• خانه 
  • تماس  
  • ورود 

  • سخن حضرت آیت الله بهجت درباره مقام حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) در جمع طلاب :" شما در جوار گنج الهی هستید قدر آن را بدانید ***

سبک زندگی دینی(2) / هم غذا شدن با خانواده

15 تیر 1392 توسط عبدالعظیم حسنی (ع)


از آنجا که اسلام توجه ویژه ای به نقش و جایگاه خانواده دارد، احکام و آداب فراوانی برای رشد و بالندگی آن مقرر کرده است که رعایت آنها موجب ایجاد رفاه و آسایش برای خانواده و اعضای آن خواهد شد. این مطلب به بیان احکام و آداب خانواده در اسلام می پردازد از کتاب “مفاتیح‌الحیات” علامه جوادی آملی .

نیکی به خانواده
رسول خدا (ص) فرمود: هر معروفی صدقه به شمار می‌آ‌ید و هر آنچه را که مؤمن برای خود و خانواده و همسرش هزینه کند و نیز هر آنچه با آن آبروی خود را حفظ کند برایش صدقه نوشته می‌شود(1) و فرمود: بهترین شما کسانی هستند که برای خانواده خود بهترین باشند و من برای خانواده خودم بهترین شما هستم(2) و نیز فرمود: کسی که به بازار رود و تحفه‌ای بخرد و آن را برای خانواده خویش ببرد مانند کسی است که صدقه‌ای را به سوی نیازمندان می‌برد.(3)

امام رضا (ع) فرمود: هر کس روزی را از راه حلالش بجوید و برای خود و خانواده‌اش هزینه کند همانند مجاهد در راه خداست.(4)آن امام (ع) در ادامه این حدیث فرمود: اگر مردی دچار تنگدستی شد، به ضمانت خدا و پیامبرش (ص) به میزان غذای مورد نیاز خانواده‌اش وام بگیرد و اگر پیش از بازپرداخت وام خود وفات یافت، بر عهده پیشوای مسلمانان است که وام وی را بپردازد.(5)

امام صادق (ع) فرمود: هرگاه یکی از شما تنگدست شد، سفر کند و در پی فضل خدا باشد و خود و خانواده‌اش را ناراحت نکند.(6)

احسان و نیکی به خانواده باید متناسب با توانایی فرد باشد، از این رو امام رضا (ع) فرمود: صاحب نعمت باید برای خانواده خود گشایشی فراهم کند.(7)

هم غذا شدن با خانواده

مؤمن باید خانواده خود را در همه خوشی‌ها و نعمت‌ها سهیم کند، حتی در غذا خوردن نیز با آنان باشد. قرآن کریم در آیه 71 سوره مبارکه «نحل» می‌فرماید: «وَاللّهُ فَضَّلَ بَعْضَکُمْ عَلَى بَعْضٍ فِی الْرِّزْقِ فَمَا الَّذِینَ فُضِّلُواْ بِرَآدِّی رِزْقِهِمْ عَلَى مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُمْ فَهُمْ فِیهِ سَوَاء أَفَبِنِعْمَةِ اللّهِ یَجْحَدُونَ؛ و خدا برخی از شما را در بهره‌وری از روزی، بر برخی دیگر برتری بخشیده است، پس کسانی که برتری داده شده‌اند، حاضر نیستند روزی خود و امکان بهره‌برداری آزادانه از آن را در اختیار بردگان خود قرار دهند تا در آن با هم برابر باشند.»(8)

امام صادق (ع) در تطبیق این آیه فرمود: شایسته نیست کسی غذایی را به خود اختصاص دهد و خانواده‌اش را در آن سهیم نکند.(9)
رسول خدا (ص) یکی از نشانه‌های تواضع را در هم‌غذا شدن مرد با خانواده‌اش می‌داند و می‌فرماید: آیا شما را به پنج چیز آگاه نکنم که اگر در کسی باشد متکبر نیست؟ چوپانی و بستن گوسفند، پوشیدن لباس پشمی، همنیشنی با تهیدستان، سوار شدن بر الاغ (کنایه از مرکب ارزان قیمت) و هم غذا شدن مرد با خانواده‌اش.(10)

تقدم خانواده بر دیگران

رسول خدا (ص) فرمود: هرگاه خدا به یکی از شما خیری عطا کرد، ابتدا خود و خانواده‌اش را از آن بهره‌مند سازد.(11) و نیز فرمود: از خانواده آغاز کنید و هر کسی که نزدیکتر است مقدم بدارید.(12)

امام سجاد(ع) می‌فرماید: اینکه وارد بازار شوم و پولی داشته باشم که برای خانواده‌ام گوشتی بخرم که بدان نیاز دارند، نزد من از آزادسازی برده‌ای محبوب‌تر است.(13)

توجه به خانواده در روز جمعه

گرچه نیکی به خانواده، همواره مطلوب است اما روز جمعه برای احسان به خانواده اهمیت ویژه‌ای دارد تا زمینه توجه به جایگاه روز جمعه و معنویت‌گرایی از این طریق برای خانواده فراهم شود، از این رو پیامبر اکرم(ص) فرموده است: خانواده خود را روز جمعه از میوه یا گوشتی بهره‌مند سازید تا با آمدن جمعه شادمان شوند.(14)

پاداش نیکی با خانواده

رسول خدا(ص) به امیر مومنان علی(ع) فرمود: خدمت به خانواده، کفاره گناه بزرگ، موجب فرونشاندن خشم الهی، مهریه حوریان بهشتی و موجب فزونی حسادت و درجات است. ای علی! به خانواده خدمت نمی‌کند مگر صدیق یا شهید یا مردی که خدا برایش خیر دنیا و آخرت را خواسته است.(15)

از حضرت رسول(ص) روایت شده که نزدیکترین شما به جایگاه من در قیامت، نیکوترین شما از جهت اخلاق و سودمندترین شما نسبت به خانواده خویش است.(16)

نیکی به خانواده افزودن بر پاداش اخروی و دنیا نیز آثار خوبی دارد. رسول خدا(ص) فرمود: هنگام ورود به خانه، سلام کن، خدا برکتت را افزون می‌کند.(17)

امام سجاد(ع) درباره اهمیت نیکی به خانواده فرمود: پسندیده‌ترین شما نزد خدا بهره دهنده‌ترین شما بر خانواده است.(18) امام صادق(ع) نیز فرمود:‌ هر کس نسبت به خانواده‌اش نیکوکار باشد عمرش طولانی می شود؛(19) همچنین امام کاظم(ع) فرمود: هر کس با برادران و خانواده‌اش نیکوکار باشد عمرش طولانی می‌شود.(20)

پاداش اندوه برای خانواده

از حضرت علی(ع) روایت شده است که می‌فرماید: روزی بر رسول خدا(ص) وارد شدم و فرمود: ای علی! چگونه صبح کرده‌ای؟ گفتم: در حالی که در دستانم چیزی جز آب نیست و من برای حسن و حسین ناراحتم، فرمود: ای علی! اندوه برای خانواده حجابی در برابر آتش جهنم است.(21)

کیفر تباه کردن خانواده

رسول خدا(ص) فرمود: از رحمت خدا دور است، از رحمت خدا دور است کسی که خانواده خود را تباه کند؛(22)همچنین آن حضرت از اینکه کسی خودش سیر باشد و خانواده‌اش را گرسنه نگه دارد، نهی کرد و فرمود: برای هلاکت یک مرد همین بس که خانواده خود را تباه کند.(23)

کیفر بداخلاقی با خانواده
در مذمت سختگیری بر خانواده از حضرت رسول(ص) روایت شده است که فرمود: بدترین مردم، سختگیر بر خانوداه است. شخصی پرسید: ای رسول خدا! مراد از سختگیری بر خانواده چیست؟ فرمود:‌ مرد هرگاه وارد خانه شد همسرش بترسد و فرزندش بهراسد و بگریزد و هرگاه از خانه بیرون رفت همسرش بخندد. (24)

__________________________________
پی نوشت:
1) مستدرک الوسائل.ج7.ص239
2) الفقیه.ج3.ص555
3) الامالی.صدوق.ص577
4) ص93
5) تهذیب الاحکام.ج6.ص329
6) الکافی.ج4.ص11
7) سوره نحل.آیه 71
8) تفسیرالقمی.ج1.ص387
9) مستدرک الوسائل.ج3.ص254ـ255
10) الجامع الصغیر.ج1.ص73
11) الکافی.ج5.ص67
12) الکافی.ج4.ص12
13) الکافی.ج6.ص299
14) جامع الخبار.ص103
15) عیون اخبار رضا.ج2.ص38
16) بحارالانوار.ج66.ص394
17) الکافی.ج8.ص69
18) الکافی.ج8.ص219
19) تحف العقول.ص388
20) جامع الخبار.ص91
21) الکافی.ج4.ص12
22) دعائم الاسلام.ج2.ص193
23) الجامع الصغیر.ج2.ص77
24) مجمع الزوائد.ج8.ص25

 1 نظر

ماجرای عارفی که همسفر امام موسی بن جعفر(ع) شد

15 تیر 1392 توسط عبدالعظیم حسنی (ع)


شقيق بلخى ميگويد: سال صد و چهل نه به حج ميرفتم در قادسيه منزل کردم، تماشاى جمعيت مينمودم، جوانى ديدم خوش رو، گندمگون، لاغر، پشمينه پوش، تنها و جداى از مردم نشسته، گفتم: از صوفيان است و ميخواهد هزينهاش بر عهده مردم باشد، بروم او را سرزنش کنم چون نزديک شدم اين آيه را خطاب به من خواند: اجْتَنِبُوا کَثِيراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ: از بسيارى از گمانها بپرهيزيد زيرا برخى از گمانها گناه است.

پيش خود گفتم: قصه عجيبى بود، از نيت من باخبر شد اين انسان جز بنده صالح خدا نيست، بروم از او حلاليت بخواهم.

چون به واقصه رسيدم ديدم به نماز ايستاده و بدنش لرزان و اشکش جارى است، گفتم او همان است بروم از او رضايت بخواهم، صبر کردم تا نشست به سوى او رفتم فرياد زد شقيق اين آيه را بخوان: وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى‏: و مسلما من آمرزنده کسى هستم که توبه کرد و مؤمن شد، و کار شايسته انجام داد، سپس در راه مستقيم پايدارى و استقامت ورزيد.

اين بار نيز رفت، گفتم: اين از ابدال است که دوباره از ضمير من خبر داد، چون بمنزله زباله رسيدم پياده شدم ديدم سر چاهى ايستاده مي خواهد آب بکشد، مشک از دستش درون چاه افتاد، سر به جانب حق برداشت و گفت: چون تشنه ميشوم آبم توئى، هنگامى که گرسنه مي شوم غذايم توئى، من جز اين مشک چيزى ندارم، به خدا سوگند ديدم آب چاه بالا آمد و او مشک را گرفت و پر کرد و وضو گرفت و چهار رکعت نماز گذارد و به سوى تپه شنى رفت، شنها را برمى دارد در مشک ميريزد و حرکت مي دهد و مي نوشد، جلو رفتم سلام کردم عرضه داشتم: از احسان و فضلى که خدا به شما داده به من هم عنايت کنيد فرمود: اى شقيق نعمت هاى ظاهر و باطن خدا هميشه با ما هست، گمانت را به حق خوب کن، سپس سر مشک را به دهانم گذاشت به خدا سوگند چيزى‏ خوشمزه تر از آن نخورده بودم، تا چند روز سيراب و سير بودم، ديگر او را نديدم تا شبى در مکه از بعضى از کسانى که نزديک او بودند پرسيدم کيست؟ گفتند: موسى بن جعفر(ع).

 1 نظر

کدام درخت نزد اهل بیت(ع) مبارک است؟

15 تیر 1392 توسط عبدالعظیم حسنی (ع)

 

خواص بیشمار مصرف میوه و سبزیجات بر هیچ کس پوشیده نیست و هرروز پژوهشگران لایه جدیدی از فواید ثمره طبیعت را می شکافند ، اما قران بیش از 14قرن پیش امتش را به مصرف بعضی از میوه ها سفارش داده است.


قران می فرماید: « وَشَجَرَةً تَخْرُجُ مِن طُورِ سَیْنَاء تَنبُتُ بِالدُّهْنِ وَصِبْغٍ لِّلْآکِلِینَ »
وبرایتان درخت زیتون که از کوه طور سینا بیرون می آید رویاندیم و از آن روغن به دست می آید و به مصرف طعام می رسد .

قران در آیات سورة نور 35 ، انعام 99 ، انعام 141 ، نحل 11 ، عبس 21 ، مؤمنون 20، از زیتون یاد کرده است.

همچنین پیامبر (ص) می فرمایند : « کلوا الذیت و ادهنوا به فأنه من شجرة مبارکة « از روغن زیتون بخورید و با آن روغن مالی کنید که از درخت مبارک است »

همه محققین معتقدند روغن زیتون بهترین روغن دنیا است . زیتون سبز 70 درصد و زیتون سیاه 73 درصد آب دارد .

پژوهشگران برای برگ و میوه زیتون خواصی چون کاهندگی فشار خون ، مقوی معده ، اشتهاآور ، قابض ، تسکین دهنده دردهای روماتیسم ، نقرس ، درد مفاصل ، تب بر ، ادرارآور ، صفرابر ، ضد دیابت را برشمرده اند.

روغن زیتون نیز به عنوان یک عامل ضد پیری و ضد سرطان ، کمی ملین ، یک عامل ضد انعقاد خون و انسداد شریانی ، ضد برخی بیماریهای قلبی و کاهنده کلسترول و توتال خون ، رفع کننده قولنج ، دل پیچه ، خارج کننده کرم معده ، خرد کنده سنگ مثانه ، دفع کننده سنگهای صفراوی ، رفع کننده یبوست مزمن ، افزایش ترشحات ادرار ، حیض ، عرق ، تسکین دهنده درد مفاصل ، سیاتیک ، وسرین است.

زیتون در روایات :

امام رضا (ع) از پیروانش ، از حضرت علی(ع) نقل کرده که رسول خدا (ص) فرمود : زیتون را بخور و آن را بر بدنت بمال ؛ زیرا هرکس آن را بخورد و با آن روغن مالی کند ، شیطان (میکروب)چهل روز به آن نزدیک نمی شود .

امام رضا(ع) از پدرانش نقل نموده که پیغمبر (ص) فرمود : زیتون را داشته باشید ، چون آن سره ( زهره ) را می شکافد ، بلغم را می برد ، پی ها را محکم می نماید ، اخلاق را خوب می کند ، نفس را پاک می گرداند و غم را می برد .


امام صادق(ع) به خوردن زیتون به ام هانی چنین فرمودند :در یک ظرفی آب و زیتون و نمک بریز و بخور .

امام علی(ع) فرمودند :خانه کسی که که سرکه و زیتون در آن باشد ، بی خورشت نیست که آنها خورشت پیامبران است .

امام صادق (ع) می فرمود : محبوب ترین غذای رنگی بر رسول خدا (ص) سرکه و زیتون بود که غذای انبیاء است .

حلبی می گوید: از امام صادق(ع) درباره غذا پرسیدم ، فرمودند : سرکه و زیتون که هضم کننده است .
سلمه فلاسفی درباره غذا از امام صادق (ع) می پرسد : آن حضرت می فرماید : بر تو باد قلیت گوشت ، اگر گوشت نباشد ، پس سرکه و زیتون است .

امام صادق(ع) می فرمایند : ” الزیتون یزید فی الماء” یعنی: روغن زیتون نطفه سرد را زیاد می کند .

امام علی(ع) فرمود : زیتون روغن مالی کنید ، آن را خورشت کنید که روغن برگزیدگان است ، خورشت اختیار شدگان ، درد و جای قرآن و در دو ملت عظمت یافته ، در حالت روی آوری و رو گردانی مبارک گشته ، بدین جهت هیچ سرفهی با آن ضرر ندارد .

امام رضا(ع) فرمودند : زیتون بوی بد دهان را پاک می کند ، بلغم را می برد ، رننگ را صاف می نماید، پی ها را محکم می گرداند ، مرض را می برد و خشم را خاموش می کند .
توصیه ستفاده از روغن زیتون برای درمان بیماری قلبی و پایین آورنده چربی خون

فاطمه معراجی، کارشناس تغذیه گفت: زیتون از گذشته مورد استفاده افراد قرار می گرفت و تاثیر زیادی در کاهش فشار خون و کلسترول بد (ldl) و افزایش کلسترول خوب (hdl) خون شده و تاثیر به سزایی در درمان کاهش بیماری های قلبی دارد.

وی افزود: روغن زیتون باعث جلوگیری از چاقی و افزایش وزن می شود ولی در عین *ال دارای انرژی و کالری بالایی است .

معراجی خاطر نشان کرد: روغن زیتون برای درمان سرطان پروستات، دستگاه گوارش، دیابت، آلزایمر و جلوگیری از ریزش مو تاثیر به سزایی دارد.

وی تاکید کرد: می توان به جای استفاده از روغن زیتون از روغن های جایگزین آن مانند روغن کنجد، روغن مایع، و یا هسته انگور استفاده کرد و همچنین از دم کرده برگ زیتون در بیماری های قلبی و پائین آوردن فشار خون نیز می توان استفاده کرد.

 

منبع: شبستان

 نظر دهید »

سبک زندگی دینی(1)/ انجام کارها در روزهای ماه قمری

15 تیر 1392 توسط عبدالعظیم حسنی (ع)

 

توجه به لحظات و ساعاتی که ائمه اطهار (علیهم‌السلام) به انجام کارها در آن زمان سفارش کرده‌اند، اهمیت دارد چرا که هر روزی می‌تواند تاثیر خاصی بر نتیجه عملکرد افراد داشته باشد.این مطلب به بیان جایگاه روزهای قمری در انجام کارها از کتاب “مفاتیح‌الحیات” علامه جوادی آملی انتخاب شده است که مشروح آن در پی می‌آید:

انجام کارها در روزهای ماه قمری

درباره تاثیر زمان در انجام دادن کارها شاید بتوان گفت که مبنایی علمی دارد و جایگاه بحث آن علم هیئت و نجوم است؛ ولی به اجمال می‌توان گفت که ممکن است اجزای زمان به لحاظ استعداد و ظرفیت برای انجام دادن و انجام ندادن کارها با یکدیگر تفاوت داشته باشند، چنان که خدای سبحان درباره نزول قرآن در شب قدر می‌فرماید: «إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةٍ مُّبَارَکَةٍ»(1)و در باره روز عاشورا که بنی‌امیه به گمان پیروزی بر اهل بیت(ص) آن را روز مبارکی می‌شمردند، در روایات از تبرک به آن روز نهی شده و حتی از ذخیره‌سازی آذوقه سال و مانند آن در آن روز منع شده است، بلکه فرموده‌اند کسب و کار را در آن روز تعطیل کرده، از برنامه‌ بنی‌امیه فاصله بگیرند.(2)

در روایات اسلامی به توسل و توجه به ساحت قدس الهی و استمداد از ذات پاک پروردگار از راه صدقه و مانند آن در برخی زمان‌ها ترغیب شده است. از این گونه احادیث برمی‌آید که اگر زمان تاثیری در کارها داشته باشد، این تاثیر اعدادی و زمینه‌ساز است نه لزومی و ایجابی؛ یعنی تاثیر اصلی فقط به فرمان خداست و هرگز نباید برای آن‌ها تاثیر مستقلی پنداشت و خود را از لطف خدا بی‌نیاز دانست؛ همچنین نباید حوادثی را که غالبا کیفر کارهای نادرست انسان‌اند، با تاثیر ایام پیوند داد و خود را تبرئه کرد.

از امام صادق(ع) نقل شده است که در روزهای یکم، دوم، ششم، هفتم، نهم، چهاردهم، هجدهم، نوزدهم، بیستم،‌بیست و دوم، بیست و سوم، بیست و هفتم، بیست و هشتم و بیست و نهم هر ماه قمری، آغاز هر کاری مبارک است.(3)

پیشگیری از خطر با صدقه

در برخی روایات آمده است که برخی روزهای هر ماه شایستگی برخی کارها یا همه کارها را ندارند، از این رو در صورت نیاز به کاری در آن روزها، با پرداخت صدقه و دعای مأثور می‌توان به آن پرداخت. حماد بن عثمان می‌گوید: به امام صادق(ع) عرض کردم: آیا سفر در برخی از ایام مانند چهارشنبه و امثال آن کراهت دارد؟ آن حضرت فرمود: هر وقت مناسب دیدی سفرت را با صدقه و خواندن آیة‌الکرسی آغاز کن (و هر جا خواستی برو)(4) همان گرامی در روایت دیگر فرمود: صدقه بده و هر روزی که خواستی به سفر برو.(5)

این ابی‌عمیر می‌‌گوید: من در گذشته ستاره‌شناس بودم و طالع را می‌شناختم از این رو گاهی تحت تاثیر قرار می‌گرفتم. نزد ابوالحسن موسی بن جعفر(ع) شکوه کردم. امام(ع) فرمود: هر گاه (برای اقدام به کاری) احساس بدی داشتی به نخستین تهیدستی که برخوردی صدقه بده و سپس اقدام کن؛ خدای بزرگ بی‌تردید خطر را از تو دفع می‌کند.(6)

امام صادق(ع) فرمود: هر کس صبح هنگام صدقه‌ای بدهد، خدای عزیز خطر آن روز را از وی برطرف می‌سازد.(7)

شرافت برخی روزها

برخی از روزهای ماه‌های قمری به سبب تقارن با یکی از اعیاد فرخنده دینی، شرافت خاصی دارند که در این روزها نیکی، صدقه دادن و شاد کردن مومنان سفارش شده است؛ مانند پانزدهم ماه رمضان که افزودن بر شرافت و برکت خاص این ماه مبارک از برکت ولادت دو امام همام، حسن بن علی(ع) و محمد بن علی جوادالائمه(ص) نیز بهره‌مند است؛ همچنین روزهای سوم و پنجم نیمه شعبان که مقارن با میلاد نورانی حضرت سیدالشهداء امام حسین(ع)، حضرت امام زین‌العابدین(ع) و میلاد منجی عالم بشریت حضرت بقیة الله (عج) است؛ همچنین هفدهم ربیع‌الاول روز ولادت رسول خدا(ص) و بیستم جمادی‌الاخرة‌ روز میلاد سیده زنان عالم حضرت فاطمه(س) و … است.

ایام هفته

شنبه: در روایتی از امام رضا(ع) از پدرانش درباره شنبه تا پنجشنبه از پیامبر(ص) نقل شده است که از خدا برای امتش چنین درخواستی کرد: «الهم بارک لأمتی فی بکورها یوم سبتها و خمیسها؛ خدایا! در صبحگاهان امت من در روز شنبه و پنج‌شنبه برکت قرار ده».(8)

امام صادق(ع) فرمود: مسافر، روز شنبه سفر کند، زیرا اگر سنگی در راه از کوه جدا شود خداوند آن را به مکانش بازگرداند.(9)

یکشنبه: یکشنبه با درختکاری و ساخت و ساز تناسب دارد، امام علی(ع) فرمود: روز یکشنبه روز درختکاری و بناسازی است.(10)

دوشنبه: حضرت صادق (ع) فرمود: حجامت در پایان روز دوشنبه درد را از بدن به خوبی بیرون می‌کشد.(11)

امیرمومنان(ع)‌نیز فرمود: دوشنبه روز سفر و جست‌وجوی معاش است.(12)

سه‌شنبه: امام صادق(ع) فرمود: هر کس نیازها بر وی فشار آورده‌اند پس آنها را در روز سه‌شنبه پی‌جویی کند، زیرا آن روزی است که خدا آهن را برای داود نرم کرده است.(13)رسول خدا(ص) فرمود: هر کس روز سه‌شنبه هفدهم یا نوزدهم یا بیست و یکم ماه حجامت کند او را از دردهای سال شفا بخشد.(14)

چهارشنبه: امام رضا(ع) به روایت از پدرانش فرمود: رسول خدا(ص) فرموده است: آخرین چهارشنبه هر ماه همواره روز نامبارکی است.(15)در روایت دیگر از حجامت در روز چهارشنبه نهی شده است.

امام صادق(ع) از پدرانش از امیر مومنان علی(ع) روایت کرده است که روز چهارشنبه از حجامت و نوره کشیدن بپرهیزید، زیرا چهارشنبه همواره (استعداد) نحس و ناخوشایندی دارد…؛(16)ولی حجامت در پایان روز چهارشنبه زیانی ندارد؛ حذیفة بن منصور می‌‌گوید: روز چهارشنبه بعد از عصر، امام صادق(ع) را دیدم که حجامت می‌کرد.(17)

قابل ذکر است بر مبنای روایاتی که درباره صدقه و آثار آن آمده است، استعداد نحس و ناخوش‌آیندی که درباره روز چهارشنبه ذکر شده با صدقه، دفع می‌شود.

پنج‌شنبه: امام صادق(ع) فرمود: هر کس روز پنجشنبه ناخن‌هایش را بگیرد و یکی را برای روز جمعه وا گذارد خدا تنگدستی را از وی دور می‌کند.(18)

جمعه‌: ابوکهمس گوید به امام صادق(ع) عرض کردم: دعایی به من بیاموز تا با آن روزی بخواهم. فرمود: سبیل و ناخن‌های خود را کوتاه کن و این کارت در روز جمعه باشد.(19)

امام صادق(ع) فرمود: هر کس ناخن‌ها و سبیل خود را در هر جمعه کوتاه کند سپس بگوید «بسم‌الله و بالله و علی سنة محمد و آل محمد» به هر تراشه ناخن و تار مو پاداش آزاد کردن یک برده از نسل اسماعیل(ع) به او عطا می‌شود.(20)

امام صادق(ع) از پدرش از رسول خدا روایت فرمود: هر کس ناخن‌هایش را روز جمعه کوتاه کند خدا بیماری را از انگشتانش بیرون می‌کند و دارو را در آن وارد می‌نماید … .(21)

پاداش مضاعف در روز جمعه: هاشم بن حکم از امام صادق(ع) درباره مردی پرسید که قصد دارد کار خیری مانند صدقه یا صوم (روزه) و این‌گونه امور انجام دهد؟ آن حضرت فرمود: خوب است آن عمل را در روز جمعه انجام دهد، زیرا پاداش عمل در روز جمعه چند برابر است.(22)

کراهت کار و سفر پیش از نماز جمعه: از امام صادق (ع) روایت شده است که می‌فرماید: سفر و کار برای تأمین نیازها در روز جمعه کراهت دارد و کراهتش به دلیل نماز جمعه است ولی بعد از نماز جایز است.(23)

نکوهش ترک دین‌شناسی در جمعه: حضرت صادق (ع) فرمود: افّ بر مرد مسلمانی که در طول هفته، روز جمعه را برای امور دینی خود آزاد نمی‌گذارد تا احکام دین خود را بپرسد.(24)


ساعات روز

به فرموده شیخ طوسی ساعات روزها دوازده قسمت اند و هر ساعتی از روز به یکی از پیشوایان دوازده گانه (سلام الله علیهم) منسوب است و دعایی خاص دارد که این دعاها در کتاب های دعا آمده اند.(25)

 

__________________________________
پی‌نوشت‌ها:

۱- سوره دخان، آیه۳

۲- الدروع الوقیه، ص۸۳ -۱۶۵ به اختصار

۳- الکافی، ج۴، ص۲۸۳

۴- همان، ص۲۸۴

۵- الفقیه، ج۲، ص۲۶۹

۶- همان

۷- کتاب الخصال، ص۳۹۴

8- همان

9- همان.ص394

10- همان.ص384

11- همان.ص386

12- وسائل الشیعه.ج17.ص115

13- کتاب خصال.ص387

14- همان

15- همان

16- همان

17- همان

18- همان

19- همان.ص391

20- همان

21- همان

22- همان.ص392و393

23- همان.ص393

24- همان

25- ر.ک: مصباح امتهجد.عنوان ادعیه ساعات؛المصباح کفعمی.ص133-147؛ مفتاح الفلاح.ص145

 نظر دهید »

ماجرای گریه کردن حاج احمد برای بسیجی 17 ساله

14 تیر 1392 توسط عبدالعظیم حسنی (ع)


جدی بود و نظامی بودن از جمله ویژگی‌های پررنگ شحصیت حاج احمد متوسلیان بود. روای این خاطره حاج مجتبی عسگری است که بسیار شیوا آن را تعریف کرده است:

هر پاسداری که وارد مریوان می‌شد دو شغل داشت. یک شغل رزمی و یک شغل بزمی. چون اداره شهر با بچه‌های سپاه بود. حاجى مرا مسئول شبکه بهداشت مریوان که بیمارستان مریوان هم زیر مجموعه‌اش بود، قرار داد. اولین حرفی که به من زد گفت: مجتبی شنیده‌ای که ضد انقلاب در سنندج به بچه‌های زخمی، آمپول اشتباهی تزریق می کنه و آنها را شهید می کنه؟

گفتم: بله.

گفت: اگر در این بیمارستان مریوان کسی به مجروح نرسد و نیروها شهید شوند، من سقف بیمارستان را روی سرت خراب می‌کنم، اگر مردش هستی بایست؟ گفتم: می‌ایستم.

من مسئول بهداشت مریوان شدم، یکی از بچه‌ها مسئول رادیو تلویزیون، یکی فرماندار و … .

این شغل بزمی‌مان بود. شغل رزمی‌‌یمان هم مسئول تخریب و امدادگر عملیات بودم.

یک روز به احمد گفتم: می‌خواهم به مرخصی بروم. گفت: نمی‌شود. گفتم: می‌خواهم ازدواج کنم. احمد در این قضیه خیلی با بچه‌ها راه می‌آمد. قبول کرد و گفت: چهار، پنج روز وقت داری بروى و برگردى. گفتم: نمی‌شود! فقط رفت و برگشتم به یزد 4 روز طول می‌کشد. یعنی فقط یک روز آنجا باشم؟ گفت: برو و زود برگرد.

مرخصی‌ام 20 روز طول کشید. احمد به من خیلی علاقه داشت. نه به خاطر اینکه من خوب بودم بلکه به خاطر همسرم به من احترام می‌گذاشت. به من و علی میرکیانی و سیف الله منتظری و بقیه متأهلین احترام خاصی می‌گذاشت.

مدتى بعد از اینکه ازدواج کردم، باز به مرخصی رفتم. وقتی به بیمارستان مریوان برگشتم سر ظهر بود و سفره پهن بود . بچه‌ها غذا می‌خوردند. غذا را که خوردیم درب اتاق باز شد و شهید ممقانی وارد شد، گفت: مجتبی، برادر احمد با تو کار دارد. گفتم: مگر برادر احمد فهمیده که من از مرخصی آمده‌ام؟ گفت: حتما فهمیده که کارت دارد. من خیلی به خودم مغرور شدم براى اینکه احمد متوسلیان آمده مرا ببیند!

دویدم سمت درب بیمارستان. از کنار دیوار رفتم و همین که در راهرو پیچیدم و چند قدم آن طرف‌تر احمد را دیدم. چهره‌اش غضبناک بود. ترسیدم؛ خواستم برگردم که حاجى گفت: کجا؟

او مسائل شرعی را خیلی رعایت می‌کرد. هیچ وقت نتوانستم به او ابتدا سلام کنم، معمولا او پیش دستی می‌کرد. اما آن روز جواب سلام مرا هم نداد. یقه مرا گرفت و طورى مرا کشید بالا که روی پایم بلند شدم. خیلی پر زور بود.

گفتم: برادر احمد چه شده؟ یقه‌ام را ول کن. هیچ چیزى نگفت. شروع کرد مرا در بخش بیمارستان به دنبال خودش کشیدن. دیدم دکترها و پرستارها ردیف ایستادند و نظاره گر این صحنه هستند. نفر آخر آنها هم همسرم ایستاده بود. معلوم بود قبل از این احمد در اینجا با دیگران دعواهایش را کرده بود.

ممقانی رئیس بیمارستان مریوان و من رئیس شبکه بهداشت کل مریوان بودم. در همین گیر و دار تازه فهمیدم هر مشکلى که پیش آمده، ممقانی انداخته گردن من. به حاجى گفتم: برادر احمد همسرم اینجاست! هواى ما را داشته باش.

احمد در فرماندهی‌اش جایی که به هدر رفتن نیروی انسانی و بیت المال در میان بود رو دربایستی با کسی نداشت.

برگشت بهم گفت: همسرت اینجاست، چشمت کور. می‌خواستی درست کار کنی.

حاجى جایی که صحبت از بیت المال در میان بود، رعایت حال افراد را نمی‌کرد. البته آبروی کسی را هم نمی‌برد. آن روز با من خشن برخورد کرد. مرا به اتاقی برد و درب آنجا باز کرد.

گفت: این چیست؟ دیدم یک جوان 18- 17 ساله روی تخت خوابیده و دست‌هایش خونی و زخمی است. تازه فهمیدم احمد از چه چیزى ناراحت است. نگاه

کردم و متوجه شدم خون روی شلوارش، براى الان نیست. لکه‌هاى خون حداقل براى 2 یا 3 روز پیش است.

گفتم: برادر احمد، این زخمی است.

گفت: من هم می‌دانم زخمی است.

حاجى رو کرد به آن رزمنده و اسم و مشخصاتش را پرسید. یادم هست آن رزمنده گفت که یک هفته است که مجروح شده.

حاجى ازش پرسید: چرا لباست را عوض نکردند؟ چطور غذا می‌خوری؟

رزمنده گفت: با دست.

حاجى پرسید: چرا دستت را تمیز نکردی؟

رزمنده گفت: خودم که چون پاهایم شکسته نمی‌توانم، کسی هم کمکم نکرده. آنجا بود که من یاد آن جمله احمد افتادم که گفت: اگر اتفاقى بیفتد سقف بیمارستان را روی سرت خراب می‌کنم. متوجه شدم اتفاق بدی افتاده، کارم قابل توجیه نبود. حقم بوده که جلوی همسرم این رفتار را با من داشته باشد. این افکار در عرض 20 ثانیه از ذهنم گذشت. با خود گفتم وقتى قضیه را نمی‌دانستم با من آن طور برخورد کرد، حالا که خبردار شدم حتماً کتک خواهم خورد.

تصمیم گرفتم این طور جواب دهم که من رئیس شبکه بهدارى هستم. بهدارى 10 بیمارستان، 10 درمانگاه، 30 شبکه روستایى دارد. رئیس بیمارستان و مسئول بخش دارد. مسئول بخش کمک بهیار دارد. کمک بهیار باید این کار را بکند. آقاى ممقانى، رئیس بیمارستان باید جواب بدهد، بیمارستان تشکیلات دارد.

خدا شاهد است « کاف » تشکیلات هنوز در دهان من نچرخیده بود که حاجی فهمید من چه می‌خواهم بگویم. پشتش را به من کرد، فهمیدم دنبال چیزى می‌گردد و قرار است آن چیز به سر من بخورد. به محض اینکه چرخید و حواسش از من پرت شد یواش یواش در اتاق را باز کردم. دیدم بچه‌ها پشت در، گوش ایستاده‌اند.

یادم نیست در از داخل باز می‌شد یا رو به بیرون، خلاصه بچه‌ها به بیرون اتاق یا داخل آن افتادند. پایم را رویشان گذاشتم و فرار کردم. بچه‌ها هم هرکدام به

سمتى فرار کردند. صداى حاجى را مى‌شنیدم که فریاد می‌زد: بایست.

داشتم از بغل دیوار می‌دویدم، به پیچ راهرو که رسیدم دیدم یک چیزى به سرعت از کنار من رد شد و زوزوه کشان به دیوار اصابت کرد. نگاه کردم دیدم یک چنگال بود

که محکم به دیوار خورده و گچ دیوار به زمین ریخت. اگر این چنگال به گردن من خورده بود کارم تمام بود. خلاصه به سمت حیاط بیمارستان دویدم.

بچه‌ها جلوى احمد را گرفتند. حاجى به من گفت: تو قول دادى در بیمارستان به مجروحان رسیدگى کنى، تو مرد نیستى، حرفت حرف نیست.

حق هم داشت. وقتى احمد عصبانى می‌شد در بین بچه ها به هم می‌گفتیم به اصطلاح آمپر چسبانده. آمپر شد صد، شد هشتاد، شد شصت، شد چهل. وقتى به چهل می‌رسید، می‌دانستیم دیگر مشکل ندارد و عصبانیتش فروکش کرده است. معذرت خواهى کردم و گفتم: دیگر این کار را نمی‌کنم. اما گفت :نه تو را ول نمی‌کنم. شب ساعت 9 به سپاه بیا.

پیش خودم گفتم باشد تو از اینجا برو، تا شب خدا بزرگ است.

سر ساعت 9 باید می‌رفتم مقر سپاه مریوان. ساعت 8 شب به همسرم گفتم: پاشو با هم برویم. گفت: من نمى‌آیم، اگر بیایم یک چیزى به تو می‌گوید و آن وقت ممکن است من چیزى به او بگوییم که بد باشد، زشت است من به برادر احمد چیزى بگویم.

گفتم: تو بیخود می‌کنى چیزى بگویى، دعوا که نداریم. من هم زیرک بودم می‌دانستم اگر خانمم باشد، برادر احمد اقدام آنچنانى نخواهد کرد. سر ساعت

9 به اتاقش رفتیم. یک میز کوچک چوبى و یک صندلى داشت که پشت آن نشسته

بود. من وارد اتاق شدم و کنارش رفتم. به فاصله 10 ثانیه بعد هم همسرم وارد شد. قیافه احمد اخمو بود. یک دفعه که چشمش به خانمم افتاد گفت: چرا همسرت را همراه خودت آوردى؟

گفتم: یا وجیهاً عندالله اشفع لنا عندالله (بلا تشبیه) فضا عوض شد. البته از اول هم قصد برخورد نداشت. بعد بلند شد مرا در آغوش گرفت و گریه کرد و گفت پدر و مادر این رزمنده‌ها، آنها را به ما سپرده‌‌اند باید از آنها مواظبت کنیم.

می‌گویند احمد خشن بود، احمد قاطع بود. خشونت طلب نبود. در دستورات نظامى خشک بود. آن شب احمد از من و خانمم عذرخواهى کرد و گفت: مجتبى حقش بود، اما من هم تندروى کردم.

 

 2 نظر
  • 1
  • ...
  • 303
  • 304
  • 305
  • ...
  • 306
  • ...
  • 307
  • 308
  • 309
  • ...
  • 310
  • ...
  • 311
  • 312
  • 313
  • ...
  • 399

معرفی حوزه علمیه حضرت عبدالعظیم ع

شهرری، زمانی دارای حوزه‌های بسیار بوده و یک مرکز علمی محسوب می شد که مهم‌ترین عامل آن، حُسن‌ همجواری با مشاهد شریفه سه امامزاده بزرگوار، خصوصاً حضرت عبدالعظیم(ع) است که در این باره یکی از مراجع عالی‌قدر شیعه، حضرت‌ ایة الله ‌بهجت به طلاب فرمودند: «شما در جوار گنج الهی هستید، قدر آن را بدانید». قدمت حوزه علمیه آستان حضرت عبدالعظیم(ع) به سال‌های اوایل پیروزی انقلاب اسلامی بر می گردد. در اواسط شهریور 1359 بنای مقبره رضاخانی تخریب و به جای آن حوزه علمیه احداث شد و در 1366 حدود هفتاد نفر طلبه برای سال اول پذیرفته شدند. حوزه ‌علمیه آستان ‌حضرت‌عبدالعظیم(ع) ظرفیت ‌پذیرش سیصد طلبه علوم دینی در دو سطح 2و 3 را داراست و ساختمان آن از کلّیه امکانات آموزشی و رفاهی برخوردار است و از این جهت جزء معدود حوزه‌های کشور است. زیر بنای کلّ ساختمان 11 هزار و 500 متر مربع و محوطه، 6500 متر مربع و مساحت کلّ مدرسه 18 هزار متر مربع است.

جستجو

موضوعات

  • همه
  • طب سنتی و پزشکی
  • سیاسی
  • مناسبتهای سال
  • اخبار حوزه
  • علمی
  • مذهبی
  • عمومی
  • دست نوشته های یک طلبه
  • نرم افزار
  • شهداء
  • استفتائات
  • جدیدترین مقالات
  • برگی از زندگی علما
  • فراخوان
  • پژوهش
  • معرفی رسانه
  • منِ طلبه
  • نمونه سوالات امتحانی سطح2
  • داستان های پند آموز

پیوندهای روزانه


پشتیبانی سامانه وبلاگ مدارس
وبلاگ خانم یادگاری
گفته ها و ناگفته های یک طلبه
شبکه اجتماعی هادی نت
دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبري
دفتر مقام معظم رهبري

خبرنامه

مرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31

اوقات شرعی

امروز: چهارشنبه 01 مرداد 1404
اوقات شرعی به افق:
  • اذان صبح اذان صبح:
  • طلوع آفتاب طلوع آفتاب:
  • اذان ظهر اذان ظهر:
  • غروب آفتاب غروب آفتاب:
  • اذان مغرب اذان مغرب:
  • نیمه شب شرعی نیمه شب شرعی: