• خانه 
  • تماس  
  • ورود 

  • سخن حضرت آیت الله بهجت درباره مقام حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) در جمع طلاب :" شما در جوار گنج الهی هستید قدر آن را بدانید ***

عکس / وقتی نسل ها لبیک گفتند

21 خرداد 1392 توسط عبدالعظیم حسنی (ع)

 

سال های دفاع مقدس، عرصه ای تاریخی شد برای تجلی عزم قدرت یک ملت، آن هم در محدوده همه نسل ها. چه آن ها که در زمان آغاز نهضت حضرت امام خمینی، در گهواره بودند، چه آن ها که در سال 42 سربازان جوان او بودند.

تصویری که می بینید، سندی است زیبا از این موضوع. این عکس هنگام اجرای آیین اعزام سراسری رزمندگان با عنوان “طرح لبیک یا خمینی” گرفته شده است. در عکس می توان نماینده ای از همه نسل ها را دید. پیرمردان هفتاد ساله، جوانان سی و چند ساله و نوجوانی 15-16 ساله، که همه گی با پیشامی بندهای “لبیک یا خمینی"، چشم در چشم تاریخ دوخته اند.




 نظر دهید »

روایتی از توسل به‌ حضرت زهرا (س) در جزیره مجنون

19 خرداد 1392 توسط عبدالعظیم حسنی (ع)

شهید جعفر جنگروی بعد از پیروزی انقلاب جزو هسته تشکیل دهنده سپاه خرمشهر شد. او اولین فرمانده سپاه خرمشهر بود و ید طولایی در مبارزه با کومله و دموکرات و خلق عرب خوزستان داشت و با انبوهی تجربه که از این مبارزات به دست آورده بود وارد سال‌های جنگ تحمیلی شد و آنجا نیز کارنامه درخشانی برای خود رقم زد. دلاوری‌های او در جبهه بسیار فراوان است. این شهید گرانقدر با وجود اینکه وضعیت جسمانی وخیمی داشت در حالی که لبش کاملا از بین رفته بود یک چشمش را تخلیه کرده بودند دندان‌هایش از بین رفته بود بدنش پر از ترکش و به یک کلکسیون ترکش تبدیل شده بود که انواع ترکش‌ها داخل آن وجود داشت بدنش شیمیایی بود و با تمام اینها عشق و علاقه عجیب او به جبهه نگذاشت که در رختخواب ذلت بمیرد.

او با وجود مشغله زیاد و همچنین درصد جانبازی بالا از کمک به همسرش دریغ نمی‌کرد و چون وی نیز شاغل بود وقتی می‌آمد و می‌دید کارهای منزل به زمین مانده است پا به پای همسرش کار می‌کرد یکی از آرزوهای او مشرف شدن به زیارت خانه خدا بود، منتها ابتدا اولویت را به والدینش داد و سال بعد به همراه همسرش به آن مکان مقدس عازم شد او ارادت خاصی به حضرت زهرا(س) داشت و با توسل به آن حضرت در مشکلات خود گشایش ایجاد می‌‌کرد.

شاید یکی از این مکان‌ها قدمگاه حضرت رسول(ص) باشد

در سال 64 مدتی قبل از شهادتش توفیق این را داشت که به اتفاق همسر به زیارت خانه خدا برود. همسر شهید جعفر جنگروی تعریف می‌کند ایشان تمام خیابان‌های مکه و مدینه را با وجود مجروحیت زیادی که داشت پیاده طی می‌کرد و وقتی به او می‌گفتم حاج آقا اینقدر فعالیت نکن مریض می‌شوی، می‌گفت نه می‌خواهم تمام این جاها را بگذرم شاید یکی از این مکان‌ها، قدمگاه حضرت رسول(ص) بوده و مبارک باشد. در کاروان ما 18 نفر از همسران شهدا بودند اما یک بار نشد که ببینم جلوی آن‌ها به من بگویند که کارت دارم.

ماجرای توسل به حضرت زهرا(س) در جزیره مجنون

همسر شهید در ادامه از یکی از روایت‌های شهید در مورد کرامت حضرت زهرا(س) در میادین جنگ می‌گوید و آن را چنین نقل می‌کند: یکبار در ایام فاطمیه شهید جنگروی برای من تعریف می‌کرد که در جزیره مجنون با بچه‌ها نشسته بودیم و صحبت می‌کردیم در این میان جنازه یک سری از سربازان عراقی در اطراف ما افتاده بود و بوی تعفن آن‌ها در نیزارها به شدت اذیتمان می‌کرد با چند نفر از بچه‌ها به حضرت زهرا(س) متوسل شدیم و در حین خواندن دعای توسل و گریه و زاری یک دفعه دیدیم بوی خوشی می‌آید که هوش را از سر می‌پراند. بعد یکی از بچه‌ها رفت بالای بلندی ایستاد و مدتی هم آن اطراف گشت و گفت چیزی نیافتم و ما به دلمان یقین شد که ائمه اطهار به ما نظر دارند و ما را رها نمی‌کنند.

شهید جنگروی از اوایل سال 1358 به عضویت رسمی سپاه پاسداران درمی‌آید و دوره‌ آموزشی خود را در پادگان ولی عصر(عج) می‌گذراند. جعفر به خاطر ابراز رشادت و لیاقت و کاردانی در سرکوبی خلق عرب در خرمشهر، به عنوان نخستین فرمانده سپاه خرمشهر برگزیده می‌شود و همراه شهید جهان‌آرا و تنی چند به ساماندهی سپاه پاسداران و تأمین امنیت خرمشهر می‌پردازد. مدتی در گروه الفتح لبنان فعالیت داشت که با شروع جنگ تحمیلی به ایران بازگشت و بلافاصله عازم غرب کشور می‌شود. از اوایل سال 1360 مدتی به عنوان مسئول طرح و برنامه عملیات تهران منصوب شده و منشأ خدمات ارزنده‌ای در این واحد می‌شود.در عملیات فتح‌المبین شرکت می‌جوید. پس از آن در عملیات مهم «بیت المقدس» حضور فعال می‌یابد و در پاکسازی جاده «شلمچه» نقش مؤثری ایفا می‌کند.

او در تیر ماه 1361 در عملیات «رمضان» شرکت می‌جوید و در این عملیات به شدت از ناحیه‌ سر و صورت مجروح می‌شود. او را میان شهدا با هواپیما به پشت جبهه منتقل می‌کنند، که در هواپیما به هوش می‌آید. او یک چشم و یک گوشش را از دست می‌دهد و سمت راست صورتش نیز فلج می‌گردد و پانزده بار مورد عمل جراحی قرار می‌گیرد. بعد از آن هم در عملیات «والفجر مقدماتی» شرکت می‌کند. در تشکیل قرارگاه «رمضان»، سهم بسزایی ایفا می‌کند و در راه‌اندازی و طراحی جنگ‌های نامنظم و چریکی در داخل عراق نیز لیاقت و توانمندی بالایی از خود نشان می‌دهد. او به عنوان «قائم مقام قرارگاه رمضان» در شمال غرب کردستان خدمات شایسته‌ای را ارائه می‌دهد. در تشکیل تیپ «بدر» نقش اساسی ایفا می‌نماید. سر انجام در عملیات والفجر 8 بهمن 1364 بعد از آزادسازی شهر استراتژیک فاو به شهادت می‌رسد.

 

 1 نظر

عکس // عاشقانه ترین بوسه های دنیا

16 خرداد 1392 توسط عبدالعظیم حسنی (ع)

 

فرقی نمی کند چگونه عاشقی کنی…مهم این است که عشق ت راه به سوی آسمان داشته باشد!مهم این است که از خط الهی خارج نشوی!…

 تاریخ شیعه عاشقی های زیادی به خود دیده…عاشق های زیادی فدای معشوق شده اند! تاریخ شیعه پر است از عشق بازی .
فرقی نمی کند جزء یاران اندک محمد (ص) باشی و سنگ بخوری یا جز اندک عاشق های روز عاشورا…
عاشق همه جا رسم عاشقی بلد است…

 

 

 

 

 

 

 

 

 6 نظر

انتخابات ریاست جمهوری در جنگ + عکس

09 خرداد 1392 توسط عبدالعظیم حسنی (ع)

پیوند: http://davodabadi.persianblog.ir/post/589

قرار بود در آخرین روزهای مرداد ماه، انتخابات چهارمین دوره‌ی ریاست‌جمهوری برگزار شود. خیلی دوست داشتم در تهران باشم؛ هم به این دلیل که شناسنامه همراهم نبود تا رأی بدهم، هم این که در کنار بچه‌های محل در جریان برگزاری انتخابات باشم. وقتی از برادر “مصطفی عبدالرضا” (معاون گردان شهادت) درخواست کردم که مرخصی دو سه روزه‌ای بدهد تا بروم و برگردم، خندید و گفت:
- بین این همه رزمنده که این‌جا و جاهای دیگه‌ی جبهه هستند، فقط حضرتعالی می‌خوای رأی بدی؟
خوب که فکر کردم، دیدم راست می‌گوید. هیچ‌کدام‌مان شناسنامه همراه نداشتیم. پس تکلیف رأی دادن چی می‌شد؟ که عبدالرضا گفت:
- غصه نخور. قراره روز جمعه، صندوق ر‌أی سیار بیارن این‌جا تا همه رأی بدن.
وقتی پرسیدم: خب وقتی شناسنامه نداریم، چی‌کار کنیم؟
گفت: اون دیگه با خود مسئولانه. شما فقط رأیت رو بده.

صبح روز جمعه 25 مرداد 1364، کوه‌پیمایی صبحگاهی برگزار نشد و راحت‌باش دادند. صبحانه را که خوردیم، نزدیک ساعت 8 بود که دو دستگاه نیسان پاترول به اردوگاه آمدند. بلندگوی تبلیغات اعلام کرد:
“همه‌ی نیروها برای شرکت در انتخابات، در محوطه‌ی صبحگاه به‌خط شوند.”
اعلام شد که “کارت پلاک” خود را همراه بیاوریم. قبل از این که فرم مخصوص را پرکنیم و رأی خودمان را بدهیم، نمایندگان وزارت کشور تذکراتی دادند. از جمله این که هیچ‌کدام از برادران حق ندارد اطراف صندوق اخذ رأی، به تبلیغ برای کاندیدایی خاص بپردازد.

هر چند که همه‌ی بچه‌ها زیر لب نام آقای خامنه‌ای را زمزمه می‌کردند.
او تذکر داد: هر رزمنده فقط حق یک رأی دارد و اگر کسی تخلف کند، شرعا حرام است.
حتی اعلام کرد رأی خود را جلوی همدیگر ننویسیم.

انتخابات در جنگ

بچه های گردان شهادت در اردوگاه کوزران کرمانشاه درحال رای دادن

 

انتخابات در جنگ

 

انتخابات در جنگ

 

شهید سیدمهدی تهرانی نژاد مسئول صندوق - قاضیها - حسن هرندی و شهید یوسف محمدی درحال رای دادن

  

 

انتخابات در جنگ

 

قاضیها، سیدمهرداد حسینی، حاج حسن نوروزیان و شهیدان حمید فرخیان - حسین جعفری - علی مصطفازاده درحال رای دادن

 

به‌جای شناسنامه، پشت کارت پلاک مهر زدند. آن‌قدر سختگیر بودند که به نیروهایی که به هر دلیلی کارت پلاک نداشتند، اجازه‌ی رأی دادن ندادند.
مسئول صندوق، جوانی حدود 17ساله بود که خیلی خوش‌برخورد و خنده‌رو بود. نمی‌دانم چرا از او خوشم آمد و بنا گذاشتم تا هم از او و هم از صحنه‌ی ر‌أی دادن بچه‌ها چندتایی عکس بگیرم. نام او را که پرسیدم، خودش را “سیدمهدی تهرانی‌نژاد” معرفی کرد. وقتی پرسید از کدام محله‌ی تهران آمده‌ام، تا گفتم تهران‌نو، با خنده گفت که پسرخاله‌اش اهل آن‌جاست که او را شناختم و همین باعث شد زودتر رفیق شویم.
یوسف محمدی و جعفرعلی گروسی در کنار صف بچه‌ها ایستادند. یوسف گفت که دوست دارد موقع انداختن رأی به صندوق از او عکس بگیرم که گرفتم.

1 - سیدمهدی تهرانی نژاد جمعه 2 اسفند 1364 در عملیات والفجر 8 در فاو به‌شهادت رسید.
2 - یوسف محمدی تیر ماه 1365 عملیات کربلای 1 - در مهران به‌شهادت رسید.
3 - جعفرعلی گروسی متولد 1347 شهادت جمعه 17/7/1366 در کردستان به‌شهادت رسید.
4 - حمید فرخیان متولد 1345 پنج‌شنبه 25/10/1365 عملیات کربلای 5 - در شلمچه به‌شهادت رسید.
5 - حسین جعفری دی 1365 در عملیات کربلای 5 در شلمچه به‌شهادت رسید. (اگر درست یادم باشد)
6 - علی مصطفازاده دی 1365 در عملیات کربلای 5 در شلمچه به‌شهادت رسید. (اگر درست یادم باشد)

 

 3 نظر

خداحافظ كرخه؛ یك كتابِ غمگینِ شیرینِ ساده

07 خرداد 1392 توسط عبدالعظیم حسنی (ع)

خاطرات كوتاهی كه او در این فصول، بدون تكلف و با قلمی روان بیان شده، به خوبی می‌تواند ذهن خواننده را درگیر موقعیت‌های پیش آمده در آن روزها نماید.

 

داوود امیریان نگارش كتاب «خداحافظ كرخه» را در سنین جوانی یا شاید بتوان گفت نوجوانی شروع كرده است. وی بیشتر از آنكه در پی معرفی نام و اعتبار افراد در جبهه‌های جنگ باشد، به بیان خصوصیات رفتاری و اخلاقی آنها پرداخته است. شخصیت‌هایی كه او در این كتاب از آنها نام می‌برد، ناشناسند. اكثر آنها بسیجیان گمنامی هستند كه یا به شهادت رسیدند، یا جانباز شدند و یا در گوشه‌ای از این كشور زندگی می‌كنند.

اما آنچه این كتاب را خواندنی می‌كند صمیمیت و سادگی نویسنده در بیان حال و هوای رزمندگان هنگام عملیات، قبل و بعد از آن، پشت جبهه و فضای كلی جبهه‌هاست.

خداحافظ کرخه

امیریان كتاب «خداحافظ كرخه» را در چهار بخش تنظیم نموده كه هر بخش آن چند فصل كوتاه دارد. فصل‌هایی كه گاه دو صفحه بیشتر نیست. خاطرات كوتاهی كه او در این فصول، بدون تكلف و با قلمی روان بیان كرده، به خوبی می‌تواند ذهن خواننده را درگیر موقعیت‌های پیش آمده در آن روزها نماید. از اولین لحظات اعزام به جبهه و استقرار در اردوگاه‌ها تا شوخی‌های رزمندگان در حال و هوای جنگ و روحیه بالای آنها هنگام عملیات، توسلات و مناجات‌های بسیجیان قبل از شهادت و توصیف لحظه شهادت آنها، در این كتاب به خوبی تصویر شده‌اند.نكته دیگر اینكه چون روایتگر این خاطرات خود در همه جا حضور داشته و از زبان خودش خاطرات را نقل می‌كند، بر اثرگذاری و باورپذیری آن افزوده است. « 21 دی 1365 بود. دو روز از عملیات می‌گذشت. دشمن دیوانه‌وار آتش می‌ریخت. بچه‌های ادوات هم آمدند و بغل دست ما در سنگر نشستند. در بین آنها یكی بود كه گفت: «تا خدا نخواد تیر و تركش به آدم اصابت نمی‌كنه. اون تركشی كه بخواد اصابت كنه، حتما نام اون شخص با قلم الهی روش نوشته شده و …» هنوز حرفش تمام نشده بود كه تركشی دستش را پاره كرد و خون فواره زد. دستش را گرفت و با خنده گفت: « مثلا همین تركش كه اسم من روش نوشته شده بود. در هنگامه خون و آتش هم بچه‌ها دست از شوخی نمی‌كشیدند و متلك‌های روحیه بالابر نثار هم می‌كردند.»

 

 

داوود امیریان متولد 1349 كرمان است و تاكنون 26 عنوان كتاب در كارنامه خود به ثبت رسانده كه اكثر آنها در حوزه دفاع مقدس بوده و جوایز زیادی را نصیب خود كرده است. «خداحافظ كرخه» اولین اثر داوود امیریان است كه آن را در سن 19 سالگی نوشته و خود درباره آن می‌گوید: «"خداحافظ كرخه” نخستین كتاب من است و من آن را در سن 19 سالگی نوشتم، امروز كه نگاه می‌كنم، می‌بینم برای یك جوان 19 ساله آن كتاب خوب بود.

امیریان می‌گوید: خاطره ای كه من از فرمانده شهید خودم نوشتم و برای دفتر هنر و ادبیات مقاومت فرستادم و در مسابقه «فرمانده من» سوم شد، به همراه دیگر خاطرات برگزیده آن جشنواره در یك مجموعه به صورت كتابی چاپ شد كه مخاطبان زیادی هم پیدا كرد. در واقع من «خداحافظ كرخه» را با تشویق آقای سرهنگی در عرض دو ماه نوشتم و با این اثر خودم را تخلیه كردم.امیریان فعالیت نویسندگى خود را از سال ۶۹ با نوشتن خاطراتش از جبهه آغاز كرد و در حال حاضر در چند حوزه خاطره‌نویسى، ادبیات كودك و نوجوان، رمان، طنز، زندگینامه داستانى شهدا و فیلمنامه‌نویسى قلم مى‌زند.

رهبر انقلاب در یاداشتی كه بر این كتاب نوشته‌اند چند نكته را متذكر شده‌اند. نكاتی كه تاكنون از دید خیلی‌ها دور مانده است. ایشان متن كتاب را شیرین و ساده دانسته، نویسنده كتاب را “یك بسیجی با همه بار فرهنگی این كلمه” معرفی نموده‌اند و “خداحافظ كرخه” را «یكی از كتاب‌های خیلی خوب در مجموعه خاطره‌ها» برشمرده‌اند.

 1 نظر
  • 1
  • ...
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • ...
  • 11
  • ...
  • 12
  • 13
  • 14
  • ...
  • 15
  • ...
  • 16
  • 17

معرفی حوزه علمیه حضرت عبدالعظیم ع

شهرری، زمانی دارای حوزه‌های بسیار بوده و یک مرکز علمی محسوب می شد که مهم‌ترین عامل آن، حُسن‌ همجواری با مشاهد شریفه سه امامزاده بزرگوار، خصوصاً حضرت عبدالعظیم(ع) است که در این باره یکی از مراجع عالی‌قدر شیعه، حضرت‌ ایة الله ‌بهجت به طلاب فرمودند: «شما در جوار گنج الهی هستید، قدر آن را بدانید». قدمت حوزه علمیه آستان حضرت عبدالعظیم(ع) به سال‌های اوایل پیروزی انقلاب اسلامی بر می گردد. در اواسط شهریور 1359 بنای مقبره رضاخانی تخریب و به جای آن حوزه علمیه احداث شد و در 1366 حدود هفتاد نفر طلبه برای سال اول پذیرفته شدند. حوزه ‌علمیه آستان ‌حضرت‌عبدالعظیم(ع) ظرفیت ‌پذیرش سیصد طلبه علوم دینی در دو سطح 2و 3 را داراست و ساختمان آن از کلّیه امکانات آموزشی و رفاهی برخوردار است و از این جهت جزء معدود حوزه‌های کشور است. زیر بنای کلّ ساختمان 11 هزار و 500 متر مربع و محوطه، 6500 متر مربع و مساحت کلّ مدرسه 18 هزار متر مربع است.

جستجو

موضوعات

  • همه
  • طب سنتی و پزشکی
  • سیاسی
  • مناسبتهای سال
  • اخبار حوزه
  • علمی
  • مذهبی
  • عمومی
  • دست نوشته های یک طلبه
  • نرم افزار
  • شهداء
  • استفتائات
  • جدیدترین مقالات
  • برگی از زندگی علما
  • فراخوان
  • پژوهش
  • معرفی رسانه
  • منِ طلبه
  • نمونه سوالات امتحانی سطح2
  • داستان های پند آموز

پیوندهای روزانه


پشتیبانی سامانه وبلاگ مدارس
وبلاگ خانم یادگاری
گفته ها و ناگفته های یک طلبه
شبکه اجتماعی هادی نت
دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبري
دفتر مقام معظم رهبري

خبرنامه

آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          

اوقات شرعی

امروز: سه شنبه 18 آذر 1404
اوقات شرعی به افق:
  • اذان صبح اذان صبح:
  • طلوع آفتاب طلوع آفتاب:
  • اذان ظهر اذان ظهر:
  • غروب آفتاب غروب آفتاب:
  • اذان مغرب اذان مغرب:
  • نیمه شب شرعی نیمه شب شرعی: