کاریکاتور / رابطه بین ماهواره و عفت
وقتی که در خانه آتش به پا کنید انتظار نسوختن احمقانه است …
وقتی که در خانه آتش به پا کنید انتظار نسوختن احمقانه است …
پاسخ اجمالی :
دانشمندان اسلامى، واژهى «اسرائیلیات» را بر تمامى عقاید غیر اسلامى بهویژه آن دسته از عقاید و افسانههایى که یهود و نصارا از قرن اوّل هجرى وارد دین اسلام کردهاند، اطلاق نمودهاند.
این کلمه در ظاهر اشاره به روایتهایی دارد که از یهودیان وارد شده است. اما در واقع این اصطلاح هم یهودیان و هم غیر یهودیانی که مسلمان نیستند را در بر میگیرد و تنها از باب اینکه بیشتر این گفتارها و روایات از یهودیان میباشد؛ لذا به اسرائیلیات معروف شده است.
«اسرائیلیات» را میتوان در روایات با موضوعات اینچنینی جستوجو کرد: روایات تاریخى، که اغلب براى تکمیل اطّلاعات مجملى بهکار مىرود که در کتاب وحیانى راجع به شخصیتهاى کتاب مقدس، بهویژه پیامبران بیان شده است. روایات آموزندهى اخلاقى که بیشتر در قالب تاریخ بنى اسرائیل قرار مىگیرد. افسانههای مربوط به عقاید و رسوم باستانى که بدون دلیل، آشکارا از منابع یهودى گرفته شده است.
همچنین این نوع از روایات را نمیتوان بدون تحقیق و بررسی رد کرد. اسرائیلیات را براساس صدق و کذب آنها میتوان اینگونه تقسیم کرد:
1. روایاتى که صحّت و درستى آنها معلوم است و شواهدى بر صدق آنها وجود دارد.
2. روایاتى که کذب و نادرستى آنها معلوم است و شواهدى بر نادرستى آنها موجود است.
3. روایاتى که نه دلیلى بر درستى و نه دلیلى بر کذب آنها در دست نیست.
براساس این تقسیم به راحتی میتوان حکم آنها را نیز دریافت. یقیناً پذیرش قسم اول نه تنها هیچ مشکلی ایجاد نمیکند، بلکه وجود ادله و قرائن، ما را ملزم به پذیرش آنها میکند. به همین ترتیب رد و انکار قسم دوم نیز کاملاً عقلانی و مورد تأیید میباشد. اما در مقابل قسم سوم باید جانب احتیاط را مقدم داشت و اگر ضرورتی ایجاد نکرد از پذیرش یا رد آن پرهیز کنیم.
پاسخ تفصیلی همین بحث را در صفحه زیر بخوانید
صفحات: 1· 2
اگر قرار باشد در ميان هنرپيشههاي زن سينماي ايران، شمايلي مترادف سيدجواد هاشمي انتخاب كنيم، قطعا يكي از اولين انتخابها، سودابه آقاجانيان است، مجري و بازيگري كه كارهاي متنوعي از دبيري ديني در دبيرستان تا حضور در بنياد فارابي، ستاد بازسازي عتبات عاليات و امروز «مدرسهداري» را تجربه كرده است.
نكته جالب مصاحبه اين بود كه به دليل شلوغي و سروصداي محيط، لوكيشن مصاحبه اتومبيل شخصي خانم آقاجانيان شد كه البته اين هم تجربهاي جديد بود، آقاجانيان صريح و صميمي و البته منتقدانه سخن ميگويد.
شما جزو اولين مجريهاي چادري تلويزيون هستيد. درست است؟
بله، من اولين مجري چادري تلويزيون بودم، البته قبل از من در بخش خبر، خانمهاي چادري بودند، مثل خانم ساكي؛ ولي اولين مجري چادري بنده بودم. من سال ۶۹ وارد سازمان شدم و به معاونت سياسي رفتم و كار را با خبر راديو شروع كردم.
يعني اولين حضورتان در حوزه سياسي بود؟
بله، من به عنوان گوينده خبر وارد سازمان شدم ولي همان موقع، پخش شبكه دو برنامهاي را به من پيشنهاد كردند كه اولين برنامه با اجراي يك خانم چادري بود؛ يك برنامه مناسبتي هفت روزه براي ميلاد حضرت زهرا(س) بود كه اتفاقا مصادف شد با فوت آيتاللهالعظمي خويي كه طبعا حال و هوايش به خاطر اين حادثه عوض شد.
اين برنامه و حضور شما به سال ۱۳۶۹ بازميگردد؟
بله.
اجرا با چادر، انتخاب خودتان بود يا انتخاب و پيشنهاد تهيهكننده؟ بازخوردهايش چه بود؟
قطعا انتخاب خودم بود. اگر شرط تهيهكننده اين بود كه بدون چادر برنامه را اجرا كنم، قبول نميكردم. تهيهكننده آن برنامه با همين رويكرد كه من يك خانم چادري بودم، سراغ من آمد.
يعني شما قبل از ورود به سازمان و اجراي برنامه هم حجاب چادر داشتيد؟
بله، چون من چادر را نه از سر اجبار و بخشنامه و… كه از جهت تعهدات مذهبي و عقايد خودم قبول داشتم و دارم.
در اولين حضور تلويزيوني شما با چادر در سال ۶۹ در اولين ساعات آن بازخوردهايي كه دريافت كرديد چه بود؟ چون به هر حال اولين حضور يك مجري چادري در تلويزيون بعد از انقلاب بود.
بازخوردهاي جالبي بود، تشويقهايي از سوي علما و مراجع و تلفنهاي زيادي براي تشكر و قدرداني شد، ولي فكر ميكنم چون خبر خيلي بيشتر در چشمها بود و خانم ساكي هم چادر سرشان ميكردند، بازخوردها براي ايشان و بعد به تبع آن خانم صلحي كه خبر ميخواندند، بيشتر بود.
عجيبترين بازخورد براي شما چه بود؟
برخي همكاران آن وقت به من گفتند تو براي تهيهكننده يك امتياز خوب هستي و ديگر به اصطلاح نانت در روغن است!
شما در تلويزيون هم خبر خواندهايد؟
بله، من سال ۷۲ كه در معاونت سياسي بودم خواندن خبرهاي فرهنگي را شروع كردم و آخرين مرحله گويندگي خبرم، بخش خبري ساعت ۲۱ بود. من يادم هست زماني كه داشتم ميرفتم، مسئول معاونت سياسي به من گفت شما الان اوج كارت است، چرا گويندگي خبر را رها ميكني؟
چرا خبر را رها كرديد؟
چون روحيه من يك روحيه هنري و كمتر سياسي بود و از طرف ديگر، محيط خبري ما كاملاً متفاوت با الان بود. خبر آن زمان براي گوينده هيچگونه جايگاهي نداشت و مثل اين بود كه گوينده يك آدم ماشيني است كه نوشتهاي را بايد بدون هيچ حسي بخواند. من آنموقع ميگفتم آخر چطور ميشود كه ما خبر رئيسجمهور و خبر اعلام كوپن را يكجور بخوانيم، چرا نبايد انعطاف داشته باشيم. اين عدمانعطاف در خواندن خبر آن سالها خوب و مطلوب بود، البته خوشبختانه الان اوضاع فرق كرده است. بهطور خلاصه دليلش اين بود كه من ديدم خبر هيچ انعطاف و جذابيتي ندارد. من دوست داشتم جايي باشم كه بتوانم فعاليت بيشتري كنم.
از همان اوايل دهه ۷۰ بود كه موج مجريان چادري فراگير شد. شما به عنوان اولين مجري چادري و كسي كه در اين زمينه صاحبنظر است، چه نظري درباره اين موج داريد؟ چقدر از آن واقعي بود؟
زماني كه يك كاري شروع و باب ميشود، طبعا يك گروه به عنوان الگو و يك امر مثبت به آن نگاه و از آن تبعيت ميكنند و قطعاً هم يكسري به عنوان مد به آن نگاه ميكنند و سراغ آن ميروند، مخصوصا اگر از اين روش حمايت هم بشود و بها داده شود. در كشور ما موجهايي ايجاد شده كه از سر احساس و اعتقاد نبوده و گاهي اوقات هم خودش را به عنوان آفت نشان ميدهد. اين نكته مهمي است، مردم ما بسيار باهوش هستند، رسانه را خوب ميشناسند، چه در سينما، چه در تلويزيون، فرق چادر واقعي و غيرواقعي را متوجه ميشوند، زماني كه آدم باوري داشته باشد و بخواهد آن باور را در چهره، رفتار و زندگي نمود پيدا ميكند، مردم هم آن را باور ميكنند.
حتي بعدها اين موج به سينما هم راه پيدا كرد و تيپهاي دختران چادري در مقطعي اواسط دهه ۷۰ و اوايل دهه ۸۰ به سينما هم آمد.
بله، اما كارهايي كه ما در سينما شروع كرديم با همين اعتقاد بود كه هر فرد ميتواند با حفظ يكسري ارزشها و اعتقادات وارد هر حوزهاي بشود و سالم كار كند. حتي در سينمايي كه متهم است نميشود در آن يكسري اخلاق و فضيلتها را حفظ كرد، من كار تئاتر ميكردم و از كار تئاتر به سينما آمدم بارها هم در مصاحبهها گفتهام زماني كه ميخواستم پاياننامه تئاتر را ارائه بدهم واقعاً كار سختي بود. من در تمام مدت در كارهاي تئاتر چادر سرم بود…
پاياننامه شما كدام نمايشنامه بود؟
آقاجانيان: در فيلم بر بال فرشتگان من اين حس را داشتم كه دنبال جنازه عزيز خودم ميگردم و دنبال شهيدي كه از خودم است. اصلاً بازي نميكردم. نميدانيد من چقدر آن پلاك را بوسيدم. البته خيلي از نماها حذف شد.
يكي از نمايشنامههاي مولير بود و درست آن قسمتي كه ژرانت و زربنت داشتند با هم گفتوگو ميكردند كه سر پدر ژرانت را كلاه بگذارند؛ يعني استادم نقش يك دختر اغواگر را به من داد و گفت ببينم تو كه ميگويي ميخواهي ارزشهايت را حفظ كني، اين نقش را چگونه بازي ميكني و من با همين چادر و اعتقاد و حفظ حريمها اين نقش را بازي كردم. دكتر حسين نصير بعد از اجراي اين نمايش به من گفت من هم اعتقاد پيدا كردم كه ميشود چادر را هنگام بازي تئاتر حفظ كرد.
نميخواهم خيلي رويايي حرف بزنم، اما در بسياري از جاها همين چادر براي من خيلي اعتقادها و ارزشها را محكم كرد و به ديگران ثابت كرد اگر ميخواهي مسلمان و معتقد باشي بايد چادر را حفظ كني، ولي خيلي جاهاي ديگر متاسفانه جواب نداد. در عالم سينما من خيلي دلم ميخواست با همين ظاهر و حجاب پيش بروم و ادامه دهم، ولي نشد.
مثال ميزنيد؟
مثلا همان دهه ۷۰ يك فيلم بود كه كارگردانش بصراحت از من خواست حجابم را كم كنم و موهايم كمي بيرون باشد، اما نپذيرفتم.
جواب شما چه بود؟
من به او گفتم سينما براي من هدف نيست، اگر تماشاگر بخواهد براي اين چند تار موي من جذب سينما شود اصلاً بهتر كه اينطور نشود. واقعاً اين توهين به شعور مردم است.
شما در عرصه بازيگري تلويزيون هم حضور داشتيد، اما خيلي كم و گزيده. دلايلش به همين چيزها كه گفتيد برميگشت؟
بله، همينطور است. من در «بر بال فرشتگان»، «لبه تيغ»، «جاي امن» و حتي كار آقاي قادري «چشمان سياه»، بازي كردم. خيلي دلم ميخواست ادامه دهم، ولي همانطور كه گفتم نشد و من در دو راهي عقيده و سينما، عقيدهام را انتخاب كردم. سينما براي من هدف نبود.
البته نقشهايي كه هم پيشنهاد ميشد لابد همه چادري بود يا همسر شهيد؟
اينطور نبود كه بگويم حتما من نقش يك زن چادري يا همسر شهيد را بازي ميكنم. ميتوانستم در گونههاي ديگر هم كار كنم، اما بعد ديدم خيلي از كارگردانهاي مذهبي ما كه اعتقادات مذهبي داشتند و كار سينما ميكردند سراغ من و امثال من ديگر نميآيند و ميگويند ميخواهم فيلمي بسازم كه گيشه داشته باشد و پولش برگردد. اين هم متأسفانه از اتفاقات اينچنيني بود كه افتاد و من هم ديدم دارم خيلي رويايي فكر ميكنم و اگر بخواهم اين چادر و اعتقاد را حفظ كنم هزينههايي دارد كه بايد بپردازم كه پرداختم.
خاطرهاي در اين مورد داريد؟
بله، ما تئاتر «صبر ايوب» را همان سالها براي دو شب در بيت رهبري اجرا كرديم كه كار آقاي فرجالله سلحشور بود. البته اين تئاتر اجراي همگاني هم داشت كه بنده در آن حضور نداشتم، اما در اين دو شب اجراي مخصوص، من نقش دختر حضرت ايوب را به عهده داشتم. دقيقا يادم هست در شب دوم پس از پايان اجرا، رهبري گفتند بنشينيد تا با هم صحبت كنيم. من اين جسارت را كردم و گفتم آقا ما درددل داريم و همين بحثها را خدمت ايشان گفتم. دقيقاً ايشان گفتند شما با كار هنري توام با رعايت حجاب و حدود شرعي هزينه ميدهيد و ممكن است دچار هجمه هم شويد، ولي ثابت ميكنيد كه ميشود اينطور هم كار كرد و اين خودش ارزش دارد و نشان ميدهد اگر يك عده ديگري هم آمدند و خواستند با اين حدود و ضوابط كار هنري كنند، ميشود و جا براي آنها هست. اين سخنان رهبري خيلي مارا دلگرم كرد، اما متأسفانه مديران فرهنگي اين محيط را فراهم نكردند.
ميشود گفت از نظر تعداد شهيدشدن و تيپ ثابت در فيلمها و سريالها، شما سيدجواد هاشمي عرصه بازيگران زن هستيد؟
(ميخندد) بله، شايد بشود گفت! مقايسه درستي است. يعني پيشنهادي كه ميشد همين بود. فكر ميكردند ما فقط به درد همين نقشها ميخوريم.
شما چند بار در سينما و تلويزيون شهيد شدهايد؟
نه به اندازه سيد جواد هاشمي اما، من يك بار در فيلم «جاي امن» آقاي مجتبي راعي سال ۷۱ شهيد شدم.
به يادماندنيترين نقشي كه در سينما بازي كرديد چه بوده است؟
قطعا بر بال فرشتگان.
يك خاطره فراموش نشدني از بر بال فرشتگان بگوييد؟
من آبادان را بعد از جنگ نديده بودم. سال ۶۹ زماني كه به آبادان رفتيم به ما گفتند جايجاي اين مكان مقدس است. وقتي من در سكانس آخر در آن نخلستانها پلاك را پيدا ميكنم آقاي شمقدري فضا را براي من توضيح داد كه اينجا تعداد زيادي از مردم و رزمندگان شهيد شدهاند و هنوز نخلهاي سوخته بودند و زمين همان زمين بكر زمان جنگ بود. وقتي آقاي شمقدري اين توضيحات را داد من اين حس را داشتم كه دنبال جنازه عزيز خودم ميگردم و دنبال شهيدي كه از خودم است. اصلاً بازي نميكردم. نميدانيد من چقدر آن پلاك را بوسيدم. البته خيلي از نماها حذف شد. چقدر با آن پلاك حرف زدم. آن بندگان خدا هم فيلمبرداري را قطع نميكردند و من را به حال خودم گذاشتند.
يعني اين در فيلمنامه نبود؟
نه. فقط به من گفتند تو اين پلاك را پيدا ميكني و بالا ميبري نگاهش ميكني و بقيه حسش با خودت. بازي در آن سكانس يكي از خاطرات شيرين و خوب بود.
يكي از بازيهاي ماندگار شما در جاي امن بود از آن فيلم چه خاطرهاي داريد؟
سكانسي كه شهداي ۱۷شهريور را بهشت زهرا برده بودند و يك زن جوان هم دنبال جنازه همسرش ميگشت و من همراهياش ميكردم و آنجا هم صحنههاي غسالخانه خيلي سخت بود. آقاي راعي گفت براي اين كه فضا واقعي شود بايد واقعا يك جنازه سوخته پيدا كنيم، البته متأسفانه يا خوشبختانه جنازه سوخته پيدا نكردند. آن موقع غسالخانهها با امروز فرق ميكرد. شيشه نبود. مثل حمامهاي عمومي بود كه درهاي آهني داشت. اگر نگهبان اجازه ميداد وارد شوي در را نميبستند. آخر شب كه مرده نميشستند يا فاصله بين ناهار، در را ميبستند و ميرفتند كه من هم يكبار در فاصله ناهار غسالها توانستم بالاي سر يك مرده بمانم كه تجربه خاصي بود.
چطور؟
خيلي زجرآور بود. جنازه خانمي كه بر اثر سكته قلبي مرده و تمام بدنش سياه شده بود. جنازه يك دختر ۸ ساله هم بود. آن روز هر چه از صبح اصرار كردم نگهبان نگذاشت بروم داخل. بعد هر چه صدا كردند اقوام خانم فلاني هيچ كس نيامد و من از فرصت استفاده كردم و داخل رفتم. بعد دخترش آمد. آن دختر ۸ ساله هم كه كسي را نداشت. من قول دادم برايش دعا و قرآن بخوانم.
يك سوال بيرحمانه! شما با پارتي و رانت وارد سازمان و عرصه اجرا شديد؟
سوال خوبي كرديد. در خانواده من بجز همسرم هيچكس مدافع من نبود. من فاميلهاي زيادي در سازمان داشتم. مرحوم پدرم، پسر عمهها، دختر عمه و… همه در بخشهاي مختلف سازمان بودند.
پس يعني پارتي زياد داشتيد؟
اصلا! خداي من شاهد است وقتي براي تست گويندگي رفتم، پدرم فقط ساختمان پخش را به من از دور نشان داد و گفت اگر عرضهداري برو! من براي ورود به سازمان بسيار هزينه دادم. براي ورود به سازمان، ۴۰۰۰ نفر بوديم كه امتحان داديم. در شش مرحله از ما امتحان گرفتند. مانديم. در اولين جلسه كه در معاونت سياسي با ما گذاشتند، گفتند شما تازه نصف راه را آمدهايد. گفتند تازه بايد ببينيم بعد از شش ماه شما گوينده ميشويد يا نه. در استوديو راديو مينشستيم. اول فقط نگاه ميكرديم كه چطور خبر ميخوانند. يك ماه به ما اجازه دادند بگوييم اينجا تهران است صداي جمهوري اسلامي ايران. بعد خبر كوتاه دادند بخوانيم. آخر مانديم دو نفر. من و آقاي فراهاني كه ايشان بعد از مدتي از سازمان رفتند. حكايت ورودم به سازمان اينطور بود.
آيا ميشود گفت ديگر شمايل خانمهاي مذهبي در تلويزيون شاخص ندارند؟ يعني بعد از شما اين شمايل را نداشتيم يا خيلي نادر بود يا واقعي نبود. شما در زندگي واقعي هم با همين حجاب هستيد ولي خيلي از خانمها فقط زمان بازي در برخي نقشها چادر به سر ميكند.
ببينيد اگر حمل بر خودخواهي نباشد بايد بگويم من هيچكدام از اين خانمهايي را كه در فيلمها و سريالها چادر سر ميكنند اصلاً قبول ندارم به اين دليل كه اگر چادر را با صداقت سر نكنيد بيننده ميفهمد. نمايش چادر به عنوان حجاب برتر در رسانهاي مثل تلويزيون، ظرافت و صداقتي ميخواهد كه در اكثر موارد رعايت نميشود.
يعني شما ميگوييد چادر بايد صرفا عقيدتي باشد؟
بله دقيقا. ميدانيد چرا فضاي هنري ما با خارج از ايران فرق ميكند؟ يك هنرپيشه خارجي وقتي در يك نقش منفي يا مثبت بازي كند ميگويند هنرپيشه است، اما هنرپيشه در كشور ما مفهوم و تفسير ديگري دارد.
منظورتان چيست؟
ما متأسفانه يا خوشبختانه ميگوييم هنرپيشه بايد آدم با اخلاقي باشد. اگر نقش يوسف را بازي كرده نقش يوسف مقدس است و نبايد نقشهاي ديگر را بازي كند. كارگردان و تهيهكننده ما هم همين ذهنيت را دارد. به همين دليل دنبال بازيگري ميگردد كه تا به حال بازي نكرده است و نقش يوسف را به او ميدهد، چون دقيقا همين تعبير را دارد كه وقتي مردم او را ميبينند به پاكي و خوبي او اذعان كنند. الان در سريالهاي ما هم تار مويي از خانمها پيدا نيست، ولي معمولا آن تيپي كه ميخواهند باشند، براي مخاطب باورپذير نيست و اشكال در اين است.
چادر به نوعي نماد سبك زندگي اسلامي ـ ايراني محسوب ميشود. با اين اوصاف چه بايد كرد كه تصويري واقعي و صادقانه در رسانهها داشته باشد؟
آقاجانيان: مردم ما بسيار باهوش هستند، رسانه را خوب ميشناسند؛ چه در سينما، چه در تلويزيون فرق چادر واقعي و غيرواقعي را متوجه ميشوند، زماني كه آدم باوري داشته باشد و بخواهد آن باور را در چهره، رفتار و زندگي نمود پيدا ميكند، مردم هم آن را باور ميكنند.
كارگردانان سينما و تلويزيون اگر در كاري شخصيت چادري دارند بايد دنبال خانمي چادري بگردند و آدمي را پيدا كنند كه به چادر اعتقاد داشته باشد. زماني كه من ماشين نداشتم و گوينده خبر بودم، سوار تاكسي كه ميشدم راننده به من ميگفت خانم شما واقعا چادري هستيد؟ من فكر ميكردم شما فقط جلوي دوربين چادر سر ميكنيد. ميگفت خيلي از همكارهاي شما اينطور نيستند. شايد آن بنده خدا كه همكار من هم بوده واقعا حجاب را حفظ كرده، ولي چون چادر سرش نبوده، برداشت افراد جور ديگري بوده است. مردم ما چادر را طور ديگري ميفهمند، ميشناسند و توقع واقعي بودن و صادقانه بودن از خانمهاي چادري دارند. تا اين توقع در رسانهها و سينما برآورده نشود، اين مشكل حل نميشود.
دختران مذهبي و چادري در دهه ۶۰ از طريق حوزه هنري يا كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان وارد سينما و تلويزيون ميشوند، اما اكنون راهي براي ورودي آنها كه اعتقاد به حجاب و چادر دارند و در عين حال ميخواهند كارهاي هنري كنند، وجود ندارد. با اين گفته موافقيد؟ فكر ميكنيد چه كانالي بايد به وجود بيايد؟
بله. خود من از طريق كانون پرورش فكري وارد كار هنري شدم. به كانون رفتم و گروهي را تشكيل داديم. سرگروهمان شهيد اسدي بود و يك گروه هنري بوديم از منشي صحنه، فيلمبردار، بازيگر و كارگردان. نان حلال برايمان يك سوژه كار شد و به مربيمان گفتيم و هدايتمان كرد و با مصاحبههايي كه از مردم ميكرديم شروع شد كه درآمدتان از كجاست، راضي هستيد يا نه و مخارجتان چطور است. آن موقع من هنوز متوجه نميشدم اين آدم حرفي كه زد يعني چه و ميتواند در زندگي و اعتقاد آدم رسوخ پيدا كند و خوشبختانه شهيد اسدي خيلي چيزها را به ما آموزش دادند.
الان چه كانالي وجود دارد؟
دوره راهنمايي تحصيلي فرصت خوبي براي اين موضوع است. با اين كه متأسفانه واحد تربيتي را در آموزش و پرورش حذف كردهاند، اگر تقويتش ميكردن خيلي خوب ميتوانست جاي همان حوزهها را پر كند. چون بچهها در مدرسه ميتوانند تحت تربيت قرار بگيرند. همان گونه كه ما در بخش ورزش، استعدادها را شناسايي ميكنيم، فدراسيونها به مدارس ميآيند و از تيمهاي ورزشي استعدادهاي نوجوان را پيدا ميكنند براي امور هنري هم ميشود همين كار را كرد.
يعني تلويزيون بايد استعداديابي كند؟
بله. ميتوان يك تفاهمنامه با آموزش و پرورش منعقد كرد و بودجهاي در نظر گرفت، چون ما در صداوسيما هنرپيشه استخدام نميكنيم يا تربيت هنرپيشه كه نداريم. پس بايد بدانيم اين نيروها را از كجا جذب كنيم.
يعني در واقع بايد تعاملي بين چند نهاد فرهنگي نظام انجام بگيرد كه مسير سالمي براي ورود به دنياي بازيگري باشد.
يعني تنها مسير همين آموزش و پرورش است كه خانوادهها صددرصد به آن اعتماد دارند.
شما در بين بازيگراني كه با چادر نقشآفريني ميكنند كدام را واقعيتر و صادقانهتر يافتهايد؟
خيلي از خانمهاي ما حداقل يك بار با چادر مقابل دوربين بازي كردهاند، ولي اگر بخواهم مثال بزنم خانم رويا تيموريان است كه خيلي به تيپ واقعي نزديك شده است. يك مثال از آن چيزهاي نچسب درباره حجاب بزنم؟
بله بفرماييد.
با اين روايتخوانيها از كتاب «دا» بشدت مخالفم.
چرا؟
بسيار مصنوعي و غيرقابل باور است و به ذهنيت بيننده به دفاع مقدس، چادر و… ضربه ميزند.
آيا ميتوان گفت قشر مذهبي با سينما قهر كردهاند؟
اگر قهر كردهاند، حق دارند. آنقدر ما فيلمهاي مبتذل داريم كه آدم واقعا شرمش ميشود آنها را با خانواده تماشا كند. البته يك باور غلطي از سابق ميان قشر مذهبي بوده كه سينما فسادآور است و حتي اگر به آقايان مديران فرهنگي بگوييد اجازه ميدهيد دخترتان تئاتر يا سينما بخواند يا هنرپيشه شود، فكر ميكنيد چند درصد جواب مثبت بدهند؟ يادم هست بعد از نمايشگاه مانتوها و لباسهاي اسلامي بود كه پورمحمدي، وزير كشور و حسيني، وزير ارشاد در افتتاحيه آن صحبت كردند. من اين جمله را به پورمحمدي در وزارت كشور هم گفتم كه چند درصد از شماها حاضريد اين مانتوها را تن دختران يا همسرانتان كنيد.
جوابشان چه بود؟
اصلا جواب ندادند. خيلي هم ناراحت شدند.
چه تيپهاي ديگري از يك خانم مسلمان چادري هست كه هنوز در سينما و تلويزيون نشان داده نشده است؟ چون بخشي از سبك زندگي ايراني ـ اسلامي از طريق رسانهها و بخصوص رسانه ملي به جامعه معرفي ميشود.
واقعيت اين است كه يكي از غفلتهاي بزرگ ما درخصوص مادر است. يك مادر مذهبي يا چادري كه به روز باشد، با بچهاش دوست باشد، چقدر در سريالها و فيلمهاي ما وجود دارد؟ در بيشتر سريالها يا يك مادر سنتي و مذهبي ديده ميشود كه سرش به كار خانه گرم است و از بچههايش دور است و اگر هم مادر مدرن و به روزي وجود داشته باشد، مادري است كه مذهبي نيست.
يعني مذهبي به روز نيست؟
بله. مادري كه مثلا دست دخترش را بگيرد و باهم به سينما بروند يا ورزش كنند، چقدر ارائه شده است؟
مثالهاي ديگر.
شما نگاه كنيد به معلم. ما چقدر چهره يك معلم مذهبي كارآمد را به مردم نشان دادهايم و از آن بدتر، چهره معلمهاي مذهبي را به بچهها نشان دادهايم؟ در تمام سريالهايي كه محور مدرسه است، مدير مدرسه مستبد و چادري است، مثل فيلم ورود آقايان ممنوع كه خانم حكمت تهيهكننده بودند و آقاي رامبد جوان كارگردان، خانم ويشكا آسايش چه چهرهاي داشت؟ خانمي كه پشت لبش سبيل داشت و مستبد بود ولي حجاب كاملي داشت و خيلي اسفناك بود كه يواش يواش با عشق آقاي معلم يكدفعه حجابش كمتر شد. ما در همه سريالها و فيلمهايمان يك مدير يا يك مربي تربيتي يا معلمي كه به روز باشد و حجاب درست داشته باشد، نداريم، سريال «دبيرستان خضرا» را يادتان هست؟ تمام معلمها و مربيها چطور بچهها را درك نميكردند و البته همه مذهبي بودند.
بحث خوبي شد. ديگر چه تيپهاي جديدي جا دارد از زنان مذهبي و چادري معرفي و بازنمايي شوند؟
تيپهاي مشاغل آزاد. آيا يك خانم مذهبي و چادري جزو زنان موفق در عرصه اقتصادي نشان داده ميشود؟ اگر هم خانم موفقي هست، حتما سانتيمانتال است. متاسفم اين را بگويم كه خانمهاي چادري در رسانهها به فرشتگان بيعرضه و خانهنشين تبديل شدهاند. از طرف ديگر نبايد در قضاوت يك طرفه رفت، به دليل برخي حساسيتهاي بيمورد، كارگردانها و فيلمسازان هم از پرداختن به تيپ زنان مذهبي و چادري، ميترسند و پرداختن به آن را سخت ميدانند و طبعا از خيرش هم ميگذرند و نتيجه ميشود همين كه ميبينيد.
شما به عنوان يك بانوي مذهبي در سينما حتما دچار تناقضاتي شديد. اگر بخواهيم مصداقيتر به اين قضيه بپردازيم شما طي ۲۰ سالي كه در عرصه هنر حضور داريد كدام مقاطع حس كرديد بين عقيده و كارتان تناقض وجود دارد و مجبور شديد به خاطر عقيده، از هنر چشم بپوشيد؟
در سينما هميشه ميگفتم به من يك نقش متفاوت بدهيد. دلم نميخواهد هميشه نقش يك خانم مذهبي، چادري و همسر شهيد را بازي كنم. اگر در اين حرفه توانايي دارم بايد تواناييهاي ديگر من هم ديده شود، اما هميشه به من نقشهاي تكراري پيشنهاد ميشد.
جالب اينجاست كه تا چند وقت پيش اجراهاي برنامههاي خارج از سازمان هم كه به من پيشنهاد ميشد بيشتر براي مكانهاي رسمي مثل سپاه و آموزش و پرورش، روز پرستار، روز زن، روز معلم و از اين قبيل بود، اما به مرور توانستم به جاهاي ديگر هم راه پيدا كنم. يك سال و نيم مشاور آقاي رجبي در فارابي بودم. از اين طريق خيلي از اهالي سينما مرا شناختند. برادر آقاي رجبي آن زمان در انجمن موسيقي بود. آقاي رجبي من را به ايشان معرفي كردند و گفتند توانايي اجرايي خوبي دارد و ايشان از من دعوت كرد كه مراسم هفتگي تجليل از استادان مختلف در حوزه موسيقي و هنرهاي تجسمي را به عهده بگيرم. از اين راهها توانستم بخشي از تواناييهاي خودم را به نمايش بگذارم.
يعني اين تجربه براي شما اتفاقي ايجاد شد؟
بله، كاملا اتفاقي و من بعد به موزه هنرهاي معاصر راه يافتم. يك بار يادم هست در موزه مراسمي بود كه سفراي كشورهاي ديگر هم آمده بودند و اجراي برنامه را به عهده داشتم جمعيت زيادي هم بود. اين خاطره اولش خيلي دردناك است، ولي بعد شيرين ميشود. من وقتي پشت تريبون قرار گرفتم يكدفعه ديدم صدايي از ميان جمعيت گفت، اَه اين كيه آوردن به عنوان مجري. اين جمله خيلي برايم دردناك بود، اما تلاش كردم برنامه را به بهترين شكل اجرا كنم. ولي بعد سفراي چند كشور با مترجمها سراغ من آمدند و تشكر كردند و اسم من را پرسيدند. يك بار هم اجراي همايش زنان نيكوكار را كه در وزارت امور خارجه برگزار شد به عهده داشتم كه بعد از پايان همايش برخي مهمانان به من كارت ويزيت دادند و خيلي خوشحال شدم، چون اينها بعدا ميگويند ما در ايران اجراي يك خانم چادري را ديديم كه ويژگيهاي خاصي داشت. اينها خيلي لذتبخش بود. من در جشنوارههايي كه براي اجرا دعوت ميشوم با همين چادر حضور مييابم و همه اين را ميدانند.
در يك جشنواره استاني كه هنرمندان زيادي مهمان بودند، بعد از جملهاي گفتم حالا يك صلوات محمدي هم بفرستيد! عزتالله انتظامي بعد از برنامه به من گفت وقتي تو ميگويي يك صلوات بفرستيد آنقدر باورپذير است كه ما اين صلوات را ميفرستيم. قبول كنيد اگر رفتار و كلامتان باورپذير باشد، مردم هم ميپذيرند.
مهمترين انتقاد سوادبه آقاجانيان از اجراي تلويزيوني چيست؟
نزديك شدن اجراي برخي مجريان به لودگي را جسارت نميدانم. در برخي از اين برنامهها، مجريان از واژههايي مانند سلام، حالت چطوره، خوبي، چيكارا ميكني، چيكارا نميكني، حالا بريم يك برنامه ديگه ببينيم، آنتن به من بده و… استفاده ميكنند. اينها اسمش خلاقيت نيست. در حوزه اجراي خانمها بايد در دنيا نشان دهيم به خانمها بها ميدهيم.
به همين دليل بايد فرصت بيشتري براي حضور خانمها در اجرا فراهم شود، آن هم در تمام حوزهها.
:: بررسی موبایل توسط امام زمان(عج) ::
:: آگاهی امام زمان از محتویات زندگی ما و کوچکترین روابط با زوج مخالف ::
موبایل شیطانی یا موبایل الهی
یکی از دلایلی که تصمیم گرفتیم تا سایت صراط رو راه اندازی کنیم و بصورت تخصصی روی نرم افزارها و برنامه های مذهبی و دینی کار کنیم ، هجوم ابزارها ، کلیپ ها و عکس های مبتذل فراوانی بود که در بسیاری از گوشی های موبایل و رایانه ها به صورت موج های طوفانی قصد نابودی جوانان و دوستان من و شما را دارند . ما باید به ولی عصر خودمان معرفت پیدا کنیم و ایشان را ناظر و آگاه بر تمامی امور ریز و درشت خود بدانیم . به عنوان مثال در روایتی آمده که امام صادق (علیه السلام) به یکی از شاگردانش که برای خانومی کلاس خصوصی و تدریس داشت ناراحتی خویش را نشان داد و وقتی شاگرد از حضرت دلیل ناراحتی ایشان را جویا میشود حضرت میفرمایند چرا با آن دختر فلان شوخی را کردی. (این شوخی شاید در حد یک جمله بیشتر نبوده اما از این روایات استفاده میشود که امام زمان علیه السلام بر تمامی اعمال و گفتار و افکار ما و کوچک ترین روابط ما با زوج مخالف آگاهی دارند و همچنبن از موبایل ها ، کامپیوتر ها ، بلوتوث ها و اس ام اس های ما
بطور کلی سه مدل گوشی بیشتر نداریم :
۱- گوشی که خالی از عکس ، کلیپ و اس ام اس های مبتذل است ( گوشی مومن)
۲- گوشی که پر از عکس و کلیپ و اس ام اس مبتذل است . ( گوشی کافر)
۳- گوشی که هم عکس ، فیلم و اس ام اس مبتذل دارد و هم مداحی و قرآن و … ( گوشی منافق)
گوشی مومن که موجب هدایتش میشه یا حد اقل موجب گمراهیش نمیشه
گوشی کافر اون رو به گراهی و ظلالت میکشونه و آخرتش رو تباه میکنه
گوشی منافق در دنیا و اخرت صاحبش را خار و ذلیل میکنه و موجب جاودانی اون در عذاب میشه .
نکته جالب : این که گوشی منافق که هم عکس ، فیلم و اس ام اس مبتذل دارد و هم مداحی و قرآن و … وضعش از کافر بدتر است چون تو سوره بقره وقتی خداوند شروع به تعریف کافر و منافق میکنه دو آیه در تعریف و نکوهش کافر اومده (آیات ۶ و ۷) ولی در تعریف و نکوهش منافق که بعد از همین آیات است بیش از ۱۰ آیه (آیات ۸ تا ۲۰) و یا به این دلیل که کافر یک رو هست و میگه با با خدا کاری نداریم و بردگی شیطان رو به بندگی خدا ترجیح میدیم ولی منافق به مومن میگه با شما هستم و به کافر هم میگه با شما هستم .
یکی دیگر از گناهان ما نشر و انتشار شایعات است . خداوند در ضمن آیهای میفرماید:
«وَلاَ تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کُلُّ أُولـئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً (۱)
و چیزى را که بدان علم ندارى دنبال مکن، زیرا گوش و چشم و قلب، همه مورد پرسش واقع خواهند شد.
آیه فوق درسی برای انسانسازی است که گفتار و کردار انسان باید آگاهانه و مسئولانه باشد و تنها از دانش و آگاهى پیروى شود نه پندارها و بافتهها و هواهای نفس؛ که بدعاقبتی برای انسان به همراه میآورد.
این آیه شریفه عمومیت دارد و هرگونه گفتار، کردار، نوشتار و حرکتی را که بر اساس دانش و آگاهى نباشد، همه را شامل مىشود و منظور این است که تنها آنچه را که مىدانى درست است بیان کن، و تنها از آنچه یقین دارى حقیقت دارد پیروى کن، و جز آنچه را که به درستى آن ایمان و یقین ندارى نگو و انجام نده و پیروى منما.
وای بر روزی که به واسطه شایعات، حقی را ناحق و ناحقی را حق جلوه دهیم.
برخی با استدلال به این آیه معتقدند که عمل به خبر واحد و نیز اعتماد و عمل به قیاس درست نیست، چرا که قرآن از پیروى آنچه انسان به آن یقین ندارد و به راستى و درستى آن آگاه نیست، نهى فرموده است، چرا که:
اِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ اُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْئُولاً. به راستى که گوش از آنچه شنیده، چشم از آنچه دیده و دل از آنچه خواسته، بازخواست خواهد شد. به بیان دیگر، همه صاحبان گوش و دل و چشم مسئولند و در برابر کارهایى که به وسیله این ابزارهاى شناخت و این نعمتهاى گران خدا انجام مىدهند پرسش خواهند شد. به باور برخى، خود این اعضا و این ابزارهاى شناخت مسئولند و از خود آنها پرسش مىشود. (۲)
نظر علامه طباطبایی(ره) در مورد این آیه اینست که می توان برای معنا کردن آیه، جمله را اینگونه برگرداند که: “لا تقف ما لیس لک به علم فانه محفوظ علیک فى سمعک و بصرک و فؤادک؛ پیروى مکن چیزى را که علم به صحتش ندارى زیرا گوش و چشم و دل تو، علیه تو شهادت خواهند داد. پس آیه شریفه از اقدام بر هر امرى که علم به آن نداریم نهى مىفرماید، چه این که اعتقاد ما جهل باشد و یا عملى باشد که نسبت به جواز آن و وجه صحتش جاهل باشیم، و چه این که ترتیب اثر به گفتهاى داده که علم به درستى آن گفتار نداشته باشد.
چرا که خداوند متعال از گوش و چشم و قلب سوال مىکند؛ از آیه شریفه “الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلى أَفْواهِهِمْ وَ تُکَلِّمُنا أَیْدِیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ"؛ برمىآید که اعضاء و جوارح آدمى، همه به سخن مىآیند. چه در آن عقاید و اعمالى که پیروى از علم شده باشد، و چه در آنها که پیروى غیرعلمی شده باشد.(۳)
شایعهپراکنی بیماری جدیدی نیست اما ابزار جدیدی برای انتقال یافته است. پیامک، وبلاگ، ایمیل و بلوتوث ابزاری برای انتشار سریع میکروب شایعه در این عصر شناخته شدهاند.
در تایید این مبحث، رسول خدا(صلى الله علیه و آله) میفرماید: لا یزول قدم عبد یوم القیامة بین یدی الله عزّ و جلّ حتى یسأله عن اربع خصال: عمرک فیما افنیته، و جسدک فیما ابلیته، و مالک من این کسبته و این وضعته، و عن حبّنا اهل البیت(۴) ؛ در روز قیامت هیچ بندهاى در حضور پروردگار گامى به سوى بهشت برنمیدارد تا از چهار چیز مورد بازخواست و سوال قرار گیرد؛ خدا از او مىپرسد:
۱- عمرت را در چه راه و کارى سپرى کردى؟
۲- جسم و نیروهاى آن را چگونه و در خدمت چه هدفهایى فرسوده ساختى؟
۳- ثروت و دارایى خویش را از کدامین راه گردآورى و کجا هزینه نمودى؟
۴- از محبت ما خاندان رسالت مىپرسند.
حال که به اهمیت موضوع پی بردیم و دانستیم که در مقابل تک تک اعمالمان مسئول هستیم و معنای آیه شریفه را متوجه شدیم؛ به ذکر یک بیماری اساسی در جامعهمان میپردازم.
شایعهسازی و شایعهپراکنی یکی از شایعترین بیماریها در جوامع است. البته نه این که بیماری خاص جوامع امروزی باشد؛ نه بلکه این بیماری قدمت بسیار دارد ولی در این عصر نحوه انتشارش تغییر یافته است.
حال من تاریخ را ورق میزنم و به صفحات گذشته آن میرسم. به زمان حضرت علی(علیهالسلام). عجب وقایع تلخی دیده میشود، با مطالعه آنها از مظلومیت امیرالمومنین(علیهالسلام) دلم به درد میآید و بغض گلویم را میفشارد. در آن عصر آنقدر در مورد شخصیت والای حضرت شایعهپراکنی کردند و آنقدر در مورد ایشان تبلیغات سوء نمودند که وقتی حضرت در محراب نماز، ضربهای بر فرق مبارکشان وارد شد و به واسطه آن به شهادت رسیدند و خبر منتشر شد؛ مردم گفتند که مگر علی نماز هم میخواند؟! حال ببینید در مورد امامی که عبادتش مشهور بود و مناجاتهایش زبانزد، چه گفتند. این حرف در اثر شایعاتی بوده که این مطلب را در اذهان مردم ایجاد کرده بود.
آیا وقتی به شما پیامکی میرسد، قبل از ارسال آن به دیگران متنش را مورد بررسی قرار میدهید یا سریع بدون توجه به صحت و سقم آن، به دیگران ارسال میکنید؟
وای بر روزی که به واسطه شایعات، حقی را ناحق و ناحقی را حق جلوه دهیم.
خدای متعال در آیه کریمه فوق با صراحت اعلام میدارد که در مورد چیزی که علم و یقین ندارید سخن نگویید و در آن مقطع توقف کنید؛ چرا که تک تک اعضاء ما مسئول و پاسخگو هستند.
حال از شما میپرسم که انصافا ما چقدر به این آیه پایبند بودهایم؟!
چقدر مراقب سخنان و اعمال خود بودهایم؟!
چقدر دقت داشتهایم حرفی را که به آن اطمینان نداریم، جایی مطرح نکنیم؟!
در بالا به این نکته اشاره کردیم که شایعهپراکنی بیماری جدیدی نیست اما ابزار جدیدی برای انتقال یافته است. پیامک، وبلاگ، ایمیل و بلوتوث ابزاری برای انتشار سریع میکروب شایعه در این عصر شناخته شدهاند.
ما مخالفتی با علم و پیشرفت نداریم ولی با استفاده نادرست از ابزار، سخت مخالفیم که این مخالفت سلیقه شخصی نیست بلکه الهام گرفته از دستورات الهی است.
آیا وقتی به شما پیامکی میرسد، قبل از ارسال آن به دیگران متنش را مورد بررسی قرار میدهید یا سریع بدون توجه به صحت و سقم آن، به دیگران ارسال میکنید؟
در ضمن صحت و سقم خبر یا مطلب که جای خود دارد که از شروط خبررسانی است، اما گاهی خبر صحت دارد اما نباید برای حفظ آبروی افراد، آن را انتشار داد. چقدر در ارسال پیامکها به این نکات توجه میکنیم؟!
آیا هیچ به این موضوع توجه کردهایم که چه بسیار دروغها، تهمتها، غیبتها را از طریق پیامک منتشر کردهایم؟!
آیا به این موضوع دقت داشتهایم که از طریق پیامک چقدر دیگران و لهجههای مختلف را تمسخر کردهایم؟!
آیا هیچ به این موضوع توجه کردهایم که چه بسیار دروغها، تهمتها، غیبتها را از طریق پیامک منتشر کردهایم؟!
در اینجا یک سوال اساسی از شما میپرسم لطف کنید و با خود صادق باشید، سپس پاسخ دهید:
فرض کنید به محضر امام زمان(عج)، - همانی که منتظر ظهورش هستید- رسیدهاید و امام قصد بررسی گوشی موبایل شما را دارند. آیا به راحتی و بدون دلهره گوشی موبایل را تقدیم ایشان میکنید؟ و یا با ترس و دلهره که نکند امام آن فیلم غیراخلاقی را ببیند، نکند آن عکس را ببیند، و یا آن متن نادرست پیامک را بخواند و هزار نکند دیگر …، گوشی را به امام میدهید؟!
لازم به ذکر است که گرچه امام زمان(عج) به طور مستقیم گوشی ما را بررسی نمیکنند اما یقینا از محتویات گوشی، وبلاگ و ایمیل ما مطلع هستند. آیا از این موضوع شرمنده میشویم و یا سربلند و مورد رضایت اماممان هستیم؟
اگر تا به حال اینگونه نبوده است، هنوز دیر نشده. برای شروع تمام محتویات گوشی خود را بررسی کنیم و هر آنچه را که فکر میکنیم غیر شرعی است و باعث نارضایتی امام زمان(علیهالسلام) میشود را از گوشی حذف کنیم.
در مرحله بعد با امام زمان(عج) عهد ببندیم که هر پیامکی به دستمان رسید را بدون بررسی برای کسی ارسال نکنیم.
در سومین گام از اشتباهات گذشته در این زمینه توبه کنیم و به خدا قول دهیم که دیگر تکرار نکنیم.
امیدوارم که خداوند توبه ما را پذیرا باشد.
بیاییم از نعمتهایی که خداوند در اختیار ما قرار داده درست استفاده کنیم تا در دنیا، دچار نبود آنها نشویم و در قیامت مستوجب عذاب الهی نشویم .
پینوشتها:
۱- الاسراء، ۳۶ .
۲- برگرفته از تفسیر مجمع البیان، طبرسی، ذیل تفسیر آیه .
۳- برگرفته از تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ذیل آیه شریفه .
۴- مستدرک سفینة البحار، شیخ علی نمازی شاهرودی، ج ۴ عربی، ص ۵۳ .
با گذشت 35 سال از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی ایران در بهمن 1357 و استقرار حکومتی فرا اُمانیستی در حساس ترین منطقه ی جهان، تقابل استراتژیک مستکبرین و مستضعفین صورت و آرایشی جدید به خود گرفته است.
در این تقابل موضوع ایران و جمهوری اسلامی ایران در راس جمیع معادلات سیاسی - اقتصادی -فرهنگی -اجتماعی و امنیتی جهانی بوده و این تقابل استراتژیک مستکبرین و مستضعفین در هیچ حوزه ای مغفول واقع نگردیده است.
خواه این تقابل در بستر انرژی هسته ای باشد، یا حقوق بشر؛ خواه بر بستر فوتبال رقم خورد و یا وضعیت زنان؛ خواه به واسطه ی رابطه ایران آمریکا باشد و یا پناهندگی منافقین و به شهادت رساندن دانشمندان؛ خواه جنگ در سوریه باشد و یا ساخت و اکران فیلم های ضد قصاص و ترویج خیانت و … همه و همه در بستر های گوناگون سیاسی - اقتصادی -فرهنگی -اجتماعی و امنیتی؛ بر ایران اسلامی تمرکز نموده: ام القری جهان اسلام.
شاید از منظر بسیاری تقابل میان ایران به عنوان ام القری مستضعفین جهان در عرصه فرهنگی و در شاخه فیلم، به آغاز دهه ی 70 هجری شمسی موکول گردد.
دهه ای که به موازات حاکمیت و جولات جریان لیبرال فرهنگی در کشور، به بهانه ی سازندگی و پیشرفت؛ عرصه تهاجم فرهنگی ماهیت عیان به خود گرفت و فیلم بدون دخترم هرگز در سطح بین المللی به تصویر سازی از این اسلامی پرداخت.
بدون دخترم هرگز (1370 هجری شمسی)
Not Without My Daughter (1991 میلادی)
با وجود تعدد دیدگاه در این مسئله، وقایع چند سال اخیر شفافیت امر در تولیت جبهه متعارض فرهنگی یهود و صهیونیسم جهانی را حکایت می کند.
امزوه یهود به مصداق شریفه ی “اشد الناس عداوه للذین آمنو” (سوره مبارکه مائده، آیه شریفه 82) سکان دار محسوس و بی پرده عرصه تعارضات، بویژه در حوزه ی فرهنگی قلمداد می شود.
عرصه ای که در دنیای پر زرق و برق اغوائیات مجالی برای جولان یافته و جنگ نرم عبری را عینیت بخشیده است.
امسال برای دومین سال متوالی موضوع جمهوری اسلامی ایران اختتام بخشِ جمیع فعالیت های جهانی صورت گرفته در عرصه سینما گردید.
از منظر بسیاری اهدای جایزه ی 6 اسفند 1391 هجری شمسی، اختتام بخشِ جمیع فعالیت های جهانی صورت گرفته در عرصه سینما محسوب می شود.
امسال نیز جایزهای که سال ها با اسم “جایزه آکادمی” شناخته میشد و هر سال توسط آکادمی علوم و هنرهای تصاویر متحرک به برندگان رشتههای مختلف سینمایی اهدا میگردید، بر محور ایران چرخش نموده و تندیس مشهور بریتانیم آب طلا شده مستقر بر روی یک پایه فلزی سیاه با ارتفاع ۳۴ سانتیمتر و وزن ۳٫۸۵ کیلوگرم در دستان فیلم ساز ایران هراس دیگری قرار گرفت.
امسال حق به حق دار رسید و تندیس شوالیه شمشیر به دست و ایستاده بر روی یک حلقه فیلم به بهترین فیلمساز حوزه “ایران هراسی” اهدا گردید.
“بنیامین” یهودی امسال موفق شد تا در رویکردی کاملا مشتری مدار با ساخت فیلمی اگرچه ضعیف، همچون سلف پارسالی خود یعنی “اصغر فرهادی” عموم جایزه های مطرح سینمایی را از آن خود سازد. سینمای 2012 و 2013 میلادی در تسخیر “بنیامین” و “اصغر” است.
“بنیامین” یهودی و “اصغر” ایرانی، با وجود شاید کیلومترها فاصله از یکدیگر در موضوعات بسیاری با یکدیگر شباهت دارند.هر دو فیلمی در مورد ایران ساخته اند.
موضوع ” آرگو” “بنیامین” ایران هراسی است، همانگونه که “جدایی نادر از سیمین” اینگونه عمل می کند، البته با درجه ای ضعیف تر.
“بنیامین” و “اصغر” هر دو “جشنواره گلدن گلوب” (Golden Globe Award) را به تسخیر فیلم های ایرانی خود در آوردند.
همچنین “بنیامین” و “اصغر” هر دو “اسکار” را از آن خود ساخته اند.اگر چه از منظر بسیاری از تحلیل گران عرصه سینما، امسال به دلیل شرایط بد اقتصادی، یهودیان تصمیم گرفتند تا تمامی جایزه های هنری را به همکیشان خویش اهدا نموده تا جلوگیری از پراکندگی سرمایه نمایند.
اما واقعیت امر آن است که این جایزه مطلقا قیمت ندارد و اگر چه خیلیها حاضرند با شهرت این جایزه بهای گزافی را برای داشتن آن بپردازند، اما خرید و فروش این جایزه بر اساس قانونی که از سال ۱۹۵۰ میلادی اجرایی، به هیچ عنوان امکان پذیر نبوده و برندگان این جایزه یا وارثشان حق ندارند این جایزه را پیش از پیشنهاد خرید آن به آکادمی علوم و هنرهای تصاویر متحرک، به قیمت ۱دلار به فروش برسانند.
با این همه “بنیامین” و “اصغر” عملکردی مشابه داشتند که جایزه ای مشابه دریافت کرده اند. بن افلک در سخنرانی خود هنگام دریافت جایزه گفت: من میخواهم از دوستانمان در ایران که در شرایط وحشتناکی زندگی می کنند تشکر کنم.
همیشه پای ایران در میان است.