• خانه 
  • تماس  
  • ورود 

  • سخن حضرت آیت الله بهجت درباره مقام حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) در جمع طلاب :" شما در جوار گنج الهی هستید قدر آن را بدانید ***

آمریکا؛ گرگ کمین گرفته !

09 بهمن 1391 توسط عبدالعظیم حسنی (ع)

امام خامنه ای؛
ما نمى گوييم اگر تورم هست، تقصير امريكاست ؛
نه، اگر تورم و كاهش قدرت خريد و كمبود اشتغال هست، چه كسى گفته تقصير امريكاست؟ اين تقصير خود ماست، تقصير مسؤولان است؛ اما اگر اسم امريكا را مى آوريم، مى خواهيم بگوييم گرگى كمين گرفته و پشت خم كرده تا به شما حمله كند؛ از اين غافل نباشيد


=======================
سوال دانشجویان از رهبری ؛
چرا همه ى مشكلات را به گردن نيروهاى خارجى (امريكاى بيچاره!) می اندازيد. رهبر كشور، خود بايد پاسخگوى مشكلات كشورش باشد، نه يك كشور بيگانه …

پاسخ حضرت آقا….
كاملاً درست است.
اولاً امريكا خيلى هم بيچاره نيست؛ آنچنان هم كه بعضى خيال مى كنند، باچاره نيست! يك چيز ميانه يى است. ما همه ى مشكلات را به گردن امريكا نمى اندازيم - مشكلات ما از خودمان است - منتها دشمن مى خواهد از اين مشكلات حداكثر استفاده را بكند و پدر كشور و ملت را دربياورد؛ اين را هم نگوييم؟!
ما نمى گوييم اگر تورم هست، تقصير امريكاست؛ نه، اگر تورم و كاهش قدرت خريد و كمبود اشتغال هست، چه كسى گفته تقصير امريكاست؟ اين تقصير خود ماست، تقصير مسؤولان است؛ اما اگر اسم امريكا را مى آوريم، مىخواهيم بگوييم گرگى كمين گرفته و پشت خم كرده تا به شما حمله كند؛ از اين غافل نباشيد . به مسؤولان مى گوييم ضعفها را برطرف كنيد؛ به شما مى گوييم متوجه اين دشمن باشيد تا به شما حمله نكند. وقتى دزدى كمين كرده است، وقتى حيوان وحشى يى در كمين انسان است، وقتى دشمن سلطه گرى در كمين يك ملت است، يكى از وظايف اساسى و مهم مسؤولان و رهبرى كشور اين است كه به مردم بگويند توجه كنيد؛ و نيز كارهايى كه مى دانند جلوى آسيب دشمن را مى گيرد، به مردم بگويند و از آنها بخواهند؛ والّا نخير، ما مشكلات داخلى كشور را به گردن امريكا نمى اندازيم.

اما اينكه رهبر بايد پاسخگوى مشكلات كشور باشد، البته همينطور است و شكى در اين نيست ؛ قانون هم موازين پاسخگويى را مشخص كرده است. هر كس به هر اندازه كه حوزه ى اختيارات اوست، بايد پاسخگو باشد. البته مسؤوليت مديريت انقلاب با مديريت اجرايى كشور فرق دارد؛ اين را توجه داشته باشيد. رهبرى طبق قانون اساسى در كشور مسؤوليت اجرايى ندارد؛ جز در زمينه ى نيروهاى مسلح . مسؤوليت اجرايى به عهده ى قواى سه گانه است، منتها مديريت انقلاب - كه همان رهبرى باشد - مسؤوليت حفظ جهت گيرى انقلاب و نظام را دارد؛ بايد مواظب باشد انقلاب و نظام از آرمانها منحرف و منصرف نشود؛ فريب دشمن را نخورد و راه را عوضى نرود؛ اينها مسؤوليتهاى رهبرى است . مسؤوليت اجرايى به عهده ى مسؤولان اجرايى است و هر كس مسؤوليتى دارد، بايد طبق مسؤوليت خود عمل كند.

 


جلسه پرسش و پاسخ دانشجويان دانشگاه شهيد بهشتى‌

 نظر دهید »

آبرو / داستانکی کوتاه اما تامل برانگیز

08 بهمن 1391 توسط عبدالعظیم حسنی (ع)

 

زماني‌ كه بچه بوديم، باغ انار بزرگی داشتيم
تا جايی كه يادمه، اواخر شهريور بود، همه فاميل اونجا جمع بودن چونكه وقت جمع كردن انارها رسيده بود، 8-9 سالم بيشتر نبود، اون روز تعداد زيادي از كارگران بومي در باغ ما جمع شده بودن براي برداشت انار،
بعد از نهار بود كه تصميم به بازي گرفتيم، من زير يكی از اين درختان قايم شده بودم كه ديدم يكی از كارگراي جوونتر، در حالی كه كيسه سنگينی پر از انار در دست داشت، نگاهی به اطرافش انداخت و وقتی كه مطمئن شد كه كسی اونجا نيست، شروع به كندن چاله اي كرد و بعد هم كيسه انارها رو اونجا گذاشت و دوباره اين چاله رو با خاك پوشوند، دهاتی ها اون زمان وضعشون خيلی اسفناك بود و با همين چند تا انار دزدي، هم دلشون خوش بود!


با خودم گفتم، انارهاي مارو ميدزي! صبر كن بلايي سرت بيارم كه ديگه از اين غلطا نكنی، بدون اينكه خودمو به اون شخص نشون بدم به بازي كردن ادامه دادم، به هيچ كس هم چيزي در اين مورد نگفتم! غروب كه همه كار گرها جمع شده بودن و ميخواستن مزدشنو از بابا بگيرن، من هم اونجا بودم، نوبت رسيد به كارگري كه انارها رو زير خاك قايم كرده بود، پدر در حال دادن پول به اين شخص بود كه من با غرور زياد با صداي بلند گفتم: بابا من ديدم كه علي‌ اصغر، انارها رو دزديد و زير خاك قايم كرد! جاشم میتونم به همه نشون بدم، اين كارگر دزده و شما نبايد بهش پول بدين!

پدر خدا بيامرز ما، هيچوقت در عمرش دستشو رو كسی بلند نكرده بود، برگشت به طرف من، نگاهی به من كرد، همه منتظر عكس العمل پدر بودن، بابا اومد پيشم و بدون اينكه حرفی بزنه، یه سيلی زد تو صورتم و گفت برو دهنتو آب بكش، من خودم به علی اصغر گفته بودم، انارها رو اونجا چال كنه، واسه زمستون! بعدشم رفت پيش علی اصغر، گفت شما ببخشش، بچس اشتباه كرد، پولشو بهش داد، 20 تومان هم گذاشت روش، گفت اينم بخاطر زحمت اضافت! من گريه كنان رفتم تو اطاق، ديگم بيرون نيومدم!


كارگرا كه رفتن، بابا اومد پيشم، صورتمو بوسيد، گفت ميخواستم ازت عذر خواهی كنم! اما اين، تو زندگيت هيچوقت يادت نره كه هيچوقت با آبروي كسی بازي نكنی، علی اصغر كار بسيار ناشايستي كرده اما بردن آبروي مردي جلو فاميل و در و همسايه، از كار اونم زشت تره!
شب علی اصغر اومد سرشو انداخته پايين بود و واستاده بود پشت در، كيسه اي دستش بود گفت اينو بده به حاج آقا بگو از گناه من بگذره!
كيسه رو که بابام بازش كرد، ديديم كيسه اي كه چال كرده بود توشه، به اضافه همه پولايي كه بابا بهش داده بود…

 

 2 نظر

اتمام حجت‌رهبری باسینماگران و جشنواره‌فجر // ویژه

06 بهمن 1391 توسط عبدالعظیم حسنی (ع)

آیه الله خامنه ای در سالیان گذشته ضمن جلسات متعددی که با جامعه سینمایی و مدیران فرهنگی داشتند بر نکات مختلفی تصریح کردند که مورد غفلت جامعه فرهنگی و رسانه ای ما قرار گرفته است. پایگاه جریان شناسی دیدبان با توجه به اهمیت این نکات قبل از آغاز بزرگترین رویداد هنری سال اقدام به طرح این دغدغه ها و اتمام حجت با سینماگران و جشنواره فجر می کند.

خطر اصلی: قطع ارتباط سینماگران با کتاب های انقلابی و اسلامی

من توصيه مى‌كنم و واقعاً دوست مى‌دارم شماها بخوانيد. من مى‌ترسم اين كتابها اصلاً دست شماها نرسد. (1)

عشق مثلثی و مربعی در سینما

اينكه شما نوع برخورد يك زن و مرد را، يك عشق غلط را - اين عشقهاى مثلث و مربع را - توى فيلم بياوريد، اين مضر است؛ اين را كاريش نميشود كرد. كارى كنيم كه اينها توى فيلمها نيايد. (2)

تحریم جشنواره های خارجی یا شرکت در آن؟

آنها مصالح فرهنگى‌شان را رعايت مى‌كنند، ما هم بايد مصالح فرهنگى خودمان را رعايت كنيم. ما كه از او توقع نداريم كه مصالح ما را رعايت كند؛ ما از خودمان توقع داريم كه مصالح خودمان را رعايت كنيم. بنابراين شما اگر جشنواره هم مى‌رويد، آن وقتى برويد و آن‌طورى برويد كه مصالح فرهنگى كشورتان را مراعات بكنيد. اگر طورى شد كه او بناست مصالح خودش را عليه مصالح كشور شما رعايت كند، بله، ترجيح با نرفتن است، ترجيح با حضور پيدا نكردن است؛ اين چيز روشن و واضحى است. (3)

سینمای دینی تنها نشان دادن نام و نماد دین نیست

هيچ لزومي ندارد که در محاورات سينمايي يا در تئاتر، نام و يا شکلي که نماد دين است، وجود داشته باشد تا حتماً ديني باشد؛ نه. شما مي توانيد در باب عدالت، رساترين سخن را در هنرهاي نمايشي بياوريد. در اين صورت به هنر ديني توجّه کرده ايد. (4)


معضل به نام “گیشه گرایی”


کساني هم که در رشته هاي هنري سرمايه گذاري مي کنند، غالباً وقتي به چيزهايي پايبند هستند، نمي توانند بازده مالي داشته باشند. يقيناً بايد به اينها کمک شود؛ اگر کمک نشد، به سمت هر چيزي که بتواند پول را به سمت آنها بياورد و آنها را تأمين کند - به قول اصحاب سينما، «گيشه گرايي» - مي روند، که طبعاً اين هم در همه وقت چيز خوبي نيست. گرايش به مسائل جنسي و شهواني و امثال اينها در سينما، يک مقدار عاملش همين است. مي خواهند فيلم جاذبه پيدا کند، لذا يک مشت افرادِ بخصوصي را جمع مي کنند. متأسّفانه اين عيب بزرگي است که در بسياري از فيلمهاي ما ديده مي شود. (5)

انتقاد کنید!

من ميگويم شما انتقاد كنيد، منتها انتقاد به معناى واقعى كلمه؛ يعنى مبارزه و چالش خير و شر را نشان بدهيد تا معلوم شود كه اگر اين نقطه‌ى زشت و مردود در جامعه هست، اما انگيزه‌اى براى رفع آن وجود دارد، جريانى براى نابودى آن وجود دارد. اگر فقر را نشان ميدهيد، معنايش اين نباشد كه در جامعه فقر هست، اما هيچ انگيزه‌اى براى مبارزه‌ى با فقر وجود ندارد. اگر اينجور شد، طبعاً فيلم يأس‌آور ميشود؛ فضا را تاريك نشان ميدهد و برخلاف واقعيت هم هست. (6)

ضعف در قصه پردازی

یکی از ضعف های اصلی فیلم ها و مجموعه های نمایشی داخل نداشتن قصه خوب است. قوام یک اثر هنری به قصه پردازی مناسب، قوی و جذاب است که باید در این زمینه توجه جدی تری شود. (7)

تقلید از رفتار بازیگران خارجی ممنوع!

از هنرمندان‌ فيلم‌ و سينما می خواهم كه‌ خود را به‌ اجتناب‌ از تقليد رفتار هنرپيشگان‌ غربي‌ مقيد كنند و تنها رفتار و فرهنگ‌ ايراني‌ را الگوي‌ كار هنري‌ خود قرار دهند. (8)

پرهیز از پرداختن سطحی به سینمای معناگرا

سينماى معناگرا؛ خوب كدام معنا شيواتر و عميق‌تر از احساس فداكارى و ايثار و گذشت يك جوان هجده، نوزده ساله، كه از خانواده‌ى مرفهى بلند مى‌شود مى‌آيد اهواز - كه من ديدم از اين قبيل جوانها. (9)

فیلمسازی غرب بر اساس پروژه مطالعاتی روی ملت ها

اينها به صورت پروژه‌اى يك ملت را تحت مطالعه قرار ميدهند، نقاط ضعفش را پيدا ميكنند، از روان‌شناس و جامعه‌شناس و مورخ و هنرمند و اينها استفاده ميكنند، راههاى تسلط بر اين ملت را پيدا ميكنند؛ بعد به فيلمساز، به فلان بنگاه هنرى در هاليوود سفارش ميكنند كه بسازد و ميسازد. بسيارى از فيلمهائى كه براى ماها و براى كشورهائى نظير ما ميسازند، از اين قبيل است. … سليقه‌سازى ميكنند، فرهنگ‌سازى ميكنند؛ بعد از آنكه سليقه‌ها را عوض كردند، ذائقه‌ها را عوض كردند، آن وقت اگر احتياج به زر و زور بود، دلارها را وارد ميكند، نيروهاى نظامى و ژنرالها را وارد ميكنند. اين، شيوه‌ى حركت غربى‌هاست؛ بايد مراقب بود. (10)

حوزه علمیه، سازمان تبلیغات و … شما برای سینما چه کرده اید؟

آيا در زمينه‌ى انعكاس آن معارف ارزشىِ اسلامى - كه من معتقدم در سينماى ما نشان زيادى از آنها وجود ندارد - به آن سازنده‌ى فيلم، به آن كارگردان و حتّى به آن بازيگر، كارى انجام گرفته و منعكس نشده است؟! من به خودم نگاه مى‌كنم، به حوزه‌ى علميه‌مان نگاه مى‌كنم و به دستگاههاى مديريت فرهنگى‌مان نگاه مى‌كنم، مى‌بينم نه، ما در اين زمينه كم‌كارى داشته‌ايم. بنابراين به قول معروف گفت:

هر بلايى كز آسمان آيد گرچه بر ديگرى قضا باشد

به زمين نارسيده مى‌گويند خانه‌ى انورى كجا باشد

نمى‌شود رفت سراغ كارگردان و يقه‌ى او را گرفت كه شما چرا؟ خوب، من يك مقدار وزارت ارشاد را، يك مقدار سازمان تبليغات را، يك مقدار حوزه‌ى علميه را، يك مقدار آن كسانى كه صاحبان انديشه‌ى دينى هستند، همين انديشه‌هاى عرفانى، حكمت متعاليه و اين چيزهايى كه آقايان گفتيد، اينها را مخاطب قرار مى‌دهم و مى‌گويم شما براى برخوردارى كشور از اين هنر فاخر - كه در اين جمع هست - چه كرده‌ايد؟ «شما» چه كرده‌ايد؟ (11)

سینماست که کلید پیشرفت است

من مى‌گويم الان كليد دست شماست. من شأن سينما را اين مى‌دانم. من مى‌گويم امروز كليد پيشرفت اين كشور، به ميزان زيادى دست شماست؛ شما مى‌توانيد اين نسل را يك نسل پيشرونده، اميدوار، پُرشوق، معتقد به خود و معتقد به ارزشهاى اسلامى و ملىِ خود بار بياوريد؛ و همين‌طور مى‌توانيد اين نسل را شرمنده، پشيمان، زير سؤال برنده‌ى افتخارات گذشته و زير سؤال برنده‌ى افتخار انقلاب و دفاع مقدس بار بياوريد. (12)

صریح ترین سوال از جامعه سینمایی



شما سينماگران جنگ، پشت صحنه‌ى جنگ را چقدر تصوير كرديد؟ چه شد كه اين جنگ شروع شد؟ … خوب، چه شد كه اين را وادار كردند كه اين حمله را انجام بدهد و او حمله كرد؟ و چگونه به او كمك كردند؟ و كدام كارخانجات به او سلاح شيميايى فروختند؟ آنهايى كه آن سنگرهاى هشت‌ضلعى و پنج‌ضلعى را درست كردند، چه كسانى بودند؟ كدام كشورها آن هواپيماها را به او دادند؟ آن مأمورين عالى‌رتبه‌ى سياسى، امنيتى و نظامى‌اى كه از كشورهاى مختلف - از جمله امريكا - به بغداد آمدند و با او و مردان او ملاقات كردند، چه كسانى بودند؟ شما به اينها نپرداختيد. اصلاً شخصيت صدام كيست؟ اينها براى قصه‌نويسى جا دارد. (13)

چرا فیلم آرگو اینقدر در بوق و کرنا می شود؟!/
روایت رهبری از به حاشیه راندن روایت ایرانی از اشغال سفارت آمریکا

همين خانم ابتكار … يك كتابى در باب قضيه‌ى سفارت امريكا، به اصطلاح اين لانه‌ى جاسوسى نوشتند. خود ايشان جزوِ آن دانشجوهايى بوده كه در آن كار شركت كرده بودند. ايشان دوره‌ى كودكى‌اش را در امريكا گذرانده است؛ مرحوم دكتر ابتكار - كه از دوستان ما بود - سالها در امريكا بوده و اين خانم خيلى به زبان مسلط است و نگارش و تكلمش خيلى خوب است. اين كتاب را به انگليسى نوشته و بعد يك نفر آن را به فارسى ترجمه كرده بود. خود ايشان به من گفت، پيش هر ناشر امريكايى كه رفته بود، حاضر نشده بود اين كتاب را چاپ كند! در حالى كه آنها اصرار دارند كه مسئله‌ى اشغال سفارت را به عنوان يك زخم التيام نيافتنى، دائماً تكرار كنند. من زمان رياست جمهورى، سفر سازمان ملل كه رفته بودم، يك مصاحبه‌گر خيلى معروفى آمد و با من يك مصاحبه‌اى كرد كه خيلى هم به صورت گسترده پخش شد. اولين سؤالش اين بود كه، شما چرا سفارت را گرفتيد؟ گفتم بابا! حالا ما آمده‌ايم سازمان ملل و تو مى‌خواهى با ما مصاحبه كنى؛ اولين سؤال را اين قرار مى‌دهى؟! حاضر نيستند رها كنند. از ديدگاه خودشان، آن را به عنوان يك حركت تروريستى و وحشيانه و تلقى مى‌كنند. حالا يك دختر خانمِ دانشجوى روشنفكرى كه نه اُمّل است، نه عقب‌افتاده است، نه تحصيل‌نكرده است، نه سابقه‌ى تروريستى دارد و خودش در آن قضيه بوده، ايشان قضيه را تشريح مى‌كند؛ حاضر نيستند اين را چاپ كنند. ببينيد مسئله اين است. خوب، او ملاحظه‌ى سياست خودش را مى‌كند. در امريكا اين نمايش بى‌سانسورى فقط در مورد آن جاهايى است كه به اصول امريكايى اصطكاك نداشته باشد. آنجايى كه اصطكاك پيدا مى‌كند، چه به اصول امريكايى و چه به مصالح فورى امريكايى - مثل مسئله‌ى جنگ خليج‌فارس كه زمان بوش پدر انجام گرفت - سانسور وجود دارد؛ خيلى كامل و خيلى رسمى و علنى؛ بدون پرده‌پوشى (14)


پی نوشت:

1- بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در ديدار جمعى از كارگردانان سينما و تلويزيون 1385/03/23

2- دیدار با دست اندرکاران صداوسیما 1389/04/12
3- بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در ديدار جمعى از كارگردانان سينما و تلويزيون 1385/03/23
4- بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار اصحاب فرهنگ و هنر 1380/05/01
5- همان
6- بیانات در دیدار هنرمندان و دست‌اندركاران صداوسیما 1389/04/12
7- رهبر انقلاب اسلامی در دیدار عوامل تولید سریال حضرت یوسف(ع) 1388/09/09
8- ديدار رئيس‌ و معاونان‌ سازمان‌ صدا و سيما و مديران‌ كل‌ اين‌ سازمان‌ 1373/12/23
9- بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در ديدار جمعى از كارگردانان سينما و تلويزيون 1385/03/23
10- بيانات در دیدار جوانان استان خراسان شمالى‌ 1391/07/23
11- بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در ديدار جمعى از كارگردانان سينما و تلويزيون 1385/03/23
12- همان
13- همان
14- همان

 1 نظر

فلسفه بلاها و مصیبت ها در دنیا

03 بهمن 1391 توسط عبدالعظیم حسنی (ع)


1. هر عملی که از انسان صادر می شود، بلکه هر چه در مُلک بدن واقع شود و متعلق ادراک نفس شود، ازآن یک نحو اثری در نفس واقع شود، چه اعمال حسنه باشد یا سیّئه، که از اثر حاصل از آنها در لسان اخبار به «نکته بیضاء» و «نکته سوداء» تعبیر شده(1)، و چه از نسخ لذایذ باشد یا سنخ آلام باشد.
مثلا از هر لذتی که از مطعومات (غذاها) یا مشروبات (نوشیدنی ها ) یا منکوحات (زناشویی ) و جز آنها انسان می برد، در نفس اثری از آن واقع می شود و ایجاد علاقه و محبتی در باطن روح نسبت به آن می شود و توجه نفس به آن افزون می شود. و هرچه درلذات و مشتهیات بیشتر غوطه زند، علاقه و حب نفس به این عالم شدیدتر گردد و رکون و اعتمادش بیشتر شود، و نفس تربیت شود و ارتیاض پیدا کند به علاقه دنیا، و هرچه لذایذ در ذائقه اش بیشتر شود، ریشه محبتش بیشتر گردد، و هر چه اسباب عیش و عشرت و راحت فراهم تر باشد، درخت علاقه دنیا برومند تر گردد. و هرچه توجه نفس به دنیا بیشتر گردد، به همان اندازه از توجه به حق و عالم آخرت غافل گردد، چنانچه اگر رکون نفس به کلی به دنیا شد و وجهه (صورت) آن مادی و دنیاوی گردید، سلب توجه از حق تعالی و دار کرامت او به کلی گردد و (اخلد الی الارض و اتّبع هواه)(2) شود.
پس، استغراق در بحر لذایذ و مشتهیات قهراً حب به دنیا آورد، و حب به دنیا تنفر از غیر آن آورد، و وجهه (توجه ) به مُلک، غفلت از ملکوت آورد. چنانچه به عکس، اگر انسان از چیزی بدی دید و ادراک ناملایمات کرد، صورت آن ادراک، در نفس ایجاد تنفر نماید. و هر چه آن صورت قوی تر باشد، آن تنفر باطنی قویتر گردد. چنانچه اگر کسی در شهری رود که در آنجا امراض و آلام بر او وارد شود و ناملایمات خارجی و داخلی بر او رو آورد، قهراً از آنجا متنفر و منصرف شود. و هر چه نامیلایمات بیشتر باشد، انصراف و تنفر افزون شود. و اگر شهر بهتری سراغ داشته باشد، کوچ به آنجا کند؛ و اگر نتواند به آنجا حرکت کند، علاقه به آنجا پیدا کند و دلش را به آنجا کوچ دهد.
پس، اگر انسان از این عالم هر چه دید، بلیّات و آلام و اسقام و گرفتاری دید و امواج فتنه ها و محنت ها بر او رو آورد، قهراً از آن متنفر گردد و دلبستگی به آن کم شود و اعتماد بر آن نکند.
واگر به عالم دیگری معتقد باشد و فضای وسیع خالی از هر محنت و اَلمی (درد و ناراحتی ) سراغ داشته باشد، قهراً بدانجا سفر کند. واگر سفر جسمانی نتواند کرد، سفر روحانی کند و دلش را بدانجا فرستد. و پر واضح است که تمام مفاسد روحانی و اخلاقی و اعمالی، از حب دنیا و غفلت از حق تعالی و آخرت است. و حب به دنیا سر منشأ هر خطیئه است(3)؛چنانچه تمام اصلاحات نفسانی و اخلاقی و اعمالی از توجه به حق و دار کرامت آن و از بی علاقگی به دنیا و عدم رکون و اعتماد به زخارف آن است.
پس، معلوم شد از این مقدمه که حق تعالی عنایت و الطافش به هرکس بیشتر باشد و مراحم ذات مقدس شامل حال هر کس زیادتر باشد، او را بیشتر از این عالم و زخارف آن پرهیز دهد (دور کند)، و امواج بلیات و فتن را بر او بیشتر متوجه فرماید، تا اینکه روحش از این دنیا و زخارف آن منصرف و منزجر گردد و به مقدار ایمانش رو به عالم آخرت رود و وجهه قلبش متوجه به آنجا گردد. و اگر نبود از برای تحمل شدت ابتلا مگر همین یک جهت، هر آینه کفایت می کرد. و در احادیث شریفه اشارت به این معنی دارد:
محمد بن یعقوب بإسناده عن ابی جعفر (ع)، قال:
إنّ الله تعالی لیتعاهد المؤمن بالبلاء کما یتعاهد الرّجل اهله بالهدیّة من الغیبة، و یحمیه الدنیا کما یحمی الطبیّب المریض (4).
حضرت باقر (ع) فرماید:
«همانا خدای تعالی هر آینه تفقد کند مؤمن را به بلا (با بلا از مؤمن دلجویی کند) چنانچه تفقد کند مردی عیال خود را به هدیه از سفر. و هر آینه پرهیز دهد او را از دنیا، چنانچه پرهیز دهد طبیب مریض را».
و در حدیث دیگر نیز به همین مضمون وارد است. و گمان نشود که محبت حق و شدت عنایت ذات اقدس به بعضی بندگان، نعوذ بالله، جزاف (بیهوده) و بی جهت است، بلکه هر قدمی که مؤمن و بنده خدا به سوی او بردارد، عنایت حق به او متوجه شود، حق تعالی به قدر ذراعی به او نزدیک شود(5).


مثَل مراتب ایمان و تهیه اسباب توفیق، مثل انسانی است که با چراغی در راه تاریک حرکت کند: هر قدمی که بردارد، جلو او روشن گردد و راهنمایی برای قدم دیگر نماید. هر قدمی که انسان به سوی آخرت بردارد، راه روشن تر شود و عنایات حق به او بیشتر گردد و اسباب توجه به عالم قرب و تنفر از عالم بُعد (دنیا که مظهر دوری از خداست ) را فراهم فرماید. و عنایات ازلیه حق تعالی به انبیا و اولیا به واسطه علم ازلی اوست به اطاعت آنها در زمان تکلیف. چنانچه شما اگر دو بچه داشته باشید که در حال طفولیت آنها علم پیدا کنید که یکی موجبات رضایت شما را فراهم می کند و یکی موجبات سخط و غضب شما را، البته عنایت شما از اول به آن مطیع بیشتر از دیگری است.
2. و دیگر از نکات شدت ابتلای بندگان خاص این است که آن ها در این ابتلا و گرفتاری ها به یاد حق افتند و مناجات و تضرع در درگاه قدس ذات مقدس نمایند و مأنوس با ذکر و فکر او گردند. وطبیعی است این نوع بنی الانسان است که در وقت بلیات، تشبث (روی آوردن، چنگ زدن) به هر رکنی که احتمال نجات در او دهند پیدا می کنند و در وقت سلامت و راحت، غفلت از آن پیدا می کنند، و چون خواص، رکنی جز حق سراغ ندارند، بدان متوجه شوند و انقطاع به مقام مقدس او پیدا کنند. و حق تعالی از عنایتی که به آنها دارد، خود سبب انقطاع را فراهم فرماید. گر چه این نکته، بلکه نکته سابقه، نسبت به انبیا و اولیاء کُمَّل درست نیاید، چه که آن ها مقامشان مقدس تر از آن است و قلبشان محکم تر از آن است که به این امور علاقه به دنیا پیدا کنند، یا در توجه و انقطاعشان به حق فرقی حاصل شود.
وتواند بود که انبیا و اولیاء کمّل چون به نور باطنی و مکاشفات روحانی یافته اند که حق تعالی به این عالم و زخارف آن نظر لطف ندارد و دنیا و هرچه در اوست خوار و پست است در پیشگاه مقدس او، از این جهت اختیار کردند فقر را برغنا و ابتلا را بر راحتی و بلیّات را بر غیر آن ها؛ چنانچه در احادیث شریفه شاهد بر این معنی است (6).


در حدیث است که جبرئیل، کلید خزائن ارض را در حضور خاتم النبیین (ص) آورد و عرض کرد: در صورت اختیار آن، از مقامات اخروی شما نیز کم نشود. حضرت برای تواضع از حق تعالی قبول نفرمود و فقر را اختیار فرمود(7). و در کافی شریف سند به حضرت صادق (ع) رساند
در حدیثی قال: «إنّ الکافر لیهون علی الله حتی لو سأله الدنیا بما فیها أعطاه ذلک»(8).
و این از خواری دنیاست درنظر کبریای حق. و در حدیث است که حق تعالی از وقتی که عالم اجسام را خلق فرموده، به آن نظر لطف نفرموده است (9).


3. و دیگر از نکات شدت ابتلا مؤمنین آن است که در اخبار به آن اشاره شده است که از برای آنها درجاتی است که به آن ها نایل نشوند مگر بلیات و امراض و آلام (10). و ممکن است این درجات صورت اعراض از دنیا و اقبال به حق باشد، و ممکن است از برای خود این بلیّات صورت ملکوتی باشد که نیل به آنها نشود مگر با ظهور در عالم ملک و ابتلای آن ها به آن. چنانچه در حدیث شریف کافی سند به حضرت صادق (ع) رساند:
قال إنّه لیکون للبعد منزلة عند الله، فما ینالها إلّا باحدی الخصلتین: إما بذهاب ماله، أو ببلیّة فی جسده (11).
فرمود: «همانا چنین است: هر آینه می باشد از برای بنده درجه ای پیش خدا، پی نمی رسد به آن مگر به دو خصلت: یا به رفتن مالش، یا به بلیه در جسم او». و درخبر شهادت حضرت سید الشهداء (ع)، وارد است که حضرت رسول (ص) را در خواب دید، حضرت فرمود به آن مظلوم که: از برای تو درجه ای است در بهشت، نمی رسی به آن مگر به شهادت (12).
البته صورت ملکوتی شهادت در راه خدا حاصل نمی شود مگر به وقوع آن در مُلک، چنانچه مبرهن است در علوم عالیه، و در اخبار متواتره وارد است که از برای هر عملی صورتی است در عالم دیگر (13). و در کافی ازحضرت صادق (ع) نقل شده است، قال: إنّ عظیم الاجر لمع عظیم البلاء، و ما احبّ الله قوما إلّا ابتلاهم (14).
فرمود: «همانا بزرگی مزد هر آینه با بزرگی بلاست. و دوست ندارد خدا قومی را مگر آنکه مبتلا کند آن ها را». و احادیث به این مضمون بسیار است (15).

دنیا، محل پاداش و عذاب حقیقی و خالص نیست.
بدان که این عالم برای نقص و قصور و ضعفی که در آن است نه دار کرامت و جای ثواب حق تعالی است و نه محل عذاب و عقاب است؛ زیرا که دار کرامت حق، عالمی است که نعمت های آن خالص و اختلاط به نقمت ندارد و راحت آن مشوب (آغشته) به تعب و رنج نیست. و در این عالم چنین نعمتی امکان ندارد؛ زیرا که دار تزاحم است و به هر نعمتی انواع رنج و زحمت و نقمت اختلاط دارد. بلکه حکما گفته اند لذات این عالم دفع آلام است. و توان گفت که لذاتش موجب آلام است؛ زیرا که اینجا هر
لذتی در پی، رنج و الم و تعبی دارد. بلکه ماده این عالم تعصی دارد (گریزان و ناتوان است) از قبول رحمت خالص و نعمت غیر مشوب.
و همین طور عذاب و زحمت و رنج و تعب این عالم نیز خالص نیست، بلکه هر رنجی و تعبی محفوف (همراه وآغشته) به نعمتی و نعمت هایی است. و هیچیک از آلام واسقام و رنج و محنت در این عالم غیر مشوب نیست، و مواد این عالم تعصّی دارد از قبول عذاب خالص مطلق. و دار عذاب و عقاب حق، داری است که در آن عذاب محض و عقاب خالص باشد. آلام و اسقام آنجا مثل این عالم نیست که به عضوی دون عضوی (غیر از عضو دیگر) متوجه باشد؛ یک عضو، سالم و راحت باشد و عضو دیگر تعب و زحمت. و به بعض آنچه ذکر شد اشاره فرموده درحدیث شریف، که ما به شرح آن پرداختیم، آنجا که فرماید: «و ذلک أنّ الله لم یجعل الدنیا ثواباً لمؤمن و لاعقوبة لکافر»(16).
یعنی جهت (علت) اینکه مؤمن در این عالم مبتلا به بلیات شود آن است که خدای تعالی قرار نداده این دنیا را ثواب برای مؤمنی و نه سزا برای کافری. اینجا دار تکلیف و «مزرعه آخرت» وعالم کسب است، و عالم آخرت دار جزا و سزا و ثواب و عقاب است.
آنها که متوقع اند که حق تعالی هر کس را که در این عالم مرتکب معصیت و فحشایی شد یا ظلم و تعدّی به کسی [نمود]، فوراً جلو او را بگیرد و دست او را منقطع کند و او را قلع و قمع فرماید، غافل از آن هستند که خلاف ترتیب و مخالف سنة الله جاریه (سنت جاری الهی ) است. این جا دار امتحان و امتیاز
(جدایی و تمایز) شقی از سعید و مطیع از عاصی است، و عالم ظهور فعلیات است نه دار بروز نتایج اعمال و ملکات. و اگر نادراً حق تعالی ظالمی را گرفتار کند، می توان گفت از عنایات حق تعالی به آن ظالم است(17).

- انواع صبر و برکات آن ها
بدان که از برای صبر نتایج بسیار است، که از جمله آن ها ارتیاض (تمرین و ورزش) و تربیت نفس است. اگر انسان مدتی در پیشامدهای ناگوار و بلیات روزگار و در مشقت عبادات و مناسک و تلخی ترک لذات نفسانیه، به واسطه فرمان حضرت ولی النّعم، صبرکند و تحمل مشاقّ (مشکلات و سختی ها) را گرچه سخت و ناگوار باشد بنماید، کم کم نفس عادت می کند و مرتاض می شود و از چموشی بیرون می آید و سختی تحمل مشاقّ بر آن آسان می شود، و از برای نفس ملکه راسخه نرویه پیدا می شود که به واسطه آن از مقام صبر ترقی می کند و به مقامات عالیه دیگر نایل می شود.
بلکه صبر در[برابر] معاصی منشأ تقوای نفس می شود، و صبر در طاعات منشأ انس به حق گردد، و صبر در بلیات منشأ رضا به قضای الهی شود. و اینها از مقامات بزرگ اهل ایمان، بلکه اهل عرفان است. و در احادیث شریفه اهل بیت عصمت [ستایش] بلیغ از صبر گردیده، چنانچه در کافی شریف سند به حضرت امام صادق (ع) رساند: «قال: الصّبر من الایمان بمنزلة الرّأس من الجسد، فإذا ذهب الرّأس، ذهب الجسد، و کذلک اذا ذهب الصّبر، ذهب الایمان»(18).
فرمود: «صبر نسبت به ایمان به مثابه سر است نسبت به بدن. پس وقتی رفت سر، جسد برود، و همین طور وقتی که صبر رفت، ایمان برود».
و در حدیث دیگر سند به حضرت سجاد، علی بن الحسین (ع) رساند، «قال: الصّبر من الایمان بمنزلة الرّأس من الجسد، و لا ایمان لمن لا صبر له…» (19).
صبر کلید ابواب سعادات و سر منشأ نجات از مهالک است. بلکه صبر بلیات را بر انسان آسان می کند و مشکلات را سهل می نماید و عزم و اراده را قوت می دهد و مملکت روح را مستقل می نماید. و جزع و بیتابی علاوه بر عاری که خود دارد و کاشف از ضعف نفس است، انسان را بی ثبات و اراده را ضعیف و عقل را سست می کند(20).

. در برابر بلاها و مصیبت ها، مردانه قیام کن و بردباری نما
بنده ای که نتواند یک مصیبت که از حق و محبوب مطلق به او می رسد تحمل کند، و انسانی که از ولی نعمت خود - که هزاران هزار نعمت دیده و همیشه مستغرق نعمت های اوست - یک بلیّه دید زبان به شکایت پیش خلق گشود، چه ایمانی دارد و چه تسلیمی در مقام مقدس حق دارد؟ پس درست است که گفته شود کسی که صبر ندارد ایمان ندارد.
اگر تو به جناب ربوبی ایمان داشته باشی و مجاری امور را به ید قدرت کامله او بدانی و کسی را متصرف در امور ندانی، البته از پیشامدهای روزگار و از بلیات وارده، شکایت پیش غیر حق تعالی نکنی، بلکه آنها را به جان و دل بخری و شکر نعم حق کنی.
پس، آن اضطراب های باطنی و آن شکایت های زبانی و آن حرکات زشت غیر معتاد اعضا، همه شهادت می دهند که ما از اهل ایمان نیستیم. تا نعمت در کار است، صورتاً شکری می کنیم و آن نیز مغزی ندارد، بلکه برای طمع ازدیاد است. وقتی که یک مصیبت پیشامد کرد، یا یک درد و مرضی رو آورد، شکایت ها از حق تبارک و تعالی پیش خلق می بریم و زبان اعتراض و کنایه گویی را باز کرده پیش کس و ناکس شکوه ها می کنیم.
کم کم این شکایت ها و جزع و فزع ها در نفس تخم بُغض به حق و قضای الهی می کارد، و آن بتدریج سبز می شود و قوت می گیرد تا آنکه ملکه می شود، بلکه خدای نخواسته صورت باطن ذات، صورت [بغض] به قضای حق و دشمنی ذات مقدس شود. آنوقت عنان از کف گسیخته شود و مهار اختیار از چنگ رها شود و انسان به هیچ وجه نتواند ضبط حال و خیال نماید و ظاهر و باطن، رنگ دشمنی حق تعالی گیرد و با یک پارچه بغض و عداوت مالک النّعم از این عالم منتقل گردد و به شقاوت ابدی و ظلمت همیشگی دچار شود. پناه می برم به خدا از بدی عاقبت و ایمان مستودع. پس، صحیح است که می فرماید وقتی که صبر برود ایمان می رود.
پس ای عزیز، مطلب مهم و راه خیلی خطرناک است. از جان و دل بکوش و در پیشامدهای دنیا صبر و بردباری را پیشه کن، و در مقابل بلیات و مصیبات مردانه قیام [کن] و به نفس بفهمان که جزع و بیتابی علاوه بر آنکه خود ننگی بزرگ است، برای رفع بلیات و مصیبات فایده ای ندارد، و شکایت از قضای الهی و اراده نافذه حق پیش مخلوق ضعیف بی قدرت و قوه، مفید فایده نخواهد بود(21).

پی نوشت ها :

1. -زرارة عن ابی جعفر (ع) قال [قال:] مامن عبد إلا و فی قلبه نکته بیضاء؛ فاذا اذنب ذنبا، خرج فی النکته نکته سوداء؛ فإن تاب، ذهب ذلک السّواد. و إن تمادی فی الذّنوب، زاد ذلک السّواد حتی یغطّی البیاض؛ فإذا تغطّی البیاض، لم یرجع صاحبه الی خیر ابدا…؛ زرارة از امام باقر (ع) روایت کرده است که فرمود: «هیچ بنده ای نیست مگر در دل او نقطه سفیدی است؛ و چون گناهی انجام دهند نقطه سیاهی در آن پیدا شود؛ سپس اگر توبه کند، آن سیاهی از بین می رود؛ و اگر به گناه ادامه دهد برآن سیاهی افزوده شود چندانکه سفیدی را بپوشاند؛ و چون سفیدی پوشیده شود، صاحب آن هرگز به نیکی و خوبی باز نمی گردد… اصول کافی، ج 2، ص 273، حدیث 20.
2. - به زمین چسبید و به لذت های دنیا گرایش یافت و از هوای نفس خویش پیروی کرد. سوره اعراف: آیه 176.
3. - اشاره است به حدیثی از علی بن الحسین (ع) که فرمود: حبّ الدّنیا رأس کل خطیئة، اصول کافی، ج 2، ص 131، حدیث 11.
4. - اصول کافی، ج 2، ص 255، حدیث 17.
5. - در حدیث قدسی است: من تقرّب الی ّ شبراً تقرّبت الیه ذراعاً. هر کسی به قدر یک وجب به من نزدیک شود، من به قدر یک ذراع به او نزدیک شوم. بحارالانوار، ج 3، ص 313، کنز العمال،ج 1، ص 225، حدیث 135.
6. - نهج البلاغه، خطبه 159 و 234.
7. 56- اشاره است به حدیث… و هبط مع جبرئیل ملک لم یطإ الارض قطّ، معه مفاتیح خزائن الارض. فقال: یا محمد، إنّ ربک یقرئک السّلام و یقول هذه مفاتیح خزائن الارض، فإن شئت فکن نبیاً عبدا. و إن شئت فکن نبیا ملکا. فأشار الیه جبرئیل (ع): أن تواضع یا محمد. فقال: بل اکون نبیاً عبداً. ثم صعد الی السّماء… و یکی از فرشتگان الهی که هرگز به زمین فرود نیامده بود با جبرئیل به زمین آمد و با او کلیدهای گنج های زمین بود، وبه پیغمبر گفت: «ای محمد، پروردگارت بر تو سلام کرد و فرمود این کلیدهای گنج های زمین است، اگر خواهی پیامبری بنده باش و اگر خواهی پیامبری دارای ملک و سلطنت باش». پس جبرئیل اشاره کرد که «یامحمد فروتنی کن». پیامبر گفت: «من پیامبری بنده خواهم بود». فرشته به سوی آسمان رفت… امانی صدوق، مجلس 69، حدیث 2.
8. - کافر نزد خدا خوار و پست است بدان حد که اگر دنیا را با هر چه در آن است از خداوند بخواهد به او می دهد. اصول کافی، ج 2، کتاب ایمان و کفر، باب شدة ابتلاء المؤمن، حدیث 28.
9. - چنانچه در روایت آمده است: فما لها عند الله عزوجل قدر و لا وزن؛ و لا خلق فیما بلغنا خلقا ابغض الیه منها، و لا نظر الیها مذخلقها. پیش خداوند عزوجل دنیا را ارج و بهایی نیست؛ و خدای تعالی بین موجوداتی که آفریده و خبر آن به ما رسیده، موجودی نیافریده است که پیش او از دنیا مبغوضتر باشد، و خداوند از وقتی که دنیا را آفریده در او نظر نکرده است. بحارالانوار، ج 70، ص 110، حدیث 109.
10. - اصول کافی، ج 2، ص 255.
11. - اصول کافی، ج 2، ص 257.
12. - در بحار نقل می کند: فجاءه النّبی _ و هو فی منامه فاخذ الحسین و ضمّه الی صدره و جعل یقبّل بین عینیه، و یقول: بابی انت کانّی اراک مرمّلا بدمک بین عصابة من هذه الامّة یرجون شفاعتی، مالهم عندالله من خلاق. یا بنیّ إنّک قادم علی ابیک و امّک و اخیک و هم مشتاقون الیک، و إنّ لک فی الجنّة درجات لا تنالها إلّا بالشهادة. پس پیامبر نزد وی آمد - و او در رختخواب بود - حسین را گرفت و بر سینه خود نهاد و میان دو چشم او بوسه داد و فرمود: پدرم فدای تو باد، چنان است که می بینم گروهی از این امت که به شفاعت من امید بسته اند در خونت بغلطانند. گروهی که نزد خدا بهره ای از خیر ندارند. فرزندم تو بر پدر و مادر و برادرت وارد گردی در حالی که آنها مشتاق اند به دیدار تو. به تحقیق تو را در بهشت درجاتی است که بدان نرسی مگر به شهادت. امام این رؤیا را هنگام خروج از مدینه از کنار قبر پیامبر مشاهده فرموده بود. بحارالانوار، ج 44، ص 313، باب 37، حدیث 1.
13. - چنانچه در حدیث طولانی «معراج» از امام صادق (ع) روایت شده است که پیغمبر (ص) فرمود: فإذا انا بقوم بین ایدیهم موائد من لحم طیّب و لحم خبیث، و هو یأکلون الخبیث و یدعون الطیّب. فسألت جبرئیل من هؤلاء. فقال: الذین یاکلون الحرام و یدعون الحلال من امتّک. قال: ثم مررت باقوام لهم مشاخر کمشاخر الابل، یقرض اللّحم من اجسامهم و یلقی فی افواههم. فقلت: مَن هؤلاء یا جبرئیل؟ فقال: هم الهمّازون اللّمازون. ثم مررت باقوام ترضخ و جوههم و رؤوسهم بالصّخر. فقلت: مَن هؤلاء یا جبرئیل؟ فقال: الذین یترکون صلاة العشاء… امام صادق (ع) از پیامبر نقل کرده است که فرمود شب معراج گروهی را دیدم که در برابر آنان سفره هایی از گوشت پاکیزه و پلید قرار داشت، و آن گروه از گوشت پلید می خوردند و گوشت پاکیزه را رها کرده بودند. از جبرئیل سؤال کردم این گروه کیستند؟ گفت: اینان گروهی از امت تو هستند که حرام می خورند و حلال را ترک می کنند. سپس گروهی دیگر را دیدم که دهانشان همانند دهان شتر بود، از تنشان گوشت می برید و در دهانشان می افکند. پرسیدم اینان کیستند؟ گفت اینان عیبجویان سخن چین اند پس برگروهی گذشتم که صورت و سرهایشان را با سنگ می کوبیدند. سؤال کردم اینان کیستند؟ گفت اینان کسانی اند که نماز عشاء را ترک کنند. بحارالانوار، ج 6، ص 239.
14. - اصول کافی، ج 2، ص 252.
15. - شرح چهل حدیث، ص 242.
16. - اصول کافی، ج 2، ص 259.
17. - شرح چهل حدیث، ص 245.
18. - اصول کافی، ج 2، ص 87.
19. - امام سجاد (ع) فرمود: «نسبت به صبر به ایمان همچون نسبت سر است به تن. و هرکه صبر ندارد ایمان ندارد». اصول کافی، ج 2، ص 89، حدیث 4.
20. - شرح چهل حدیث، ص 262- 261.
21. - شرح چهل حدیث، ص 263.
منبع: در محضر روح الله «نصایح»/حسن قدوسی زاده /انتشارات معارف / قم، آبان 1388.

 

 نظر دهید »

قلبتان به دست کیست؟

29 دی 1391 توسط عبدالعظیم حسنی (ع)

1. قلبتان به دست کیست؟
میزان در ریاضت باطل و ریاضت شرعی صحیح، قدم نفس و قدم حق است. اگر سالک به قدم نفس حرکت کرد و ریاضت او برای پیدایش قوای نفس و قدرت و سلطنت آن باشد، ریاضت باطل و سلوک آن منجر به سوء عاقبت می باشد. و دعوی های باطله نوعاً از همین اشخاص بروز می کند. واگر سالک به قدم حق سلوک کرد و خداجو شد، ریاضت او حق و شرعی است، و حق تعالی از او دستگیری می کند به نص آیه شریفه که می فرماید: (والذین جاهدوا فینا لنهدیّنهم سبلنا) (1)

کسی که مجاهده کند در راه ما، هر آینه هدایت می کنیم او را [به] راههای خود. پس کارش به سعادت منجر شده، خودی از او افتد و خودنمایی از او دور گردد. ومعلوم است کسی که اخلاق حسنه خود وملکات فاضله نفس را به چشم مردم بکشد و ارائه به مردم بدهد، قدمش قدم نفس است و خودبین و خودخواه وخودپرست است، و با خودبینی، خداخواهی و خدابینی، خیالی است خام و امری است باطل و محال.
مادامی که مملکت وجود شما از حب نفس و حب جاه و جلال و شهرت و ریاست به بندگان خدا پُر است، نمی توان ملکات شما را ملکات فاضله دانست و اخلاق شما را اخلاق الهی شمرد. کار کن در مملکت شما شیطان است، و ملکوت و باطن شما صورت انسان نیست. و پس از گشودن چشم برزخ ملکوتی خود را به صورت غیر انسان، مثل یکی از شیاطین مثلا، می بینید.
و حصول معارف الهیه و توحید صحیح از برای همچو قلبی که منزلگاه شیطان است محال است. وتا ملکوت شما ملکوت انسانی نباشد وقلب شما از این اعوجاج ها و خودخواهی ها پاک نباشد، منزل حق تعالی نباشد. در حدیث قدسی است که می فرماید: «لا یسعنی ارضی ولا سمائی، بل یسعنی قلب عبدی المؤمن»(2).


هیچ موجودی آینه جمال محبوب نیست، مگر قلب مؤمن. متصرف در قلب مؤمن حق است نه نفس. کارکن در وجود او محبوب است. قلب مؤمن خودسر نیست، هرزه گرد نیست: «قلب المؤمن بین إصبعی الرحمن، یقلبّه کیف یشاء»(3).
دست حق در مملکت قلب او متصرف است، تقلیب و تقلب قلب او با خود حق تعالی است. ای بیچاره! تو که عابد نفسی و متصرف در قلب تو شیطان وجهل است و دست تصرف حق را از قلب خود منقطع کردی، چه ایمانی داری که مورد تجلی حق و سلطنت مطلق گردی؟ پس، بدان تا به این حال هستی و این رذیله «خودنمایی» در تو است، تو کافر بالله هستی و در سلک منافقین محسوب می شوی، گرچه به خیال خود مسلمی و مؤمن به خدایی.


ای عزیز بیدار شو و پنبه غفلت را از گوش بیرون کن و خواب غفلت را بر چشم خود حرام نما، و بدان که تورا خدای تعالی برای خود آفریده، چنانچه در حدیث قدسی می فرماید: «یابن آدم خلقت الأشیاء لأجلک، و خلقتک لأجلی»(4).
یعنی ای پسر آدم! همه چیز را برای تو آفریدم و تو را برای خود آفریدم… تو و قلب تو یکی از نوامیس الهیه هستید، حق تعالی غیور است نسبت به ناموس خود، این قدر پرده دری مکن به ناموس حق تعالی، دست درازی را روا مدار. بترس از غیرت حق تعالی که تو را در این عالم همچنان رسوا کند که هرچه خواهی اصلاح کنی نتوانی.


تو در مملکت خود در حضور حضرات ملائکه و انبیاء عظام، پرده ناموس الهی را پاره می کنی، واخلاق فاضله را، که به واسطه آنها اولیا تشبّه به حق پیدا می کنند، تسلیم غیر حق می کنی و قلب خود را به دشمن حق می دهی و شرک می ورزی در باطن ملکوت خود. بترس از آنکه حق تعالی علاوه بر آنکه ناموس ملکوت تو را پاره کند و تو را پیش انبیاء عظام و ملائکه مقربین مفتضح و رسوا کند، در همین عالم تورا مفتضح کند به فضیحتی که جبران پذیر نباشد و پاره شدن عصمتی که وصله بردار نباشد.
حق تعالی «ستّار» است، ولی «غیور» هم هست، «ارحم الراحمین» است، ولی «اشدّ المعاقبین» هم هست. ستر می فرماید تا وقتی از حد نگذرد. ممکن است خدای نخواسته این کار بزرگ و این رسوایی ناهنجار غیرت را بر ستر غلبه دهد (5).

ادامه مطلب را با کلیک روی صفحه زیر بخوانید

صفحات: 1· 2

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 75
  • 76
  • 77
  • ...
  • 78
  • ...
  • 79
  • 80
  • 81
  • ...
  • 82
  • ...
  • 83
  • 84
  • 85
  • ...
  • 91

معرفی حوزه علمیه حضرت عبدالعظیم ع

شهرری، زمانی دارای حوزه‌های بسیار بوده و یک مرکز علمی محسوب می شد که مهم‌ترین عامل آن، حُسن‌ همجواری با مشاهد شریفه سه امامزاده بزرگوار، خصوصاً حضرت عبدالعظیم(ع) است که در این باره یکی از مراجع عالی‌قدر شیعه، حضرت‌ ایة الله ‌بهجت به طلاب فرمودند: «شما در جوار گنج الهی هستید، قدر آن را بدانید». قدمت حوزه علمیه آستان حضرت عبدالعظیم(ع) به سال‌های اوایل پیروزی انقلاب اسلامی بر می گردد. در اواسط شهریور 1359 بنای مقبره رضاخانی تخریب و به جای آن حوزه علمیه احداث شد و در 1366 حدود هفتاد نفر طلبه برای سال اول پذیرفته شدند. حوزه ‌علمیه آستان ‌حضرت‌عبدالعظیم(ع) ظرفیت ‌پذیرش سیصد طلبه علوم دینی در دو سطح 2و 3 را داراست و ساختمان آن از کلّیه امکانات آموزشی و رفاهی برخوردار است و از این جهت جزء معدود حوزه‌های کشور است. زیر بنای کلّ ساختمان 11 هزار و 500 متر مربع و محوطه، 6500 متر مربع و مساحت کلّ مدرسه 18 هزار متر مربع است.

جستجو

موضوعات

  • همه
  • طب سنتی و پزشکی
  • سیاسی
  • مناسبتهای سال
  • اخبار حوزه
  • علمی
  • مذهبی
  • عمومی
  • دست نوشته های یک طلبه
  • نرم افزار
  • شهداء
  • استفتائات
  • جدیدترین مقالات
  • برگی از زندگی علما
  • فراخوان
  • پژوهش
  • معرفی رسانه
  • منِ طلبه
  • نمونه سوالات امتحانی سطح2
  • داستان های پند آموز

پیوندهای روزانه


پشتیبانی سامانه وبلاگ مدارس
وبلاگ خانم یادگاری
گفته ها و ناگفته های یک طلبه
شبکه اجتماعی هادی نت
دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبري
دفتر مقام معظم رهبري

خبرنامه

تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

اوقات شرعی

امروز: جمعه 27 تیر 1404
اوقات شرعی به افق:
  • اذان صبح اذان صبح:
  • طلوع آفتاب طلوع آفتاب:
  • اذان ظهر اذان ظهر:
  • غروب آفتاب غروب آفتاب:
  • اذان مغرب اذان مغرب:
  • نیمه شب شرعی نیمه شب شرعی: