همسرت بانوی خانه است، نه مانکن چشم های هرزه
زن ها زیبایند و زیبا خلق شدند و زیبا دیده میشوند، اینکه میگویم زیبا دیده میشوند، خودش یک کتاب است، اینکه اصلا چرا چشم ما زن ها را زیبا میبیند، چرا بعضی زن ها برای بعضی زیبایند و برای بعضی نه، یعنی در آن واحد دو چشم یک زن را میبیند، یکی زیبا میبیند یکی زشت، بگذریم که این خود مقاله ای جداست، اما در این مبحث حرفمان چیز دیگریست، و آن اینکه همسرت زن خانه است، نه مانکنی برای چشم های هرزه .
این تیتر دو معنا میدهد، که من به معنای دومش کار دارم،
معنای اول: همسرت زن خانه است، و باید زن خانه باشد، مادر خانه باشد، نه این که بزکش کنی و ابزاری کنی برای جلوه نمایی و نشان دادن به چشم های هرزه و با هر وضعی بیرون آمدن و با هر پوششی زن را در جامعه نشان دادن - که روی سخن این معنا، با کسانی است که آب پاکی بر روی غیرتشان ریخته اند، و همچون موجوداتی اخته شده، کم کم شناختی از مفهوم غیرت ندارند، برای همسرشان هم آنچه مهم نیست حیا و عفت است.
معنای دوم: همسرت زن خانه است، دارد کارهای فرشته ها را انجام میدهد، فرشته ی خانه است، مادر است، مربی است، حواسش به زندگیست، حواسش به همسرش است، حواسش به کودکش است، از یک زن یا باید انتظار اندام دنیایی داشت یا کارهای خدایی، آخر با هم جور در نمی آید که تو هم مادر نمونه بخواهی هم اینکه همسرت مانکن باشد، نمیشود عزیز، هم همسرت حرص غذا درست کردن و گرسنگی شما را در خانه بکشد، هم حواسش به تربیت فرزندانش باشد، و هم اینکه حواسش به اندامش باشد و خود را همچون مانکن هایی در آورد که همه ی شغلشلن مانکن بودن است.
مطمئنا من با معنای دوم کار دارم، برای کسانی که این روزها زیاد عرصه ی مقایسه برایشان به وجود می آید، و چه زیبا گفته اند اول من قاس ابلیس، اولین کسی که قیاس کرد ابلیس بود.
امروزه زیاد میبینیم مردهایی که در منزل نشسته اند و پای شبکه های ماهواری ای و تلوزیونی همسرشان را با فلان بازیگر یا با فلان فاحشه ی عرب مقایسه میکنند و مکرر به خود میگویند که همسرت چه زشت است، همسرت چرا این زیبایی را ندارد، چرا اندام فلان کانکن شبکه فلان فشن، اینقدر از زن تو سر است و … هزار کوفت و زهرمار دیگری که حاصل مقایسه های پوچ برخاسته از قیاس چشمانیست که حالا باید گفت هرزه شده اند.
چشمانی که عادت کرده اند غیر از محارم راحت با نامحرم با دیده ی لذت نگاه کنند!
کم نیست این گونه موارد که بعد از گذشت یک سال و یا حتی چند ماه همسرشان برایشان کهنه میشود و به خیال شهوت خودشان دیگر همسرشان آن تراوت و تازگی را ندارد و این ها حاصل چیست؟
جز اینکه چشمان هرزه ی قیاس گر با دور انداختن تعقل، دو زن را با هم مقایسه میکند ولی نه از همه جهات، بلکه فقط از جهت اندام و هیکل زنانه!
مانکنی که همه سرمایه اش بدنش است، همه تلاشش برای خوب نگه داشتن بدنش است، همه آینده اش را همین بدنش تعیین میکند، آن هم بدنی که با هزار خرج چنین و چنان و مواد آرایشی فلان قیمت را به همراه بهترین گریمور های متخصص برای خود ساخته است، جز بدنش هیچ ندارد.
اما دختری پاک و نجیب که از منزلش با هزار امید به خانه ی تو آمد، همسرت شد، همه فکرش تویی، زندگی اش تو،با اشک های تو اشک میریزد، با لبخندهای تو میخندد، همه زندگی اش را به تو تقدیم میکند، باردار میشود،دوران سخت بارداری را میگذراند، بچه دار میشود، پاک میشود، مادر میشود، همه ی دغده اش میشود زندگی اش، نه وقتش صرف آرایش خود میشود، نه متخصص ترین گریمور های دنیا آمده اند روی سرش تا زیبایش کنند، مادری که آن قدر دغدغه دارد شاید روزی یک بار هم وقت نکند خود را جلوی آیینه ببیند.
این دختر را با آن مانکن مقایسه نکن!
بفهم که زندگی کردن بصیرت میخواد، بینش میخواهد،
اگر فهمیدی عشق باطن شریک زندگی ات را دیدن است عاشق شو،
اگر فهمیدی که لیلی از نگاه هرزه چشمان آن زمان زشت و سیاه بود و مجنون آن همه در وصف لیلی سرود، عاشق شو
اگر فهمیدی که حس مادرانه در کالبدی مانکن گونه با هم جمع نمیشود، عاشق شو
کسانی که متاهلند و چشمشان هنوز متاهل نشده، این ها متعهد نیستند و تاهل چیزی جز تعهد نیست.
منبع: وب نوشته های سید مجید کریمی