در ماه خدا ماه خدا جلوه گر آمد ...
امشب ز لب ماه خدا خنده بر آمد کز خانه خورشید ولایت قمر آمد
یا از دل دریا نبوت گهر آمد یا مهر فروزنده ببام سحر آمد
پیغمبر و زهرا و علی را پسر آمد
در ماه خدا ماه خدا جلوه گر آمد
هم آینه حسن خداوند جمالش هم خلق و حصال نبوی خلق و خصالش
هم پیر خرد آمده مبهوت جلالش هم عقل ملک آمده حیرا ن کمالش
هم مفتخر از او شده پیغمبر و آلش
هم او ز نبی و ز علی مفتخر آمد
در گلشن دین باغ گل یاسمنش بین در لعل لب بسته عقیق یمنش بین
شادابی جان را ز گلستان تنش بین آیات خدا در لب شکر شکنش بین
آیینه شو و حسن حسن در حسنش بین
گوئی بجهان باز رسول دگر آمد
ای ختم رسل بوسه زن بر سر و رویش ای شیر خدا عطر جنان جوی ز بویش
ای عصمت حق شانه بزن شانه به مویش ای مهر ، ستان وام ز رخسار نکویش
ای ماه ببر سجده بخاک سر کویش
رشگ ملک است این که به شکل بشر آمد
در شب نفس صبحدم عید ببینید در ماه خدا صورت خورشید ببینید
روئی که نبی دید و علی دید ببینید حسنی که ورا فاطمه بوسید ببینید
رخسار خداوند درخشید ببینید
کز وصف من و مدح شما خوبتر آمد
با طلعت او ماه خریدار ندارد مهر است کم از ذره و مقدار ندارد
بی یار بود هر که چو او یار ندارد بر دشمن او نخل عمل بار ندارد
گر بار دهد بار به جز نار ندارد
مهرش ثمر جنت و بغضش شرر آمد
ای حسن حسن در حسنت حسن خدایی ای صورت زیبایی هستیت فدایی
عالم بسر کوی تو مشغول گدایی با مهر توجان کرده ز تن میل جدایی
از آینه دل تو کنی زنگ زدائی
شادی شب میلاد تو باز از سفر آمد
ای باغ گل یاسمن آل محمد (ع) ای قرص مه انجمن آل محمد (ع)
اوصاف تو روح سخن آل محمد (ع) گفتار تو نقل دهن آل محمد (ع)
ای حسن خدا ای حسن آل محمد (ع)
روح تو در آینه حق جلوه گر آمد
لطف تو خدایی و گدای تو کرامت در سایه سرو قدت افتاده قیامت
دل امده و جسته بکوی تو اقامت نازد بتو توحید و کند فخر امامت
از صبر تو دین نبوی یافت سلامت
با صلح تو از راه سپاه ظفر آمد
نور ابد و جلوه حسن ازل از تو است مقبولی طاعات و جزای عمل از تو است
تو طوری و انوار خدا مشتعل از تو است رسوایی و نابودی خصم دغل از تو است
پیروزی اسلام به جنگ جمل از تو است
حقا که علی چون تو پسر را پدر آمد
ای صحن بقیع تو چراغ ره انجم وی مهر رخت بوسه گه جد و اب و ام
بر فاطمه مانند نبی کرده تکلم اول پسر شیر خدا حجت دوم
در پاسخ دشنام به لبهات تبسم
از خلق تو گلزار صفا بارور آمد
تو شمع شب تار بقیع دل مایی هر جا که کن یجلوه ، گل محفل مایی
گر بحر بلا موج زند ساحل مایی وز نخل عمل بار دهد حاصل مایی
ما خواب و تو مهمان دل غافل مایی
ویرانه دل از تو بهشت دگر آمد
جبرئیل شراب از لب شیرین تو نوشد کوثر بهمه وسعتش از فیض تو جوشد
بی چاره کسی کز کرمت پشم بپوشد دریاست دلی کز غم عشق تو خروشد
هر کس به کسی فخر و مباهات فروشد
“میثم” به تولای شما مفتخر آمد
(نخل میثم ج1)