فرزندان حضرت آدم(ع) چگونه ازدواج نمودند؟
یکی از سؤالات رایج پیرامون حضرت آدم و فرزندانش بحث ازدواج فرزندان آن حضرت است.سخن بر سراین است که ازدواج آنها با چه افرادی صورت پذیرفته است؟ در این رابطه سه نظریه قابل توجه است که به بررسی آنها می پردازیم.
نظریّه اوّل: در عصر اوّل به خاطر ضرورتها، ازدواج خواهر و برادر حلال بوده و بعداً این امر ممنوع شده است.
نظریّه دوم: ازدواج میان خواهر و برادر از همان اول ممنوع بوده، به دلیل روایات متعدّدى که در این زمینه موجود است و افزایش نسل انسان از طریق حوریان بهشتى یا جنّیان که با فرزندان آدم ازدواج کردند، حاصل شده است.
نظریّه سوم: آدم، اوّلین انسان روى زمین نبوده و همانگونه که کتب تاریخى و آثار یافت شده نشان مىدهد، قبل از او انسانهاى دیگرى هم بودند و در موقع خلقت آدم، نسل انسانهاى پیشین منقرض نشده بود؛ لذا بقایاى نسلهاى پیشین با فرزندان آدم ازدواج کردند و ازدواج فرزندان آدم با این گروه بوده است.
بررسى نظریّات:
طرفداران نظریّه اوّل براى اثبات مدّعاى خود به آیات قرآن و روایات استدلال مىکنند:
آیات:
آیه اوّل: «یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا»؛(1) منظور از «ذَکَرٍ وَ أُنْثى» در آیه با توجه به قرائن، آدم و حوّا است و «شعوب» و قبائل دیگر از حضرت آدم و حوّا بوده است و ظاهر آیه نشان مىدهد در گسترش نسل بشر حوریّه و جن دخالتی نداشته اند، وچنین دخالتی خلاف ظاهر آیه است.
آیه دوم: «یا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالًا کَثِیراً وَ نِساءً».(2)
«بَثَّ» به معنى «منتشر ساخت» مىباشد، پس نسلها در طبقات مختلف از آدم و حوا بوجود آمده اند، یعنى تمام فرزندان آدم از یک پدر و مادر بودهاند و اگر پاى غیر آنها در میان بود، قرآن آن را مىفرمود، پس ظهور بدوى این است که نکاحى بین فرزندان آدم انجام شده است.
در کتاب«احتجاج»روایتی از امام سجاد(ع) آمده که حضرت سجاد(ع) با مردی قرشی در این رابطه سخن می گفتند تا اینجا که امام فرمودند:«هابیل»،با «لوزا» خواهر همزاى«قابیل» ازدواج کرد و« قابیل»با«اقلیما»، همزاى هابیل. مرد قرشى پرسید: آیا هابیل و قابیل خواهران خود را حامله کردند؟
فرمود: آرى، مرد عرضه داشت: اینکه عمل مجوسیان امروز است، حضرت فرمود: مجوسیان اگر این کار را مىکنند و ما آن را باطل مىدانیم براى این است که بعد از تحریم خدا، آن را انجام مىدهند، آن گاه اضافه نمودند: منکر این مطلب نباش براى اینکه درستى این عمل در آن روز و نادرستیش در امروز، حکم خدا است که چنین جارى شده، مگر خداى تعالى همسر آدم را از خود او خلق نکرد؟ در عین حال مىبینیم که او را بر وى حلال نمود، پس این حکم شریعت آن روز فرزندان آدم و خاص آنان بوده و بعدها خداى تعالى حکم حرمتش را نازل فرمود …(3)
اشکال: ازدواج با خواهر در همۀ شرایع ممنوع بوده و این خود بزرگترین دلیل بر نفی این نظریه است.
علامۀ طباطبایی(ره) در پاسخ به این اشکال می فرمایند:
و اما اینکه چنین ازدواجى در اسلام حرام است و به طورى که حکایت شده در سایر شرایع نیز حرام و ممنوع بوده ضررى به این نظریه نمىزند، براى اینکه تحریم حکمى است تشریعى، که تابع مصالح و مفاسد است، نه حکمى تکوینى (نظیر مستى آوردن شراب) و غیر قابل تغییر، و زمام تشریع هم به دست خداى سبحان است، او هر چه بخواهد مىکند و هر حکمى بخواهد مىراند، چه مانعى دارد که یک عمل را در روزى و روزگارى جایز و مباح کند، و در روزگارى دیگر حرام نماید، در روزى که جز تجویزش چارهاى نیست تجویز کند و در روزگارى دیگر که این ضرورت در کار نیست تحریم کند، ازدواج خواهر و برادر را در روزگارى که تجویزش باعث شیوع فحشا و جریحهدار شدن عفت عمومى نمىشود تجویز کند و در روزگارى دیگر که باعث این محذور مىشود تحریم کند.
خواهى گفت که تجویز چنین ازدواجى هم مخالف با فطرت بشر و همچنین، مخالف با شرایع انبیا است، که آن نیز طبق فطرت است، هم چنان که خداى عز و جل فرموده:« فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ»(4)، و حاصل مفاد آیه این است که شرایع الهى همه مطابق با فطرت است و دین پایدار هم دینى است که چنین باشد.
در پاسخ مىگوئیم: این سخن که ازدواج خواهر و برادر منافى با فطرت باشد درست نیست و فطرت، چنین ازدواجى را صرفا به خاطر اینکه ازدواج خواهر و برادر است نفى نمىکند و از آن تنفر ندارد، بلکه اگر نفى مىکند و اگر از آن تنفر دارد براى این است که باعث شیوع فحشا و منکرات مىشود و باعث مىگردد غریزۀ عفت باطل گردد و عفت عمومى لکهدار شود.
و پر واضح است که شیوع فحشا به وسیله ازدواج خواهر و برادر در زمانى است که جامعه گستردهاى از بشر وجود داشته باشد و اما در روزگارى که در تمامى روى زمین غیر از چند پسر و چند دختر از یک پدر و مادر وجود ندارند و از سوى دیگر مشیت خداى تعالى تعلق گرفته که همین چند تن را زیاد کند، و افرادى بسیار از آنان منشعب سازد، دیگر عنوان فحشا بر چنین ازدواجى منطبق و صادق نیست.(5)
دلیل قول دوّم:
روایات متعددی مؤید نظریۀ دومند البته مضامین این روایات واحدنیست، دستهاى از روایات مىگوید ازدواج میان خواهر و برادر امری قبیح است و خدا اولیائش را از این امر قبیح به وجود نمىآورد، ولى چگونگى ازدیاد نسل را بیان نمىکند.(6)دستهاى دیگر از روایات مىگوید که با حوریه ازدواج کردند.(7) ،دستهاى دیگر مىگوید که با جنیّه ازدواج کردند.(8)و دستهاى دیگر از روایات مىگوید که هم با حوریّه و هم با جنیّه ازدواج کردهاند.(9)
این روایات متضافر و متعدد هستند و در کتب روائى و تفسیر نقل شده و به حدى است که علماء اهل سنت هم روایات ما را از طرق شیعه نقل کردهاند، از جمله تفسیر المنار در ذیل آیه «وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ ابْنَیْ آدَمَ …»(10) روایاتى را نقل مىکند، پس این نظر در بین شیعه معروف بوده است و اهل سنّت هم مىدانستند.
ولى این روایات، على رغم تکاثر و تضافر خالى از اشکال نیستند.
اشکال اوّل: آیا ممکن است فرزندان آدم با حوریهاى ازدواج کنند که «جسمٌ نورى» و یا جنّیّهاى که «جسمٌ نارى» در حالى که از نظر جنس مخالف هم هستند.
لذا ممکن است انسان از غیر همجنس براى لذت جسمانى استفاده کند؛ ولى فرزندى از این امر حاصل نمی شود.
اشکال دوم: این روایات با هم متعارض هستند بعضى مىگویند صرفاً با حوریّه، بعضى مىگویند صرفاً با جنیّه و بعضى مىگویند با هردو ازدواج کردند..
قول سوم: نکاح ابناء آدم با نسل دیگرى از انسان بوده است، منتهى انسانهائى که قبل از آدم بوده اند و هنوز منقرض نشده بودند. براى این مطلب دو قرینه ذکر شده است.
1. اقوال مورّخین از جمله ناسخ التواریخ که مىنویسند، قبل از آدم انسانها و تمدّنها و سلاطین متعدّدى بودهاند، و شاید قرآن هم در آیه «قالُوا أَ تَجْعَلُ فِیها مَنْ یُفْسِدُ فِیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ»(11) به این مساله اشاره داشته باشد، زیرا اگر انسانى قبل از آدم نبود، ملائکه از کجا مىدانستند که او خون ریز است؟
2. علم امروز مىگوید که انسانها از میلیونها سال پیش وجود داشتند در حالیکه هبوط آدم را به چندهزار سال قبل برمىگردانند.
بنابراین مطابق این نظریّه قبل از آدم انسانهائى بودهاند و ما اوّلینانسان روى زمین نیستیم و دلیلى نداریم که تمام انسانهائى که قبل از آدم بودهاند منقرض شده باشند. بنابراین ممکن است ازدواج فرزندان آدم با بقایاى انسانهاى پیشین صورت گرفته باشد.
نقد قول سوم:
درست است که این قول مشکل ازدواج حوریه با انسان را که تولّد فرزند از آن ممکن نبود، حل مىکند؛ ولی دلیل معتبری بر این قول وجود ندارد علاوه بر اینکه مشکل مخالفت با ظاهر کتاب اللَّه که در قول دوم بود در این قول نیز به قوّت خویش باقى است.(12)
قول اوّل موافق ظاهر قرآن است و اشکال مهمی متوجه آن نیست و شاهد این قول دو روایت است که دلالتش صریح بر ازدواج میان خواهران و برادران است، امّا با این حال سند این روایات معتبر نیست.
قول دوم دارای روایات متضافر که بعضی از طرق آن صحیح السند می باشند، همچنین موافق با شهرت و مخالف عامّه اند؛اما اشکال اساسی این قول مخالفت با ظاهر کتاب اللَّه است.
لذا می توان گفت: قول اول به خاطر موافقت با ظاهر قرآن مقدم بر قول دوم است.
پی نوشت ها:
1_(الحجرات/13.« اى مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیرهها و قبیلهها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید (اینها ملاک امتیاز نیست،) گرامىترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست خداوند دانا و آگاه است».)
2_(النساء/1.« اى مردم! از (مخالفت) پروردگارتان بپرهیزید! همان کسى که همه شما را از یک انسان آفرید و همسر او را (نیز) از جنس او خلق کرد و از آن دو، مردان و زنان فراوانى (در روى زمین) منتشر ساخت. و از خدایى بپرهیزید که (همگى به عظمت او معترفید و) هنگامى که چیزى از یکدیگر مىخواهید، نام او را مىبرید! (و نیز) (از قطع رابطه با) خویشاوندان خود، پرهیز کنید! زیرا خداوند، مراقب شماست».)
3_(الإحتجاج، ج2، ص 315.)
4_(یونس/105.)
5_(ترجمه المیزان، ج4، ص: 229.)
6_( وسائل الشیعة،ج20،ص365.«عن زرارة قال: سئل ابوعبد اللَّه علیه السلام کیف بدو النسل فانّ عندنا اناساً یقولون ان اللَّه اوحى الى آدم ان یزوّج بناته من بنیه و انّ اصل هذا الخلق من الاخوة و الاخوات قال ابوعبد اللَّه علیه السلام: سبحان اللَّه و تعالى عن ذلک علوّاً کبیراً یقولون من یقول هذا انّ اللَّه جعل اصل صفوة خلقه و احبائه و انبیائه و رسله و المؤمنین و المؤمنات من حرام و لم یکن له من القدرة ما یخلقهم من الحلال و قد أخذ میثاقهم على الحلال و الطهر الطاهر الطّیّب و اللَّه لقد نبّئت ان بعض البهائم …».)
7_(همان.)
8_( همان،ح 6، باب 3 از ابواب محرّمات نسبیّه.)
9_(تفسیر برهان، ذیل آیه 1 سوره نساء.)
10_( ج 4، ذیل آیه 27 سوره مائده.)
11_(البقرة/30.)
12_(کتاب النکاح، آیت الله مکارم شیرازی،ج1،ص130.)
منبع:شبستان