• خانه 
  • تماس  
  • ورود 

  • سخن حضرت آیت الله بهجت درباره مقام حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) در جمع طلاب :" شما در جوار گنج الهی هستید قدر آن را بدانید ***

سفارش امام خمینی (ره) بعد از خواندن خطبه عقد به شهید دستواره و همسرش

14 تیر 1391 توسط عبدالعظیم حسنی (ع)


* یک ماه بعد از ازدواج‌مان به منطقه جنگی رفتیم

پنجم اردیبهشت سال 1362 آغاز زندگی مشترک‌مان بود. یک ماه بعد از آن، قرار شد حاج رضا به منطقه اعزام شود. من هم یک چمدان کوچک بستم و با یکی از قطارهایی که به سمت اندیمشک می‌رفت، به سمت جنوب حرکت کردیم. قطارهای آن زمان نیمکت‌های چوبی داشت؛ همسر شهید «حسین ممقانی» هم در کوپه ما بود؛ او فرزند اولش را باردار بود و به خاطر تکان‌های شدید قطار حالش هم اصلاً خوب نبود.
اولین سفر مشترکمان به اندیمشک بود و بعد از آن هر جایی که حاج رضا می‌رفت، به همراهش می‌رفتم؛ کرمانشاه، پاوه، اسلام‌آباد غرب و اهواز، نقاطی بود که با حاج رضا بودم. البته ما در شهرهای پشت جبهه زندگی می‌کردیم و تعداد زیادی از همسران نیروهای خط مقدم در آن شهرک‌ها از جمله محل‌های مسکونی بیمارستان شهید کلانتری مستقر بودند.
در آنجا شرایط همه ما مثل هم بود. با شنیدن مارش هر عملیاتی لحظه به لحظه منتظر خبری از عزیزان‌مان بودیم. شرایط سختی بود و همه ما مضطرب بودیم تا مطمئن شویم عملیات به خیر و خوشی تمام شده است. در هر عملیاتی معمولاً چند نفر از جمع ما، بعد از به شهادت رسیدن همسرش، باید اسباب و اثاثیه‌شان را جمع می‌کردند و به شهرهای خود باز می‌گشتند.
حاج رضا قبل از ازدواج، از پای چپ‌به شدت مجروح شده بود و این جراحت‌ خیلی اذیتش‌ می‌کرد به طوری که یکی از رگ‌های پشت پای او از بین رفته بود؛ جراحی‌های سختی روی پایش انجام شده و چند ماه در بیمارستان بستری شده بود. در اثر همین مجروحیت، پزشکان گفته بودند که احتمال پدر شدنش ضعیف است و حاجی از این موضوع خیلی ناراحت بود. یک سال بعد وقتی جواب تست بارداری را گرفتم، خواهر حاجی که از جریان مطلع بود برای اینکه قدری سر به سر حاجی بگذارد، گفت: «سید رضا، جواب آزمایش منفی بود» که رنگ از چهره حاجی پرید. خواهر همسرم زود گفت «ناراحت نباش، خانمت بارداره».
قبل از اینکه فرزند اول‌مان به دنیا بیاید، حاج رضا می‌گفت: «خواب دیدم و می‌دانم، بچه‌مان پسر است» به او گفتم «نکند شما پسر دوست هستید؟» جواب می‌داند «نه، خدا می‌داند، هر چه از جانب خداوند باشد ممنون هستم اما مطمئنم فرزندمان پسر است». حاج رضا حتی اسم «محمدمهدی» را برای پسرمان انتخاب کرده بود و در نامه‌های قبل از به دنیا آمدن پسرم، وقتی می‌خواست حال مرا بپرسد، می‌نوشت «به آقا سید مهدی گل سلام برسون». سید مهدی هم در 21 فروردین 1363 به دنیا آمد و زمانی که 2 سال و 3 ماهه بود، پدرش شهید شد.


* مگر بسیجی‌ها سوار ماشین کولردار می‌شوند که من سوار شوم؟!
در جبهه لنکروز کولردار، در اختیار حاج رضا گذاشته بودند اما او هیچ وقت از آن استفاده نکرد. می‌گفت «وقتی که بسیجی در گرما در این ماشین‌های بدون کولر رفت و آمد می‌کند، من هم باید مثل آنها باشم».


* قبر کنار سیدحسین را نگه دارید
29 خرداد سال 65، سیدحسین برادر کوچکتر حاج رضا، در مهران به شهادت رسید. حاجی، برادرش را به خاک سپرد و گفت «قبر کنار سیدحسین را نگه دارید، صاحبش همین روزها می‌رسد». به خاطر عملیات در جنوب فقط یک روز در تهران بودیم و بعد از برگزاری مراسم ختم سیدحسین، بلافاصله به اندیمشک برگشتیم.


*فکر نمی‌کردم حاجی به این زودی‌ها شهید شود

در آنجا بودم که حاج رضا برای آزادسازی مهران رفت. یازدهم تیرماه خبر شهادت شهید «حسین ممقانی» را دادند و خانم ممقانی با حزن و اندوه زیادی از ما جدا شد. شهید ممقانی از دوستان صمیمی حاج رضا بود که از جنگ کردستان با هم بودند.

سه روز بعد از این قضیه آقای شیبانی آمد و به من گفت «حاجی مجروح شده». من او را قسم دادم که راست بگوید و گفتم «من حاجی را در تهران می‌بینم». او ادامه داد «بله شما حاجی را در تهران می‌بینید». با توجه به اینکه تازه یک شهید داده بودیم اصلاً فکرش را نمی‌کردم حالا حالاها نوبت سیدرضا رسیده باشد.
وسایلی از جمله ضبط صوت، نوارها و کتاب‌هایی را که حاجی دوست داشت، با فلاکس چای و سایر وسایلی که برای بیمارستان لازم بود، از اندیمشک برداشتم و به همراه خواهرم و یکی از دوستان‌مان با ماشین یک خودرو شخصی به تهران آمدیم. وسط‌های راه، با توجه به عکس‌‌العمل اطرافیان، دوستم شک کرده بود که ممکن است حاج رضا شهید شده باشد اما بروز نمی‌داد. وقتی به تهران رسیدیم، به منزل پدرم رفتم تا کمی رفع خستگی کنم و بعد به بیمارستان بروم تا حاجی را ببینم. حتی نمی‌دانستم حاج رضا در کدام بیمارستان بستری است. با توجه به علاقه شدیدی که به حاجی داشتم، تعلل اطرافیان برای رساندنم به بیمارستان مرا خیلی اذیت می‌کرد.
توی همین فکرها بودم که یکدفعه خواهر بزرگتر حاج رضا آمد و بدون اینکه متوجه من باشد، گفت «به ما خبر دادند حاج رضا شهید شده» که من از هوش رفتم. پیکر حاج رضا را به بیمارستان نجمیه برده بودند. ترکش به ناحیه قفسه سینه‌اش اصابت کرده بود. وقتی او را دیدم انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است. صورتش را با گلاب شسته بودند.


* تعیین محل دفن شهید حاج رضا دستواره
بعد از شهادت حاج رضا، برای محل خاکسپاری، دوستانش گفتند که «حاج رضا در کنار برادرش دفن شود». آن زمان در قطعه 26 جایی را برای تدفین فرماندهان در نظر گرفته بودند. برای تعیین محل تدفین، پدر حاج رضا به من گفت «اختیار با شماست؛ اگر دوست دارید که حاج رضا در کنار فرماندهان و دوستانش دفن شود، آنجا را تعیین کنید؛ اگر هم دوست دارید پیش برادرش باشد، باز هم اختیار با شماست».
من دوست داشتم که حاج رضا پیش دوستانش دفن شود اما از طرف دیگر نمی‌خواستم پدر شوهر و مادرشوهرم برای رفتن سر مزار فرزندانشان اذیت شوند لذا گفتم «حاج رضا خودش دوست داشت کنار برادرش دفن شود و فکر می‌کنم اینطوری بهتر است» بنابراین حاج رضا کنار برادرش سیدحسین دفن شد.
سیدمحمد برادر دیگر حاج رضا بود که او هم در دی ماه سال 65 در شلمچه به شهادت رسید و پیکرش مفقود شد؛ بعد از 12 سال پیکر سیدمحمد را هم آورند و این برادر حاج رضا هم بین مزار سیدحسین و حاج رضا به خاک سپرده شد.


گنبد سبزی که بالای مزار شهیدان دستواره می‌درخشد


نمی‌دانم راز گنبد سبز بالای مزار شهیدان دستواره که به دست پدر شهیدان نصب شده است، چیست؛ یادم هست یک روز که به منزل پدر حاج رضا رفتم بودم، این گنبد را در حیاط دیدم و از حاج آقا پرسیدم « جریان این گنبد سبز چیست؟» حاجی هم گفت که آن را برای بالای سر مزار بچه‌ها درست کرده است و من دیگر علتش را نپرسیدم. بعد از نصب این گنبد خیلی راحت می‌توانستیم مزار شهدا را پیدا کنیم. از دیدن این گنبد سبز از دور مثل یافتن نشانه‌ای از حاجی بود.


* تنها وصیت شهید دستواره در لحظات قبل از شهادتش
شهید دستواره در طول سال‌هایی که در جنگ بود، نامه‌های متعددی برای من نوشت اما هیچ وقت اقدام به نوشتن وصیت‌نامه نکرد. شب جمعه و یکی دوساعت قبل از شهادتش، زمان کوتاهی به سنگر می‌رود تا استراحت کند و در همین فاصله 5 ـ 6 خط وصیت‌نامه می‌نویسد که به «تبعیت و پشتیبانی از ولایت فقیه» تأکید داشت. حاج رضا اصلاً اهل شعار نبود و حقیقتاً تابع ولایت بود.



صفحات: 1· 2

مطلب قبلی
مطلب بعدی

موضوعات: عمومی لینک ثابت

نظر از: سرباز گمنام [عضو] 
  • الزهرا(س) بوشهر
سرباز گمنام

سلام
عیدتون مبارک
وبلاگ زیبایی دارید
خوشحال میشیم سری به ما بزنین

1391/04/14 @ 15:12
نظر از: موسسه آموزش عالی حوزوی معصومیه (خواهران) [عضو] 
  • معصومیه خواهران قم

سلام بر مهدی،
آن که نام زیبایش دل¬نشین و در کام جانمان شیرین است. به حرمت نامش می¬ایستیم و به یادش به دعا و ندبه می¬نشینیم. سلام بر او و درود بر خونین¬کفنانی که جان در مقدمش فدا کردند و به شوق دیدارش، خاک نشین سنگرها و خاکریزها شدند. سلام بر آن وجود عزیز، که هر که جرعه¬ای از شراب محبتش نوشید، تا ابد درخشید و هر که حرفی از کتاب ولایتش خواند، جاودانه ماند. سلام بر امام غایبی که حضور غایبانه¬اش سراسر زمین و زمان را آکنده است.

1391/04/14 @ 13:45
نظر از: الزهراء(سلام الله علیها) [عضو] 
  • مدرسه علمیه الزهرا همدان

یک عمر تو زخم های ما را بستی / هر روز کشیدی به سر ما دستی / شعبان که به نیمه می رسد آقا جان! / ما تازه به یادمان می آید هستی!/ ولادت امام زمان(ع) مبارک باد

1391/04/14 @ 10:26
نظر از: الزهرا (س) نصر [عضو] 
  • الزهرا(س) نصر

آخی . چه قشنگ بود .
خدا رحمت کنه شهید دستواره را

1391/04/14 @ 10:09


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

معرفی حوزه علمیه حضرت عبدالعظیم ع

شهرری، زمانی دارای حوزه‌های بسیار بوده و یک مرکز علمی محسوب می شد که مهم‌ترین عامل آن، حُسن‌ همجواری با مشاهد شریفه سه امامزاده بزرگوار، خصوصاً حضرت عبدالعظیم(ع) است که در این باره یکی از مراجع عالی‌قدر شیعه، حضرت‌ ایة الله ‌بهجت به طلاب فرمودند: «شما در جوار گنج الهی هستید، قدر آن را بدانید». قدمت حوزه علمیه آستان حضرت عبدالعظیم(ع) به سال‌های اوایل پیروزی انقلاب اسلامی بر می گردد. در اواسط شهریور 1359 بنای مقبره رضاخانی تخریب و به جای آن حوزه علمیه احداث شد و در 1366 حدود هفتاد نفر طلبه برای سال اول پذیرفته شدند. حوزه ‌علمیه آستان ‌حضرت‌عبدالعظیم(ع) ظرفیت ‌پذیرش سیصد طلبه علوم دینی در دو سطح 2و 3 را داراست و ساختمان آن از کلّیه امکانات آموزشی و رفاهی برخوردار است و از این جهت جزء معدود حوزه‌های کشور است. زیر بنای کلّ ساختمان 11 هزار و 500 متر مربع و محوطه، 6500 متر مربع و مساحت کلّ مدرسه 18 هزار متر مربع است.

جستجو

موضوعات

  • همه
  • طب سنتی و پزشکی
  • سیاسی
  • مناسبتهای سال
  • اخبار حوزه
  • علمی
  • مذهبی
  • عمومی
  • دست نوشته های یک طلبه
  • نرم افزار
  • شهداء
  • استفتائات
  • جدیدترین مقالات
  • برگی از زندگی علما
  • فراخوان
  • پژوهش
  • معرفی رسانه
  • منِ طلبه
  • نمونه سوالات امتحانی سطح2
  • داستان های پند آموز

پیوندهای روزانه


پشتیبانی سامانه وبلاگ مدارس
وبلاگ خانم یادگاری
گفته ها و ناگفته های یک طلبه
شبکه اجتماعی هادی نت
دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبري
دفتر مقام معظم رهبري

خبرنامه

آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          

اوقات شرعی

امروز: شنبه 22 آذر 1404
اوقات شرعی به افق:
  • اذان صبح اذان صبح:
  • طلوع آفتاب طلوع آفتاب:
  • اذان ظهر اذان ظهر:
  • غروب آفتاب غروب آفتاب:
  • اذان مغرب اذان مغرب:
  • نیمه شب شرعی نیمه شب شرعی: