نکاتی برای ورود به ماه رمضان
*آمیختن اعضاء و جوارح بدن با عبادت!
«وَ أَحَبَّهَا بِقَلْبِهِ وَ بَاشَرَهَا بِجَسَدِهِ» و از صمیم دل دوستش بدارد و با اجسد و پیکر خودش در آن، درآمیزد. گویی این عبادت در او آمیزش دارد و پیکرش با عبادت در آمیخته است؛ یعنی اگر این بدن را از عبادت دور کنی، گویی میمیرد! این قدر عادت و علقه دارد!
همه عادتها، بد نیست، گاهی یک عادتهایی، حسن و نیکوست. اولیاء خدا میگویند: مثلشان مثل جسم است که اگر نتواند تنفّس بکند، میمیرد. اگر بندگان خدا هم یک زمانی نتوانند عبادت کنند، میمیرند!
یکی از بندگان خدا که جزء اولیا هم نبود، امّا آن قدر علاقه به عبادت داشت که وصفناپذیر بود. او پیرمرد بود و نشسته نماز میخواند. یک موقعی من او را دیده بودم. نامش حاج اسماعیلی بود. خدا رحمتش کند. عادت داشت بلافاصله بعد از نماز، زیارت وارث را بلند میخواند.
این پیرمرد قریب به 90 ساله، دیگر نمیتوانست ایستاده نماز بخواند. یک موقعی که او را از اصفهان به سمت تهران میبردند، وقتی در راه برای نماز ایستاده بودند، خودش نقل میکند که در آن زمان به خدا گفتم: خدایا! این طور دلم نمیآید، همان نماز ایستاده را میخواهم که در در مقابل تو بایستم، کمر خم کنم و به رکوع بروم، بلند شوم، به خاک بیفتم و به سجده بروم.
وضو میگیرد، او را میآورند و مینشانند، امّا همین که اطرافیان میروند تا وضو بگیرند، او آرام آرام بلند میشود، دستش را به عصا میگیرد و میگوید: نهایتش این است که میافتم. الله اکبر را میگوید و به نماز میایستد.
اطرافین او وضو میگیرند و میآیند، امّا همه تعجّب میکنند و همین طور مات و مبهوت میمانند و به تعبیر عامیانه خشکشان میزند که چه شد؟! چطور ایستاده نماز میخواند؟!
عشق به عبادت، این است، این عبادت در بدنشان عجین شده و نمیتوانند از آن دل بکنند و علاقه دارند.
چه بود که امام، آن امامالعارفین، هر چه آسیّد احمد آقا و دیگران صدایشان زدند، جواب ندادند، امّا تا سیّد احمد آقا بیان میکنند: آقا! وقت نماز است؛ امام چشم را باز میکنند و میبندند، چشم را باز میکنند و میبندند!
علاقه به عبادت، این است. این بدن، عادت کرده. چشم، خدابین شده، آن هم چشمی که دل شب، گریان و نالان است. لذا طبیعی است که آن دست، پا، قلب و دیگر اعضاء و جوارحی که در عبادت خرج شده، از صمیم دل و از صمیم قلب به عبادت عشق میورزند و عبادت با این دست و چشم خودش، آمیخته شده است.
*اولیاء خدا در مقابل کمک به خلق، از خدا چه میخواهند؟
«وَ تَفَرَّغَ لَهَا» خودش را وقفش میکند و دیگر از غیر عبادت جدا میشود. حتّی کسانی که به دیگران کمک میکنند - که بعد از واجبات الهی، هیچ عملی مانند کمک کردن به انسانها نیست - ، آن هم به خاطر دوست داشتن عبادت است که این کار را میکنند.
بگذارید از یکی از نکات اولیاء خدا پردهبرداری کنم. اولیاء خدا حتّی در کمک به انسانها، این گونه نذر نمیکنند که کمک میکنم تا خدا، در عوض، ده برابر و چند برابر بدهد. هر چند پروردگار عالم عنایت دارد و خودش هم در آیات الهی، «عَشْرُ أَمْثالِها» و امثالهم بیان فرموده. ولی آنها از آنچه که در کمک به خلق خدا نذر می-کنند، مدّنظرشان این است که خدا در عوض این مطلب، بدنم را سالم نگاه دارد تا بتوانم عبادتش را بکنم یا اینکه حبّ به عبادت، عشق به نماز، عشق به صیام و … را در قلبم زیاد کند.
لذا وقتی به خلق خدا کمک هم میکنند، عوضی هم که از این کمکشان میخواهند، این است: خدایا! عشق به تو و عشق به عبادتت در من روزافزون شود.
*عبادت؛ همّ و غمّ اولیاء خدا!
«وَ تَفَرَّغَ لَهَا فَهُوَ لَا یُبَالِی عَلَى مَا أَصْبَحَ مِنَ الدُّنْیَا عَلَى عُسْرٍ أَمْ عَلَى یُسْرٍ» خویشتن را وقف آن گرداند؛ پس چنین شخصى را باکى نباشد که دنیایش به سختى گذرد یا به آسانى.
این اعضا و جوارح آنقدر عجین با عبادت میشود که این شخص دیگر باکی ندارد که دنیایش به سختی بگذرد یا آسانی. همّ و غم او، عبادت و بندگی خداست، همّ و غمّ او دیگر نمیتواند دنیا باشد.
کسی که همّ و غمّش، دنیا و مسائل دنیاست، معلوم است از عبادت لذت نمیبرد، امّا آن کسی که همّ و غمّش، عبادت شد، میگوید: خدا! نمیخواهم نمازم را نشسته بخوانم و از آن به بعد، دیگر تا آخر عمرش، نمازش را ایستاده میخواند. با اینکه چند ماهی زمینگیر شده و پاهایش خشک شده بود. صورت ظاهر باید با دستگاه ماساژ بدهند تا راه بیافتد امّا فایده نداشته و میگوید: همه آن دستگاهها جواب ندادند، امّا عشق به عبادت، کاری کرد که دیگر توانست بایستد. گفت: خدایا! اگر شده حداقل دو رکعت نماز ایستاده بخوانم، نماز نشسته به من نمیچسبد. چنین کسی «وَ بَاشَرَهَا بِجَسَدِهِ» شده، لذا چون عشق دارد، دور از چشم آن کسانی که او را میبرند و می-آورند میایستد و نماز میخواند. آنها که وضو میگیرند و میآیند، میبینند ایستاده، متحیّر و متعجّب میشوند. امّا از آن به بعد، دیگر تا آخر عمر هم همین حال را داشت. این چیست؟ عشق به عبادت! عشق به بندگی خدا!
*عبادت و فراموش نکردن یاد خدا
برای همین است فرمودند: اصلاً علّت عبادت چیست؟ چرا اینها این طور عشق میورزند، «أَفْضَلُ النَّاسِ مَنْ عَشِقَ الْعِبَادَةَ فَعَانَقَهَا»؟!
حضرت ثامنالحجج، آقا علیبنموسیالرضا(ع) میفرمایند: «لِئَلَّا یَکُونُوا نَاسِینَ لِذِکْرِهِ»، تا اینکه مردم ذکر خدا را فراموش نکنند. البته اولیاء خدا دائم در عبادتند.
خوشا آنان که الله یارشان بی/به حمد و قل هوالله کارشان بی
خوشا آنان که دائم در نمازند /بهشت جــــاودان بازارشان بی
لذا اینها دائم در نمازند، امّا برای امثال ما، عبادت برای این است که ذکر خدا را فراموش نکنیم، امّا اینها به جایی میرسند که دیگر جدّی از همه دنیا میبرند.
*خواسته مرحوم بهلول در مقابل سخنرانی کشف حجابش
مطالبی برای ما قابل درک نیست، آن هم تا موقعی که این بدنمان آرام آرام عادت کند و عملیاتی شود. در مرحوم آیتالله بهلول، این مرد الهی، یک نکته عجیبی بود که از همه دنیا بریده بود. در آن حالات، با اینکه آن خطبه عالی را در مسجد گوهرشاد در مقابل کشف حجاب آن ملعونی که فساد را آورد - که خدا آن به آن بر عذابش اضافه کند که هرچه فسق و فجور میبینیم، به خاطر همان است؛ چون وقتی بیعفّتی آمد، همه گناهان میآید - خواند. امّا یکی از کسانی که با ایشان بود، قسم میخورد و میگفت: یک مرتبهای محضر ایشان بودیم، در حالی که نشسته بودیم و حرف میزدیم، یک دفعه گفت: «سُبْحَانَ رَبِّیَ الْعَظِیمِ وَ بِحَمْدِهِ». گفتیم: ذکر است که دارد میگوید. امّا بعد گفت: «سُبْحَانَ رَبِّیَ الْأَعْلَى وَ بِحَمْدِهِ». باز دیدیم آرامتر شد و یک جای دیگر گفت: «السَّلَامُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ»!
آقا را قسم دادم و بلند بلند در گوششان گفتم: آقا! مدّتی خدمتتان را کردم، استدعا میشود این مطلب را بگویید. آقا چون یک مدّتی بود گوششان سنگین شده بود و خودشان متوجّه نمیشدند، فکر میکردند بقیّه هم این طور هستند و نمیشنوند.
ایشان گفتند: مگر چه گفتم؟! گفتم: اینکه بیان کردید، ما شنیدیم. گفتند: من که آرام گفتم. گفتم: بله آقا! شنیدم. گفتند: من توفیق این نمازهایی را که در مفاتیح بیان کرده که در فلان ساعت، فلان نماز و ساعت دیگر، نماز دیگر و همینطور برای هر ساعتی، نمازی قرار داده را از حضرت حجّت(عج) خواسته بودم. البته اینها برای آن کسانی است که هر لحظه، دلشان برای عبادت تنگ میشوند و یک وقتی پیدا میکنند، آن نمازی را که وارد شده، میخوانند «فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ» و إلّا تمام آنها را که نمیشود، خواند.
ایشان فرمودند: امّا من از حضرت خواستم که آقا! اگر کاری که در محضر مبارک شما کردم (همان سخنرانی که برای مبارزه با رضا قلدر انجام دادند)، مورد رضایت شما است؛ شما هم کاری کن که من در همه ساعات، این نمازها را بخوانم. لذا من حتّی در حالی که مشغول به سخن گفتن با مردم هستم، مدام این نمازها را میخوانم - خیلی عجیب است -
آن شخص میگوید: از آقا سؤال کردم: چرا؟ آقا مکثی کردند، اشک ریختند و گفتند: آخر نمیدانی نماز چه لذّتی دارد؟! آن شخص گفت: من انگار تازه فهمیدم نماز یعنی چه!
لذا عبادت برای بعضیها کیف و لذّت محض است، همیشه یاد خدا هستند، «لِئَلَّا یَکُونُوا نَاسِینَ لِذِکْرِهِ».
*عبادت و مؤدّب شدن
«وَ لَا تَارِکِینَ لِأَدَبِهِ». حضرت بیان میفرمایند: اصلاً خداوند عبادت را برای این قرار داده که ادب ترک نشود؛ یعنی رمز عبادت این است که انسان را مؤدب میکند. لذا عبادتی، عبادت است که انسان مؤدّب شود و ادب الهی داشته شود.
*عبادت و فراموش نکردن امر و نهی الهی
«وَ لَا لَاهِینَ عَنْ أَمْرِهِ وَ نَهْیِهِ» و عبادت برای این است که نکند امر و نهی الهی فراموش شود. اینجا خدا امر کرده، سمعاً و طاعتاً انجام میدهم، اینجا نهی کرده و نباید انجام دهم، سمعاً و طاعتاً.
*عبادت و عدم قساوت قلب
«إِذَا کَانَ فِیهِ صَلَاحُهُمْ وَ قِوَامُهُمْ فَلَوْ تُرِکُوا بِغَیْرِ تَعَبُّدٍ لَطَالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ» اگر مردم بدون تعبّد، به حال خودشان رها میشدند، بعد از مدّتی دلهایشان، سخت میشد. لذا خدا، عبادت را قرار داد که انسانها دلهایشان سنگین نشود و قسیالقلب نشوند. چون قوام و صلاح مردم در این عبادت و بندگی خداست.
*علّت قرار دادن شهر الله!
آنوقت پروردگار عالم یکی از مواقعی که میبیند بندگانش این رموز عبادت را متوجّه نشدند و درک نکردند، خودش عاملی قرار میدهد تا بندگان به سمت عبادت بیایند.
اولیاء خدا میفرمایند: ماه مبارک رمضان از همین موارد است. راء رمضان، رحمت الهی است و پروردگار عالم از باب رحمت، این ماه مبارک رمضان را قرار داد و لذا اسمش را، شهر الله گذاشت. همه ماهها، ماه خداست، امّا فقط اسم ماه مبارک را شهرالله گذاشت؛ چون از بس دوست دارد که انسان عبادت کند.
لذا پروردگار عالم از بس دوستمان دارد و از بس لذّت عبادت که عبّاد عالم چشیدهاند، عالی، شیرین و با حلاوت است؛ میگوید: چرا دیگران نچشند؟! اگر از ما سؤال کردند: چرا ماه مبارک رمضان را برای ما قرار داد، باید بگوییم: چون خیلی دوستمان دارد.
بیهوده نیست که پیغمبر اکرم، حضرت محمّد مصطفی(ص) فرمودند: اگر بنده میدانست که ماه مبارک رمضان، چقدر برکات دارد و چیست؛ دلش میخواست همه سال، ماه مبارک رمضان شود. یعنی اگر درک میکرد که ماه مبارک رمضان یعنی چه؛ از خدا تقاضا میکرد که همه سال، ماه مبارک رمضان باشد.
*اولیاء خدا تنها در چه زمانی برای طول عمر خودشان، دعا میکردند؟
لذا عرض کردم اولیاء خدا تا قبل از ماه رجبالمرجّب، ابداً برای طول عمر خودشان دعا نمیکردند، امّا همین که رجب المرجّب میرسید، عاجزانه دعا میکردند و میگفتند: خدایا! حالا که لطف کردی، بزرگواری کردی، محبّت کردی و ما را زنده نگاه داشتی، از این به بعد هم ما را زنده بدار تا ماه مبارک رمضان را درک کنیم. آنها هیچ موقع برای طول عمرشان دعا نمیکردند، امّا موقعی که رجب المرجّب میآید و بوی ماه مبارک به مشام اولیاء خدا میخورد، حالشان منقلب میشود و هوایی میشوند. به قدری علقه به این ماه مبارک رمضان پیدا کردند که در دعاهای دل شبشان، خاضعانه میخواستند: خدا! لطف کردی، بزرگواری کردی، محبّت کردی، منّت گذاشتی، عمرم را تا اینجا رساندی، خدا اگر چیزی بناست محبّت کنی، ما که چیزی نداریم برای تو بفرستیم، عملی هم انجام ندادیم، اما همیشه محبّت تو شامل حالمان بوده، حالا هم اگر میخواهی محبّتت را به ما بیشتر و بیشتر برسانی، ما را زنده نگهدار که ماه مبارک رمضان را درک کنیم. اگر بعد از ماه مبارک، عمرم را میگیری، بگیر، امّا ماه مبارک را درک کنم.
*تنها عبادتی که فقط برای خداست و خودش پاداش آن را میدهد
لذا خاتم الانبیاء، محمّد مصطفی(ص) در یک حدیث قدسی بیان میفرمایند: «قالَ اللّهُ تبارکَ و تعالى: کُلُّ عَمَلِ ابنِ آدَمَ هُو لَهُ، غَیرَ الصِّیامِ هُو لی و أنا أجزِی بهِ»، هر عملی که بنی آدم انجام میدهد، متعلّق به خودش است، مگر روزه که متعلّق به من است و من هم پاداشش را میدهم!
اولیاء خدا میگویند: این هم یکی از اسرار است. مگر میشود؟! یعنی چه صیام، فقط مال من است؟! مگر صیام چیست؟! چرا بیان میکند: پاداش دهنده به این خودم هستم؟! چون خدا میداند وقتی انسان روزه میگیرد، در مرحله نخست، یک ضعفی در وجود انسان پیش میآید که رگهای شهوت بریده میشود.
*روزه و بریدن رگهای شهوت
در این جلسه چند نکته را که اولیاء خدا در زمینه صیام بیان کردند، عرض میکنم تا بدانید. پیغمبر اکرم، محمّد مصطفی(ص) فرمودند: «علَیکُم بِالصَّومِ؛ فإنّهُ مَحسَمَةٌ للعُرُوقِ و مَذهَبَةٌ للأشَرِ»، بر شما باد به روزه؛ چون روزه گرفتن، این رگهای سرمستی و شرّهایی که به وجود میآید - که راجع به شرّ هم صحبت کردیم - را میبرد.
اولیاء خدا میگویند: منظور از «مَحسَمَةٌ للعُرُوقِ»، همان رگهای شهوت شکم، شهوت جنسی، شهوت نگاه و … است؛ چون آدم صائم مواظب است، میگوید: روزهام، نگاه نکنم. هر چه هست، وقتی بریده شد، میفهمد و متّصل میشود.
*زمان شروع پرواز و اتّصال
کنز خفیّ الهی، آیتالله مولوی قندهاری میفرمود: آیتالله العظمی آسیّد ابوالحسن اصفهانی دائم این تذکار را میدادند - که جالب است عین همین مطلب را آیت الله العظمی قاضی هم بیان فرمودند و علّامه محمّد حسین حسینی طهرانی هم همین جریان را از لسان آیتالله قاضی تعریف کردند. گرچه به ظاهر هم اینها کنار هم نبودند، امّا ببینید اولیاء خدا همیشه یک حرف را میزنند - و آن نکته، این است:
ایشان میفرمودند: وقتی انسان، روزه میگیرد، در حال صیام، این رگها بریده میشود و اینها که بریده میشود، پرواز شروع میشود و اتّصال به وجود میآید. دیگر بند شهوت شکم، شهوت جنسی، شهوت قدرت و … نیست. همه این عروق و رگهای شهوت را میبرد،آزاد میشود و اتصال به خدا برقرار میشود. لذا تا انسان نبرد، متّصل نمیشود. باید از این دنیا ببرد، از این دنیا که برید، متّصل میشود.
خصوصیّت صوم هم همین است که میفرمایند: «علَیکُم بِالصَّومِ؛ فإنّهُ مَحسَمَةٌ للعُرُوقِ و مَذهَبَةٌ للأشَرِ» خیلی عجیب است. وقتی تمام اینها بریده شد، فقط یک جا میماند و دیگر خدایی میشود. آن که از حلالش دست کشید، دیگر به حرام و شبهه هم نزدیک نخواهد شد.
*عطش روزهدار، وسوسه شیطان و نفس دون است!
ما جدّاً نمیفهمیم. یک نکتهای بگویم، خیلی عجیب است. این را میگویم تا اینکه برای این ماه آماده شویم. ابوالعرفا، آیت الله العظمی ادیب فرمود: آقا جان! اگر بدانیم صیام چه خصوصیّتی را دارد، چنان در صیام غرق میشویم که اگر امر الهی نبود، دیگر لب به طعام و شراب و خورد و خوراک و نوشیدنی نمیزدیم، نه شرب ماء داشتیم و آبی مینوشیدیم و نه اکلی داشتیم و غذایی میخوردیم.
بعد فرمودند: چون به قدر کافی در این بدنمان هست و زنده بودن هم دست یکی دیگر است. لذا اگر نهی نکرده بودند، حاضر بودم کلّ ماه مبارک رمضان، هیچ نخورم!
این پیرمرد چهار پاره استخوان، امّا عبد خدا میفرماید: حاضر بودم هیچ نخورم. دیگر معلوم است طعام در مقابل آنها، هیچ است.
بعد تمثیل زدند و فرمودند: دیدید! ظهر که میشود، در اوج گرما و در تابستان داغ، اوّل یک عطشی برایت پیش میآید و ای بسا در دوران اوّلیّه (منظور ایشان، دوران جوانی است) برای خودت، تصوّراتی هم بکنی و در ذهنت بگویی: اگر افطار بشود، این قدر آب میخورم و چند پارچ شربت درست میکنم و … . با این حال، چیزی نمیخوری، ولی وقتی غروب میشود، دیگر آن عطش صبح نیست، در حالی که به ظاهر باید بیشتر بشود، امّا دیگر نیست!
فرمود: برای اینکه آن موقع وسوسه نفس دون و ابلیس ملعون بود و حقیقت نداشت. لذا معلوم میشود اصلش وجود نداشته و به تخیل است. مثل سراب که وجود ندارد و خیالپردازی است. پس در اصل آن عطش هم وجود نداشته و نفس دون و وسوسه شیطان، آن تشنگی و عطش را برایت درست کرد که فکرت به جای عبادت، به آن باشد.
فرمود: امّا بعد از این مرحله اوّلیّه، دیگر میفهمی که همه فکرت باید خود عبادت باشد.
لذا اولیاء الهی موقع افطار، فقط چون امر الهی است، یک مقدار غذا میخورند و سحرگاهان هم حتّی بلغ الحلقوم نمیخورند که بگویند نکند مثلاً امروز گرسنه بشوم، ابداً! اتّفاقاً میگویند: دوست داریم گرسنه بشویم و از گرسنگی لذّت میبرند.
آنها انسان هستند یا ما؟! به صورت ظاهر خلاف قاعده است که انسان از گرسنگی لذّت ببرد! یعنی چه؟! چه میگوییم؟! خلاف قاعده حرف میزنیم؟! بله عزیزدلم، صورت ظاهر برای ما خلاف قاعده است، امّا حقیقت برای آنها، چیز دیگری است.
اینطور که شد و از لذّت طعام، شرب و همه اینها بریدند، لذا دیگر بعد ماه مبارک رمضان، خصوصیتشان این میشود که وقتی اینطور عادت کردند، دیگر شکمپرور نیستند. بعضی عندالله تبارک و تعالی میلرزند و دست و پا، اعضاء و جوارحشان در عبادت و در مقابل خدا میلرزد، امّا بعضیها هم در مقابل طعام میلرزند و نمیتوانند جلوی نفس دون و شکمشان را بگیرند!
*صیام و تمرین خلوص
فرمودند: یکی از حکمتهای صوم، این است که انسان را خالص میکند. وقتی انسان، خالص شد، معلوم است دیگر به طعام و به کس دیگری دل نمیبندد. برای همین است، در صیام با این که شاید کسی کنار شما نباشد و در خانه تنها باشید و بتوانید نعوذبالله، نستجیربالله مثلاً یک چیزی بخورید، امّا نمیخورید. چه چیزی مانع میشود که در تنهایی، وقتی هیچ کس هم نیست، نخورید؟! طعام را میبینید، غذاهای گوناگون و به ظاهر لذیذ - که لذّت تو چیز دیگر است - را میبینید، ولی نمیخورید. اولیاء خدا میگویند: همین تمرین میشود که انسان دیگر هیچ موقع نگاه به آنها نکند.
*دشمن در مقابل اهل صیام، زانو میزند!
لذا کسی که این روحیه را پیدا بکند، در مقابل دشمن هم قوی میشود. این که امام العارفین فرمودند: ملّت ما اهل صیام است، همین است. محاصره اقتصادی اصلاً دیگر برای اینها معنا ندارد.
آنکه اهل صیام است، این حال را پیدا میکند. اصلاً دنبال طعام، و دنیا نیست. معلوم است تغییر حال پیدا میکند. تازه اینهایی که به وجود میآید، اینها یک ثمرات اولیّه است، امّا اوجش این است که اتّصال به خدا پیدا میکند. معلوم است دشمن در مقابل او زانو میزند؛ چون میبیند این اصلاً در این حال نیست و اصلاً دنیا را به تعبیری طلاق داده است.
*راه طلاق دادن دنیا
یک تعبیر دیگر را هم باز از ابوالعرفا برایتان بگویم، این را هم به ذهن بسپارید، خیلی قشنگ و عالی است. فرمودند: اگر امیرالمؤمنین(ع) فرمودند که من دنیا را سه طلاقه کردم، ما هم میتوانیم آرام آرام دنیا را طلاق بدهیم و راه طلاق دادن دنیا، در صیام است. به صیام عادت میکنیم، دیگر وقتی عادت کردیم، همین طور میشود و میتوانیم.
یک بنده خدایی الآن حیّ است. با اینکه مریضی هم گرفت و سرطان بدخیم روده داشت. امّا دکترها متعجّبند که چگونه سلامت خود را به دست آورد.
این شخصی که میگویم، خودشان میگفتند: از سال شصت به بعد بود که من یک موقعی گفتم: این که میگویند ائمه(ع) این سه ماه شریف رجب و شعبان و ماه مبارک رمضان را پشت سر هم روزه میگرفتند، واقعاً چنین چیزی میشود؟! گرفتم و دیدم شد. بعد از آن، پیش دکتر رفتم، دکترم میگوید: تعجّب است که تو داری روز به روز بهبودی پیدا میکنی؟! گفتم: آقای دکتر! در این چند سال، من این بحث صیام را داشتم، چون شما پزشک من هستید، باید برایتان بگویم. دکتر گفت: عجب! شاید اتّفاقاً همین باعث شده که شما سلامت خود را به دست آوردید.
البته این طور هم نبوده که فقط در خانه و زیر کولر بنشیند و روحانی هم نیست، امّا شدید اعتقاد دارد. فلذا اینطور میشود - البته نمیگویم ما اصلاً چیزی نخوریم، شاید این برای ما نباشد. یک موقع کسی نگوید: مردم را به زهد بیجا دعوت میکنند. خیر، زهد، فردی است و قبلاً هم عرض کردم که حتّی شما به خانودهتان نمیتوانید فشار بیاورید -
پس اگر انسان بخواهد دنیا را طلاق بدهد، راهش صیام است. با صیام، دنیا را طلاق میدهد، دیگر دل به دنیا نمیبندد و دیگر دنیا را نمیخواهد.
اولیاء خدا از سفرههای رنگین افطار متنفّر بودند، میگفتند: اصلاً روزه گرفتهایم که چشم از اینها بدوزیم، نه اینکه برعکس، وقتی ماه مبارک رمضان شد، یک عدّهای ماه مبارک رمضان را فقط به زولبیا و بامیه و حلیم و … میشناسند! درد است دیگر، درد است!
*صیام قلب
آیتالله مولوی قندهاری، آن کنز خفیّ الهی، اکثر مواقع با شیر و نان افطار میکردند. دوستان، مثل حاج شیخ علی خسروی در مشهد، میدانند. در سفر، اگر یک مقداری بیشتر طعام گوشتی بود، میگفتند: مگر ما گرگیم؟! لذا همان چیزی که در جلسات قبل عرض کردم، اگر کسی میخواهد به تعالی برسد و از شرارتها دور بشود، فرمودند: گوشت کم بخورد، گوشت، انسان را بیچاره میکند.
آنها چه میگویند، ما چه میگوییم؟! آنها در چه حالیاند، ما چه حالی داریم؟! امّا میدانید خصوصیّتش چه میشود؟ خصوصیتش این میشود که قلب انسان جلا پیدا میکند. وقتی قلب جلا پیدا کرد، صیام قلب به وجود میآید.
لذا امیر المؤمنین، علیبنابیطالب(ع) فرمودند: «صِیَامُ الْقَلْبِ عَنِ الْفِکْرِ فِی الْآثَامِ أَفْضَلُ مِنْ صِیَامِ الْبَطْنِ عَنِ الطَّعَام»، اگر این قلبت صیام پیدا کرد، یعنی همه چیز را بیرون ریخت و فکر خطا و مطالب خطا نیامد، این، افضل از صیام بدن از طعام است.
پیامبر(ص) فرمودند: «رُبَّ صَائِمٍ حَظُّهُ مِنْ صِیَامِهِ الْجُوعُ وَ الْعَطَشُ» چه بسا روزهداری که فقط بهره از روزهاش، گرسنگی و تشنگی است «وَ رُبَّ قَائِمٍ حَظُّهُ مِنْ قِیَامِهِ السَّهَرُ» یا بهرهاش از قیام در دل شب و شبزندهداری، یک عبادت شبانه و فقط بیخوابی باشد که اینها به درد نمیخورد. باید از قلب، خطا و افکار اثم بیرون برود.
*نکاتی از اولیاء خدا برای قبل از ماه مبارک رمضان
1. لذا یکی از مطالبی که اولیاء میگویند، این است که قبل از اینکه ماه مبارک رمضان بیاید، مثل وقتی که میخواهیم به حجّ برویم، از همدیگر حلالیّت بطلبیم، قلبها را جلا بدهیم، نسبت به دیگران فکر بد نکنیم. با خود بگوییم: واقعاً یقین دارید که اینگونه است؟ دیگر این افکار را دور بریزیم. آنوقت اتّصال به پروردگار عالم پیدا میکنیم.
2. مطلب دیگر در مورد پدر و مادر است و این، دیگر جوان و پیر ندارد. حتّی اولیاء خدا میگفتند: اگر پدر و مادر کسی از دنیا رفتند و در شهرستان دفن هستند، قبل از ماه مبارک رمضان، حتماً سر قبورشان بروید. پایین پای پدر و مادر بنشینید، از آنها بخواهید، بگویید: ماه مبارک رمضان آمده، شما برای ما دعا کنید. من هم نیّت میکنم هر عمل مستحبّی انجام بدهم، شما هم شریک باشید. یقین بدانید آنها دعایمان میکنند. کما اینکه آنها میفهمند ماه مبارک رمضان یعنی چه و ما نمیفهمیم. برای همین اوّل دعا، «اللَّهُمَّ أَدْخِلْ عَلَى أَهْلِ الْقُبُورِ السُّرُورَ» است و بعد دعاهای دیگر بیان میشود. چون آنها میفهمند و درک میکنند که ماه مبارک رمضان یعنی چه. وقتی رفتند، میفهمند.
همان حالت که برای مریم قدیسه بود، وقتی از دنیا رفت و روح الله، عیسی بن مریم میخواست دفنش کند، باذن الله او را زنده میکند و میگوید: مادر! عزیز دلم! میخواهی زندهات کنم؟ گفت: بله. تعجّب کرد و گفت: چرا؟ گفت: عزیزم! برای اینکه بیایم در تابستان گرم و سوزان روزه بگیرم و در دل شب یخ بشکنم و وضو بگیرم و نماز بخوانم. آنها تا میروند، میفهمند روزه چه خبر است. بعد مقام خودش را دید که خادمه بیبی دو عالم است، با اینکه هنوز بیبی دو عالمی دنیا نیامده، گفت: آن مقامم را دیدم و دیگر حالا نمیآیم. پس اگر پدر و مادر زنده هستند، برویم دستشان را ببوسیم. ولو نعوذبالله نستجیربالله پدر و مادر کافر باشند، ولو پدر و مادر به ظاهر حق شما را خورده باشند، بد اخلاق باشند، یا وضع بدی داشته باشند که انسان را زده میکنند، امّا عزیزم! پدر، یکی است، مادر یکی است. البته آنها باید خوش اخلاقی میکردند، نمیگویم این دلیل بر این است که آنها هر کاری دلشان میخواهند بکنند، خیر، امّا من باید مراقب باشم، پدر است، مادر است، آنهایی که دارند باید این حال را داشته باشند.
اولیاء خدا میگویند: بروید دست آنها را ببوسید، حلالیت بطلبید، بخواهید دعایتان کنند ماه مبارکتان، واقعاً برایتان مبارک باشد. چون بناست مبارک باشد، آن هم لیله القدری که میخواهند آن طور بدهند. «لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ»، این یک شب از الف شهری که همه آن به عبادت است، بهتر است، یعنی بهتر از هزار ماه عبادت، امّا اگر پدر و مادر راضی نباشند، درک نخواهیم کرد. لذا حلالیّت بطلبیم.
3. اگر نعوذبالله آقاجانمان از ما راضی نباشد، اصلاً مگر میشود آن وقت ما در ماه مبارک باشیم؟!
بعضی هرچه میخواهند برداشت کنند، برداشت کنند. اگر نگویم، اجحاف کردم. خدا گواه است اگر نائب امام زمان، از شما راضی نباشد، روزهات، روزه نیست. امامالمسلمین راضی نباشد، روزه، روزه نیست. اگر امام راحل از ما راضی نباشد، اگر شهدای عظیمالشّأن از ما راضی نباشند، روزه، روزه نیست و حال روزه اولیاء را درک نمیکنیم.
وقت گذشت، من میخواستم بیان کنم که چند نوع است، روزه عام است، روزه خاص است، روزه خاص الخاص است و روزه چهارمی هم که خیلی کمتر بیان شده، اخص الخاص که به عنوان مخلَصین عالم تبیین میشود، نه مخلِصین.
باید انسان راضی نگاه دارد، شاید بطلبد. همان طور که عرض کردم این دعا در بعضی از مواقع باید خوانده شود. «یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ یَا مُدَبِّرَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَى أَحْسَنِ الْحَالِ» این فقط برای سال تحویل نیست. اوّل ماه مبارک که میخواهی وارد شوی، این را بخوان. از خدا بخواهیم، بگوییم: خدایا! حالمان را تغییر بده. رجبالمرجّب بنا بود شستشوی گناهان بشود، معالأسف نکردم و گناه به گناه اضافه کردم. ماه شعبان المعظّم بنا بود لباس تقوا به تن کنم که به مهمانی خدا بیایم «دُعِیتُمْ فِیهِ إِلَى ضِیَافَةِ اللَّهِ»، نکردم. تو تحوّل ایجاد کن. میتواند دیگر، قادر است، قادر متعال است. به یک آنی میتواند همه چیز را تغییر دهد.
لذا هم شب قدر باید این دعا خوانده شود و هم اوّل ماه مبارک بخوانیم و بخواهیم. بعد ببینیم چه مطالب و مسائلی برایمان به وجود میآید.
*توسّل به آقا جان، راهی برای درک رمضان المبارک
نکاتی میخواستم بگویم دیگر وقت گذشت. تا میتوانید این چند روز آخر یاد آقا باشید، گرچه از اوّل ماه شعبان گفتم که زیاد یاد آقاجان باشید. علّت این که شعبان، ماه پیامبر(ص) است را اشاره کردیم. گفتیم: در این ماه نه پیامبر(ص) دنیا آمده (ریبع الاول، ربیع المولود است)؛ نه در این ماه شعبان المعظّم، پیامبر(ص) به رحلت یا شهادت رسیده (در 28 صفر بوده)؛ نه پیامبر(ص) در این ماه مبعوث شده (بیست و هفت رجب المرجّب بود)، نه اوّل هجرت است و …، هیچ نیست، پس چرا ماه پیامبر(ص) است؟ ما دلایلش را گفتیم که دلیل اصلی، میلاد خود آقاجانمان است. آقاجانمان هم باید امضاء کند تا وارد ماه مبارک شویم. کما این که شب قدر هم باید آقاجان امضاء کنند، همه چیز به ید مقدّس آقاجان است. لذا خیلی آقا را یاد کنیم.
«السلام علیک یا مولای بقیة اللّه»
آقاجان! میشود در ماه مبارک رمضان بیاییم؟ نمیدانم آنوقت شب قدر چطور میخواهد برایم رقم بخورد، هستم، نیستم، چه چیزهایی میخواهد رقم بخورد، من بیچاره چه کردم؟! نمیخواهم مأیوس کنم، ولی بیاییم این چند روز آخر را زار بزنیم.
آنهایی بردند که رجب المرجّب را حفظش کردند. آنهایی بردند که ماه شعبان المعظّم را حفظ کردند و … . امّا یک راه دیگری هم هست، بگوییم: آقا! ما که نتوانستیم، آنها حدّاقل احساس میکنند یک چیزی در دستشان است، ولی ما دستمان خالیِ خالی است. ما گداها آمدیم، ببین دو دست خود را بالا میآوریم و گدایی میکنیم «بین یدی حاجاتنا». آقاجان! عنایت کن.
این شبها که عرض کردم هر شب، با آقاجان حرف بزنیم، که اگر توفیق هر شب صحبت کردن را داشته باشی، ماه مبارک رمضانمان هم بالجد مبارک خواهد بود.
هر شب، برقها را که خاموش کردند و به تعبیری مسواکت را هم زدی و میخواهی بخوابی، یک دقایقی با آقاجان خلوت کن و حرف بزن. ببین چقدر آقاجان دوست دارد، اصلا گویی آقاجان منتظر است که ما با او حرف بزنیم.
عرض کردم اگر کسی این را انجام بدهد، خدا گواه است، نتیجه آن را میبیند. طلبه و دانشجو آمده به من پنهانی گفته که میخواهم یک چیزی بگویم تا ببینم درست است و بعد گفتند که بعد از این صحبت با آقا جان، حالاتی برایشان پیش آمده و چیزهایی دیدند. ما هم انجام بدهیم، امتحان کنیم، امتحانش که دیگر رایگان است و ضرری ندارد. هر شب، انجام بدهیم. به یک سال نمیرسد چیزهایی را میفهمیم و حالاتی به وجود میآید. این دیگر لطفشان است که هر شب توفیق صحبت کردن با آقاجان را داشته باشیم.
این شبها بگوییم: آقاجان! دستمان خالی است. دیدید راجع به بعضی از مسائل میگویند: گداپروری نکنید امّا ما دلمان خوش است آقا گداپروری کند، ما هم گدایش باشیم. اصلا همه چیز در دست اوست «بِیُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَى وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْأَرْضُ وَ السَّمَاءُ». همه چیز به دست مقدّس آقاجان است، ما گدائیم و به گدایی افتخار میکنیم.
آقا! ما گدائیم، آمدیم گدایی. آقا! دست ما را بگیر. آقای خوبیها! دست ما را بگیر آقاجان!
إنشاءالله ماه مبارک رمضان هم از دوازده و نیم شب دعای افتتاح خوانده میشود و ما هم قریب به یک تا حدود دو و نیم ادامه شرح دعای ابوحمزه را شروع میکنیم.
بخواهیم إنشاءالله ماه مبارک خوبی باشد. خوش به حال آنهایی که بوی ماه مبارک به مشامشان میرسد. دائم لحظهشماری میکنند که چه زمانی ماه مبارک رمضان میآید. این شبها را باید قدر بدانیم. یک عدّه این شبها را فقط به فوتبال و … میگذرانند. امّا این که با خدا مناجات کنی، خلوت کنی، یک حال خوش داشته باشی، دعا کنی و قرآن صاعد بخوانی، لذّت دارد.
آقاجان! میشود عنایت کنی ماه مبارک ما اینطور بشود. شما که میتوانی، همه چیز به دست شماست، خلیفه الله هستی، عنایت کن.
«السلام علیک یا مولای بقیة اللّه»
صفحات: 1· 2