عاشق با معشوقش تلگرافی صحبت نمی کند!
ما از کودکی پای روضیه ی سیدالشهدا بزرگ شده ایم و برای او اشک ریخته ایم. اما نقطه ضعف زمانی است که نوبت به مناجات و درد و دل با خداوند می رسد. و ما راه و روش گفت و گو با خداوند را نیاموخته ایم…
به گزارش خبرنگار عقیق، مراسم پر فیض شب بیست و سوم ماه رمضان با حضور پر شور مردم شب زنده دار در حرم مطهر شاه چراغ (حضرت احمد ابن موسی(ع)) و با سخنرانی حجت الاسلام مستشاری برگزار شد.
پس از تلاوت قرآن کریم و قرائت دعای جوشن کبیر، حجت الاسلام و المسلمین مستشاری به سخنرانی پرداخت که در ادامه به گزیده ای از سخنان پر فیض ایشان اشاره می کنیم.
* شب بیست وسوم ماه رمضان، شب درد دل با خدا است. ما ایرانی ها و شیعیان یک نقطه ی ضعف و یک نقطه ی قوت داریم . نقطه ی قوت ما، جای دادن محبت اهل بیت در دلهایمان است. ما از کودکی پای روضیه ی سیدالشهدا بزرگ شده ایم و برای او اشک ریختیم . اما نقطه ی ضعف زمانی است که نوبت به مناجات و درد و دل با خداوند می رسد. و ما راه و روش گفت و گو با خداوند را نیاموخته ایم.
* بال دوم پرواز انسان، حرف زدن با خداوند است. نقص ما در گفت و گو با خدا این است که بعد از ساعت ها گدایی از درگاهش صحبتمان تمام می شود. اما حاصل راز و نیاز امام حسین با خدا شد دعای عرفه سیدالشهدا و حاصل حرف زدن امام سجاد با پروردگارش شد دعای ابو حمضه ثمالی.
* چگونه با خدا صحبت کنیم؟ گام اول: همان گونه که تمرین کرده ایم و آموخته ایم که برای سیدالشهدا گریه کنیم؛ برای سخن گفتن با خدا نیز باید تمرین کنیم.
گام دوم: اگر انسان کسی را دوست داشته باشد از حرف زدن با او خسته نمی شد.
گام سوم: هیچ وقت عاشق با معشوقش تلگرافی سخن نمی گوید . عاشق به بهانه های مختلف کلامش را طولانی می کند.
گام چهارم: عاشق برای معشوق چرب زبانی می کند.
خداوند با آن که بر همه چیز آگاه است به موسی فرمود: آنچه که در دست داری چیست؟ موسی گفت: عصا است. اما به این کلام قناعت نکرد زیرا موسی عاشق خدا است. دوباره گفت: من بر این عصا تکیه می زنم و با آن برای گوسفندانم علف می ریزم. این عصا برای من فایده های دیگری نیز دارد. خداوند فرمود: عصایت را بر زمین بینداز. موسی عصایش را بر زمین انداخت و عصا به ماری بزرگ مبدل شد. و خداوند فرمود: من تو را به پیامبری مبعوث کردم. حال باید به سوی فرعون بروی. اما موسی هیچ وقت کلامی خلاف کلام خدا بر زبان نیاورد و بر خلاف ما برای خداوند شرط و شروط نگذاشت و برای او ضرب العجل تعیین نکرد. موسی گفت: خدایا به من شرح صدر عطا کن. کارم را سهل بگردان و گره را از زبانم باز کن. خدایا مرا تنها مگذار. وزیری را برای کمکم تعیین کن. اگر از خویشانم باشد بهتر است. برادرم هارون را به همراهیم بفرست. خداوندا اگر من چیزی از تو خواستم فقط برای این است که ذکر تو درست انجام شود. خداوندا تو از من به من نزدیکتری.
ما نیز اگر مانند موسی ادب به خرج دهیم و با زبان شیرین با خداوند راز و نیاز کنیم خداوند دعاهایمان را مستجاب می کند.
گام پنجم: ساده و بی آلایش با معبود سخن بگوییم.
همه ما ماجرای موسی و راز و نیاز چوپان با خداوند را شنیده ایم . مولانا داستان را اینگونه به زبان شعر بیان می کند:
دید موسی یک شبانی را به راه / کو همی گفت ای خدا وای اله/ توکجایی تا شوم من چاکرت / چارقت دوزم کنم شانه سرت/ دستک بوسم بمالم پایکت/ وقت خواب آید بروبم جایکت /ای فدای توهمه بزهای من/ ای به یادت هی هی وهی های من/ زین نمط بیهوده می گفت آن شبان/ گفت موسی با که هستی ای فلان/ گفت با آن کس که ما را آفرید/ این زمین و چرخ از او آمد پدید/ گفت موسی، های خیره سرشدی/خود مسلمان ناشده کافر شدی…
چوپان می دانست که خداوند همانند انسان نیست اما در سادگی خود بدون آلایش با معبودش راز و نیاز می کرد. وقتی که چنین چیزی را از موسی شنید دست از عبادت برداشت و روانه ی بیابان شد.
گفت ای موسی دهانم دوختی/ وز پشیمانی تو جانم سوختی
در آن هنگام از سوی خداوند به موسی وحی رسید که ای موسی چرا بنده ی مرا اینگونه از من راندی؟ او به زبان خود با من سخن می گفت. من از آنچه که در دل داشت آگاهم.