روایت زن آمریکایی که به واسطه یک شهید باحجاب شد
شهید «جواد اسداللهزاده» از شهدای هفتم تیر است که به سال 1329 در مشهد مقدس به دنیا آمد؛ با توجه به شرایط خانواده، فعالیتهای مذهبی و سیاسی او از دوران کودکی با شرکت در دورههای آموزش قرآن و آموزشهای سیاسی آغاز گرفت؛ فعالیتهای وی در دوران دبیرستان بیشتر شد و ورود به دانشگاه میدان عمل وسیعتری برای تعهدات الهی و انسانیاش بود.
وی بعد از خدمت سربازی، تحصیلات مقطع فوقلیسانس و دکترا را در آمریکا دنبال کرد؛ شهید اسداللهزاده در دوران اقامتش در آمریکا، انجمنهای اسلامی دانشجویان را پایهگذاری کرد؛ با اعلان عزیمت امام خمینی(ره) به ایران رساله دکترای خود را نیمهتمام رها کرد و به فرانسه رفت و از آنجا به تهران آمد. وی پس از ورود به ایران به تدریس اقتصاد اسلامی در دانشگاه فردوسی مشهد پرداخت؛ در ادامه فعالیتهای خود به معاونت بازرگانی منصوب شد و سرانجام در هفتم تیر 1360 به همراه شهید بهشتی و 72 تن از یارانش با انفجار بمب در دفتر حزب جمهوری اسلامی توسط منافقین به شهادت رسید.
در سالروز شهادت «جواد اسداللهزاده» به گفتوگو با «صدیقه اختیاری» همسر این شهید انقلاب اسلامی مینشینیم.
* شاگرد شهید اسداللهزاده بودم
بنده متولد مشهد مقدس هستم؛ در سال 58 بعد از فارغالتحصیلی از دانشگاه الزهرا(س) تهران، به مشهد بازگشتم؛ بعد از بازگشت به مشهد، در راستای بالا بردن سطح آگاهی، در کلاسهای شهید اسداللهزاده که در دانشگاه فردوسی پیرامون اقتصاد اسلامی برگزار میشد، شرکت کردم.
بعد از مدتی، با توجه به اینکه بنده و شهید اسداللهزاده از نظر عقاید و طرز تفکر به هم نزدیک بودیم، ایشان از من خواستگاری کرد؛ بعد از آشنایی خانوادهها و برگزاری مراسم خواستگاری، توسط شهید هاشمینژاد به عقد هم درآمدیم.
زندگی مشترک من و شهید اسداللهزاده در تهران آغاز شد.
* میگفت زنان باید پا بهپای مردان حرکت کنند
شهید در رابطه با فعالیتهایش با من صحبت نمیکرد؛ او از صبح زود میرفت و شبها دیر وقت میآمد؛ او اعتقاد داشت، خانمها هم باید در کنار آقایان سعی کنند خودشان را از جهت مسائل اسلامی ارتقاء دهند و فقط خودشان را درگیر کار منزل نکنند.
همسرم نوارهای کاست و کتابهای متعددی به خانه میآورد؛ نوارها را میداد و میگفت: «موقعی که کار منزل انجام میدهی این نوارها را هم گوش کن».
* پیشبینی شهید اسداللهزاده از جریانات مفتضحانه بنیصدر
شهید اسداللهزاده، شم سیاسی قوی داشت؛ در بحث انحرافات بعد از انقلاب به ویژه بحث بنیصدر و منافقین صحبتهای روشنگرانهای میکرد؛ حتی پیشبینی کرده بود و میگفت: «بالاخره این بنیصدر به شکل مفتضحانهای رسوا خواهد شد». من بعد از شهادت ایشان دیدم که بنیصدر فرار کرد؛ تعجب کردم که چقدر پیشبینیهای جالبی داشت و عمیق فکر میکرد.
* دانشآموزان را با دیدگاههای شهید بهشتی آشنا میکردم
بعد از پیروزی انقلاب شهید بهشتی در مظلومیت بود؛ کمتر کسی بود که بتواند مردم جامعه را با دیدگاههای شهید بهشتی آشنا کند؛ من بعد از فارغالتحصیلی در آموزش و پرورش به صورت فی سبیلالله کار میکردم؛ یادم هست خیلی از دانشآموزان از من میپرسیدند: «خانم، میگویند شهید بهشتی خانههای آنچنانی دارد در بالای شهر…»؛ من هم باتوجه به تجزیه و تحلیلهایی که شهید اسداللهزاده کرده بود، پاسخ آنها را میدادم.
* اقتصاد اسلامی را تبیین میکرد
شهید اسداللهزاده با افکار و شخصیتهای شهید بهشتی، آیتالله خامنهای و شهید هاشمینژاد آشنا بود؛ بر همین اساس وارد حزب جمهوری اسلامی شد؛ او در کلاسهای حزب جمهوری اسلامی که در مسجد توحید تهران برگزار میشد، با مرحوم نوربخش، اقتصاد اسلامی را تدریس میکرد. مرجع شهید اسداللهزاده هم برای تدریس، کتاب دو جلدی اقتصاد شهید صدر بود.
* آخرین دیدار با شهید اسداللهزاده
همسرم به همراه اعضای حزب جمهوری اسلامی که از نخبگان بودند و به قول امام خمینی(ره) هر کدامشان یک ملت بودند، روزهای یکشنبه هر هفته در جلسات حزب حضور پیدا میکردند که در رابطه با مسائل کل کشور بحث و بررسی میشد.
روز هفتم تیر 1360 شهید اسداللهزاده که معاون وزیر بود، مطالبی را در رابطه با تورم و مسائل اقتصادی آماده کرد؛ موضوع اصلی آن جلسه در رابطه با رئیس جمهور آینده و بحث اقتصاد کشور بود.
معمولاً جلسات تا ساعت یک شب طول میکشید، لذا نگران نبودم. همسرم روز حادثه به منزل آمد؛ در حالی که هیچ وقت پیش نمیآمد آن وقت از روز به ما سر بزند؛ دخترم سرماخورده بود؛ او را در آغوش گرفت، بوسید و به من گفت: «جلسه امروز خیلی طول میکشد، نگران نباشید؛ درضمن بچه را هم دکتر ببرید» نگاهی به خانه کرد و لبخندی زد و رفت.
ساعت 5 صبح هشتم تیر دیدم خبری از همسرم نیست؛ با منزل شهید اسلامی تماس گرفتم؛ در ابتدا گوشی را جواب نمیدادند؛ دوباره تماس گرفتم و خبر انفجار در حزب جمهوری اسلامی را دادند و گفتند شهید بهشتی، همسرم و شهید اسلامی و دیگر اعضای حزب جمهوری اسلامی به شهادت رسیدند.
* آماده شهادت همسرم بودم
با توجه به اینکه بعد از انقلاب شاهد ترورهای مردم و شخصیتها توسط منافقین بودیم، من آماده شهادت همسرم بودم؛ قطعاً کسی که وارد کارهای اجتماعی و سیاسی در راه اعتلای و پیشرفت اسلام میشود، خودش را برای شهادت آماده میکند.
* تأسیس انجمنهای اسلامی در چند ایالت آمریکا
همسرم در وزارت بازرگانی با جمعی از دوستان خارج از کشور فعالیتهای زیادی داشتند؛ بعد از شهادتش دوستانش تعریف میدکردند: «شهید اسداللهزاده در خارج از کشور فعالیتهای زیادی برای آشنایی جوانان با اسلام میکرد؛ جلسات زیادی میگذاشت، حتی در برخی از ایالتهای آمریکا، انجمن اسلامی تأسیس کرد»؛ آن موقع وظیفه انجمنهای اسلامی همین بود که مردم و جوانان را با عقاید اسلامی آشنا کند.
زمانی هم که او در دانشگاه تهران درس میخواند، با شهید مطهری و دکتر شریعتی در ارتباط بود و هم خودش با مسائل اسلامی آشنا میشد و هم اینکه دیگران را ارشاد میکرد.
* زنی در آمریکا به واسطه شهید اسداللهزاده باحجاب شد
یکی از خانمهایی که بعداً همکار من شد، میگفت: «من با همسرم به آمریکا رفتم، حجاب نداشتم. همسرم با شهید اسداللهزاده ارتباط داشت؛ گاهی من هم وارد جلسات آنها میشدم؛ رفتار و حرفهای او در آن زمان باعث شد که من متحول شوم، دیدگاههایم نسبت به حجاب و مسائل اسلامی تغییر کند. از همان زمان مقید به انجام دستورات اسلامی شدم».
* دنبال «منیت» نبود
همسرم با تقوا بود؛ در حرفهایش «منیت» نداشت؛ بعد از شهادتش او را شناختم؛ او در خانواده ما کارهایش را مطرح نمیکرد و بعد از شهادتش برادرم میگفت: «برای من عجیب است کسی این قدر فعالیت داشته باشد و دید وسیع داشته باشد و هیچگاه منم، منم نکند».
* همه آشنایان دوستش داشتند
شهید اسداللهزاده، خیلی نسبت به فامیل و آشنایان محبت داشت؛ بعد از شهادت او فامیل عنوان میکردند: «وقتی که در آمریکا بود، برای همه ما نامه مینوشت؛ وقتی هم که به ایران میآمد به ما سر میزد»؛ او در بحث صلهرحم خیلی تأکید داشت. متواضع بود و نمونه یک مسلمان واقعی بود؛ به همین خاطر بعد از شهادتش اثر عمیقی روی اقوام گذاشت.
* با حمایت از ولایت راه شهدا را ادامه دهیم
شهید اسداللهزاده همیشه میگفت: «باید در تمام زمینهها مطالعه زیادی کرد؛ انسان نباید حالت سکون داشته باشد و باید در حال یادگیری و مطالعه باشد». من هم به عنوان همسر وی، این پیام را به مردم به ویژه زنان میرسانم که اهل مطالعه باشند.
هر کدام از ما در هر مسئولیتی که هستیم، اسلام ناب محمدی(ص) را بشناسیم، پشتیبان و پیرو ولایت فقیه باشیم و خودمان را بدهکار به انقلاب بدانیم.