• خانه 
  • تماس  
  • ورود 

  • سخن حضرت آیت الله بهجت درباره مقام حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) در جمع طلاب :" شما در جوار گنج الهی هستید قدر آن را بدانید ***

عناوین گناهان کبیره چیست؟

13 آذر 1392 توسط عبدالعظیم حسنی (ع)

 

راه های بسیاری برای شناسائی این دو قسم گناه هست. معروف‏ترین راه شناسایی در میان دانشمندان این است که هر گناهی که در برابر ارتکاب آن وعده عذاب در قرآن و روایات داده شده است گناه کبیره است.
عقیق: سرچشمه تقسیم گناهان به صغیره و کبیره در حقیقت آیات قرآن مجید است. یکی از این آیات چنین است: «اِنْ تَجْتَنِبُوا کَباِئَر ماتُنْهَؤنَ عَنْهُ نُکَفرِّعَنْکُمْ سَیئاتِکُم؛ اگر از گناهان کبیره بپرهیزید، از گناهان کوچک شما در می‏گذریم»( نساء/ آیه ۳۱)

اکنون باید دید که میزان کوچک و بزرگ بودن گناه چیست؟ در نظر علمای دینی هر گناه(کبیره یا صغیره) از آنجا که مخالفت با فرمان خداوند است به خودی خود گناهی بزرگ است. مقیاس کوچک و بزرگ بودن گناه این نیست که آن را نسبت به ساحت مقدّس خداوند بسنجیم؛ زیرا براساس این سنجش همه گناهان، کبیره است. این تقسیم نظر به سنجش یک دسته از گناهان نسبت به دسته دیگر است. در این سنجش عموم گناهان دو دسته ‏اند:

۱. گناهان کبیره؛ ۲. گناهان صغیره.

راه های بسیاری برای شناسائی این دو قسم گناه هست. معروف‏ترین راه شناسایی در میان دانشمندان این است که هر گناهی که در برابر ارتکاب آن وعده عذاب در قرآن و روایات داده شده است گناه کبیره است، مانند قتل نفس که قرآن درباره آن چنین می‏فرماید: «وَ مَنْ یقْتُلْ مُؤمِناً مَتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِداً فیها؛ هر کس مسلمانی را عمداً بکشد، سزای او دوزخ است و همواره در آنجا خواهد بود.»( همان، آیه ۹۳)

برخی دانشمندان قید دیگری افزوده ‏اند و می‏گویند گناه کبیره، گناهی است که برای ارتکاب آن وعده عذاب داده شود و یا لااقل اکیداً از آن نهی شده باشد، چه بسا گناهانی که در قرآن در برابر ارتکاب آن وعده عذاب داده نشده، امّا به طور اکید و یا با نهی‏ های مکرر از ارتکاب آن پرهیز داده شده است؛ مثلاً هرگاه فرض کنیم که درباره ربا فقط این آیه نازل می‏شد به تنهایی نشانگر کبیره بودن گناه رباخواری بود: «فأذَنُوا بِحَربٍ من‏ الله؛ پس رباخواران به خداوند اعلان جنگ بدهند.»( بقره/آیه ۲۷۹) بنابراین بزرگ و کوچک بودن گناهان، نسبی نیست، بلکه هر یک مرزی جداگانه دارد و یک گناه هرگز نمی‏تواند صغیره و کبیره باشد، زیرا - چنانکه گفتیم - اگر در برابر ارتکاب گناه وعده عذاب داده شده باشد و یا از آن نهی اکید شده باشد، گناه کبیره است و در غیر این صورت صغیره است.

علمای اسلام گناهان کبیره را هفت و برخی ده و برخی بیست و بعضی سی و چهار و بعضی چهل و برخی بیشتر ذکر کرده اند. از مجموعة روایات و کلمات بزرگان دین میتوان فهمید آن چه ذکر شده، به عنوان نمونه ها و مصادیقی از گناهان کبیره است.

جهت آگاهی بیشتر به کتاب “گناه شناسی” اثر استاد محسن قرائتی که توسط آقای محمد محمدی اشتهاردی تنظیم و نگارش یافته، یا کتاب کیفر گناه و آثار و عواقب خطرناک آن “تألیف سید هاشم رسول محلاتی و کتاب گناهان کبیره” آیت الله دستغیب مراجعه شود.

امام خمینی(ره) گناهان زیر را به عنوان گناهان کبیره مطرح کرده است:
۱ـ نومیدی از رحمت خدا ۲ـ ایمنی از مکر الهی ۳ـ دروغ بستن به خدا و پیامبر ۴ـ قتل ۵ـ عاق پدر و مادر ۶ـ خوردن مال یتیم ۷ـ نسبت زنا دادن ۸ـ فرار از جنگ و جهاد ۹ـ قطع رحم ۱۰ـ سحر و جادو

۱۱ـ زنا ۱۲ـ لواط ۳ـ سرقت ۱۴ـ قسم دروغ ۱۵ـ کتمان شهادت ۱۶ـ شهادت به ناحق دادن ۱۷ـ عهد شکستن ۱۸ـ بیش از ثلث وصیت کردن ۱۹ـ شراب نوشیدن ۲۰ـ ربا خوردن

۲۱ـ برای کار حرام مزد گرفتن ۲۱ـ قمار بازی ۲۲ـ خوردن گوشت مردار و خوک و خون و میته ۲۴ـ در وزن خیانت کردن ۲۵ـ هجرت به جایی که انجام وظیفه دینی ممکن نیست ۲۶ـ کمک به ظالم ۲۷ـ اعتماد به ظالم ۲۸ـ حبس حقوق مردم ۲۹ـ دروغ ۳۰ـ تکبّر

۳۱ـ اسراف ۳۲ـ خیانت به امانت ۳۳ـ غیبت ۳۴ـ سخن چینی ۳۵ـ سرگرمی به لهو و لعب ۳۶ـ سبک شمردن حج ۳۷ـ ترک نماز ۳۸ـ ندادن زکات ۳۹ـ اصرار بر گناهان کوچک.

پی نوشت ها:
(سایت پاسخگو)
(امام خمینی، تحریرالوسیله، ج ۱، ص ۲۷۴)

منبع:افکار نیوز

 نظر دهید »

سبک زندگی | آثار ترک صله رحم

13 آذر 1392 توسط عبدالعظیم حسنی (ع)


یامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله):

در قیامت مردی که به ظاهر در مسیر خیر بوده، ناگهان رحمی که پیوند خود را با او گسسته بر او وارد می شود و او را به ژرف‌ترین گودی آتش دوزخ می‌افکند.

مفاتیح الحیات، ص ۲۱۱، بخش آثار صله رحم

 

سبک زندگی، ترک صله رحم

 

 نظر دهید »

چرا نمازو روزه ماتاثیری در زندگی‌مان ندارد؟

12 آذر 1392 توسط عبدالعظیم حسنی (ع)


حجت‌الاسلام محمدعلی جاودان از اساتید برجسته اخلاق هستند که در طی دوران زندگی و تحصیل حوزویشان از محضر اساتید برجسته‌ای از جمله آیت‌الله حاج آقا مجتبی تهرانی، آیت‌الله خوانساری، آیت‌الله حق‌شناس و علامه عسکری بهره‌مند شده اند.

کدام یک از کارهای خوب شما قبول است؟

شما از ابتدای عمر نماز خوانده اید و روزه گرفته اید و صد کار خوب دیگر انجام داده اید؛ کدامشان قبول است؟ امیرالمومنین یک فرمایشی از پیغمبر نقل می کنند؛ ایشان فرمودند:« یا عَلی! ‏ثـَلاثٌ مـَنْ لـَمْ یَکـُنَّ فیهِ لـَمْ یَقـُم لـَهُ عَمَلٌ» سه چیز است که اگر کسی آنها را نداشته باشد هیچ عملی از او برپا نخواهد بود.

شما مانعی از پرواز نداشته باش و وسایل پرواز را داشته باش، آنجایی که بایستی پرواز کنی، پرواز خواهی کرد؛ حالا در این روایت این مطلب را فرموده؛ مشکل پرواز چیست؟ آقا این است که من گناه می کنم؛ گناه مانع است؛ مانع دوم نتایجی است که از گذشته از این اعمال برای من مانده است؛ من چون تند خو بوده ام صدتا دل سوزانده ام؛ باید تمام آن دل هایی که سوخته معالجه شود.

حالا اگر اینها نباشد، عملی که شما انجام می دهید، توانایی این را خواهد داشت که شما را حرکت بدهد؛ نمازی که می‌خوانید می‌تواند شما را تکان دهد؛ ما هم خیلی وقت است نماز می خوانیم؛ یک بار هم احساس یک تکان و حرکت نداشته ایم؛ مثلا می فرمایند نماز معراج است؛ خب کجاست؟

حضرت صدیقه طاهره وقتی به مسجد تشریف آوردند فرمودند: نماز برای مداوای کبر است؛ خب کبر من هیچ فرقی نکرد؛ نماز من اثر مداوا کنندگی نداشت؛ خب برای اینکه بتواند اثر مداوا کنندگی داشته باشد، باید این موارد باشد؛ «وَرَعٌ یَحْجُزُهُ عَنْ مَعاصى اللهِ» آدم باید یک پرهیزی داشته باشد؛ من توانایی دارم در برابر یک هوس بزرگ بایستم؛ حالا به راحتی یا به سختی؛ در هر صورت من تن به این هوس و گناه نمی دهم؛ این نیاز به یک توانایی دارد.

هر مقدار که نماز، نماز بود به همان مقدار می تواند مرا از بدی حفظ کند

هرمقدار که نماز آدم خوب باشد به همان مقدار توانایی پرهیز پیدا می کند؛ هر مقدار که آدم نمازش را درست بخواند، به هر درجه ای که درست بخواند، توانایی اش بالا می رود؛ هر مقدار که این نماز، نماز بود به همان مقدار می تواند مرا از بدی حفظ کند؛ هرچه آدم به نمازش بهای بیشتری بدهد و برای نمازش از یک چیزهایی بگذرد تاثیرش بیشتر است.

بعد در ادامه می فرماید: «وَ عِلـْمٌ یَرُدّ بـِهِ جَهْلَ السَفیه» معمولا در دستورات شرعی عقل در مقابل جهل قرار می گیرد؛ علم لغت است و فرقی ندارد؛ عقل در مقابل جهل است، معنایش این است که نام تمام صفات خوب عقل است؛ این علم هم به همان معناست؛ در واقع من اطلاعاتی دارم که علم من است؛ اطلاعات هیچ وقت جلوی گناه را نمی گیرد؛ خود اطلاعات جلوی گناه را نمی گیرد؛ اطلاعات فقط به ما نشان می دهد که این کار گناه است و آن کار نیست.

اطلاعات نیرو نیست

یک چیز دیگری است که آنجا گفتند نامش عقل است؛ عقل یعنی آن نیروهای خوب درونی؛ اطلاعات نیرو نیست؛ یک نیرو در مقابل جهل لازم است؛ در مقابل نیرو با نیرویی از جنس خودش می توان مقابله کرد؛ اطلاعات از نوع نیروهای غرایز نیست؛ اطلاعات من از رساله توانایی مقابله با یک چیزی از جنس خودش را دارد؛ دانستن و اطلاعات کتابی نمی تواند جلوی هوا و هوسی که من را به آتش کشانده بگیرد.

انسان باید از خدا بترسد یا مثلا از حساب و کتاب بترسد تا بتواند با آن هوا و هوس مقابله کند؛ مثلا با خود فکر کند من دارم این کار را می کنم فردا چه جوابی بدهم؟ این ترس می تواند جلوی آن هوا و هوس را بگیرد؛ ایمان هم از همان جنس است و متعالی آن است؛ ایمان می تواند جلوی همه آنها را بگیرد؛ سومی هم از همان چیزی است که عرض کردیم؛ «وَ عَقلٌ یُدارى بـِهِ النـّاسَ » عقلی که به وسلیه آن با جهل مقابله کند؛ عقلی که به وسیله آن با مردم مدارا کند؛ رفتار خوب داشته باشد.

آدمی که گناه می کند، عامل تخریب دارد

اگر من با پدر و مادر مدارا نکنم اعمالم از بین می رود؛ مثلا یک پدر و مادری هستند که خیلی هم تند و بد اخلاق اند؛ من چکار کنم؟ من هم با پدر و مادر بد اخلاق، بد اخلاقی کنم؟ او که بد اخلاقی کند دارد خودش را می سوزاند؛ اما اگر من بد اخلاقی کنم، ده برابر دارم خودم را می سوزانم؛ فرق پدر و مادر با فرزند این است.

بنابراین آدم نیاز به یک عقلی دارد؛ یعنی یک نیروی درونی که با آن بتواند با مردم مدارا کند؛ پس اعمالی که دارم بر این فرض می ماند که عواملی برای تخریب آنها نداشته باشم؛ اگر آدم با مردم بد رفتار کند، عاملی دارد برای تخریب اعمال خودش؛ آدمی که گناه می کند، عامل تخریب دارد؛ دائما دارد اعمال خوب خودش را تخریب می کند.

انسان باید گناهانش را ترک کند؛ یک وقت به گناهان کبیره می پردازیم مانند دروغ و تهمت و غیبت و یک وقتی هم بالاتر از این می رویم و به اخلاقیات می رسیم؛ اخلاقی که آدم باید با آن با مردم معاشرت کند؛ اگر آن اخلاق خوبی است و در برابر بدی مردم، بدی نمی کند و در برابر همه انواع رفتارهای آنها صحیح عمل می کند، هر عملی که بکند، برایش می ماند؛ کار عمل خوب هم این است که انسان را پرواز می دهد.

یک جایی از اینجاها کم داریم؛ اخلاقمان خوب نیست؛ در مقابل بدی، بدی می کنیم؛ خوش اخلاق و خوش رفتار نیستیم یا خدایی نکرده از گوشه و کنار اعمالمان گناهان ریز می ریزد؛ گاهی هم هست که آدم یک کارهایی می کند که هنوز خودش به دلیل کافی نبودن اطلاعات نمی داند این کار گناه است؛ عرض کردم آن اطلاعات اینجا به درد می خورد؛ وقتی ما درس می خوانیم، در اینجا به درد می خورد که کاری را ندانسته انجام ندهیم که آن ندانستن گریبانمان را بگیرد.


منبع:شبستان

 1 نظر

بسيج به همه زمانها اختصاص دارد

12 آذر 1392 توسط عبدالعظیم حسنی (ع)


بسیج به عنوان تفکر و فرهنگ مربوط به همه زمان‌ها است .
دبیرکل انجمن روزنامه‌نگاران مسلمان امروز در نخستین همایش بین المللی بسیج و رسانه با عنوان رسانه، بسیج و گفتمان ولایت در مشهد گفت: امام در سال پایانی جنگ تحمیلی و چند ماه بعد از تمام شدن دوران دفاع مقدس ، بسیج را نه به عنوان یک سازمان نظامی و یا تشکیلاتی خاص برای مقاطع خاص، بلکه به عنوان تفکر و فرهنگ برای همه زمان‌ها و تفکری برای همه جهان اسلام مطرح کردند.


آقای موسوی افزود: تقویت ساختار درونی نظام، اصلی اساسی است و بقیه موارد در حوزه سیاست داخلی و خارجی و داخلی پیرامون آن قرار می‌گیرد؛ اگر ساخت درونی نظام را تقویت کنیم، برای آینده نیز حرف خواهیم داشت ،بسیج و تفکر بسیجی یکی از عوامل جدی تقویت ساخت درونی نظام است.
دبیرکل انجمن روزنامه‌نگاران مسلمان گفت : مقام معظم رهبری نیز تاکید کردند، راه‌حل مقابله با رسانه بد، رسانه خوب است.
آقای موسوی افزود: اگر مطبوعات و رسانه‌ها تلاش کنند، با همه سلایق می‌توانند ساخت درونی نظام را تقویت کنند.


نخستین همایش بین المللی بسیج و رسانه از امروز با شرکت بیش از 200 نفر از مدیران رسانه، سردبیران، خبرنگاران و گزارشگران داخلی و خارجی تا فردا در هتل نخل مشهد در حال برگزاری است.
علاوه بر حضور مدیران پایگاه های خبری و رسانه های اثر گذار در فضای رسانه ای داخلی، 11 رسانه از رسانه های جهان اسلام از کشورهای ترکیه، عراق، افغانستان، سوریه، فلسطین و لبنان نیز حضور دارند.

 نظر دهید »

وقتی همه خواب بودند (خاطراتی از نماز و نیاز شهدا)

12 آذر 1392 توسط عبدالعظیم حسنی (ع)


دعای کمیل خونین
شهید نصرالله عظیمی


درست هفت روز از شهادت فرمانده ی مخلص و شجاع گروهانمان یعنی صالحی می گذشت. عصر پنج شنبه بود و شب جمعه. بچه ها تصمیم گرفتند که دعای کمیل برگزار کنند.
پایین تپه دره ای قرار داشت که جای نسبتاً امنی بود؛ چون شکاف هایی در میان آن قرار داشت که نیروها به عنوان سنگر استراحت از آنها استفاده می کردند. قرار شد دعا را در همان جا برگزار کنیم. نگهبانان در سنگرها ماندند و بقیه ی بچه ها به میان دره رفتند.
دعا شروع شد. صدای خوش دعا در میان سنگرها می پیچید. بچه ها با سوز و گداز عجیبی دعا را زمزمه می کردند و اشک می ریختند.
موقع نگهبانی من رسیده بود و مجبور بودم به سنگر بروم. بلند شدم و از دره بیرون آمدم و به طرف سنگر در بالای تپه رفتم. وقتی به در سنگر رسیدم و می خواستم وارد سنگر شوم، صدای «خمپاره های 60» دشمن بلند شد و چند خمپاره ی پی در پی فرود آمد. ابتدا دراز کشیدم و بعد که به عقب برگشتم، دیدم خمپاره ها درست در میان شیار و محلی که بچه ها دعا می خواندند، فرود آمده است.
صدای دعا با صدای خمپاره ها قطع شده و به داد و فریاد تبدیل شده بود. تعدادی زیادی از برادران مجروح شده بودند. یکی از بی سیم چی ها چند شب پیش، خواب شهادتش را دیده بود. با این که در انتهای یکی از شکاف های درّه بود، ترکش خمپاره از بین همه عبور کرده بود و او را به شهادت رسانده بود و بدین گونه دعای کمیلی که با عشق شروع شده بود، با خون و شهادت پایان پذیرفت.(1)

پیش نماز
شهید عبدالعلی اکبری
یک روز به اتفاق برادر اکبری از گشت عملیاتی برمی گشتیم. ظهر بود که به سپاه رسیدیم. برادران به صورت فُرادی مشغول نماز خواندن بودند. ایشان سخت ناراحت شد و فردای آن روز در مراسم صبحگاه، نیم ساعت در باره ی نماز جماعت و اهمیت آن صحبت کرد و گفت: «چرا باید در جمعی که تعداد زیادی پاسدار و بسیجی حضور دارند، نماز جماعت برگزار نشود؟»
همان جا یک نفر را به عنوان پیش نماز معرفی کرد و آخر سر خود نیز هنگام ادای نماز، در حالی که امام جماعت (پیش نماز) بود، به فیض شهادت نائل آمد.(2)

کار مهم تر
شهید رجبعلی امینی
محال بود که برادر امینی هنگام اذان و نماز را از یاد ببرد. یک بار که همه در فکر انجام مأموریتی خطرناک بودیم و کسی حواسش به اذان نبود، دیدیم ماشینی که رجبعلی در آن بود، متوقف شد. ما هم ایستادیم. وقتی پرسیدیم: برادر! این جا جای خطرناکی است. چه موضوع مهمی پیش آمده که توقف کرده ای؟
جواب داد: «کاری مهم تر از نماز هم سراغ دارید؟ مگر نمی دانید کسی که نماز را سبک بشمارد، از شفاعت ائمه بهره مندنمی شود؟ شما که شهادت را با آن عزت و بزرگی می خواهید، معطّل چه هستید؟ وضو بگیرید تا با هم نماز را به جماعت بخوانیم.(3)

احساس خلوص بیشتر
شهید مرتضی پیشداد
یک روز جمعه، برای دیدن یکی از دوستان رزمنده ام، به گردان 418 لشکر ثارالله رفتم. با او مدتی قدم زدم و سخن گفتم و سپس به سوی نمازخانه ی آن گردان رفتم. شخصی که آشنا می نمود، مشغول عبادت و نماز بود. خوب دقت کردم و جلوتر رفتم. پیشداد بود. منتظر شدم تا اینکه او از نماز طولانی خود فارغ گشت.
بعد از فراغت از نماز از او سؤال کردم: مگر گردان خود ما نمازخانه ندارد؟ وانگهی این چه نمازی بود که این قدر طولانی است؟
او ابتدا کوشید که صحبت را منحرف کند و در باره ی آن گفتگویی ردّ و بدل نشود، اما بعد از سماجت و اصرار من گفت: «نمازی که مشغول بودم، نماز شهید جعفر طیار بود و علت این که به این گردان آمده ام، این بود که چون کسی مرا نمی شناسد، احساس آرامش و خلوت و خلوص بیش تر می کنم.(4)

به طرف مسجد
شهید سید مرتضی آوینی
در ایامی که شبانه روز برای تدوین و مونتاژ فیلم ها در صدا و سیما بودیم، وقت نماز که می شد، همین که قرآن شروع می شد، قلم را زمین می گذاشت، لباس پوشیده و نپوشیده که گه گاه هم در طول مسیر می پوشید، بچه ها را صدا می کردکه نماز است.
با جیپی که دم دست بود، به طرف مسجد بلال حرکت می کرد. کاری هم نداشت که کسی می رسد یا نمی رسد. مدتی صبر می کرد و بعد راه می افتاد. اتفاق می افتاد که بچه ها در طول مسیر سوار ماشین می شدند. ماشین پر می شد. سیّد، همیشه از اولین کسانی بود که وارد مسجد می شد.(5)

دیدار دوست
شهیده شهناز حاجی شاه
اوایل انقلاب، خواندن نماز وقت بین مردم چندان متداول نبود؛ اما شهناز از همان موقع تاکید بسیاری روی نماز اول وقت داشت؛ حتی لباس های نمازش با لباس های خانگی و کوچه و خیابان فرق می کرد. او برای هر نماز، لباس هایش را هم عوض می کرد. وقتی از او می پرسیدم: چرا لباس هایت را عوض می کنی؟
می گفت: «مگر شما وقتی به دیدار یک دوست و یک فامیل می روید، لباس نو نمی پوشید و خودتان را مرتب نمی کنید؟ پس چرا برای نماز که گفتگوی انسان با خدا و مهمانی و بساطی است که خدا در خلقت پهن کرده، نباید به سر و وضع خودتان سامان بدهیم و آن را مرتب کنیم؟»
شهناز هر شب بعد از نماز مغرب و عشاء، دعای کمیل می خواند. منحصر به یک شب خاص هم نبود. چه قدر گریه می کرد. وقتی می پرسیدیم: چرا گریه می کنی؟
می گفت: «اگر معانی این دعا را می دانستید، شما هم با من گریه می کردید.»(6)

دراتاق ژنرال آمریکایی
شهید عباس بابایی
خلبان شدن ما هم عنایت خداوند بود. دوره ی خلبانی ما در آمریکا تمام شده بود؛ ولی به خاطر گزارش هایی که در پرونده خدمتی ام درج شده بود، تکلیفم روشن نبود و به من گواهی نامه نمی دادند.
سرانجام روزی به دفتر مسئول دانشکده که یک ژنرال آمریکایی بود، احضار شدم. ژنرال، آخرین کسی بودکه می بایستی نسبت به قبول یا رد شدنم در امر خلبانی اظهار نظر می کرد. او پرسش هایی کرد که من پاسخش را دادم. از سؤال های ژنرال مشخص بود که دنبال بهانه می گردد و نسبت به من، نظر مساعدی ندارد.
آبروی من و حیثیت حرفه ای من درگرو این مصاحبه بود. بعد از دو سال دست خالی برگشتن، برایم گران بود. توی این افکار بودم که کسی داخل اتاق شد. و ژنرال با او رفت. با رفتن ژنرال، من لحظاتی در اتاق تنها ماندم. به ساعتم نگاه کردم؛ وقت نماز ظهر بود. با خودم گفتم: کاش در این جا نبودم و می توانستم نماز را اول وقت بخوانم!
وقتی انتظارم برای آمدن ژنرال طولانی شد، گفتم: هیچ کار مهمی بالاتر از نماز نیست. همین جا نماز را می خوانم.
به گوشه ای رفتم، روزنامه ای پهن کردم و مشغول نماز خواندن شدم. در همین لحظه، ژنرال وارد اتاق شد؛ ولی من نمازم را ادامه دادم. با خود گفتم: هر چه بادا باد، هر چه خدا بخواهد همان می شود.
نمازم که تمام شد، از ژنرال عذرخواهی کردم. او راجع به کاری که انجام می دادم، سؤال کرد که گفتم: عبادت می کردم.
پس از توضیح من، ژنرال سری تکان داد و گفت: «مثل این که همه ی این مطالبی که در پرونده ات هست، مربوط به همین کارهاست.»
بعد هم لبخندی زد و پرونده ام را امضاء کرد. به احترام برخاست و دستم را فشرد و پایان دروه ی خلبانی ام را تبریک گفت.
آن روز به اولین محل خلوتی که رسیدم، دو رکعت نماز شکر خواندم.(7)

هم دل
شهید سید محمد صنیع خانی
وقتی سیدمحمد برای معالجه ی زخم های شیمیایی در لندن به سر می برد؛ شب ها درگوشه ای از بیمارستان به مناجات و توسل و دعا مشغول می شد.
یک بار پزشکش به طور تصادفی متوجه حالات او شد و سخت تحت تأثیر نیایش های او قرار گرفت. با این که هم مسلک و هم زبان با سید محمد نبود؛ ولی از سید خواهش کرد که به او اجازه بدهد بعضی از شب ها که سید در حال راز و نیاز است، او هم در کنارش باشد.
از آن به بعد، بعضی شب ها این پزشک مسیحی به کنار سید می آمد. سید، مناجات می خواند و او هم گریه می کرد.(8)

سجده های طولانی
شهیدمصطفی چمران
غاده خیلی دوست داشت به مصطفی اقتدا کند. و مصطفی خیلی دوست داشت تنها نماز بخواند. به غاده می گفت: «نمازتان خراب می شود.»
او نمی فهمید شوخی می کند یا جدی می گوید؛ ولی باز بعضی نمازهای واجبش را به او اقتدا می کرد و می دید مصطفی بعد از هر نماز به سجده می رود، صورتش را به خاک می مالد و گریه می کند. چه قدر این سجده ها طول می کشید!
وسط شب که مصطفی برای نماز شب بیدار می شد، غاده طاقت نمی آورد و می گفت: «بس است دیگر! استراحت کن، خسته شدی.»
و مصطفی جواب می داد: «تاجر اگر از سرمایه اش خرج کند، بالاخره ورشکست می شود. باید سود در بیاورد که زندگیش بگذرد. ما اگر قرار باشد نماز شب نخوانیم، ورشکست می شویم»(9)

 

نماز، نماز اول وقت
شهید صمد یونسی


از تهران برمی گشتیم. ساعت دوازده شب بود و ما گردنه ی اوج بودیم. دیدم حواسش نیست، داشت دعای «الهی عظم البلاء» را زمزمه می کرد، که رسیدیم به پیچ خطرناک.
گفتم: صمد، مواظب باش….
سریع فرمان گرفت.
رفته بود تو حس. صداش نمی کردم، رفته بودیم ته دره.
آموزش و کار را قطع می کرد.
می گفت: «الآن وقت نمازه».
یک نفر را می فرستاد جلو، بشه امام جماعت.
هیچ وقت موفق نشدیم پشت سرش نماز بخوانیم.
پهلویش زخمی شده بود. اول نمازش را خوانده بود، بعد رفته بود درمانگاه.
- «برادر عزیز چرا دیر آمدی؟ ممکن بود خونریزی کنه…»
- «شما درست می گید. ولی نمازم واجب تر بود. حالا به امید خدا شروع کنید؛ بسم الله.»
روایت داریم، اگر تعداد افراد در نماز جماعت به ده نفر برسد؛ اگر تمام آسمان ها کاغذ و دریاها مرکب و درخت ها قلم و جن و انس و ملایکه نویسنده شوند، نمی توانند ثواب یک رکعت آن را بنویسند.
رفته بودیم با هم نماز جماعت.
- «اصلاً نفهیمدم نماز را چه جوری خواندم.»
- «چرا»؟
-«ما همش هشت نفر بودیم. همه ی حواسم به این بود.»
رفته بودیم گشت شناسایی. نگاه کرد به ساعتش.
- «پنج دقیقه از اذان صبح گذشته، همین جا تو قایق یکی یکی نماز می خونیم.»
- «نه نماز، نماز اول وقت».
هرجمعه از انرژی اتمی می رفتیم آبادان. نماز جمعه می خواندیم به امامت آیت الله جمی؛ خیلی می چسبید.
بیش از چهل کیلومتر راه بود. نماز که تمام می شد، سریع برمی گشتیم. توی آن هلاهل گرما، خیلی وقت ها می نشست پشت فرمان و گاز ماشین را می گرفت. خیلی خوشحال بود که رفتیم نماز جمعه.(10)

وقتی همه خواب بودند
شهید عباس حکیمی
علاقه ی خاصی به نماز داشت. اگر با آدم بی نمازی رو به رو می شد، تمام سعی خود را می کرد تا نماز خوان شود.
در دوران سربازی دوستی داشت که اهل نماز نبود. عباس همه ی تلاشش را کرد تا او نماز خواندن را یاد بگیرد. مرتب تشویقش می کرد و تمام سهمیه ای که از پادگان می گرفت، به او می داد. بالاخره هم دوستش نماز خواندن را یاد گرفت و اهل نماز شد.
دو سال که تمام شد، یک روز ظهر عباس زنگ زد و گفت: «مادر! مهمان داریم.»
مهمان ها، همان دوستش به همراه پدر و مادرش بودند که از شمال برای تشکر آمده بودند. خیلی خوشحال بودند و مرتب عباس را دعا می کردند.
با وجود این که در دوران نوجوانی به سر می برد، اعتقاد عجیبی به نماز و دعا داشت. هیچ وقت بدون وضو ندیدمش. هرگز غسل جمعه را ترک نمی کرد.
شب جمعه بود. همه در خوابی شیرین فرو رفته بودند. اما عباس را توی رختخوابش ندیدم. متوجه ی پتوی جمع شده ی کنار اتاق شدم. کسی غیر از عباس نبود. چراغ شب سوز را برداشته بود، پتو را روی سرش کشیده و مشغول خواندن دعای کمیل بود. نخواسته بود مزاحم خواب دیگران شود و کسی او را در حین دعا خواندن ببیند.(11)

در دل کوه
شهید ابوالفضل سلمانیان


شب ها وقت خواب که می شد، اصرار داشت جلوی چادر و آخرین نفری باشد که می خوابد. دلیلش را که می پرسیدم، می گفت: «می خواهم اگر صبح، زودتر از شما بیدار شدم، مزاحمتان نشوم و بدخواب نشوید.»
یک بار نیمه های شب بود که چشم باز کردم، اما ابوالفضل را ندیدم. رفتم بیرون چادر و دنبالش گشتم. آن جا بودکه متوجه شدم همه ی این شب ها در دل کوه می رفته و مشغول راز و نیاز و نماز شب می شده است. به همین خاطر هم جلوی چادر می خوابید. چون نمی خواست کسی متوجه شود.(12)

پی نوشت ها :

1- از جبهه تا دانشگاه، صص 36- 35.
2- ترمه نور، ص 29
3- ترمه نور، ص39.
4- ترمه نور، ص 62.
5- افلاکیان زمین، صص 11- 10.
6- افلاکیان زمین، صص 7- 6.
7- افلاکیان زمین، صص 7- 5.
8- افلاکیان زمین، صص 11- 10.
9- افلاکیان زمین، ص 9.
10- تبسم نسیم، صص 62 و 67و 70و 79و 121و 127.
11- مسافران آسمانی، صص 65- 63.
12- مسافران آسمانی، ص 73.
منبع مقاله :
- ، (1388)، سیره ی شهدای دفاع مقدس، (14)، تهران: مؤسسه فرهنگی هنری قدر ولایت، چاپ اول

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 187
  • 188
  • 189
  • ...
  • 190
  • ...
  • 191
  • 192
  • 193
  • ...
  • 194
  • ...
  • 195
  • 196
  • 197
  • ...
  • 399

معرفی حوزه علمیه حضرت عبدالعظیم ع

شهرری، زمانی دارای حوزه‌های بسیار بوده و یک مرکز علمی محسوب می شد که مهم‌ترین عامل آن، حُسن‌ همجواری با مشاهد شریفه سه امامزاده بزرگوار، خصوصاً حضرت عبدالعظیم(ع) است که در این باره یکی از مراجع عالی‌قدر شیعه، حضرت‌ ایة الله ‌بهجت به طلاب فرمودند: «شما در جوار گنج الهی هستید، قدر آن را بدانید». قدمت حوزه علمیه آستان حضرت عبدالعظیم(ع) به سال‌های اوایل پیروزی انقلاب اسلامی بر می گردد. در اواسط شهریور 1359 بنای مقبره رضاخانی تخریب و به جای آن حوزه علمیه احداث شد و در 1366 حدود هفتاد نفر طلبه برای سال اول پذیرفته شدند. حوزه ‌علمیه آستان ‌حضرت‌عبدالعظیم(ع) ظرفیت ‌پذیرش سیصد طلبه علوم دینی در دو سطح 2و 3 را داراست و ساختمان آن از کلّیه امکانات آموزشی و رفاهی برخوردار است و از این جهت جزء معدود حوزه‌های کشور است. زیر بنای کلّ ساختمان 11 هزار و 500 متر مربع و محوطه، 6500 متر مربع و مساحت کلّ مدرسه 18 هزار متر مربع است.

جستجو

موضوعات

  • همه
  • طب سنتی و پزشکی
  • سیاسی
  • مناسبتهای سال
  • اخبار حوزه
  • علمی
  • مذهبی
  • عمومی
  • دست نوشته های یک طلبه
  • نرم افزار
  • شهداء
  • استفتائات
  • جدیدترین مقالات
  • برگی از زندگی علما
  • فراخوان
  • پژوهش
  • معرفی رسانه
  • منِ طلبه
  • نمونه سوالات امتحانی سطح2
  • داستان های پند آموز

پیوندهای روزانه


پشتیبانی سامانه وبلاگ مدارس
وبلاگ خانم یادگاری
گفته ها و ناگفته های یک طلبه
شبکه اجتماعی هادی نت
دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبري
دفتر مقام معظم رهبري

خبرنامه

مرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31

اوقات شرعی

امروز: چهارشنبه 01 مرداد 1404
اوقات شرعی به افق:
  • اذان صبح اذان صبح:
  • طلوع آفتاب طلوع آفتاب:
  • اذان ظهر اذان ظهر:
  • غروب آفتاب غروب آفتاب:
  • اذان مغرب اذان مغرب:
  • نیمه شب شرعی نیمه شب شرعی: