ماتم گرفت حال و هوای مدینه را- پوشید کعبه رخت عزای مدینه را
04 آبان 1398 توسط عبدالعظیم حسنی (ع)
سخن دارم، سخنها با مدینه
سخن از داغهای روی سینه
سخن از سوز و ساز و درد شیعه
سخن از دشمن نامرد شیعه
کجا یارای گفتن در زبان است
که سوز سینه ها، آتشفشان است
مدینه باز کن لب بر سخن، باز
به ما کن شکوه های خویش ابراز
بگو از رحلت پیغمبر عشق
بگو از دردهای حیدر عشق
بگو از غربت مولای عالم
پس از هجر نبیُّ اللّه اعظم
بگو از کوچه های تنگ و باریک
بگو از گلشن ویران و تاریک
بگو از سیلی خصم ولایت
ز یاس پَرپرِگلزار عصمت
بگو از سبزپوش کوچه هایت
ز داغ جانگداز مجتبایت
چرا شد پیکرش در پیش باران
به جای لاله باران، تیر باران
مگر سمّی که نوشید از عداوت
شد از آن قسمتش فیض شهادت
دل دشمن نشد راضی به این حدّ
که باید تیر بر تابوت او زد
خدایا این مصیبت بس که عظماست
تویی آگه چگونه حال زهراست
«امین» از این غم جانسوز، فریاد
در این ماتم به مهدی تسلیت باد
حاج رضا فلاح، متخلص به امین