• خانه 
  • تماس  
  • ورود 

  • سخن حضرت آیت الله بهجت درباره مقام حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) در جمع طلاب :" شما در جوار گنج الهی هستید قدر آن را بدانید ***

زنی که همسرش را بهشتی کرد

08 آذر 1392 توسط عبدالعظیم حسنی (ع)


زهیر بن قین مردی دلاور و از شخصیت های برجسته کوفه بود اول از هواداران عثمان بود اما عاقبت حسینی شد و توفیق یافت از شهدای والامقام کربلا شود او در سال 60 هجری از سفر حج برمی گشت و امام حسین(ع) هم از مکه به قصد کوفه حرکت کرده بود، دوست نداشت که با امام حسین(ع) روبرو و با آن حضرت(ع) هم منزل شود، اما در یکی از منازل بین راه ناچار نزدیک کاروان امام حسین(ع) قرار گرفت چون امام حسین(ع) خبر داشت که زهیر خیمه ای نزدیک او دارد کسی را نزدش فرستاد و او را خواست که به حضور بیاید. زهیر نمی خواست با امام حسین(ع) برخوردی داشته باشد اما همسر زهیر که دلهم نام داشت با زهیر گفت: سبحان الله! فرزند پیغمبر خدا (ص) تو را می طلبد و تو در رفتن محضر آن حضرت(ع) تامل و اندیشه می کنی و او را تشویق کرد و به او گفت برخیز و برو و ببین امام حسین(ع) از تو چه می خواهد و چه می فرماید؟

آنگاه زهیر نزد امام حسین(ع) رفت و سخنان آن حضرت(ع) گویا آتشی در دل او افروخت که تغییر کرد از همان زمان که امام حسین(ع) در دل او جای گرفت گویا دیگر آرام نداشت تا حدی که نخواست یک لحظه از امام حسین(ع) دل بکند و دستور داد خیمه اش را کندند و نزدیک سراپرده امام حسین(ع) نصب کردند و دل از همسرش برید و گفت از قید زوجیت با من رها شو و نزد خانواده ات برو.


زهیر به یارانش گفت هر که می خواهد با من بیاید و هر که نخواهد این آخرین دیدار من است با شما.
عصر تاسوعا، هنگامی که لشکریان عمرسعد به سوی خیمه‌ های امام حسین(ع) هجوم آوردند و قصد آغاز جنگ داشتند، امام(ع) از برادر بزرگوارشان حضرت عباس(ع) خواست که نزد آنان رفته و ببیند هدفشان چیست و چه می ‌خواهند. حضرت عباس(ع) با حدود بیست نفر از یاران امام(ع)، از جمله زهیر بن قین و حبیب بن مظاهر، نزد سپاهیان دشمن آمده پرسید که چه قصدی دارند؟ گفتند: به ما فرمان داده شده است در صورتی که تسلیم حکم ابن‌ زیاد نشوید، با شما پیکار کنیم.


حضرت عباس(ع) فرمودند: عجله نکنید، تا مقصودتان را به اطلاع اباعبدالله(ع) برسانم. آنان پذیرفته و منتظر جواب ماندند. در این فرصت حبیب بن مظاهر و زهیر بن قین به نصیحت سپاهیان عمرسعد پرداختند. نخست حبیب سخن گفت و آنان را از کشتن عترت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و شیعیان آنها نهی کرد و از یاران و همراهان امام(ع) به نیکی یاد نمود و برخی از صفات والای آنان را برشمرد.
در این هنگام یکی از افراد دشمن، به نام «عزرة بن قیس» خطاب به حبیب گفت: تا می‌توانی خودستایی کن!
زهیر بن قین در پاسخش گفت: ای عزره، او ستوده و هدایت‌ یافته خدای متعال است. از خدا پروا کن، من خیرخواه توام. تو را به خدا سوگند، مبادا گمراهان را در کشتن پاکان یاری دهی.


عزره گفت: ای زهیر، تو شیعه این خاندان نبودی و طرفدار عثمان بودی!
زهیر پاسخ داد: آیا از بودنم در اینجا پی نمی ‌بری که از آنان هستم؟ به خدا سوگند،من هیچ‌گاه نامه ‌ای به او -امام حسین (ع)- ننوشتم، پیکی به سوی او نفرستادم و به او وعده یاری ندادم. بلکه در راه به او برخوردم. چون او را دیدم به یاد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم افتادم و مَنزلتِ او را نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به خاطر آوردم. همچنین دانستم، چه حوادثی از سوی دشمن و حزب شما برای او پیش می‌آید. این بود که تصمیم به یاری و طرفداری از وی گرفتم و این ‌که جانم را فدایش نمایم. باشد که آنچه شما از حق خدا و رسول صلی الله علیه و آله و سلم فرو گذاشتید، پاس دارم.
زهیر در شب عاشورا هم با سخنرانی پرشور مراتب اخلاص و ارادت و حمایت و جانبازی خویش را نسبت به امام حسین(ع) ابراز کرد و گفت اگر هزار بار هم کشته شوم و زنده گردم هرگز دست از یاری پسر پیغمبر(ص) برنخواهم داشت.
بروایت محمدابن ابیطالب زهیر نبرد کرد 120 تن از لشکر دشمن را به دوزخ فرستاد آنگاه کثیرابن عبدالله شعبی با مهاجرین اوس تمیمی به او حمله کردند و او را به شهادت رسانیدند آنگاه امام حسین(ع) فرمودند خداوند تو را از حرمت خویش دور نکرده اند و لعنت کند کشندگان تو را.


در زیارت منسوب به ناحیه مقدسه، از وفاداری و ایثار زهیر این گونه تجلیل شده است: السَّلامُ عَلی زُهَیْرِ بْنِ الْقَیْنِ الْبَجَلِیِّ، الْقائِلِ لِلْحُسَیْنِ وَقَدْ اذِنَ لَهُ فِی الانْصِرافِ: لا وَاللَّهِ لا یَکُونُ ذلِکَ ابَداً، اتْرُکُ ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ اسیراً فِی یَدِ الَاعْداءِ وَانْجُو! لا ارانِیَ اللَّهُ ذلِکَ الْیَوْمَ.
سلام بر زهیر بن قین بَجَلیّ، کسی که وقتی امام حسین(ع) به او اجازه بازگشت داد، به حضرت(ع) عرض کرد: به خدا سوگند، نه، هرگز چنین نخواهد شد. آیا فرزند رسول خدا(ص) را اسیر در دست دشمنان رها کرده، خود را نجات دهم؟ خدا آن روز را به من ننماید.

____________________________________________________
پی نوشت ها:
1_(حسین (ع) خون خدا؛)
2_(الفتوح، ج 5؛)
3_(الاقبال ج3.)
منبع:قدس

 نظر دهید »

اشعار آیینی در شهادت سیدالساجدین(ع)

08 آذر 1392 توسط عبدالعظیم حسنی (ع)

امام سجاد(ع)-مصیبت های کربلا
پیش چشمم تو را سر بریدند
دست‌هایم ولی بی‌رمق بود
بر زبانم در آن لحظه جاری
«قل اعوذ برب الفلق» بود
گفتی: آیا کسی یار من نیست؟
قفل بر دست و دندان من بود
لحظه‌ای تب امانم نمی‌داد
بی‌ تو آن خیمه زندان من بود
کاش می‌شد که من هم بیایم
در سپاهت علمدار باشم
کاش تقدیرم از من نمی‌خواست
تا که در خیمه بیمار باشم
افشین علاء


امام سجاد(ع)-مصیبت های کربلا

دریا به دیده ی تر من گریه می کند
آتش ز سوز حنجر من گریه می کند
سنگی که می زنند به فرقم ز روی بام
بر زخم تازه ی سر من گریه می کند
از حلقه های سلسله خون می چکد چو اشک
زنجیر هم به پیکر من گریه می کند
ریزد سرشک دیده ی اکبر به نوک نی
اینجا به من برادر من گریه می گند
وقتی زدند خنده به اشکم زنان شام
دیدم سه ساله خواهر من گریه می کند
رأس حسین بر همه سر می زند ولی
چون می رسد برابر من گریه می کند
ای اهل شام پای نکوبید بر زمین
کاینجا ستاده مادر من گریه می کند
زنهای شام هلهله و خنده می کند
جایی که جد اطهر من گریه می کند
سازگار


امام سجاد(ع)-شهادت

گر بگرید ابر، چشمِ اشکبار آرم به یاد
ور بخندد لاله، قلبِ داغدار آرم به یاد
گر ببینم شمع سوزانی میان انجمن
سرگذشت عمه را بی اختیار آرم به یاد
صحنه های هر یک به چشم من مجسم می شود
لحظه های دردناک و ناگوار آرم به یاد
ابر، گَه گَه گرید، اما چشم من، هر روز و شب
روزهای شام با شب های تار آرم به یاد
گر گلی پژمرده بینم در کنار غنچه ای
هم رباب تشنه و هم شیرخوار آرم به یاد
زینت و زیور چو بینم رو بگردانم از آن
گوش های زخمی بی گوشوار آرم به یاد
گر گلی بینم به شاخی، خارها برگرد او
راس باب و نوک نی با نیزه دار آرم به یاد
در خزان، هر برگی افتد از درخت از جورِ باد
بر زمین افتادن اطفال زار آرم به یاد
علی انسانی


امام سجاد(ع)-شهادت

گرچه بیمارم و حالم ز دلم زار ترست
ولی از پیکر من چشم تو بیمار ترست
درد و غم با من و دل هست وفادار، اما
با تن من غل و زنجیر وفادار ترست
مهر بی مهر شده با من و می تابد سخت
آسمان، سخت ز بیمار تو تب دار ترست
گرچه دشوار بود راس تو دیدن بر نی
دیدن قاتل خون خوار تو دشوار ترست
آیه ی کهف، سزاوار لب پاک بود
ولی از پاک لبان تو سزاوار ترست
همه هستند فداکار در این راه اما
از میان اسرا عمه فداکار ترست
لاله ای نیست در این دشت که بی داغ بود
ولی از چهر تو این داغ پدیدار ترست
علی انسانی

امام سجاد (ع) - شام

ذکر مصیبت می‌کند: الشام الشام
تا یاد غربت می‌کند: الشام الشام
منزل به منزل درد و داغ و بی کسی را
یک جا روایت می‌کند: الشام الشام
موی سپید و چهره ای در هم شکسته
از چه حکایت می‌کند: الشام الشام
هر روز با اندوه و آه و بی شکیبی
یاد اسارت می‌کند: الشام الشام
در این دیار پُر بلا هر کس به نوعی
عرض ارادت می‌کند: الشام الشام
یک شهر چشم خیره وقت هر عبوری
ابراز غیرت می‌کند: الشام الشام
هر سنگ با پیشانی مجروح خورشید
تجدید بیعت می‌کند: الشام الشام
قرآن پرپر روی نیزه غربتت را
هر دم تلاوت می‌کند: الشام الشام
قلب تو را یک مرد رومی با نگاهش
بی صبر و طاقت می‌کند: الشام الشام
هر جا که دارد خوف از جان تو، عمه
خود را فدایت می‌کند: الشام الشام
جان می دهی وقتی به لبهایی مقدس
چوبی جسارت می‌کند: الشام الشام
کنج تنوری حنجری آتش گرفته

ذکر مصیبت می‌کند: الشام الشام
یوسف رحیمی

حضرت سجاد(ع)-مصائب

این زهر، دردی از تب دردم دوا نکرد
هیچ عقده ای از این گلوی بسته وا نکرد
آن چه که آرزوی من آن بود آن نشد
سی سال دیر آمد و فکر مرا نکرد
طوفان گرفت و دار و ندارم به باد رفت
روزی که غم وزید و به ما جز جفا نکرد
غم های من ز عصر مصیبت شروع شد
وقتی که دشمن آمد و رحمی به ما نکرد
در گیر و دار غارت معجر ز دختران
خلخال و گوشواره ای آرام وا نکرد
عمه رسید و گفتم “علیکنّ باالفرار”
یعنی کسی ز آل پیمبر حیا نکرد
از کربلا به کوفه و از کوفه تا به شام
دشمن ز بی حیایی و ظلمی ابا نکرد
اما میان این همه رنج و غم وبلا
جایی تلافی ستم “شام” را نکرد
بازار داغ برده فروشی شامیان
داغی به دل گذاشت که کرب و بلا نکرد
در بین کوچه های یهودی نشین شهر
ما را کسی به اسم مسلمان صدا نکرد
دیدم میان بزم شراب حرامیان
چوبی که دو لب پدرم را رها نکرد
عمری به یاد این همه غم سوختم ولی
این زهر، دردی از تب دردم دوا نکرد
محمد علی بیابانی


امام سجاد(ع)-مصائب

بعد از آن واقعه ی سرخ، بلا سهم تو شد
پیکر سوخته ی کرب و بلا سهم تو شد
بعد از آن واقعه هفتاد و دو آیینه شکست
ناگهان داغ دل آینه ها سهم تو شد
بعد از آن واقعه، آشوب قیامت برخاست
بر سر نیزه سر خون خدا سهم تو شد
بعد از آن واقعه، خون جوش زد از چشمانت
خطبه ی اشک، برای شهدا سهم تو شد
بعد از آن واقعه در هروله ی آتش و خون
در شب خوف و خطر خطبه ی «لا» سهم تو شد
بعد از آن واقعه در فصل شبیخون ستم
خوردن زخم ز شمشیر جفا سهم تو شد
خیمه ی نور تو در فتنه ی شب سوخت ولی
کس نپرسید که این ظلم چرا سهم تو شد
بعد از آن واقعه، اِی زینت سجاده ی عشق
از دلت آینه جوشید، دعا سهم تو شد
بعد از آن واقعه، ای کاش که می مردم من
مصلحت نیست بگویم، که چه ها سهم تو شد
بعد از آن واقعه ی سرخ، حقیقت گل کرد
کربلا در تو درخشید، خدا سهم تو شد

رضا اسماعیلی

صفحات: 1· 2

 نظر دهید »

نظر امام رضا (ع) در خصوص ازدواج

08 آذر 1392 توسط عبدالعظیم حسنی (ع)


نظریه پردازان اروپایی جمعیت را عامل مهمی در تعیین موازنات فرهنگی دانسته و از افزایش جمعیت مسلمانان به عنوان تهدید یاد می کنند و برای نابودی اسلام از طریق تضعیف جمعیت نقشه ها کشیده اند. (1)
مسالۀ تحدید نسل و موضوعات مربوط به جمعیت در منابع فقهی هم به نوعی مطرح شده است. علامه حلی در کتاب نکاح، عزل یا همان پیشگیری را با این استدلال که موجب تقلیل نسل می شود در حالی که پیامبر اکرم به آن تشویق کرده مکروه شمرده است. (2)


محقق کَرَکی هم اصل نکاح را به علت این که موجب تکثیر نسل و بقای نسل انسان است و می تواند موجب تولد فرزند صالح شود مستحب دانسته است(3)
فیض کاشانی در مفاتیح الشرایع و بحرانی در حدایق کثرت نسل را به عنوان هدفی دینی دانسته اند که اگر ازدواج با این هدف انجام شود عبادت خواهد بود و در وسایل الشیعه هم بابی با عنوان: « بَابُ اسْتِحْبَابِ الِاسْتِیلَادِ وَ تَکْثِیرِ الْأَوْلَادِ» گشوده شده و روایاتی در آن قرار گرفته است.(4)


در میان دانشمندان معاصر هم علامه طباطبایی راه تکثیر نسل مسلمانان برای زدودن بنای شرک و فساد توسط آنان را از مهم ترین مقاصد شریعت ذکر کرده و فرموده است: « و من جهة أخرى من أهم المقاصد عند شارع الإسلام تکثر نسل المسلمین و عمارة الأرض بید مجتمع مسلم عمارة صالحة ترفع الشرک و الفساد.»(5)
آیت الله مکارم می گوید:« از نظر اصولى ظاهر روایات در میان شیعه و سنّى این است که افزایش جمعیّت مسلمین مطلوب است، به مقتضاى‌ «تناکحوا تناسلوا فإنّى أباهی بکم الأمم یوم القیامة و لو بالسقط» و امثال آن دلیل روشنى است که افزایش نفوس مطلوب شارع است.»(6)


امام رضا(ع) هم در همین راستا فرزندآوری را لازمه تداوم زندگی می داند و می فرماید: آن کسی که از خود فرزندی به جا نگذارد مثل این است که هرگز میان مردم نزیسته است اما آن کسی که از خود فرزندی به یادگار نهد گویی نمرده ودر میان مردم زنده است.
امام رضا(ع) همچنین فرزند را موهبتی از طرف خداوند دانسته و می فرماید: فرزند آدمی هدیه ای است برای او.
امام رضا(ع) ضمن نکوهش تجرد و تشویق به ازدواج فرمود: زنی نزد امام باقر(ع) رسید و گفت (می خواهم برای رسیدن به فضل و کمال هرگز ازدواج نکنم.) حضرت فرمود :« این کار را نکن اگر خودداری از ازدواج ، فضیلت و کمالی در بر داشت - فاطمه (ع) به درک این فضیلت از تو شایسته تر بود ,در حالی که هیچ کس در فضیلت و کمال بر اوپیشی ندارد .»


امام رضا(ع) همچنین فرمود: مردی نزد امام باقر(ع) رسید، حضرت فرمود: ازدواج کرده ای ؟ مرد گفت: نه . حضرت فرمود: دنیا وهرآنچه در آن است را دوست ندارم اگر شبی بی همسر به سر کنم. دو رکعت نمازی که فرد متأهل می گذارد برتر از عمل مجردی است که شب زنده داری کند وروزها روزه دار باشد.
امام رضا(ع) در بیانی دیگر ازدواج به موقع را توصیه کرده ، می فرماید: دختران همانند میوه ی درخت می باشند. هرگاه میوه ی درخت رسید، چاره ای جز چیدن آن نیست واگر چیده نشود، تابش خورشید آن را تباه می سازد و وزش باد مزه آن را ازبین می برد.(7)


از طرفی دیگر تأمین معاش و فراهم نمودن امکانات زندگی برای اهل خانه ضمن اینکه می تواند در ایجاد آرامش و افزایش صمیمیت دخالت مهمی داشته باشد خود آثار اخروی فراوانی برای فرد متأهل دارد. امام علی بن موسی الرضا(ع) فرموده اند: «من اصْبَحَ مُعافی فی بَدَنه مخلّی فی سربه و عندهُ قُوُت یومه فکانّما خیّرتْ له الدنیا؛ هر کس صبح کند در حالی که تنش سالم و خاطرش آسوده و معاشش تأمین باشد از مواهب یک زندگی مطلوب و آرام برخوردار است.» و تلاش در جهت فراهم آوردن تسهیلات برای خانواده آنقدر مهم است که امام(ع) فرمود:کسی که در پی بدست آوردن درآمدی برای تأمین معاش عائله اش باشد بهتر از مجاهدان در راه خداست.


از امام رضا (ع) همچنین احادیث زیادی در باب ترغیب به امر ازدواج وارد شده است. امام در این زمینه فرمود:
هنگامی که ازدواج می‌کنی، بکوش مقدار مهریه از مهرالسنه بیشتر نگردد که رسول خدا(ص) با این مقدار مهریه ازدواج کرد. (8)
و در بیانی دیگر ضمن تأکید بر اینکه برگزاری مراسم و غذا دادن به دیگران از سنّت‌های اسلامی به هنگام ازدواج است می فرماید: سنّت و آیین اسلام چنین است که مراسم ازدواج، شبانه انجام گیرد؛ زیرا خداوند، شب را عامل آرامش قرار داده است و زن نیز مایه‌ی آرامش است. (9)

________________________________________________
پی نوشت ها:
1_(کتاب خاطرات سیاسى و تاریخى مستر همفر، ص160)
2_(تذکره ، چاپ قدیم ص576)
3_(جامع المقاصد12/9)
4_(وسایل الشیعه ، ج 21ص355)
5_(المیزان؛ ج4 ص189)
6_(کتاب النکاح ج5 ص61 )
7_(امام رضا(ع),منتخب میزان الحکمه,ح2785)
8_(بحارالانوار 103/350)
9_(تحف العقول/523 و فروع کافی5/366)

منبع:قدس

 نظر دهید »

در محضر استاد / مراقب باشید

07 آذر 1392 توسط عبدالعظیم حسنی (ع)


هیچ‌گاه دستور ذکر نمی‌دادند. آن چیزی که می‌فرمودند و صد بار و هزار بار ما از ایشان شنیده بودیم مراقبه بود. مراقب چشمت باش. مراقب گوشت باش. مراقب زبانت باش که آن را چگونه به کار می‌بری؛ البته هیچ گاه نشده بود که چیزی را خودشان عمل نکرده به دیگران توصیه کرده باشند.

ما از قدیمی‌ها شنیده بودیم که ایشان فرموده‌اند: من اگر بخواهم در یک جلسه برای مردم موعظه‌ای بگویم، قبلاً بیست و چهار ساعت خودم به آن دستور عمل کرده‌ام. حالا بیست و چهار ساعت که چه عرض کنم. شاید آن را به عنوان مثال گفته‌اند.

آن اوایل که ما جوان تر بودیم، و کمی پاک بودیم، مثال ما با مواعظ ایشان مانند مثال هوا و انسان‌‌ بود. نه مثال آب و انسان. چگونه اگر هوا نباشد انسان به خفگی دچار می‌شود، این‌گونه بودیم. با این مواعظ زندگی می‌کردیم. اما چرا چنین بود؟ ایشان می‌فرمودند: «من چه بگویم برای شما که وقتی می‌خواهم برای شما صحبت بکنم تمام سراسر وجودی خودم را بررسی می‌کنم، مبادا غیر خدا در آن باشد. مبادا غیر خدا در این صحبت‌ها باشد. مبادا اظهار معلومات باشد. مبادا یک الفاظی حساب نشده باشد. با این که تمام قلب از گذشته و آینده در تحت نظر بوده است. این را بدانید آقا!!»

پی نوشت:
(یخش هایی از خاطرات آیت الله جاودان)
منبع:سبک زندگی

 نظر دهید »

عکس/ بسیجی خستگی را خسته کرد

07 آذر 1392 توسط عبدالعظیم حسنی (ع)

 

 

بسیجی، برف، نماز

 1 نظر
  • 1
  • ...
  • 191
  • 192
  • 193
  • ...
  • 194
  • ...
  • 195
  • 196
  • 197
  • ...
  • 198
  • ...
  • 199
  • 200
  • 201
  • ...
  • 399

معرفی حوزه علمیه حضرت عبدالعظیم ع

شهرری، زمانی دارای حوزه‌های بسیار بوده و یک مرکز علمی محسوب می شد که مهم‌ترین عامل آن، حُسن‌ همجواری با مشاهد شریفه سه امامزاده بزرگوار، خصوصاً حضرت عبدالعظیم(ع) است که در این باره یکی از مراجع عالی‌قدر شیعه، حضرت‌ ایة الله ‌بهجت به طلاب فرمودند: «شما در جوار گنج الهی هستید، قدر آن را بدانید». قدمت حوزه علمیه آستان حضرت عبدالعظیم(ع) به سال‌های اوایل پیروزی انقلاب اسلامی بر می گردد. در اواسط شهریور 1359 بنای مقبره رضاخانی تخریب و به جای آن حوزه علمیه احداث شد و در 1366 حدود هفتاد نفر طلبه برای سال اول پذیرفته شدند. حوزه ‌علمیه آستان ‌حضرت‌عبدالعظیم(ع) ظرفیت ‌پذیرش سیصد طلبه علوم دینی در دو سطح 2و 3 را داراست و ساختمان آن از کلّیه امکانات آموزشی و رفاهی برخوردار است و از این جهت جزء معدود حوزه‌های کشور است. زیر بنای کلّ ساختمان 11 هزار و 500 متر مربع و محوطه، 6500 متر مربع و مساحت کلّ مدرسه 18 هزار متر مربع است.

جستجو

موضوعات

  • همه
  • طب سنتی و پزشکی
  • سیاسی
  • مناسبتهای سال
  • اخبار حوزه
  • علمی
  • مذهبی
  • عمومی
  • دست نوشته های یک طلبه
  • نرم افزار
  • شهداء
  • استفتائات
  • جدیدترین مقالات
  • برگی از زندگی علما
  • فراخوان
  • پژوهش
  • معرفی رسانه
  • منِ طلبه
  • نمونه سوالات امتحانی سطح2
  • داستان های پند آموز

پیوندهای روزانه


پشتیبانی سامانه وبلاگ مدارس
وبلاگ خانم یادگاری
گفته ها و ناگفته های یک طلبه
شبکه اجتماعی هادی نت
دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبري
دفتر مقام معظم رهبري

خبرنامه

شهریور 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        

اوقات شرعی

امروز: شنبه 29 شهریور 1404
اوقات شرعی به افق:
  • اذان صبح اذان صبح:
  • طلوع آفتاب طلوع آفتاب:
  • اذان ظهر اذان ظهر:
  • غروب آفتاب غروب آفتاب:
  • اذان مغرب اذان مغرب:
  • نیمه شب شرعی نیمه شب شرعی: