۱۱ استفتاء از رهبر انقلاب درباره امر به معروف
آنچه می خوانید گزیدهای از استفتائات مقام معظم رهبری در باب شرایط وجوب امر به معروف و نهی از منکر است:
س: کسى که مىخواهد شخصى را امر به معروف و نهى از منکر نماید، آیا باید قدرت بر آن را داشته باشد؟ در چه زمانى امر به معروف و نهى از منکر بر او واجب مىشود؟
ج: آمر به معروف و نهى کننده از منکر باید عالم به معروف و منکر باشد، و همچنین بداند که فاعل منکر عمداً و بدون عذر شرعى مرتکب آن مىشود، و زمانى اقدام به امر ونهى واجب مىشود که احتمال تأثیر امر به معروف و نهى از منکر در مورد آن شخص داده شود، و ضررى براى خود او نداشته باشد، و در این مورد باید تناسب بین ضرر احتمالى و اهمیت معروفى را که به آن امر مىنماید یا منکرى که از آن نهى مىکند، ملاحظه نماید. در غیر این صورت، امر به معروف و نهى از منکر بر او واجب نیست.
س: اگر یکى از اقوام انسان مبادرت به ارتکاب معصیت کند و نسبت به آن لاابالى باشد، تکلیف ما نسبت به رابطه با او چیست؟
ج: اگر احتمال بدهید که ترک معاشرت با او موقتا موجب خوددارى او از ارتکاب معصیت مىشود، به عنوان امر به معروف و نهى از منکر واجب است، و در غیر این صورت، قطع رحم جایز نیست.
س: آیا ترک امر به معروف و نهى از منکر بر اثر ترس از اخراج از کار، جایز است؟ مثلاً با اینکه مىبیند مسئول یکى از مراکز آموزشى که با طبقه جوان در دانشگاه ارتباط دارد، مرتکب اعمال خلاف شرع مىشود و یا زمینه ارتکاب گناه در آن مکان را فراهم مىآورد. اگر او را نهى از منکر نماید ترس آن دارد که از طرف مسئول مقدمات اخراج او از کار فراهم شود.
ج: بهطور کلى اگر خوف دارد که در صورت اقدام به امر به معروف و نهى از منکر ضرر قابل توجهى متوجه خود او شود، انجام آن واجب نیست.
س: اگر در بعضى از محیطهاى دانشگاهى معروف ترک شود و معصیت رواج پیدا کند و شرایط امر به معروف و نهى از منکر هم وجود داشته باشد و امر کننده به معروف و نهى کننده از منکر شخصى مجرّد باشد که هنوز ازدواج نکرده است آیا به خاطر مجرّد بودن، امر به معروف و نهى از منکر از او ساقط مىشود یا خیر؟
ج: اگر موضوع و شرایط امر به معروف و نهى از منکر محقق باشد، تکلیف شرعى و وظیفه واجب اجتماعى و انسانى همه مکلفین است، و حالتهاى مختلف مکلّف مانند مجرّد یا متأهل بودن در آن تاثیر ندارد، و به صرف اینکه مکلّف مجرد است، تکلیف از او ساقط نمىشود.
س: اگر شخصى داراى نفوذ و موقعیت اجتماعى خاصى باشد که اگر بخواهد مىتواند بر معترضین به خود ضرر وارد سازد، و شواهدى هم دلالت کند بر اینکه وى مرتکب گناه و کارهاى خلاف و دروغگویى مىشود، با این وضع، آیا جایز است امر به معروف و نهى از منکر را در مورد او ترک کنیم یا اینکه با وجود ترس از ضرر رساندن او، واجب است او را امر به معروف و نهى از منکر کنیم؟
ج: اگر ترس از ضرر منشأ عقلایى داشته باشد، مبادرت به امر به معروف و نهى از منکر واجب نیست، بلکه تکلیف از شما ساقط مىشود. ولى سزاوار نیست کسى به مجرد ملاحظه مقام کسى که واجب را ترک کرده و یا مرتکب فعل حرام شده و یا به مجرد احتمال وارد شدن ضرر کمى از طرف او، تذکر و موعظه به برادر مؤمن خود را ترک کند.
س: گاهى در اثناى امر به معروف و نهى از منکر مواردى پیش مىآید که شخص گناهگار بر اثر عدم آگاهى از واجبات و احکام اسلامى، با نهى از منکر، نسبت به اسلام بدبین مىشود، و اگر هم او را به حال خود رها کنیم، زمینه فساد و ارتکاب گناه توسط دیگران را فراهم مىکند، تکلیف ما در این موارد چیست؟
ج: امر به معروف و نهى از منکر با رعایت شرایط آن یک تکلیف شرعى عمومى براى حفظ احکام اسلام و سلامت جامعه است، و مجرّد توهم اینکه موجب بدبینى فاعل منکر یا بعضى از مردم نسبت به اسلام مىگردد، باعث نمىشود که این وظیفه بسیار مهم ترک شود.
س: اگر مأمورانى که از طرف دولت وظیفه جلوگیرى از فساد را بر عهده دارند، در انجام وظیفه خود کوتاهى کنند، آیا خود مردم مىتوانند اقدام به این کار کنند؟
ج: دخالت اشخاص دیگر در امورى که از وظائف نیروهاى امنیتى و قضایى محسوب مىشود، جایز نیست، ولى مبادرت مردم به امر به معروف و نهى از منکر با رعایت حدود و شرایط آن، اشکال ندارد.
س: آیا وظیفه افراد در امر به معروف و نهى از منکر این است که فقط به امر به معروف و نهى از منکر زبانى اکتفا کنند؟ و اگر اکتفا به تذکر زبانى واجب باشد، این امر با آنچه در رسالههاى عملیه بهخصوص تحریر الوسیله آمده است، منافات دارد، و اگر مراتب دیگرِ امر به معروف و نهى از منکر هم براى افراد در موارد لزوم جایز باشد، آیا در صورت نیاز مىتوان همه مراتب مذکور در تحریر الوسیله را انجام داد؟
ج: با توجه به اینکه در زمان حاکمیت و اقتدار حکومت اسلامى مىتوان مراتب دیگر امر به معروف و نهى از منکر را که بعد از مرحله امر و نهى زبانى هستند، به نیروهاى امنیتى داخلى (پلیس) و قوه قضائیه واگذار کرد، بهخصوص در مواردى که براى جلوگیرى از ارتکاب معصیت چارهاى جز اعمال قدرت از طریق تصرّف در اموال کسى که فعل حرام انجام مىدهد یا تعزیر و حبس او و مانند آن نیست، در چنین زمانى با حاکمیت و اقتدار چنین حکومت اسلامى، واجب است مکلفین در امر به معروف و نهى از منکر به امر و نهى زبانى اکتفا کنند، و در صورت نیاز به توسل به زور، موضوع را به مسئولین ذیربط در نیروى انتظامى و قوه قضائیه ارجاع دهند و این منافاتى با فتاواى امام راحل(قدّسسرّه) در این رابطه ندارد. ولى در زمان و مکانى که حاکمیت و اقتدار با حکومت اسلامى نیست، بر مکلفین واجب است که در صورت وجود شرایط، جمیع مراتب امر به معروف و نهى از منکر را با رعایت ترتیب آنها تا تحقق غرض انجام دهند.
س: بعضى از رانندگان از نوارهاى موسیقى غنا و حرام استفاده مىکنند و علىرغم نصیحتها و راهنمایىها آن را خاموش نمىکنند، خواهشمندیم نحوه برخورد مناسب با این موارد و این افراد را بیان فرمایید، آیا برخورد شدید با آنان جایز است یا خیر؟
ج: با تحقق شرایط نهى از منکر، بر شما بیشتر از نهى زبانى از منکر واجب نیست، و در صورتى که مؤثر واقع نشود، واجب است که از گوشدادن به غنا و موسیقى حرام اجتناب کنید، و اگر بهطور غیر ارادى صداى موسیقى حرام و غنا به گوش شما برسد، چیزى بر شما نیست.
س: از بعضى از منازل صداى موسیقى شنیده مىشود که معلوم نیست جایز است یا خیر، و گاهى صداى آن بلند است بهطورى که باعث اذیت و آزار مؤمنین مىشود، وظیفه ما در برابر آن چیست؟
ج: تعرض به داخل خانههاى مردم جایز نیست، و امر به معروف و نهى از منکر متوقف بر تشخیص موضوع و تحقق شرایط آن است.
س: امر و نهى زنانى که حجاب کامل ندارند، چه حکمى دارد، و در صورتى که انسان هنگام نهى زبانى از تحریک شهوت خود بترسد، چه حکمى دارد؟
ج: نهى از منکر متوقف بر نگاه با ریبه به زن نامحرم نیست، و بر هر مکلفى واجب است که از حرام اجتناب کند، بهخصوص زمانى که مبادرت به انجام فریضه نهى از منکر مىکند.
منبع: فارس
و احساس کبوتر بودنم را تازه فهمیدم…
چرا خدا جهنم را آفرید؟
آفرينش دوزخ و عذاب هاي طاقت فرساي جهنم يكي از مباحث معاد است، كه انبوهي از پرسش ها را بر انگيخته است. منكران در اين ميدان تاخت و تاز خاصي دارند، اما پاسخ اصولي و طرح معقول و منطقي"حكمت خلقت جهنم” مقدمه اي را مي طلبد.
كيفرها به طور كلي بر دو گونه اند؛
الف)كيفرهاي قراردادي و اعتباري كه در قوانين جزايي كشورها مرسوم و اجرا مي شود.
ب)كيفرهاي طبيعي كه ثمره ذاتي اعمال است. اگر در قيامت كيفر كردارها و جزاي عقايد و سلوك اخلاقي جنبه ذاتي و طبيعي داشته باشد زمينه هر گونه اشكال و پرسش را منتفي مي سازد، ولي اگر كيفرها رنگ قراردادي و جنبه اعتباري داشته باشد، سوالات و اعتراض هاي زيادي را برمي انگيزاند كه اولين پرسش انگيزه خلقت عذاب هاي اخروي است.
فلسفه كيفر در دنيا گاهي تشفيّ خاطر و آرامش و رضايت باطني مظلوم و زماني اصلاح و تربيت مجرمان و در مواردي اصلاح جامعه و عبرت گيري افراد يا احقاق حقوق ستمديدگان و پيشگيري از متجاوزان است. چرا كه قوانين كيفري و جزايي در ميان نباشد بعضي از اشخاص شرور و ناهنجار ممكن است به جنايات هولناكي دست بزنند.اين گونه قرار دادها و اعتبارات عقلايي براي زندگي دنيا معقول و منقي است، ولي در عذاب هاي آخرت اين انگيزه ها موضوعيتي ندارد، زيرا قيامت، كانون جزا و پاداش است نه مركز عمل و كردار.
انتقامي كه در روز قیامت بر اساس آیه ۲۲ سوره سجده (اناّ من المجرمين منتقمون) از تبهكاران گرفته مي شود به منظور تشفيّ و آرامش فرد دل آزرده و آسیب دیده نيست، آنگونه كه در انتقام هاي فردي در دنيا به عمل مي آيد، و نيز نظير انتقامي كه محاكم قضايي از مجرمان مي گيرند، نيست، زيرا هدف مهم آن برقراري نظم و امنيت اجتماعي است،كه در قيامت مجالي براي اين قبيل هدف ها و جود ندارد.
احقاق حقوق مظلومان در دنيا مطلوب است، ولي در آخرت ثمري ندارد، مگر اين كه گناهان مظلوم به ظالمان و ثواب هاي ستمگر به ستمديده منتقل گردد، زيرا ستمگران به جبران حقي كه از ستمديدگان ضايع كرده اند، سزاوار چنين عذابي هستند. گرچه بعضي مي گويند خداوند متعال مي تواند اجر مضاعف به ستمديده عنايت كند و گناهانش را بدون نقل و انتقال ببخشايد. در پاسخ گفته مي شود خداي منان در اين گونه موارد مختار است، زيرا اين عمل خلاف عقل و عدالت نيست بلكه مي توان گفت فلسفه عذاب اخروي مقتضاي عدل الهي است، چون اعطاي ثواب از باب تفضل است، ولي عذاب به سبب عدل است. در دعا مي خوانيم” يامن لايخاف الا عدله و لا يرجي الا فضله".
ترس از عدالت در واقع به دليل كيفر كردار زشت است. از اين رو يكي از مفاهيم عدل را قرار دادن هر چيز در جايگاه خود دانسته اند. گذشته از تحقق عدل كلي در قيامت اصولا پياده شدن و عده وعيدها ايجاب مي كند مجرمان به مكافات برسند.
البته اين نوع پاسخ مي تواند عذاب هاي موقت را توجيه كند، ليكن براي فلسفه عذاب ابدي راه ديگري را بايد جست. ولي اگر اصل پاداش و كيفر را مقتضاي عدالت و ضرورت تحقق نويدها و تهديدهاي الهي به شمار نياوريم، فلسفه جعل تكليف در دنيا بيهوده و عبث خواهد شد كه آن از خداي حكيم واقع نمي شود. گذشته از اين كه مهمترين عامل ضمانت اجراي مقررات الهي نيز از ميان خواهد رفت.
برخي گفته اند مجرد انذار منهاي عمل به آن، براي ضمانت اجرايي كافي است،در صورتي كه وعده و تهديد به عذاب نمي تواند عامل باز دارنده باشد، بلكه وعده به نعمت ها و عذاب به اضافه تاثير عمل به احكام الهي در مصالح دنيوي و بهتر زيستن مي تواند كارساز باشد.
منبع:فرهنگ