشت به مشامش نمى رسد (6).

2- پیامبر (ص) فرمود: «علىٌ خیر البشر من ابى فقد کفر» على بهترین بشر است هر کس ابا نماید و قبول نکند کافر است (7).

بعد از بیان این مقدمه، جواب قسمت اول شبهه این است که ناصبى یعنی:

1- معناى لغوى که عبارت است از تعب و رنج، بزحمت انداختن، کوشش نمودن (اذا فرغت فانصب همٌّ ناصِبٌ) یعنى غم بارنج، عیش ناصب و زندگى با مشقت است (8).

2- معناى اصطلاحى، به کسانى ناصبى گفته مى‌شود که دشمنى با اهل بیت (ع) دارند، و یا به آنان دشنام دهد، و یا به یکى از ائمه (ع) دوازده‌گانه شیعه دشمنى، و یا دشنام دهد (9)، این اصطلاح دوم برگرفته از روایات خود اهلبیت (ع) (10) است که به چند روایت به عنوان نمونه اشاره مى‌کنیم:

1- ابى بصیر از امام صادق (ع) نقل مى‌کند که حضرت فرمود: «مُدمِنُ الخمر کعابد و تن، و الناصب لآل محمد شرٌّ منه» شراب خوار مانند بت پرست است و دشمنى با آل محمد (ص) بدتر از شراب خوار است (11).

2- از امام باقر (ع) سؤال شد که آیا زن مؤمنه شیعه مى‌تواند با ناصبى ازدواج کند فرمود: «لا لانّ الناصب کافرٌ (12)» فرمود: نه، چون ناصبى کافر است.

3- در روایت دیگر مى‌خوانیم «ان الله تعالى لم یخلق خلقاً انجس من الکلب و ان الناصب اهل البیت لا نجس منه (13)» براستى که خداوند نجس‌تر از سگ نیافرید، دشمن اهلبیت از سگ بدتر است. از این سه روایت به خوبى استفاده مى‌شود که مراد از ناصبى دشمن اهلبیت (ع) است، ضمناً استفاده مى‌شود که آنها نجسند و کافر، و زن مسلمان نمى‌تواند با آنها ازدواج کند.

اما قسمت دوم شبهه که شیعیان آیا اهل سنت را ناصبى مى‌دانند؟

باید گفت: خیر شیعیان اهل سنت را ناصبى نمى‌دانند چرا که اولا اکثریت اهل سنت (غیر از ناصبى‌ها) محبت اهلبیت را لازم مى‌دانند (طبق نص قرآن و روایات خود آنها که قبلا اشاره شد، و شافعى یکى از سران چهار مذهب عامه افتخارش این است «ان کان رفضاً حب آل محمد فلیشهد الثقلان انى رافض (14)» اگر دوستى اهل‌بیت نشانه رافضى بودن است، جن و انس شهادت دهند که من رافضى «و محب اهلبیت) هستم و ثانیاً خود اهل سنت دشمن و مبغض اهلبیت را کافر مى‌دانند که قبلا نقل شد، آنگاه چگونه مى‌توان گفت آنها ناصبى هستند و ثالثاً ناصبى ها چنانکه گفته شد، نجس، ذبیحه آنها حرام، و ازدواج با آنها جائز نیست، اما اهل سنت را هیچ عالم شیعى چنین فتواى درباره آنها نداده است، بلکه در رساله‌ها تصریح به حلیت ذبیحه آنها، جواز ازدواج به آنها، و … شده است و حتى همه علماى شیعه نماز بر جنازه مسلمان را واجب، و دفن و کفن میت مسلمان را لازم مى‌دانند (15).

نتیجه

ناصبى یک معناى لغوى دارد که به معناى رنج و خستگى و کوشش و … است و یک معناى اصطلاحى دارد که برگرفته از روایات اهلبیت (ع) بوده و آن اینکه کسى با اهل‌بیت دشمنى داشته باشد یا به آنها دشنام و ناسزا بگوید.

به هیچ وجه عامه از نظر شیعیان ناصبى نیستند، چون آنها اولا اهلبیت را دوست دارند و ثانیاً دشمنان آل محمد (ع) را کافر مى دانند، و ثالثاً تمام علماى ما فتوا بر جواز ازدواج با آنها، و وجوب دفن و نماز بر میت آنها داده‌اند.

از همه برادران اهل سنت در سراسر دنیا، می‌خواهیم تبلیغات نادرست وهابیت علیه شیعه را باور نکنند و مسائل مطرح شده را از علمای معروف و برجسته شیعه از طریق اینترنت، ارسال نامه، ایمیل و … بپرسند.

منابع

(1)- شورى/ 23.

(2)- سباء/ 47 و فرقان/ 57.

(3)- محمد بن عمر زمخشرى، الکشاف (دار الکتاب العربى، 1407 ه- 1987 م) ج 4، ص 220.

(4)- همان مدرک، دنبال حدیث، نقل به صورت تلخیص.

(5)- حافظ سلیمانى قندوزى، ینابیع المودة (مکتبة بصیرتى قم) ص 22.

(6)- کشاف (پیشین) ج 4، ص 221.

(7)- علاء الدین على المتقى، الهندى، کنزل العمال فى سنن الاقوال و الافعال (مؤسسة الرسالة، بیروت، 1405 ه- 1915 م) ج 11، ص 610.

(8)- محمد راغب اصفهانى، المفردات فى غریب القرآن (دفتر نشر الکتاب چاپ دوم، 1404) ص 494. کلمه نصب و خلیل بن احمد، ترتیب کتاب العین (مؤسسة نشر اسلامى جامعه مدرسین، چاپ اول، 1414) ص 807 کلمه نصب.

(9)- رساله توضیح المسائل مراجع عظام، بحث کفر و اقسام آن، و عروة الوثقى، سید یزدى، ج 1، بحث کفر (از بحث نجاسات) در بعضى رساله ها مساله 117- بعضى 113- بعضى 111.

(10)- بعضى از لغویین نواصب را معنى نموده،” گروهى که با امیر المؤمنین دشمنى دارد"، ظاهراً بر گرفته از روایات باشد، احمد سیاح- فرهنگ جامع عربى فارسى (کتابفروشى اسلام، چاپ هشتم، ج 4، ص 270، ماده نصب.

(11)- محمد بن الحسن الحر العاملى، وسائل الشیعه (دار احیاء التراث، لبنان) ج 18، ص 559، ح 12.

(12)- همان، باب 10، من ابواب ما یحرم من النکاح، حدیث 15.

(13)- همان، ج 1، ص 159، ح 5.

(14)- سلطان الواعظین، شبهاى پیشاور (دار الکتب الاسلامیة، سى و هفتم، 1376) ص 64.

(15)- رساله علمیه تمام مراجع، بحث نماز بر میت.


منبع: رجا

 نظر دهید »

خاطره دیدار حافظ قرآن با آیة الله بهجت(ره)

10 آذر 1392 توسط عبدالعظیم حسنی (ع)


ویژگی‌های قرآن و سفارش‌های پیوسته‌ی پیامبر اسلام(ص) درباره‌ی آن سبب شد تا این کتاب در سراسر زندگی مردم راه یابد و همه چیز مسلمانان گردد؛ به ویژه آن که مۆمنان آن روزگار جز قرآن کتابی نداشتند و تلاوت، حفظ تعلیم و تعلم به آن اختصاص داشت. حفظ قرآن همواره، به عنوان یک سنت و عبادت بزرگ، در میان مسلمانان مطرح بود و حتی پس از پدید آمدن صنعت چاپ نیز موقعیت خود را حفظ کرد.

معصومان(ع) در این باره سخنان بسیار دارند و در موارد مختلف به فراخور آگاهی و ایمان مخاطبانشان به آن اشاره کرده‌اند.

گفتار پیشوایان دین نشان می‌دهد حفظ قرآن چنان اهمیت دارد که بسیاری از مقام‌های معنوی جز به یاری آن به دست نمی‌آید.

بخشی از این مقام‌ها عبارت است از:

هم‌نشینی با فرشتگان

امام صادق(ع) می‌فرماید: «الْحافِظُ لِلْقُرْءانِ الْعامِلُ بِهِ مَعَ السَّفَرَةِ الْکِرامِ الْبَرَرَةِ.»(1)حافظ قرآنی که به آن عمل کند، با فرشتگان پیغام‌بر و نیک رفتار هم‌نشین خواهد شد.

گروهی این روایت را ذیل آیه‌ی «بِأَیْدی سَفرَةٍ. کِرامٍِ بَرَرَةٍ.»(2) سخن امام صادق(ع) بر همراهی و هم‌نشینی حافظان و مفسران با سفیران گواهی می‌دهد. بی‌تردید وقتی دانشمندان و حافظان قرآن کاری شبیه فرشتگان و حاملان وحی انجام می‌دهند، با آن‌ها در یک جایگاه و رتبه قرار می‌گیرند.

ایمنی از عذاب الهی

امیر مۆمنان(ع) می‌فرماید: «اِقْرَۆُو الْقُرْآنَ وَ اسْتَظهِروُهُ فَاِنَّ اللهَ تَعالَی لایُعَذِّبُ قَلْباً وَعَیَ الْقُرْآنَ.»(3)قرآن تلاوت کنید و آن‌را به خاطر سپارید؛ زیرا خداوند متعال دلی که قرآن در آن باشد عذاب نمی‌کند.

حفظ قرآن مجید و انس با آن، انسان را در مسیر عمل به وحی و بهره جستن از معارف آن قرار می‌دهد و در نتیجه از آتش دوزخ مصون می‌دارد.

پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید: «لَوْکانَ الْقُرآنُ فی اِهابٍ ما مَسَتْهُ النَّارُ.»(4) اگر قرآن در پوستی باشد، آتش بدان نخواهد رسید.

مشمول آمرزش الهی

رسول خدا(ص) فرمود: «مَنْ قَرَءَ الْقَرآنَ عَنْ حِفْظِهِ ثُمَّ ظّنَّ اَنَّ اللهَ تَعالی لایَغْفِرُهُ فَهُوَ مِمَّنِ اسْتَهْزَءَ بِآیاتِ اللهِ.»(5) کسی که قرآن را از حفظ بخواند و گمان کند خدای تعالی او را نمی‌آمرزد، در شمار کسانی که آیات الهی را به تمسخر گرفته‌اند، جای دارد.

پذیرفته شدن شفاعت

رسول خدا(ص) فرمود: «مَنْ قَرَءَ الْقُرآنَ حَتّی یَسْتَظْهِرَهُ وَ یَحْفَظَهُ اَدْخَلَهُ اللهُ الْجَنَّةَ وَ شَفَعَّهُ فی عَشْرَةٍ مِنْ أَهْلِ بَیْتِهِ کُلِّهِمْ قَدْ وَجَبَبَتْ لَهُمُ النّارُ.»(6) هرکه (آن قدر) قرآن بخواند تا حفظ شود، خداوند او را به بهشت داخل خواهد کرد و شفاعتش را درباره‌ی ده تن از خانواده‌اش ـ که آتش بر آن‌ها واجب شده، می‌پذیرد.

آری، قرآن در حق مۆمنان شفاعت می‌کند و آنان را به بهشت رهنمون می‌شود؛(7)حافظ و حامل قرآن نیز چون قرآن توان شفاعت دارد. البته شفاعت حافظان با قرآن تفاوت دارد. شفاعت قرآن فراگیر است؛ ولی شفاعت حافظ قرآن محدود بوده، تنها درباره‌ی خانواده‌اش و آن هم به تعداد انگشتان دست پذیرفته می‌شود.

بالاترین درجات بهشت

رسول خدا(ص) فرمود: «عَدَدُ دَرَجِ الْجَنَّةِ عَدَدُ آیِ الْقُرآنِ فَاِذا دَخَلَ صاحِبَ الْقُرآنِ الْجَنَّةَ قیل لَه: اِرْقا وَ اقْرَءْ لِکُلِّ آیَةٍ دَرَجَْةٌ فَلا تَکُونُ فَوْقَ حافِظِ الْقُرآنِ دَرَجَةٌ.»(8) درجات بهشت به تعدد آیه‌ها‌ی قرآن است. چون صاحب قرآن داخل بهشت شود، به وی می‌گویند بخوان و بالا رو که هر آیه‌ ای را درجه‌ وی در پنج و نیم سالگی حافظ کل قرآن شد، جالب این که علاوه بر حفظ قرآن، آن چنان بر آیات قرآن و معانی آیات مسلط است، که اگر ترجمه آیه‌ای را برای او بخوانیم، او متن آیه را تلاوت می‌کند، و ترجمه هر آیه از آیات قرآن را می‌داند، از همه مهم تر این که انس عمیق او با آیات قرآن به گونه‌ای است که به پرسش‌هایی که از او می‌شود، با آیات قرآن پاسخ می‌دهدای است. پس برتر از درجه‌ی حافظ قرآن درجه‌ ای نیست.

به لطف و فضل الهی در جامعه ی امروز ما کم نیستند افرادی که در این زمینه توفیقاتی داشته اند.

در ادامه به خاطره ای از یکی از این عزیزان که در کودکی در این زمینه صاحب فضلی شده بود و با آیت الله بهجت دیداری داشته است می پردازیم.

پاسخ به پرسش ها با قرآن

سید محمد حسین طباطبائی، فرزند حجة‌الاسلام سید محمد مهدی طباطبائی، ساکن قم است. سید محمد حسین طباطبائی استعداد و حافظه فوق‌العاده و استثنایی دارد؛ مصاحبه با این کودک چندین بار از تلویزیون پخش شده است، و بسیاری از مردم چهره او را دیده‌اند. این کودک اکنون در حوزه علمیه قم به تحصیل دروس مقدماتی حوزوی مشغول است.

وی در پنج و نیم سالگی حافظ کل قرآن شد، جالب این که علاوه بر حفظ قرآن، آن چنان بر آیات قرآن و معانی آیات مسلط است، که اگر ترجمه آیه‌ای را برای او بخوانیم، او متن آیه را تلاوت می‌کند، و ترجمه هر آیه از آیات قرآن را می‌داند، از همه مهم تر این که انس عمیق او با آیات قرآن به گونه‌ای است که به پرسش‌هایی که از او می‌شود، با آیات قرآن پاسخ می‌دهد.

در فروردین سال 1376 (ذیحجه 1417 ه. ق) در سفر حج، وزیر کشور عربستان سعودی با همراهانش به دیدار او آمدند؛ به مناسبت این که او کودک است، اسباب بازی برای او آورده بودند و به او اهدا کردند، و از او پرسش‌هایی کردند که او با آیات قرآن به همه آن پرسشها پاسخ داد، برخی از پرسش‌های آنها چنین بود:

1- «آیا از وسایل اسباب بازى که براى تو آورده‏ایم خوشنود شدى؟»

او در پاسخ، این آیه را خواند: «فَمَا آتَانِیَ اللَّهُ خَیْرٌ مِّمَّا آتَاکُم بَلْ أَنتُم بِهَدِیَّتِکُمْ تَفْرَحُونَ : آنچه خدا به من داده بهتر است از آن چه به شما داده است، بلکه شما هستید که به هدیه‏هایتان خوشنود مى‏شوید.»

2 - آیا پیراهن عربی بهتر است یا پیراهن ایرانی؟

او در پاسخ، این آیه را خواند: «ووَلِبَاسُ التَّقْوَىَ ذَلِکَ خَیْرٌ : لباس پرهیزکارى براى شما بهتر است.‏» (9)

3 - آیا خوشنودی که در کشور ما بمانی و مهمان ما باشی؟

او در پاسخ، این آیه را خواند: «حَتَّىَ یَأْذَنَ لِی أَبِی ؛‌تا پدرم به من اجازه دهد.»(10)

و در موردی دیگر، از ایشان پرسیده شد:

4 - می‌خواهی از این خانه فعلی که در آن سکونت داری به جای دیگری بروی، و برای پدرت خانه بخریم، نظر شما چیست؟

او در پاسخ، این آیه را خواند: «إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ ؛ ما همین ‏جا نشسته‏ایم.‏»(11)

5 - شخصی از او سۆال کرد: «آیا مى‏خواهى پسر من شوى؟»

او در پاسخ، این آیه را خواند: « وَوَالِدٍ وَمَا وَلَدَ ؛ سوگند به پدر و فرزندش.‏» (12)

اشاره به این که هر کسی فرزند پدر خویش است.

6 -از او سۆال شد، آیا بازی را دوست داری؟

او در پاسخ، این آیه را خواند: «وَلَا تَنسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیَا ؛ بهره‏ات را از دنیا فراموش نکن‏.»(13)

7 - آیا کودکان هم سال تو، به تو آزار نمی‌رسانند؟

او در پاسخ این آیه را خواند: «فَبِئْسَ الْقَرِینُ ؛ پس چه بد همنشینى بودى‏؟» (14)

8 - آیا هیچ گاه از پدرت کتک خورده‌ای؟

او در پاسخ این آیه را خواند: «قالوا بلى؛ گفتند آرى‏».(15) اشاره به این که آری کتک خورده‌ام.

9 - آیا هیچ گاه پدرت با تو دعوا کرده است، سپس تو را ببخشد؟

او در پاسخ، این آیه را خواند: «وَإِذَا مَا غَضِبُوا هُمْ یَغْفِرُونَ ؛ مۆمنان هنگامى که خشمگین شوند، عفو مى‏ کنند.» (16) اشاره به این که آری پدرم به من خشم کرده و مرا بخشیده است.

10 - تو این همه فضل و کمال، استعداد و حافظه را در این سن و سال از کجا آورده‌ای؟

او در پاسخ، این آیه را خواند: «یُۆتِی الْحِکْمَةَ مَن یَشَاء وَمَن یُۆْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْرًا کَثِیرًا ؛ خداوند دانش و حکمت را به هر کس بخواهد (و شایسته بداند) مى‏دهد، و به هر کس دانش داده شود، به او خیر فراوانى داده شده است.‏»(17)اشاره به این که این فضل و کمال از طرف خداست که به من داده شده است.

اتصالش بیشتر باشد

آیت الله بهجت در دیدار با حافظ قرآن، محمدحسین طباطبایی به همراه پدرش، خطاب به پدر محمدحسین فرمود:

تفریحات مشروع زیاد انجام دهد و تغییر آب و هوا خیلی تاثیر دارد. شنیده ام که عده ای به خاطر تعویض خون به کشورهای خارج مسافرت می کنند اما من فکر می کنم این مسافرت کار تعویض خون را می کند. ان شاءالله که شما در تربیت ظاهری، باطنی و صوری و معنوی ایشان موفق باشید.

به ایشان عرض شد: منظور حضرت عالی چه نوع مسافرت هایی است؟! چون ایشان به خارج از کشور زیاد مسافرت می کنند. آیا بیشتر از این باشد؟

آقا فرمودند: نه اتصالش بیشتر باشد. مثلاً هر هفته یک بار جمکران بروند، همین خودش یک تغییر است.

توسلات خیلی نافع است، به این امامزاده ها زیاد سربزنید. این بزرگواران همچون میوه ها که هر کدام ویتامین خاصی دارند، هر کدامشان خواص و آثاری دارند.

انشاءالله فراموش نمی کنید. اگر هیچ کدام از اینها نباشد، همین بین الطلوعین در هوای آزاد قدم زدن و تعقیبات نماز را خواندن خیلی تأثیر دارد. به هر حال این مقدار از دست ما برمی آید که اینها را تذکر بدهیم.

برای یافتن روایات حفظ قرآن می توانید به میزان الحکمه با ترجمه فارسی جلد 10 صفحه 4815 به بعد مراجعه نمایید.


پی نوشت ها:

1_(اصول کافی، ج 4، ص 405)

2_(عبس 80: 15 و 16)

3_(بحارالانوار، ج 92، ص 19)

4_(مجمع البیان، ج 1، ص 45)

5_(مستدرک الوسائل، ج 4، ص 269)

6_(مجمع البیان، ج 1، ص 45)

7_(بحار، ج 92، ص 20 )

8_(همان، ص22)

9_(اعراف/ 26)

10_ (یوسف /‌80)

11_ (مائده /‌24)

12_(بلد /‌3)

13_ (قصص/ 77)

14_(زخرف/38 اشاره به این که همنشین بد موجب آزار است، و گاهی بعضی از کودکان مرا آزار می‌دهند.)

15_ (تغابن/7)

16_(شوری / 37)

17_ (بقره/‌265)

(وبلاگ قرآنی کلام الله؛ خاطره محمد حسین طباطبایی با آیت الله بهجت)
(اهل البیت (ع))
(اندیشه قم)
(مجله بشارت، ش50)

منبع:شبستان

 نظر دهید »

فرزندان حضرت آدم(ع) چگونه ازدواج نمودند؟

10 آذر 1392 توسط عبدالعظیم حسنی (ع)


یکی از سؤالات رایج پیرامون حضرت آدم و فرزندانش بحث ازدواج فرزندان آن حضرت است.سخن بر سراین است که ازدواج آنها با چه افرادی صورت پذیرفته است؟ در این رابطه سه نظریه قابل توجه است که به بررسی آنها می پردازیم.

نظریّه اوّل: در عصر اوّل به خاطر ضرورت‏ها، ازدواج خواهر و برادر حلال بوده و بعداً این امر ممنوع شده است.

نظریّه دوم: ازدواج میان خواهر و برادر از همان اول ممنوع بوده، به دلیل روایات متعدّدى که در این زمینه موجود است و افزایش نسل انسان از طریق حوریان بهشتى یا جنّیان که با فرزندان آدم ازدواج کردند، حاصل شده است.

نظریّه سوم: آدم، اوّلین انسان روى زمین نبوده و همانگونه که کتب تاریخى و آثار یافت شده نشان مى‏دهد، قبل از او انسانهاى دیگرى هم بودند و در موقع خلقت آدم، نسل انسانهاى پیشین‏ منقرض نشده بود؛ لذا بقایاى نسلهاى پیشین با فرزندان آدم ازدواج کردند و ازدواج فرزندان آدم با این گروه بوده است.

بررسى نظریّات:

طرفداران نظریّه اوّل براى اثبات مدّعاى خود به آیات قرآن و روایات استدلال مى‏کنند:

آیات:

آیه اوّل: «یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى‏ وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا»؛(1) منظور از «ذَکَرٍ وَ أُنْثى‏» در آیه با توجه به قرائن، آدم و حوّا است و «شعوب» و قبائل دیگر از حضرت آدم و حوّا بوده است و ظاهر آیه نشان مى‏دهد در گسترش نسل بشر حوریّه و جن دخالتی نداشته اند، وچنین دخالتی خلاف ظاهر آیه است.

آیه دوم: «یا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالًا کَثِیراً وَ نِساءً».(2)

«بَثَّ» به معنى «منتشر ساخت» مى‏باشد، پس نسلها در طبقات مختلف از آدم و حوا بوجود آمده اند، یعنى تمام فرزندان آدم از یک پدر و مادر بوده‏اند و اگر پاى غیر آنها در میان بود، قرآن آن را مى‏فرمود، پس ظهور بدوى این است که نکاحى بین فرزندان آدم انجام شده است.

در کتاب«احتجاج»روایتی از امام سجاد(ع) آمده که حضرت سجاد(ع) با مردی قرشی در این رابطه سخن می گفتند تا اینجا که امام فرمودند:«هابیل»،با «لوزا» خواهر همزاى«قابیل» ازدواج کرد و« قابیل»با«اقلیما»، همزاى هابیل. مرد قرشى پرسید: آیا هابیل و قابیل خواهران خود را حامله کردند؟

فرمود: آرى، مرد عرضه داشت: اینکه عمل مجوسیان امروز است، حضرت فرمود: مجوسیان اگر این کار را مى‏کنند و ما آن را باطل مى‏دانیم براى این است که بعد از تحریم خدا، آن را انجام مى‏دهند، آن گاه اضافه نمودند: منکر این مطلب نباش براى اینکه درستى این عمل در آن روز و نادرستیش در امروز، حکم خدا است که چنین جارى شده، مگر خداى تعالى همسر آدم را از خود او خلق نکرد؟ در عین حال مى‏بینیم که او را بر وى حلال نمود، پس این حکم شریعت آن روز فرزندان آدم و خاص آنان بوده و بعدها خداى تعالى حکم حرمتش را نازل فرمود …(3)

اشکال: ازدواج با خواهر در همۀ شرایع ممنوع بوده و این خود بزرگترین دلیل بر نفی این نظریه است.

علامۀ طباطبایی(ره) در پاسخ به این اشکال می فرمایند:

و اما اینکه چنین ازدواجى در اسلام حرام است و به طورى که حکایت شده در سایر شرایع نیز حرام و ممنوع بوده ضررى به این نظریه نمى‏زند، براى اینکه تحریم حکمى است تشریعى، که تابع مصالح و مفاسد است، نه حکمى تکوینى (نظیر مستى آوردن شراب) و غیر قابل تغییر، و زمام تشریع هم به دست خداى سبحان است، او هر چه بخواهد مى‏کند و هر حکمى بخواهد مى‏راند، چه مانعى دارد که یک عمل را در روزى و روزگارى جایز و مباح کند، و در روزگارى دیگر حرام نماید، در روزى که جز تجویزش چاره‏اى نیست تجویز کند و در روزگارى دیگر که این ضرورت در کار نیست تحریم کند، ازدواج خواهر و برادر را در روزگارى که تجویزش باعث شیوع فحشا و جریحه‏دار شدن عفت عمومى نمى‏شود تجویز کند و در روزگارى دیگر که باعث این محذور مى‏شود تحریم کند.

خواهى گفت که تجویز چنین ازدواجى هم مخالف با فطرت بشر و همچنین، مخالف با شرایع انبیا است، که آن نیز طبق فطرت است، هم چنان که خداى عز و جل فرموده:« فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ»(4)، و حاصل مفاد آیه این است که شرایع الهى همه مطابق با فطرت است و دین پایدار هم دینى است که چنین باشد.

در پاسخ مى‏گوئیم: این سخن که ازدواج خواهر و برادر منافى با فطرت باشد درست‏ نیست و فطرت، چنین ازدواجى را صرفا به خاطر اینکه ازدواج خواهر و برادر است نفى نمى‏کند و از آن تنفر ندارد، بلکه اگر نفى مى‏کند و اگر از آن تنفر دارد براى این است که باعث شیوع فحشا و منکرات مى‏شود و باعث مى‏گردد غریزۀ عفت باطل گردد و عفت عمومى لکه‏دار شود.

و پر واضح است که شیوع فحشا به وسیله ازدواج خواهر و برادر در زمانى است که جامعه گسترده‏اى از بشر وجود داشته باشد و اما در روزگارى که در تمامى روى زمین غیر از چند پسر و چند دختر از یک پدر و مادر وجود ندارند و از سوى دیگر مشیت خداى تعالى تعلق گرفته که همین چند تن را زیاد کند، و افرادى بسیار از آنان منشعب سازد، دیگر عنوان فحشا بر چنین ازدواجى منطبق و صادق نیست.(5)

دلیل قول دوّم:

روایات متعددی مؤید نظریۀ دومند البته مضامین این روایات واحدنیست، دسته‏اى از روایات مى‏گوید ازدواج میان خواهر و برادر امری قبیح است و خدا اولیائش را از این امر قبیح به وجود نمى‏آورد، ولى چگونگى ازدیاد نسل را بیان نمى‏کند.(6)دسته‏اى دیگر از روایات مى‏گوید که با حوریه ازدواج کردند.(7) ،دسته‏اى دیگر مى‏گوید که با جنیّه ازدواج کردند.(8)و دسته‏اى دیگر از روایات مى‏گوید که هم با حوریّه و هم با جنیّه ازدواج کرده‏اند.(9)

این روایات متضافر و متعدد هستند و در کتب روائى و تفسیر نقل شده و به حدى است که علماء اهل سنت هم روایات ما را از طرق شیعه نقل کرده‏اند، از جمله تفسیر المنار در ذیل آیه «وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ ابْنَیْ آدَمَ …»(10) روایاتى را نقل مى‏کند، پس این نظر در بین شیعه معروف بوده است و اهل سنّت هم مى‏دانستند.

ولى این روایات، على رغم تکاثر و تضافر خالى از اشکال نیستند.

اشکال اوّل: آیا ممکن است فرزندان آدم با حوریه‏اى ازدواج کنند که «جسمٌ نورى» و یا جنّیّه‏اى که «جسمٌ نارى» در حالى که از نظر جنس مخالف هم هستند.

لذا ممکن است انسان از غیر همجنس براى لذت جسمانى استفاده کند؛ ولى فرزندى از این امر حاصل نمی شود.

اشکال دوم: این روایات با هم متعارض هستند بعضى مى‏گویند صرفاً با حوریّه، بعضى مى‏گویند صرفاً با جنیّه و بعضى مى‏گویند با هردو ازدواج کردند..

قول سوم: نکاح ابناء آدم با نسل دیگرى از انسان بوده است، منتهى انسانهائى که قبل از آدم بوده اند و هنوز منقرض نشده بودند. براى این مطلب دو قرینه ذکر شده است.

1. اقوال مورّخین از جمله ناسخ التواریخ که مى‏نویسند، قبل از آدم انسانها و تمدّنها و سلاطین متعدّدى بوده‏اند، و شاید قرآن هم در آیه «قالُوا أَ تَجْعَلُ فِیها مَنْ یُفْسِدُ فِیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ»(11) به این مساله اشاره داشته باشد، زیرا اگر انسانى قبل از آدم نبود، ملائکه از کجا مى‏دانستند که او خون ریز است؟

2. علم امروز مى‏گوید که انسانها از میلیونها سال پیش وجود داشتند در حالیکه هبوط آدم را به چندهزار سال قبل برمى‏گردانند.

بنابراین مطابق این نظریّه قبل از آدم انسانهائى بوده‏اند و ما اوّلین‏انسان روى زمین نیستیم و دلیلى نداریم که تمام انسانهائى که قبل از آدم بوده‏اند منقرض شده باشند. بنابراین ممکن است ازدواج فرزندان آدم با بقایاى انسانهاى پیشین صورت گرفته باشد.

نقد قول سوم:

درست است که این قول مشکل ازدواج حوریه با انسان را که تولّد فرزند از آن ممکن نبود، حل مى‏کند؛ ولی دلیل معتبری بر این قول وجود ندارد علاوه بر اینکه مشکل مخالفت با ظاهر کتاب اللَّه که در قول دوم بود در این قول نیز به قوّت خویش باقى است.(12)

قول اوّل موافق ظاهر قرآن است و اشکال مهمی متوجه آن نیست و شاهد این قول دو روایت است که دلالتش صریح بر ازدواج میان خواهران و برادران است، امّا با این حال سند این روایات معتبر نیست.

قول دوم دارای روایات متضافر که بعضی از طرق آن صحیح السند می باشند، همچنین موافق با شهرت و مخالف عامّه اند؛اما اشکال اساسی این قول مخالفت با ظاهر کتاب اللَّه است.

لذا می توان گفت: قول اول به خاطر موافقت با ظاهر قرآن مقدم بر قول دوم است.

پی نوشت ها:

1_(الحجرات/13.« اى مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیره‏ها و قبیله‏ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید (اینها ملاک امتیاز نیست،) گرامى‏ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست خداوند دانا و آگاه است».)

2_(النساء/1.« اى مردم! از (مخالفت) پروردگارتان بپرهیزید! همان کسى که همه شما را از یک انسان آفرید و همسر او را (نیز) از جنس او خلق کرد و از آن دو، مردان و زنان فراوانى (در روى زمین) منتشر ساخت. و از خدایى بپرهیزید که (همگى به عظمت او معترفید و) هنگامى که چیزى از یکدیگر مى‏خواهید، نام او را مى‏برید! (و نیز) (از قطع رابطه با) خویشاوندان خود، پرهیز کنید! زیرا خداوند، مراقب شماست».)

3_(الإحتجاج، ج‏2، ص 315.)

4_(یونس/105.)

5_(ترجمه المیزان، ج‏4، ص: 229.)

6_( وسائل الشیعة،ج20،ص365.«عن زرارة قال: سئل ابوعبد اللَّه علیه السلام کیف بدو النسل فانّ عندنا اناساً یقولون ان اللَّه اوحى الى آدم ان یزوّج بناته من بنیه و انّ اصل هذا الخلق من الاخوة و الاخوات قال ابوعبد اللَّه علیه السلام: سبحان اللَّه و تعالى عن ذلک علوّاً کبیراً یقولون من یقول هذا انّ اللَّه جعل اصل صفوة خلقه و احبائه و انبیائه و رسله و المؤمنین و المؤمنات من حرام و لم یکن له من القدرة ما یخلقهم من الحلال و قد أخذ میثاقهم على الحلال و الطهر الطاهر الطّیّب و اللَّه لقد نبّئت ان بعض البهائم …».)

7_(همان.)

8_( همان،ح 6، باب 3 از ابواب محرّمات نسبیّه.)

9_(تفسیر برهان، ذیل آیه 1 سوره نساء.)

10_( ج 4، ذیل آیه 27 سوره مائده.)

11_(البقرة/30.)
12_(کتاب النکاح، آیت الله مکارم شیرازی،ج1،ص130.)
منبع:شبستان

 نظر دهید »

ماجرای عطر حرم امام حسین(ع) چیست؟

10 آذر 1392 توسط عبدالعظیم حسنی (ع)


«بوی سیب و حرم حبیب و حسین غریب و کرب و بلا». این نوحه مشهور و محبوب را در سالهای اخیر بارها شنیده ایم. اما بوی سیب چه ارتباطی با حرم امام حسین(ع) دارد؟ آیا درست است که می گویند از قتلگاه و ضریح مطهر امام حسین(ع) می شود عطر سیب استشمام کرد؟


نگاهی به منابع روایی و کتابهای معتبر شیعی، راز بوی سیب را این طور می گشاید:
در کتاب شریف «بحارالانوار» جلد 43 ، صفحه 289 ماجرای عطر سیب به نقل از «حسن بصری» و «ام سلمه» این طور آمده است :«حسنین وارد شدند بر رسول خدا، و جبرئیل در نزد آن حضرت بود. پس ایشان در اطراف او گردیدند، به گمان این که دحیه‏ی کلبی است. جبرئیل، دست خود را حرکت داد، مانند کسی که از کسی چیزی بگیرد. پس سیبی و بهی و اناری آورد و به ایشان داد. روی ایشان از خوشحالی برافروخت و دویدند به نزد جد خود. حضرت از ایشان گرفت و بویید و فرمود: بروید نزد پدر و مادر خود. پس رفتند و هیچ یک از آن نخوردند تا این که پیغمبر به نزد ایشان رفت و همه با هم خوردند، و هر چند از آن می‏خوردند، به حال خود عود می‏ نمود (بازمی‏ گشت) و به همین حالت بود، تا زمانی که حضرت فاطمه(س) وفات نمود. حسین(ع) فرمود: که انار، مفقود شد، و چون امیرالمؤمنین(ع) شهید گشت، به، مفقود شد، و سیب به حال خود بود، تا وقتی که آب را به روی ما بستند. پس چون تشنگی بر ما غالب می‏شد، آن را بو می‏کردم، اندکی تشنگی من ساکن می ‏شد. عاقبت، چون تشنگی من به نهایت رسید، دندان بر آن فشردم و یقین به هلاک نمودم.

حضرت سجاد(ع) می‏ فرماید که این سخن را از پدر بزرگوارم شنیدم یک ساعت قبل از شهادتش، و چون شهید گردید، بوی سیب از محل شهادتش استشمام می ‏شد، ولی خودش را نیافتند، و این رایحه، در آن محل باقی است، و هر کس از زواربخواهد استشمام رایحه ‏ی آن را نماید، در وقت سحر، به زیارت رود که اگر از مخلصین باشد، آن را استشمام خواهد نمود.»


مشابه این داستان را هم «ابن شهر آشوب» در کتاب «مناقب» جلد 3 ، صفحه 391 .بیان کرده است. ماجرای عطر سیب در کتاب منتهی الآمال نیز آمده است.

منبع:تعامل

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 42
  • 43
  • 44
  • ...
  • 45
  • ...
  • 46
  • 47
  • 48
  • ...
  • 49
  • ...
  • 50
  • 51
  • 52
  • ...
  • 174

معرفی حوزه علمیه حضرت عبدالعظیم ع

شهرری، زمانی دارای حوزه‌های بسیار بوده و یک مرکز علمی محسوب می شد که مهم‌ترین عامل آن، حُسن‌ همجواری با مشاهد شریفه سه امامزاده بزرگوار، خصوصاً حضرت عبدالعظیم(ع) است که در این باره یکی از مراجع عالی‌قدر شیعه، حضرت‌ ایة الله ‌بهجت به طلاب فرمودند: «شما در جوار گنج الهی هستید، قدر آن را بدانید». قدمت حوزه علمیه آستان حضرت عبدالعظیم(ع) به سال‌های اوایل پیروزی انقلاب اسلامی بر می گردد. در اواسط شهریور 1359 بنای مقبره رضاخانی تخریب و به جای آن حوزه علمیه احداث شد و در 1366 حدود هفتاد نفر طلبه برای سال اول پذیرفته شدند. حوزه ‌علمیه آستان ‌حضرت‌عبدالعظیم(ع) ظرفیت ‌پذیرش سیصد طلبه علوم دینی در دو سطح 2و 3 را داراست و ساختمان آن از کلّیه امکانات آموزشی و رفاهی برخوردار است و از این جهت جزء معدود حوزه‌های کشور است. زیر بنای کلّ ساختمان 11 هزار و 500 متر مربع و محوطه، 6500 متر مربع و مساحت کلّ مدرسه 18 هزار متر مربع است.

جستجو

موضوعات

  • همه
  • طب سنتی و پزشکی
  • سیاسی
  • مناسبتهای سال
  • اخبار حوزه
  • علمی
  • مذهبی
  • عمومی
  • دست نوشته های یک طلبه
  • نرم افزار
  • شهداء
  • استفتائات
  • جدیدترین مقالات
  • برگی از زندگی علما
  • فراخوان
  • پژوهش
  • معرفی رسانه
  • منِ طلبه
  • نمونه سوالات امتحانی سطح2
  • داستان های پند آموز

پیوندهای روزانه


پشتیبانی سامانه وبلاگ مدارس
وبلاگ خانم یادگاری
گفته ها و ناگفته های یک طلبه
شبکه اجتماعی هادی نت
دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبري
دفتر مقام معظم رهبري

خبرنامه

آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          

اوقات شرعی

امروز: شنبه 22 آذر 1404
اوقات شرعی به افق:
  • اذان صبح اذان صبح:
  • طلوع آفتاب طلوع آفتاب:
  • اذان ظهر اذان ظهر:
  • غروب آفتاب غروب آفتاب:
  • اذان مغرب اذان مغرب:
  • نیمه شب شرعی نیمه شب شرعی: